هنرمندی از جهان شناور

«هنرمندی از جهان شناور» اثری است از کازوئو ایشیگورو (نویسنده‌ی ژاپنی – انگلیسی، متولد  ۱۹۵۴ و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات) که در سال ۱۹۸۶ منتشر شده است. این رمان داستان یک نقاش ژاپنی بازنشسته را روایت می‌کند که پس از جنگ جهانی دوم به بازنگری در گذشته خود و نقش هنرش در تبلیغ ایدئولوژی‌های ملی‌گرایانه ژاپن می‌پردازد.

درباره‌ی هنرمندی از جهان شناور

کتاب هنرمندی از جهان شناور نوشته کازوئو ایشیگورو، نویسنده برجسته ژاپنی-بریتانیایی، یکی از آثار ماندگار و درخشان اوست که به موضوعات عمیق انسانی و اجتماعی می‌پردازد. این رمان در سال ۱۹۸۶ منتشر شد و توانست جایگاه ویژه‌ای در میان مخاطبان و منتقدان پیدا کند. ایشیگورو که بیشتر با رمان معروف بازمانده روز شناخته می‌شود، در این کتاب نیز سبک خاص خود را در روایت داستان و شخصیت‌پردازی به نمایش می‌گذارد.

داستان کتاب در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد و روایتگر زندگی یک نقاش قدیمی به نام ماسوجی اونو است. او زمانی هنرمندی برجسته بود که از طریق هنر خود به تبلیغ ایدئولوژی‌های ملی‌گرایانه و نظامی ژاپن کمک کرده بود. اکنون که کشور در حال بازسازی است و ایدئولوژی‌های گذشته مورد نقد قرار گرفته‌اند، ماسوجی با چالش‌های جدیدی مواجه می‌شود؛ از جمله مواجهه با گذشته و مسئولیت‌هایی که از تصمیماتش در دوران جنگ به جا مانده است.

یکی از موضوعات محوری کتاب، جستجو برای هویت و معنای زندگی است. ماسوجی که در گذشته خود نقش مهمی ایفا کرده بود، اکنون باید با پیامدهای آن دوران روبه‌رو شود و به بازبینی اخلاقی و شخصیتی بپردازد. او در جریان روایت، سعی می‌کند تا به نوعی تعادل بین دنیای قدیم و دنیای جدید پیدا کند.

سبک نوشتاری ایشیگورو در این کتاب بسیار خاص و متمرکز بر جزئیات روانشناختی شخصیت‌ها است. او از طریق دیدگاه محدود و غیرقابل اعتماد ماسوجی، خواننده را به دنیای درونی او نزدیک می‌کند. این سبک روایتی، فضایی پر از تردید و تناقض‌های درونی ایجاد می‌کند که به تجربه خواندن عمق بیشتری می‌بخشد.

هنرمندی از جهان شناور همچنین به بررسی رابطه میان هنر و سیاست می‌پردازد. ماسوجی که زمانی هنر خود را در خدمت ایدئولوژی‌های دولتی قرار داده بود، اکنون با این پرسش مواجه است که آیا هنر می‌تواند از سیاست جدا باشد یا همیشه به نوعی درگیر قدرت‌های بزرگ‌تر است. این سؤال به ویژه در بستر تاریخی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم بسیار مهم است.

فضای داستان غرق در حس نوستالژی و تغییرات اجتماعی است. ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، کشوری است که در حال گذار از سنت به مدرنیته است و این گذار در زندگی ماسوجی و اطرافیانش به‌خوبی به تصویر کشیده شده است. ماسوجی باید نه تنها با گذشته خود، بلکه با تغییرات اجتماعی و فرهنگی کشورش نیز دست و پنجه نرم کند.

شخصیت‌پردازی قوی و پیچیده ایشیگورو یکی از نقاط قوت این کتاب است. ماسوجی اونو نه تنها به عنوان یک هنرمند، بلکه به عنوان یک انسان با تمامی اشتباهات و ضعف‌هایش به تصویر کشیده می‌شود. این پیچیدگی باعث می‌شود که خواننده به درک عمیق‌تری از شخصیت او برسد و با احساسات و تضادهای درونی او همراه شود.

فضای فلسفی و اخلاقی کتاب، خواننده را به تفکر درباره مسئولیت‌های فردی و اجتماعی دعوت می‌کند. ماسوجی با بازبینی گذشته‌اش به این نکته پی می‌برد که چگونه تصمیماتش در زمان خود، عواقبی داشته که اکنون با آن‌ها روبه‌روست. این بازبینی اخلاقی، یکی از عناصر کلیدی داستان است و به شکلی ملموس به بررسی تاثیر زمان و تاریخ بر فرد می‌پردازد.

نکته دیگری که در این کتاب به چشم می‌خورد، ارتباط میان نسل‌ها و تفاوت‌های دیدگاه‌ها است. ماسوجی به عنوان نماینده نسل قدیمی، با نسل جدیدی روبه‌روست که دیدگاه‌های متفاوتی درباره هنر، سیاست و زندگی دارند. این اختلاف نسلی در طول داستان به عنوان یکی از چالش‌های مهم شخصیت اصلی مطرح می‌شود.

فضای کلی کتاب با حس تعلیق و ناپایداری همراه است. همانطور که عنوان کتاب اشاره دارد، جهان ماسوجی اونو “شناور” است؛ نه ثابت و نه کاملاً قابل پیش‌بینی. این حس ناپایداری و تغییرات پیوسته، به شکلی زیبا در روایت داستان نیز بازتاب پیدا می‌کند و تجربه‌ای خاص از خواندن را به مخاطب می‌بخشد.

کتاب هنرمندی از جهان شناور نمونه‌ای برجسته از سبک و نگرش ایشیگورو به مسائل انسانی و اجتماعی است. او با خلق داستانی چندلایه و شخصیت‌پردازی دقیق، به بررسی موضوعاتی چون مسئولیت اخلاقی، هنر، سیاست و هویت فردی پرداخته است. این کتاب نه تنها برای علاقه‌مندان به ادبیات ژاپن، بلکه برای هر کسی که به موضوعات فلسفی و اجتماعی علاقه دارد، جذاب و خواندنی است.

در نهایت، این رمان با ترکیب زیبای روایت، شخصیت‌پردازی و تأملات عمیق فلسفی، به یکی از آثار مهم ادبیات معاصر تبدیل شده است. کازوئو ایشیگورو با این کتاب بار دیگر ثابت می‌کند که یکی از نویسندگان بزرگ زمانه ماست که می‌تواند با خلق دنیایی داستانی، خواننده را به سفری درونی و فکری ببرد.

کتاب هنرمندی از جهان شناور در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۸ با بیش از ۴۰ هزار رای و ۳۷۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از یاسین محمدی به بازار عرضه شده است.

داستان هنرمندی از جهان شناور

در آغاز جنگ جهانی دوم، اونو، هنرمندی آینده‌دار، از تعلیم استادش که هدف هنری اش رسیدن به یک ایده‌آل زیبایی‌شناختی در بازنمایی «دنیای شناور» سرگرمی‌های شبانه بود، جدا می‌شود. اونو درگیر سیاست راست افراطی می شود و شروع به ساختن هنر تبلیغاتی می کند.

اونو بعداً به عنوان یکی از اعضای کمیته فرهنگی وزارت کشور و مشاور رسمی کمیته فعالیت‌های غیر وطن‌پرستانه، یک خبرچین پلیس می‌شود و در یک شکار ایدئولوژیک جادوگر علیه دانشجوی سابق، کورودا، شرکت فعالی می‌کند. پس از شکست ۱۹۴۵ و فروپاشی امپراتوری ژاپن، اونو تبدیل به یک شخصیت بی اعتبار می شود، یکی از «خائنانی» که “کشور را به بیراهه هدایت کردند.

در همین حال، قربانیان سرکوب دولتی، از جمله افرادی که خود اونو زمانی آنها را محکوم کرده بود، بازگردانده می شوند و اجازه داده می شود تا یک زندگی عادی داشته باشند. در طول رمان، به نظر می‌رسد که اونو تصدیق فزاینده‌ای به «اشتباهات» گذشته‌اش نشان می‌دهد، اگرچه این تصدیق هرگز به صراحت بیان نشده است، و روایت او با اعلان‌هایی مبنی بر عدم قطعیت در حافظه‌اش از رویدادهای گذشته و درجه بالایی از غیرقابل اعتماد بودن مشخص می‌شود.

این کتاب به صورت اول شخص نوشته شده است و مبتنی بر استفاده انحصاری از یک راوی غیرقابل اعتماد است و دیدگاهی را بیان می‌کند که خواننده آن را محدود و خطاپذیر می‌داند، بدون اینکه صدا یا دیدگاه دیگری به عنوان آزمون عمل کند. اونو اغلب به وضوح می گوید که از صحت روایت خود مطمئن نیست، اما این ممکن است خواننده را محتاط کند یا برعکس، نشان دهد که اونو بسیار صادق و در نتیجه قابل اعتماد است.

تصویری که اونو از خود در روایت خود بیان می‌کند با تصویری که خواننده از خواندن همان روایت از او می‌سازد، بسیار متفاوت است. اونو اغلب از دیگران نقل می کند که او را تحسین و مدیون می کنند. روایت اونو با انکار مشخص می شود، به طوری که علایق او و سلسله مراتب ارزش های او در تضاد با خواننده است.

بنابراین، خوانندگان متوجه می‌شوند که آنچه مورد علاقه‌شان است، محور روایت اونو نیست، بلکه در حاشیه‌های آن است که به شکلی مایل و نه مستقیم ارائه شده است. به عنوان مثال، توصیفات اونو از تصاویرش بر تکنیک تصویرسازی متمرکز است و موضوعات را به گونه‌ای بی‌اهمیت ذکر می‌کند، اگرچه ماهیت تبلیغاتی کار او را آشکار می‌کند.

کاملاً مشخص نیست که آیا این تمرکز بر سبک به جای ماهیت باید به اونو به عنوان راوی نسبت داده شود (نشان دهنده شرمندگی گذشته نگر و ناخودآگاه او) یا اینکه در زمان ساختن عکس ها از قبل در او وجود داشته است (نشان می دهد که توتالیتاریسم از سوء استفاده می کند. توانایی افراد برای محدود کردن آگاهی خود به جنبه های محدود اعمالشان).

به همین ترتیب، وقتی اونو قسمتی را روایت می کند که در آن با نتایج فعالیت های خود به عنوان یک خبرچین پلیس مواجه شده است، این موضوع قابل بحث است که آیا تلاش او برای کاهش خشونت پلیس یک ساختگی گذشته نگر است که برای فرار از مسئولیت خود طراحی شده است یا اینکه او در واقع رفتار با شخصی را که او محکوم کرده بود، رد کرد و از اعمال او فاصله گرفت و از به رسمیت شناختن رفتار توهین آمیز به عنوان پیامد مستقیم و قابل پیش بینی آن اقدامات خودداری کرد.

بخش‌هایی از هنرمندی از جهان شناور

 ممکن است جهان حالا نظر متفاوتی به کار تو پیدا کرده باشد اما نیازی نیست که درباره ی خودت دروغ بگویی.

………………..

 بیش از یک سال طول کشید تا خاکستر پسرم از مانچوریا برسد به ما، دائما می گفتند کمونیست ها آن جا همه چیز را سخت کرده اند. بعد وقتی درنهایت خاکسترش رسید همراه با خاکسترهای بیست و سه مرد جوان دیگر بود که درحال تلاش ناامیدانه برای عبور از میدان مین مرده بودند.

………………..

 لذت بردن از زیبایی جهانی که به اعتبارش شک داری، دشوار است. جهانی که بهترین چیزهایش در شب جمع می شوند و صبح ناپدید می شوند، آن چیزی که مردم به آن جهان شناور می گویند.

………………..

 یادم می‌آید موری- سان هرازگاهی یکی از نقاشی‌هایش را کامل می‌کرد و همه‌ی شاگردانش را- که ده نفری می‌شدیم- در آنجا جمع می‌کرد. یادم می‌آید که چطور قبل از وارد شدنمان به آنجا، هرکدام از ما در آستانه‌ی در می‌ایستادیم و با دیدن تصویری که وسط اتاق برپا شده بود نفس‌هامان از ستایشش بند می‌آمد.

موری- سان هم، در آن لحظه، احتمالاً یا داشت به یکی از گل‌هایش رسیدگی می‌کرد و یا از پنجره بیرون را نگاه می‌کرد، و ظاهراً از ورود ما بی‌اطلاع بود. طولی نمی‌کشید که همگی کف اتاق دور نقاشی می‌نشستیم و با پچ‌پچ نکاتی را به همدیگر می‌گفتیم: «ببین چطور استاد اون رو اون گوشه گذاشته. فوق‌العاده است!»

ولی کسی در واقع نمی‌گفت که: «سنسی، عجب نقاشی باشکوهی!» چون در این‌گونه مواقع رسم بود طوری رفتار کنیم که انگار استاد در آنجا حضور ندارد.

هر نقاشی جدیدی اغلب ابداعات فوق‌العاده‌ای در خودش داشت و بحث پرتب‌وتابی بین ما به وجود می‌آورد؛ مثلاً، یک بار، یادم هست هنگام وارد شدن به اتاق با نقاشی‌ای مواجه شدیم که در آن زنی زانو زده بود و از زاویه‌ی دید فوق‌العاده پایینی کشیده شده بود، به‌قدری پایین که احساس می‌کردیم داریم از کف اتاق به آن نگاه می‌کنیم.

یادم هست که یکی می‌گفت: «واضحه که زاویه‌ی دید پایین شأن و منزلتی به این زن بخشیده که از زاویهٔ دیگه‌ای این شأن و منزلت رو پیدا نمی‌کرد. این کار واقعاً شگفت‌انگیزه. چون از سایر جنبه‌های دیگه می‌شه گفت این زن ظاهراً احساس بدبختی می‌کنه. همین تضاده که به این نقاشی قدرت ماهرانه‌ای بخشیده.»

دیگری گفت: «شاید هم این‌طور باشه. این زن بدون شک دارای شأن خاصیه، ولی این شأن و منزلت رو نمی‌شه از پایین بودن زاویه‌ی دید استنباط کرد. واضحه که سنسی قصد داشته چیز مهم‌تری رو به ما بگه. می‌خواد بگه که زاویه‌ی دید به نظر پایین می‌آد چون ما به سطح خاصی از زاویه‌ی دید عادت کردیم.

بدون شک منظور استاد این بوده که ما رو از دست این نوع عادت های قراردادی و محدود آزاد کنه. استاد به ما می‌گه که «نیازی نیست که همیشه از زوایای قدیمی و همیشگی به چیزها نگاه کنیم. به همین خاطره که این نقاشی انقدر الهام‌بخشه.

 

اگر به کتاب هنرمندی از جهان شناور علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار کازوئو ایشیگورو در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.