«درخت بخشنده» اثری است از شل سیلورستاین (نویسنده و شاعر آمریکایی، از ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۹) که در سال ۱۹۶۴ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای رابطهی پسرکی خردسال با یک درخت میپردازد.
دربارهی درخت بخشنده
درخت بخشنده کتاب مصور مخصوص کودکان و نوجوانان نوشتهی شل سیلورستاین است که خود او نیز آن را تصویرسازی کردهاست. این کتاب اولین بار در سال ۱۹۶۴ توسط انتشارات هارپر اند راو منتشر شد. درخت بخشنده به یکی از شناختهشدهترین کتابهای سیلوراستاین تبدیل شد که به زبانهای مختلف ترجمه شدهاست.
بااینحال درخت بخشنده را از حاشیهدارترین کتابهای ادبیات کودکان دانستهاند. مشاجره بر سر این است که آیا رابطه درخت و پسرک مثبت است (یعنی درخت برای پسرک ایثارگری میکند) یا منفی (یعن پسرک از درخت سوء استفاده میکند).
درخت بخشنده نوشته شل سیلورستاین، به عنوان یک کلاسیک جاودانه است که همچنان در بین خوانندگان در تمام سنین طنین انداز می شود. این کتاب تصویری تلخ و عمیقاً فلسفی، رابطه پایدار بین یک پسر و یک درخت را روایت میکند و مضامین عشق، از خودگذشتگی و گذر زمان را بررسی میکند. تصاویر مینیمالیستی و در عین حال خاطره انگیز سیلورستاین، همراه با داستان گویی ساده و در عین حال عمیق او، کتاب را به یک شاهکار منحصر به فرد در ادبیات کودکان تبدیل کرده است.
در قلب درخت بخشنده داستان پسری نهفته است که با درختی در جنگل پیوند عمیقی برقرار می کند. در کودکی، پسر از بالا رفتن از تنه درخت، تاب خوردن از شاخه های آن و خوردن سیب های آن لذت می برد. درخت، به نوبه خود، از تأمین پسر، احساس شادی بی حد و حصری می کند، که تجسم عشق و سخاوت بی قید و شرطی است که بی حد و حصر به نظر می رسد. این رابطه منعکس کننده خلوص و معصومیتی است که بسیاری از خوانندگان می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و سادگی لذت موجود در طبیعت و همراهی را برجسته می کند.
با بزرگتر شدن پسر، نیازها و خواسته های او تغییر می کند. او دیگر فقط برای بازی کردن از درخت دیدن نمی کند. در عوض، او به دنبال تحقق مادی است. درخت که مشتاق خوشحال کردن پسر است، بخش هایی از خودش را برای کمک به او عرضه می کند. پسر ابتدا سیب های درخت را می برد تا به پول بفروشد، سپس شاخه های آن را می برد تا خانه ای بسازد و بعداً تنه درخت را اره می کند تا قایق بسازد. هر بار، درخت از خودگذشتگی می دهد، بدون هیچ انتظاری، و هر بار، پسر بدون تردید می گیرد.
روایت سیلورستاین ماهرانه پیچیدگی های دادن و گرفتن را بررسی می کند. سخاوت بی قید و شرط درخت در کنار تقاضاهای فزاینده پسر، سؤالاتی را در مورد ماهیت عشق و فداکاری ایجاد می کند. در حالی که برخی از خوانندگان اعمال درخت را استعاره ای از عشق والدین یا دوستی فداکارانه می دانند، برخی دیگر این داستان را به عنوان یک داستان هشدار دهنده در مورد استثمار و عواقب مصرف بی رویه تفسیر می کنند. این دوگانگی خوانندگان را به تأمل در روابط خود و پویایی دادن و گرفتن در زندگی خود دعوت می کند.
تصاویر پراکنده و سیاه و سفید متن را کاملاً تکمیل می کنند و وزن احساسی داستان را افزایش می دهند. سبک هنری سیلورستاین که با سادگی و رسا بودن مشخص می شود، به خوانندگان اجازه می دهد تا بر اصل روایت تمرکز کنند. تهی شدن تدریجی درخت با وضوح کامل به تصویر کشیده شده است، هر مرحله از بخشش به گونه ای به تصویر کشیده شده است که هم بر فداکاری درخت و هم بر جدایی رو به رشد پسر تاکید می کند. این داستان سرایی تصویری مضامین از دست دادن و تغییر ذاتی در روایت را تقویت می کند.
پایان درخت بخشنده هم تحسین برانگیز است و هم قابل تفسیر. به عنوان یک پیرمرد، پسر به درخت باز می گردد که اکنون به یک کنده تبدیل شده است. او دیگر جاه طلبی های بزرگ ندارد. او فقط به دنبال مکانی برای استراحت است. درخت، حتی در حالت کاهش یافته خود، به پسر مکانی برای نشستن و استراحت می دهد و به الگوی مادام العمر بخشش خود ادامه می دهد. این نتیجه گیری تلخ و شیرین است و خوانندگان را وادار می کند تا در مورد هزینه واقعی عشق بی قید و شرط و ماهیت پایدار ایثار فکر کنند.
درخت بخشنده در طول سال ها جرقه تفاسیر انتقادی مختلفی را برانگیخته است. برخی این کتاب را تصویری از عشق بی حد و حصر و بی قید و شرطی می دانند که می توان ارائه داد، شبیه به عشق والدین یا دوست فداکار. برخی دیگر داستان را به عنوان نمونه ای از بخشش ناپایدار نقد می کنند، جایی که یکی از طرفین آنقدر از خود می بخشد که در نهایت هیچ چیزی باقی نمی ماند. این دوگانگی به بحث در مورد حدود مناسب سخاوت و اهمیت روابط متقابل دامن زده است.
علیرغم روایت به ظاهر ساده اش، درخت بخشنده به موضوعات پیچیده ای می پردازد که در سطوح مختلف با خوانندگان رابطه برقرار میکنند. ما را به چالش می کشد تا به ماهیت سخاوت و عواقب گرفتن بدون پس دادن فکر کنیم. این پرسشها را در مورد تعادل بین ایثار و حفظ خود مطرح میکند و بر اهمیت احترام و قدردانی متقابل در روابط تأکید میکند. این مضامین باعث می شود کتاب در بین نسل ها مرتبط باشد، زیرا هر خواننده می تواند معنی و درس های خود را در صفحات آن بیابد.
در محیط های آموزشی، درخت بخشنده به عنوان یک ابزار قدرتمند برای آموزش کودکان در مورد همدلی، مسئولیت پذیری و تأثیر اعمال آنها بر دیگران عمل می کند. مربیان اغلب از این کتاب برای برانگیختن بحث هایی در مورد مراقبت از محیط زیست استفاده می کنند و فداکاری های درخت را به عنوان استعاره ای برای کاهش منابع طبیعی برجسته می کنند. سادگی داستان آن را برای خوانندگان جوان قابل دسترس می کند، در حالی که عمق آن تضمین می کند که با افزایش سن، خواندنی قابل تامل باقی بماند.
آثار سیلورستاین از مرزهای معمولی ادبیات کودکان فراتر میرود و با پیامهای عمیق و عمق احساسیاش برای خوانندگان در هر سنی جذابیت دارد. درخت بخشنده صرفا داستانی درباره یک پسر و یک درخت نیست. این تعمق در مورد ماهیت بخشش، گذشت زمان و پیچیدگی های روابط انسانی است. محبوبیت و تأثیر ماندگار آن نشان دهنده قدرت آن به عنوان یک اثر ادبی است که قلب را لمس می کند و جرقه درون نگری می زند.
به عنوان یک کلاسیک جاودانه، درخت بخشنده همچنان یک کتاب محبوب برای خوانندگان در سراسر جهان است. این به عنوان شاهدی بر توانایی شل سیلورستاین در انتقال حقایق عمیق از طریق داستان سرایی ساده و قانع کننده است. میراث کتاب در بحثهای بیشماری که جرقه زده است و راههایی که خوانندگان را برانگیخته است تا درباره زندگی و روابط خود تأمل کنند، مشهود است. چه به عنوان داستانی از عشق فداکارانه خوانده شود و چه به عنوان یک داستان هشدار دهنده در مورد خطرات بخشش افسارگسیخته، درخت بخشنده همچنان یک قطعه ادبی گرامی و قابل تامل است.
کتاب درخت بخشنده در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۸ با بیش از ۱.۱۳ میلیون رای و ۲۲۳۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از سیما مجیدزاده، هایده کروبی، مونا ماشی، کمال بزرگر، امیرحسن مهدی زاده، کمال مرادی، صفورا نراقی، هرمز ریاحی، رضی هیرمندی، ثمین بزرگمند و امیرهوشنگ اقبال به بازار عرضه شده است.
داستان درخت بخشنده
این کتاب زندگی یک درخت سیب و یک پسر را دنبال می کند که با یکدیگر رابطه برقرار می کنند. درخت بسیار بخشنده است و پسر به یک نوجوان، یک مرد جوان، یک مرد میانسال و در نهایت یک مرد مسن تبدیل می شود. علیرغم این واقعیت که پسر در داستان پیر می شود، درخت در تمام زندگی پسر را «پسر» خطاب می کند.
پسر در دوران کودکی خود از بازی با درخت، بالا رفتن از تنه درخت، تاب خوردن از شاخه های درخت، حک کردن بر روی پوست و خوردن سیب های او لذت می برد. با این حال، وقتی پسر بزرگتر میشود، زمان کمتری را با درخت میگذراند و تنها زمانی به دیدن او میرود که در مراحل مختلف زندگیاش اقلام مادی میخواهد یا به تنهایی به درخت نمیآید.
درخت در تلاش برای خوشحال کردن پسر در هر یک از این مراحل، به او بخش هایی از خودش می دهد می تواند به اقلام مادی تبدیل شود، مانند پول از سیب های او در نوجوانی، خانه ای از شاخه های او در زمانی که پسر جوان است، و قایق از تنه او زمانی که پسر یک مرد میانسال است.
در صفحات پایانی، هم درخت و هم پسر، نیش طبیعت بخشندگی و گیرندگی خود را احساس می کنند. وقتی فقط یک کنده برای درخت باقی می ماند، او حداقل در آن لحظه خوشحال نیست. پسر به عنوان یک پیرمرد خسته برمی گردد تا دوباره درخت را ببیند. او به او می گوید که غمگین است زیرا نمی تواند مانند گذشته سایه، سیب یا مواد دیگری برای او فراهم کند.
او به او میگوید که تنها چیزی که میخواهد «مکانی آرام برای نشستن و استراحت است» و درخت که ضعیف و تنها یک کنده است، میتواند آن را فراهم کند.
بخشهایی از درخت بخشنده
روزی روزگاری درختی بود / و پسر کوچولویی را دوست می داشت / پسرک هر روز می آمد / برگ هایش را جمع می کرد / از آن ها تاج می ساخت و شاه جنگل می شد / از تنه اش بالا می رفت / از شاخه هایش آویزان می شد و تاب می خورد / و سیب می خورد / با هم قایم باشک بازی می کردند / پسرک هر وقت خسته می شد زیر سایه اش می خوابید / او درخت را خیلی دوست می داشت / خیلی زیاد / و درخت خوشحال بود.
………………
یک روز پسرک نزد درخت آمد / درخت گفت: «بیا پسر، از تنه ام بالا بیا و با شاخه هایم تاب بخور / سیب بخور و در سایه ام بازی کن و خوشحال باش.» / پسرک گفت: «من دیگر بزرگ شده ام، بالا رفتن و بازی کردن کار من نیست. / می خواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم. / من به پول احتیاج دارم / می توانی کمی پول به من بدهی؟ / درخت گفت: «متاسفم، من پولی ندارم. / من تنها برگ و سیب دارم. / سیب هایم را به شهر ببر و بفروش.»
……………
پسرک گفت: «آن قدر گرفتارم که فرصت بالا رفتن از درخت را ندارم، / زن و بچه می خواهم / و به خانه احتیاج دارم / می توانی به من خانه بدهی؟ / درخت گفت: «من خانه ای ندارم / خانه من جنگل است. / ولی تو می توانی شاخه هایم را ببری / و برای خود خانه ای بسازی / و خوشحال باشی.»
اگر به کتاب درخت بخشنده علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار شل سیلورستاین در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
3 تیر 1403
درخت بخشنده
«درخت بخشنده» اثری است از شل سیلورستاین (نویسنده و شاعر آمریکایی، از ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۹) که در سال ۱۹۶۴ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای رابطهی پسرکی خردسال با یک درخت میپردازد.
دربارهی درخت بخشنده
درخت بخشنده کتاب مصور مخصوص کودکان و نوجوانان نوشتهی شل سیلورستاین است که خود او نیز آن را تصویرسازی کردهاست. این کتاب اولین بار در سال ۱۹۶۴ توسط انتشارات هارپر اند راو منتشر شد. درخت بخشنده به یکی از شناختهشدهترین کتابهای سیلوراستاین تبدیل شد که به زبانهای مختلف ترجمه شدهاست.
بااینحال درخت بخشنده را از حاشیهدارترین کتابهای ادبیات کودکان دانستهاند. مشاجره بر سر این است که آیا رابطه درخت و پسرک مثبت است (یعنی درخت برای پسرک ایثارگری میکند) یا منفی (یعن پسرک از درخت سوء استفاده میکند).
درخت بخشنده نوشته شل سیلورستاین، به عنوان یک کلاسیک جاودانه است که همچنان در بین خوانندگان در تمام سنین طنین انداز می شود. این کتاب تصویری تلخ و عمیقاً فلسفی، رابطه پایدار بین یک پسر و یک درخت را روایت میکند و مضامین عشق، از خودگذشتگی و گذر زمان را بررسی میکند. تصاویر مینیمالیستی و در عین حال خاطره انگیز سیلورستاین، همراه با داستان گویی ساده و در عین حال عمیق او، کتاب را به یک شاهکار منحصر به فرد در ادبیات کودکان تبدیل کرده است.
در قلب درخت بخشنده داستان پسری نهفته است که با درختی در جنگل پیوند عمیقی برقرار می کند. در کودکی، پسر از بالا رفتن از تنه درخت، تاب خوردن از شاخه های آن و خوردن سیب های آن لذت می برد. درخت، به نوبه خود، از تأمین پسر، احساس شادی بی حد و حصری می کند، که تجسم عشق و سخاوت بی قید و شرطی است که بی حد و حصر به نظر می رسد. این رابطه منعکس کننده خلوص و معصومیتی است که بسیاری از خوانندگان می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و سادگی لذت موجود در طبیعت و همراهی را برجسته می کند.
با بزرگتر شدن پسر، نیازها و خواسته های او تغییر می کند. او دیگر فقط برای بازی کردن از درخت دیدن نمی کند. در عوض، او به دنبال تحقق مادی است. درخت که مشتاق خوشحال کردن پسر است، بخش هایی از خودش را برای کمک به او عرضه می کند. پسر ابتدا سیب های درخت را می برد تا به پول بفروشد، سپس شاخه های آن را می برد تا خانه ای بسازد و بعداً تنه درخت را اره می کند تا قایق بسازد. هر بار، درخت از خودگذشتگی می دهد، بدون هیچ انتظاری، و هر بار، پسر بدون تردید می گیرد.
روایت سیلورستاین ماهرانه پیچیدگی های دادن و گرفتن را بررسی می کند. سخاوت بی قید و شرط درخت در کنار تقاضاهای فزاینده پسر، سؤالاتی را در مورد ماهیت عشق و فداکاری ایجاد می کند. در حالی که برخی از خوانندگان اعمال درخت را استعاره ای از عشق والدین یا دوستی فداکارانه می دانند، برخی دیگر این داستان را به عنوان یک داستان هشدار دهنده در مورد استثمار و عواقب مصرف بی رویه تفسیر می کنند. این دوگانگی خوانندگان را به تأمل در روابط خود و پویایی دادن و گرفتن در زندگی خود دعوت می کند.
تصاویر پراکنده و سیاه و سفید متن را کاملاً تکمیل می کنند و وزن احساسی داستان را افزایش می دهند. سبک هنری سیلورستاین که با سادگی و رسا بودن مشخص می شود، به خوانندگان اجازه می دهد تا بر اصل روایت تمرکز کنند. تهی شدن تدریجی درخت با وضوح کامل به تصویر کشیده شده است، هر مرحله از بخشش به گونه ای به تصویر کشیده شده است که هم بر فداکاری درخت و هم بر جدایی رو به رشد پسر تاکید می کند. این داستان سرایی تصویری مضامین از دست دادن و تغییر ذاتی در روایت را تقویت می کند.
پایان درخت بخشنده هم تحسین برانگیز است و هم قابل تفسیر. به عنوان یک پیرمرد، پسر به درخت باز می گردد که اکنون به یک کنده تبدیل شده است. او دیگر جاه طلبی های بزرگ ندارد. او فقط به دنبال مکانی برای استراحت است. درخت، حتی در حالت کاهش یافته خود، به پسر مکانی برای نشستن و استراحت می دهد و به الگوی مادام العمر بخشش خود ادامه می دهد. این نتیجه گیری تلخ و شیرین است و خوانندگان را وادار می کند تا در مورد هزینه واقعی عشق بی قید و شرط و ماهیت پایدار ایثار فکر کنند.
درخت بخشنده در طول سال ها جرقه تفاسیر انتقادی مختلفی را برانگیخته است. برخی این کتاب را تصویری از عشق بی حد و حصر و بی قید و شرطی می دانند که می توان ارائه داد، شبیه به عشق والدین یا دوست فداکار. برخی دیگر داستان را به عنوان نمونه ای از بخشش ناپایدار نقد می کنند، جایی که یکی از طرفین آنقدر از خود می بخشد که در نهایت هیچ چیزی باقی نمی ماند. این دوگانگی به بحث در مورد حدود مناسب سخاوت و اهمیت روابط متقابل دامن زده است.
علیرغم روایت به ظاهر ساده اش، درخت بخشنده به موضوعات پیچیده ای می پردازد که در سطوح مختلف با خوانندگان رابطه برقرار میکنند. ما را به چالش می کشد تا به ماهیت سخاوت و عواقب گرفتن بدون پس دادن فکر کنیم. این پرسشها را در مورد تعادل بین ایثار و حفظ خود مطرح میکند و بر اهمیت احترام و قدردانی متقابل در روابط تأکید میکند. این مضامین باعث می شود کتاب در بین نسل ها مرتبط باشد، زیرا هر خواننده می تواند معنی و درس های خود را در صفحات آن بیابد.
در محیط های آموزشی، درخت بخشنده به عنوان یک ابزار قدرتمند برای آموزش کودکان در مورد همدلی، مسئولیت پذیری و تأثیر اعمال آنها بر دیگران عمل می کند. مربیان اغلب از این کتاب برای برانگیختن بحث هایی در مورد مراقبت از محیط زیست استفاده می کنند و فداکاری های درخت را به عنوان استعاره ای برای کاهش منابع طبیعی برجسته می کنند. سادگی داستان آن را برای خوانندگان جوان قابل دسترس می کند، در حالی که عمق آن تضمین می کند که با افزایش سن، خواندنی قابل تامل باقی بماند.
آثار سیلورستاین از مرزهای معمولی ادبیات کودکان فراتر میرود و با پیامهای عمیق و عمق احساسیاش برای خوانندگان در هر سنی جذابیت دارد. درخت بخشنده صرفا داستانی درباره یک پسر و یک درخت نیست. این تعمق در مورد ماهیت بخشش، گذشت زمان و پیچیدگی های روابط انسانی است. محبوبیت و تأثیر ماندگار آن نشان دهنده قدرت آن به عنوان یک اثر ادبی است که قلب را لمس می کند و جرقه درون نگری می زند.
به عنوان یک کلاسیک جاودانه، درخت بخشنده همچنان یک کتاب محبوب برای خوانندگان در سراسر جهان است. این به عنوان شاهدی بر توانایی شل سیلورستاین در انتقال حقایق عمیق از طریق داستان سرایی ساده و قانع کننده است. میراث کتاب در بحثهای بیشماری که جرقه زده است و راههایی که خوانندگان را برانگیخته است تا درباره زندگی و روابط خود تأمل کنند، مشهود است. چه به عنوان داستانی از عشق فداکارانه خوانده شود و چه به عنوان یک داستان هشدار دهنده در مورد خطرات بخشش افسارگسیخته، درخت بخشنده همچنان یک قطعه ادبی گرامی و قابل تامل است.
کتاب درخت بخشنده در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۸ با بیش از ۱.۱۳ میلیون رای و ۲۲۳۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از سیما مجیدزاده، هایده کروبی، مونا ماشی، کمال بزرگر، امیرحسن مهدی زاده، کمال مرادی، صفورا نراقی، هرمز ریاحی، رضی هیرمندی، ثمین بزرگمند و امیرهوشنگ اقبال به بازار عرضه شده است.
داستان درخت بخشنده
این کتاب زندگی یک درخت سیب و یک پسر را دنبال می کند که با یکدیگر رابطه برقرار می کنند. درخت بسیار بخشنده است و پسر به یک نوجوان، یک مرد جوان، یک مرد میانسال و در نهایت یک مرد مسن تبدیل می شود. علیرغم این واقعیت که پسر در داستان پیر می شود، درخت در تمام زندگی پسر را «پسر» خطاب می کند.
پسر در دوران کودکی خود از بازی با درخت، بالا رفتن از تنه درخت، تاب خوردن از شاخه های درخت، حک کردن بر روی پوست و خوردن سیب های او لذت می برد. با این حال، وقتی پسر بزرگتر میشود، زمان کمتری را با درخت میگذراند و تنها زمانی به دیدن او میرود که در مراحل مختلف زندگیاش اقلام مادی میخواهد یا به تنهایی به درخت نمیآید.
درخت در تلاش برای خوشحال کردن پسر در هر یک از این مراحل، به او بخش هایی از خودش می دهد می تواند به اقلام مادی تبدیل شود، مانند پول از سیب های او در نوجوانی، خانه ای از شاخه های او در زمانی که پسر جوان است، و قایق از تنه او زمانی که پسر یک مرد میانسال است.
در صفحات پایانی، هم درخت و هم پسر، نیش طبیعت بخشندگی و گیرندگی خود را احساس می کنند. وقتی فقط یک کنده برای درخت باقی می ماند، او حداقل در آن لحظه خوشحال نیست. پسر به عنوان یک پیرمرد خسته برمی گردد تا دوباره درخت را ببیند. او به او می گوید که غمگین است زیرا نمی تواند مانند گذشته سایه، سیب یا مواد دیگری برای او فراهم کند.
او به او میگوید که تنها چیزی که میخواهد «مکانی آرام برای نشستن و استراحت است» و درخت که ضعیف و تنها یک کنده است، میتواند آن را فراهم کند.
بخشهایی از درخت بخشنده
روزی روزگاری درختی بود / و پسر کوچولویی را دوست می داشت / پسرک هر روز می آمد / برگ هایش را جمع می کرد / از آن ها تاج می ساخت و شاه جنگل می شد / از تنه اش بالا می رفت / از شاخه هایش آویزان می شد و تاب می خورد / و سیب می خورد / با هم قایم باشک بازی می کردند / پسرک هر وقت خسته می شد زیر سایه اش می خوابید / او درخت را خیلی دوست می داشت / خیلی زیاد / و درخت خوشحال بود.
………………
یک روز پسرک نزد درخت آمد / درخت گفت: «بیا پسر، از تنه ام بالا بیا و با شاخه هایم تاب بخور / سیب بخور و در سایه ام بازی کن و خوشحال باش.» / پسرک گفت: «من دیگر بزرگ شده ام، بالا رفتن و بازی کردن کار من نیست. / می خواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم. / من به پول احتیاج دارم / می توانی کمی پول به من بدهی؟ / درخت گفت: «متاسفم، من پولی ندارم. / من تنها برگ و سیب دارم. / سیب هایم را به شهر ببر و بفروش.»
……………
پسرک گفت: «آن قدر گرفتارم که فرصت بالا رفتن از درخت را ندارم، / زن و بچه می خواهم / و به خانه احتیاج دارم / می توانی به من خانه بدهی؟ / درخت گفت: «من خانه ای ندارم / خانه من جنگل است. / ولی تو می توانی شاخه هایم را ببری / و برای خود خانه ای بسازی / و خوشحال باشی.»
اگر به کتاب درخت بخشنده علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار شل سیلورستاین در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی، نوجوانان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، شل سیلورستاین، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب