«داستان زندگی تو» اثری است از تد چیانگ (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۶۷) که در سال ۱۹۹۸ منتشر شده است. این کتاب شامل ۸ داستان کوتاه علمی تخیلی از این نویسنده است.
دربارهی داستان زندگی تو
کتاب داستان زندگی تو نوشته تد چیانگ یکی از آثار درخشان ادبیات علمی-تخیلی معاصر است که با مهارت داستانسرایی و عمق فلسفی خاصی همراه است. این اثر نه تنها مرزهای تخیل را میشکند، بلکه مفاهیم پیچیده علمی و فلسفی را با روایتی انسانمحور به تصویر میکشد.
چیانگ در این مجموعه از داستانها، موضوعات مهمی همچون درک زمان، زبان، آزادی اراده، و سرنوشت را مورد بررسی قرار میدهد. هر داستان، از نظر فلسفی و علمی چنان عمیق است که خواننده را وادار به تأمل در ماهیت انسان، آگاهی، و جایگاه او در جهان میکند.
یکی از ویژگیهای بارز آثار چیانگ، توجه به علمی بودن مفاهیم داستانی است. او با دانش وسیع و تسلط بر موضوعات علمی، توانسته است داستانهایی را خلق کند که نه تنها خواننده را به دنیای ناشناختههای علمی میبرد، بلکه به تحلیل فلسفی و انسانی آنها نیز میپردازد. این کتاب، فراتر از یک مجموعه داستان علمی-تخیلی ساده است و به نوعی دعوت به تفکر درباره مفاهیمی مانند زبان و ارتباطات بینگونهای، ادراک انسان از زمان و جهان، و محدودیتهای علم و آگاهی انسان است.
در داستان محوری این مجموعه، «داستان زندگی تو»، چیانگ به زیبایی بازی پیچیدهای با زمان و زبان به نمایش میگذارد. شخصیت اصلی داستان، زبانشناسی است که در تلاش برای فهم زبان یک نژاد بیگانه است که به شکلی کاملاً متفاوت از انسانها به زمان نگاه میکنند. این داستان به طرز شگفتانگیزی خواننده را با این سؤال مواجه میکند: اگر بتوانیم گذشته و آینده را همزمان ببینیم، چگونه زندگی خواهیم کرد؟ آیا آزادی اراده همچنان وجود خواهد داشت یا سرنوشت غیرقابل اجتناب خواهد بود؟
در کنار پیچیدگیهای علمی، چیانگ به روابط انسانی و احساسات نیز توجه ویژهای دارد. در داستان «داستان زندگی تو»، ما با تصمیمها و احساسات مادری که با آگاهی کامل از آینده فرزندش، از عشق و رنج او مطلع است، مواجه میشویم. این تعامل میان علم و احساسات انسانی، داستان را از دیگر آثار علمی-تخیلی متمایز میکند و آن را به یکی از تأثیرگذارترین داستانهای این ژانر تبدیل میکند.
چیانگ در آثار خود به موضوعات مهم اخلاقی نیز میپردازد. او در کنار بررسی علمی موضوعات، از این فرصت استفاده میکند تا مسائل اخلاقی و انسانی مرتبط با آنها را مطرح کند. برای مثال، در برخی از داستانهای این مجموعه، به تأثیرات علم و فناوری بر جامعه و فرد، و همچنین مسئولیت اخلاقی دانشمندان در برابر اکتشافات و اختراعات خود پرداخته میشود.
زبان و نثر چیانگ در این کتاب، ساده و در عین حال عمیق است. او با استفاده از زبانی دقیق و روایتی روان، داستانهایی خلق کرده که در عین پیچیدگی مفهومی، خواننده را جذب میکند و او را تا پایان داستان همراه میسازد. این تعادل میان سادگی زبان و عمق مفاهیم، یکی از دلایل موفقیت آثار اوست.
چیانگ همچنین با بهرهگیری از مفاهیم عمیق فلسفی مانند جبرگرایی، مفهوم زمان، و ماهیت واقعیت، به شکلی هنرمندانه این مفاهیم را در قالب داستانهایی جذاب و خواندنی به تصویر میکشد. این توانایی او در ترکیب فلسفه با داستانسرایی، از او نویسندهای منحصر به فرد در ادبیات علمی-تخیلی ساخته است.
کتاب داستان زندگی تو تنها یک مجموعه داستان علمی-تخیلی نیست؛ بلکه اثری است که خواننده را به تأمل در مورد موضوعات بنیادین زندگی دعوت میکند. هر داستان این مجموعه، به نحوی مخاطب را با یکی از چالشهای فکری و علمی انسان امروز روبرو میکند. این کتاب به ما یادآوری میکند که علم و فلسفه نه تنها درباره آینده و جهانهای ناشناخته است، بلکه در مورد خود ما، هویت ما، و ارتباطات ما با جهان پیرامون نیز سوالاتی مهم مطرح میکند.
در این کتاب، چیانگ از تواناییهای خود در پیوند دادن علم، فلسفه و داستانسرایی بهره میگیرد تا نه تنها تخیلی جذاب خلق کند، بلکه به کاوش در عمق اندیشههای انسانی و مفاهیم بنیادین بپردازد. چیانگ از دانش علمی خود برای ایجاد داستانهایی استفاده میکند که همواره به معنای گستردهتری اشاره دارند و سؤالات بزرگتری را مطرح میکنند.
آثار چیانگ، در عین اینکه به موضوعات علمی پرداختهاند، به نوعی دعوت به تفکر دربارهی خود انسان و جایگاه او در جهان هستند. کتاب داستان زندگی تو خواننده را وادار میکند که در مورد ماهیت زمان، زبان، و تصمیمگیریهای انسانی تأمل کند و با پرسشهایی روبرو شود که پاسخ دادن به آنها آسان نیست.
در نهایت، داستان زندگی تو اثری است که هم از نظر علمی و هم از نظر انسانی، تأثیری عمیق بر خواننده میگذارد. این کتاب نشان میدهد که چگونه علم و تخیل میتوانند بهطور هماهنگ در خدمت داستانسرایی باشند و به ما کمک کنند تا بهتر به درک خود و جهان پیرامونمان بپردازیم.
این اثر، با ترکیبی از تخیل و واقعیت، نه تنها دنیای علمی-تخیلی را گسترش میدهد، بلکه به خواننده این امکان را میدهد تا در مرزهای اندیشههای فلسفی و علمی سفر کند. داستانهایی که در این کتاب روایت میشوند، فراتر از روایات معمول علمی-تخیلی هستند و به نوعی بازتابدهنده پرسشهای اساسی انسانی هستند.
مجموعهی داستان زندگی تو در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۶ با بیش از ۱۱۰ هزار رای و ۱۳۳۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از فاطمه احمدی آذر به بازار عرضه شده است.
فهرست داستانهای کتاب داستان زندگی تو
کتاب داستان زندگی تو اثر تد چیانگ شامل ۸ داستان کوتاه علمی-تخیلی است که هر کدام از آنها به مفاهیم علمی و فلسفی مختلفی میپردازند:
- برج بابل (Tower of Babylon)
داستانی در مورد گروهی از معدنچیان که برای رسیدن به آسمان و شکستن گنبد آسمان، از برج بابل صعود میکنند. این داستان به بررسی جهانبینیهای باستانی و مفاهیم علمی و فلسفی از ماهیت کیهان میپردازد.
- فهم (Understand)
مردی که پس از یک حادثهی مغزی تحت درمان آزمایشی قرار میگیرد، هوش و تواناییهای ذهنیاش بهطور بیسابقهای افزایش مییابد. این داستان، پرسشهایی دربارهی ماهیت آگاهی و محدودیتهای ذهن انسان مطرح میکند.
- بخشنامه خدا (Division by Zero)
یک ریاضیدان بزرگ کشف میکند که پایههای علم ریاضیات نادرست است، و این موضوع زندگی او و رابطهاش با همسرش را تحت تأثیر قرار میدهد. این داستان به مفهوم حقیقت علمی و شکنندگی باورهای انسانی میپردازد.
- داستان زندگی تو (Story of Your Life)
زنی زبانشناس در تلاش برای درک زبان بیگانگانی است که به شکلی غیرخطی به زمان نگاه میکنند، و این کشف تأثیری عمیق بر زندگی شخصیاش دارد. این داستان پیچیدگیهای زبان، ادراک زمان و مسئله اراده آزاد را بررسی میکند.
- هفتاد و دو حرف (Seventy-Two Letters)
داستانی در دنیایی که اشیاء میتوانند با کلمات زنده شوند، و انسانها به دنبال کشف راز آفرینش و جاودانگی هستند. این داستان به تأثیرات زبان و علم بر جامعه و فلسفهی خلقت میپردازد.
- جهنم جایی است که خوی تو در آن است (Hell Is the Absence of God)
جهانی که در آن فرشتگان بهطور مداوم به زمین نازل میشوند و بهشت و جهنم واقعی و قابل مشاهده هستند. این داستان به مسئله ایمان، عدالت الهی، و معنای رستگاری و عذاب ابدی میپردازد.
- حیات نفَسکشها (The Evolution of Human Science)
در آیندهای که انسانهای ارتقایافته برتر از انسانهای عادی هستند، این داستان کوتاه به بررسی رابطهی علم و تکامل انسانی میپردازد. مسئله پیشرفت علمی و محدودیتهای انسان عادی در این جهان برجسته میشود.
- واقعیت مانند یکپارچگی نفَسگیر (Liking What You See: A Documentary)
در جهانی که فناوریای وجود دارد که میتواند جذابیت ظاهری افراد را غیرقابل تشخیص کند، این داستان به مسائل مربوط به زیبایی ظاهری، تأثیرات فرهنگی و انتخابهای فردی میپردازد. این داستان در قالب یک مستند فرضی روایت میشود و سوالات اخلاقی و اجتماعی مطرح میکند.
این داستانها، هر یک به شیوهای منحصر به فرد به بررسی مفاهیم علمی، فلسفی و انسانی پرداختهاند و از ویژگیهای برجستهی این کتاب، عمق فکری و رویکرد متفاوتش به موضوعات پیچیده است.
خلاصهی داستان زندگی تو
«داستان زندگی تو» توسط دکتر لوئیز بنکس زبان شناس در روزی که میفهمد زنش باردار است روایت می شود. خطاب به دخترش، داستان متناوب بین بازگویی گذشته است: آمدن بیگانگان و رمزگشایی از زبان آنها. و به یاد آینده: با بزرگ شدن دخترش چه می شود و مرگ نابهنگام دختر.
بیگانگان وارد سفینه های فضایی می شوند و وارد مدار زمین می شوند. ۱۱۲ دستگاه شبیه آینه های نیمه دایره بزرگ در سایت هایی در سراسر جهان ظاهر می شوند. آنها که «عینک ظاهری» نامیده می شوند، پیوندهای سمعی و بصری به موجودات فضایی در مدار هستند که به دلیل ظاهر متقارن شعاعی هپت پاد نامیده می شوند.
لوئیز و فیزیکدان دکتر گری دانلی توسط ارتش ایالات متحده استخدام می شوند تا با بیگانگان ارتباط برقرار کنند و به یکی از ۹ سایت شیشه ای در ایالات متحده منصوب می شوند و با دو هپت پاد که به آنها فلاپر و رازبری ملقب می شوند ارتباط برقرار می کنند.
لوئیز در تلاش برای یادگیری زبان خود، با مرتبط کردن اشیا و حرکات با صداهایی که بیگانگان تولید میکنند، شروع میکند، که زبانی را با ترتیب کلمات آزاد و سطوح بسیاری از جملات در مرکز نشان میدهد. او نوشتههای آنها را زنجیرهای از نمودارها بر روی یک سطح دو بعدی بدون توالی خطی و سماسیوگرافی میداند که هیچ اشارهای به گفتار ندارد. لوئیز نتیجه می گیرد که چون گفتار و نوشتار آنها ربطی به هم ندارند، هپت پادها دو زبان دارند که آنها را هفت پاد A (گفتار) و هپت پاد B (نوشتن) می نامد.
همچنین تلاش هایی برای ایجاد اصطلاحات هپت پاد در فیزیک انجام می شود. تا زمانی که اصل کمترین زمان فرما ارائه شود، پیشرفت کمی حاصل شده است. گری این اصل را برای لوئیز توضیح می دهد و مثالی از شکست نور می دهد و آن نور همیشه سریع ترین مسیر ممکن را طی می کند.
لوئیز استدلال میکند، «[یک] پرتو نور باید بداند که در نهایت به کجا ختم میشود تا بتواند جهت حرکت را انتخاب کند.» همه ایدئوگرام ها را به طور همزمان ترسیم کنید، به آنها نشان می دهد که از قبل می دانند کل جمله چه خواهد بود. لوئیز متوجه میشود که هفتپایان بهجای تجربهی متوالی رویدادها (علیت)، همه رویدادها را یکباره تجربه میکنند (غایتشناسی). این در زبان آنها منعکس می شود و توضیح می دهد که چرا اصل کمترین زمان فرما به طور طبیعی برای آنها آمده است.
به زودی، لوئیز در هپت پاد B کاملاً ماهر می شود و متوجه می شود که هنگام نوشتن در آن، رشته های فکر بدون جهت هستند و مقدمات و نتیجه گیری ها قابل تعویض هستند. او خودش را در هفتپایان B شروع به فکر کردن میکند و شروع به دیدن زمان میکند، مانند هفتپایانها.
لوئیز نماهایی از آینده خود و دختری را که هنوز ندارد می بیند. این سؤالاتی را در مورد ماهیت اراده آزاد ایجاد می کند: دانش آینده به معنای عدم وجود اراده آزاد است، زیرا دانستن آینده به این معنی است که نمی توان آن را تغییر داد. اما لوئیز از خود میپرسد: «اگر تجربه دانستن آینده فرد را تغییر دهد، چه؟»
یک روز پس از تبادل اطلاعات با هپت پادها، بیگانگان اعلام می کنند که می روند. آنها عینک را می بندند و کشتی هایشان ناپدید می شوند. هرگز مشخص نشده است که چرا آنها را ترک می کنند، یا چرا آنها در وهله اول آمده بودند.
بخشهایی از داستان زندگی تو
لحظهای که تو را برای اولین بار در آغوش گرفتم، کاملاً آگاه بودم که سرانجام چه اتفاقی برایت خواهد افتاد. با این وجود، آن لحظه هنوز هم پر از شادی و لذت بود. نمیتوانستم از خودم بپرسم که چرا تو را به دنیا میآورم، چرا که پاسخ آن از پیش برایم روشن بود.
تو قرار بود زندگی کنی و من هم باید تمام لحظات شیرین و تلخ با تو را تجربه میکردم. همانطور که بیگانگان زمان را تجربه میکردند، من هم میتوانستم تمامی لحظات زندگی تو را به صورت همزمان ببینم؛ آیندهات همانقدر برایم واقعی بود که گذشتهات.
………………….
با گذر زمان، احساس عجیبی در من پدیدار شد. من نه فقط گذشتهام را میدیدم، بلکه آیندهام نیز پیش چشمانم نمایان بود. همانطور که زبان هپتاپادها را یاد میگرفتم، زمان دیگر برایم یک خط مستقیم نبود؛ بلکه به نوعی دایرهای بود که تمام نقاط آن به هم پیوسته بودند. هر تصمیمی که میگرفتم، چه در گذشته و چه در آینده، از قبل نوشته شده بود، اما این باعث نمیشد که آزادی ارادهام ناپدید شود؛ بلکه به گونهای دیگر معنا پیدا میکرد.
…………………..
زمان برای من دیگر یک ترتیب خطی نبود. هر لحظه، به مانند یک بخش از یک تابلوی بزرگ، جای خود را داشت. آنگونه که هپتاپادها به زمان نگاه میکردند، من هم میتوانستم ببینم. میتوانستم تمام لحظات را ببینم؛ تو را در هر سن و سالی میدیدم، در حالی که میدانستم چه اتفاقی برایت خواهد افتاد و این آگاهی نه شادی را از من میگرفت و نه غم را. هر لحظه، از لحظه تولد تا لحظه پایان، کامل بود.
اگر به کتاب داستان زندگی تو علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه خارجی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
19 مهر 1403
داستان زندگی تو
«داستان زندگی تو» اثری است از تد چیانگ (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۶۷) که در سال ۱۹۹۸ منتشر شده است. این کتاب شامل ۸ داستان کوتاه علمی تخیلی از این نویسنده است.
دربارهی داستان زندگی تو
کتاب داستان زندگی تو نوشته تد چیانگ یکی از آثار درخشان ادبیات علمی-تخیلی معاصر است که با مهارت داستانسرایی و عمق فلسفی خاصی همراه است. این اثر نه تنها مرزهای تخیل را میشکند، بلکه مفاهیم پیچیده علمی و فلسفی را با روایتی انسانمحور به تصویر میکشد.
چیانگ در این مجموعه از داستانها، موضوعات مهمی همچون درک زمان، زبان، آزادی اراده، و سرنوشت را مورد بررسی قرار میدهد. هر داستان، از نظر فلسفی و علمی چنان عمیق است که خواننده را وادار به تأمل در ماهیت انسان، آگاهی، و جایگاه او در جهان میکند.
یکی از ویژگیهای بارز آثار چیانگ، توجه به علمی بودن مفاهیم داستانی است. او با دانش وسیع و تسلط بر موضوعات علمی، توانسته است داستانهایی را خلق کند که نه تنها خواننده را به دنیای ناشناختههای علمی میبرد، بلکه به تحلیل فلسفی و انسانی آنها نیز میپردازد. این کتاب، فراتر از یک مجموعه داستان علمی-تخیلی ساده است و به نوعی دعوت به تفکر درباره مفاهیمی مانند زبان و ارتباطات بینگونهای، ادراک انسان از زمان و جهان، و محدودیتهای علم و آگاهی انسان است.
در داستان محوری این مجموعه، «داستان زندگی تو»، چیانگ به زیبایی بازی پیچیدهای با زمان و زبان به نمایش میگذارد. شخصیت اصلی داستان، زبانشناسی است که در تلاش برای فهم زبان یک نژاد بیگانه است که به شکلی کاملاً متفاوت از انسانها به زمان نگاه میکنند. این داستان به طرز شگفتانگیزی خواننده را با این سؤال مواجه میکند: اگر بتوانیم گذشته و آینده را همزمان ببینیم، چگونه زندگی خواهیم کرد؟ آیا آزادی اراده همچنان وجود خواهد داشت یا سرنوشت غیرقابل اجتناب خواهد بود؟
در کنار پیچیدگیهای علمی، چیانگ به روابط انسانی و احساسات نیز توجه ویژهای دارد. در داستان «داستان زندگی تو»، ما با تصمیمها و احساسات مادری که با آگاهی کامل از آینده فرزندش، از عشق و رنج او مطلع است، مواجه میشویم. این تعامل میان علم و احساسات انسانی، داستان را از دیگر آثار علمی-تخیلی متمایز میکند و آن را به یکی از تأثیرگذارترین داستانهای این ژانر تبدیل میکند.
چیانگ در آثار خود به موضوعات مهم اخلاقی نیز میپردازد. او در کنار بررسی علمی موضوعات، از این فرصت استفاده میکند تا مسائل اخلاقی و انسانی مرتبط با آنها را مطرح کند. برای مثال، در برخی از داستانهای این مجموعه، به تأثیرات علم و فناوری بر جامعه و فرد، و همچنین مسئولیت اخلاقی دانشمندان در برابر اکتشافات و اختراعات خود پرداخته میشود.
زبان و نثر چیانگ در این کتاب، ساده و در عین حال عمیق است. او با استفاده از زبانی دقیق و روایتی روان، داستانهایی خلق کرده که در عین پیچیدگی مفهومی، خواننده را جذب میکند و او را تا پایان داستان همراه میسازد. این تعادل میان سادگی زبان و عمق مفاهیم، یکی از دلایل موفقیت آثار اوست.
چیانگ همچنین با بهرهگیری از مفاهیم عمیق فلسفی مانند جبرگرایی، مفهوم زمان، و ماهیت واقعیت، به شکلی هنرمندانه این مفاهیم را در قالب داستانهایی جذاب و خواندنی به تصویر میکشد. این توانایی او در ترکیب فلسفه با داستانسرایی، از او نویسندهای منحصر به فرد در ادبیات علمی-تخیلی ساخته است.
کتاب داستان زندگی تو تنها یک مجموعه داستان علمی-تخیلی نیست؛ بلکه اثری است که خواننده را به تأمل در مورد موضوعات بنیادین زندگی دعوت میکند. هر داستان این مجموعه، به نحوی مخاطب را با یکی از چالشهای فکری و علمی انسان امروز روبرو میکند. این کتاب به ما یادآوری میکند که علم و فلسفه نه تنها درباره آینده و جهانهای ناشناخته است، بلکه در مورد خود ما، هویت ما، و ارتباطات ما با جهان پیرامون نیز سوالاتی مهم مطرح میکند.
در این کتاب، چیانگ از تواناییهای خود در پیوند دادن علم، فلسفه و داستانسرایی بهره میگیرد تا نه تنها تخیلی جذاب خلق کند، بلکه به کاوش در عمق اندیشههای انسانی و مفاهیم بنیادین بپردازد. چیانگ از دانش علمی خود برای ایجاد داستانهایی استفاده میکند که همواره به معنای گستردهتری اشاره دارند و سؤالات بزرگتری را مطرح میکنند.
آثار چیانگ، در عین اینکه به موضوعات علمی پرداختهاند، به نوعی دعوت به تفکر دربارهی خود انسان و جایگاه او در جهان هستند. کتاب داستان زندگی تو خواننده را وادار میکند که در مورد ماهیت زمان، زبان، و تصمیمگیریهای انسانی تأمل کند و با پرسشهایی روبرو شود که پاسخ دادن به آنها آسان نیست.
در نهایت، داستان زندگی تو اثری است که هم از نظر علمی و هم از نظر انسانی، تأثیری عمیق بر خواننده میگذارد. این کتاب نشان میدهد که چگونه علم و تخیل میتوانند بهطور هماهنگ در خدمت داستانسرایی باشند و به ما کمک کنند تا بهتر به درک خود و جهان پیرامونمان بپردازیم.
این اثر، با ترکیبی از تخیل و واقعیت، نه تنها دنیای علمی-تخیلی را گسترش میدهد، بلکه به خواننده این امکان را میدهد تا در مرزهای اندیشههای فلسفی و علمی سفر کند. داستانهایی که در این کتاب روایت میشوند، فراتر از روایات معمول علمی-تخیلی هستند و به نوعی بازتابدهنده پرسشهای اساسی انسانی هستند.
مجموعهی داستان زندگی تو در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۶ با بیش از ۱۱۰ هزار رای و ۱۳۳۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از فاطمه احمدی آذر به بازار عرضه شده است.
فهرست داستانهای کتاب داستان زندگی تو
کتاب داستان زندگی تو اثر تد چیانگ شامل ۸ داستان کوتاه علمی-تخیلی است که هر کدام از آنها به مفاهیم علمی و فلسفی مختلفی میپردازند:
داستانی در مورد گروهی از معدنچیان که برای رسیدن به آسمان و شکستن گنبد آسمان، از برج بابل صعود میکنند. این داستان به بررسی جهانبینیهای باستانی و مفاهیم علمی و فلسفی از ماهیت کیهان میپردازد.
مردی که پس از یک حادثهی مغزی تحت درمان آزمایشی قرار میگیرد، هوش و تواناییهای ذهنیاش بهطور بیسابقهای افزایش مییابد. این داستان، پرسشهایی دربارهی ماهیت آگاهی و محدودیتهای ذهن انسان مطرح میکند.
یک ریاضیدان بزرگ کشف میکند که پایههای علم ریاضیات نادرست است، و این موضوع زندگی او و رابطهاش با همسرش را تحت تأثیر قرار میدهد. این داستان به مفهوم حقیقت علمی و شکنندگی باورهای انسانی میپردازد.
زنی زبانشناس در تلاش برای درک زبان بیگانگانی است که به شکلی غیرخطی به زمان نگاه میکنند، و این کشف تأثیری عمیق بر زندگی شخصیاش دارد. این داستان پیچیدگیهای زبان، ادراک زمان و مسئله اراده آزاد را بررسی میکند.
داستانی در دنیایی که اشیاء میتوانند با کلمات زنده شوند، و انسانها به دنبال کشف راز آفرینش و جاودانگی هستند. این داستان به تأثیرات زبان و علم بر جامعه و فلسفهی خلقت میپردازد.
جهانی که در آن فرشتگان بهطور مداوم به زمین نازل میشوند و بهشت و جهنم واقعی و قابل مشاهده هستند. این داستان به مسئله ایمان، عدالت الهی، و معنای رستگاری و عذاب ابدی میپردازد.
در آیندهای که انسانهای ارتقایافته برتر از انسانهای عادی هستند، این داستان کوتاه به بررسی رابطهی علم و تکامل انسانی میپردازد. مسئله پیشرفت علمی و محدودیتهای انسان عادی در این جهان برجسته میشود.
در جهانی که فناوریای وجود دارد که میتواند جذابیت ظاهری افراد را غیرقابل تشخیص کند، این داستان به مسائل مربوط به زیبایی ظاهری، تأثیرات فرهنگی و انتخابهای فردی میپردازد. این داستان در قالب یک مستند فرضی روایت میشود و سوالات اخلاقی و اجتماعی مطرح میکند.
این داستانها، هر یک به شیوهای منحصر به فرد به بررسی مفاهیم علمی، فلسفی و انسانی پرداختهاند و از ویژگیهای برجستهی این کتاب، عمق فکری و رویکرد متفاوتش به موضوعات پیچیده است.
خلاصهی داستان زندگی تو
«داستان زندگی تو» توسط دکتر لوئیز بنکس زبان شناس در روزی که میفهمد زنش باردار است روایت می شود. خطاب به دخترش، داستان متناوب بین بازگویی گذشته است: آمدن بیگانگان و رمزگشایی از زبان آنها. و به یاد آینده: با بزرگ شدن دخترش چه می شود و مرگ نابهنگام دختر.
بیگانگان وارد سفینه های فضایی می شوند و وارد مدار زمین می شوند. ۱۱۲ دستگاه شبیه آینه های نیمه دایره بزرگ در سایت هایی در سراسر جهان ظاهر می شوند. آنها که «عینک ظاهری» نامیده می شوند، پیوندهای سمعی و بصری به موجودات فضایی در مدار هستند که به دلیل ظاهر متقارن شعاعی هپت پاد نامیده می شوند.
لوئیز و فیزیکدان دکتر گری دانلی توسط ارتش ایالات متحده استخدام می شوند تا با بیگانگان ارتباط برقرار کنند و به یکی از ۹ سایت شیشه ای در ایالات متحده منصوب می شوند و با دو هپت پاد که به آنها فلاپر و رازبری ملقب می شوند ارتباط برقرار می کنند.
لوئیز در تلاش برای یادگیری زبان خود، با مرتبط کردن اشیا و حرکات با صداهایی که بیگانگان تولید میکنند، شروع میکند، که زبانی را با ترتیب کلمات آزاد و سطوح بسیاری از جملات در مرکز نشان میدهد. او نوشتههای آنها را زنجیرهای از نمودارها بر روی یک سطح دو بعدی بدون توالی خطی و سماسیوگرافی میداند که هیچ اشارهای به گفتار ندارد. لوئیز نتیجه می گیرد که چون گفتار و نوشتار آنها ربطی به هم ندارند، هپت پادها دو زبان دارند که آنها را هفت پاد A (گفتار) و هپت پاد B (نوشتن) می نامد.
همچنین تلاش هایی برای ایجاد اصطلاحات هپت پاد در فیزیک انجام می شود. تا زمانی که اصل کمترین زمان فرما ارائه شود، پیشرفت کمی حاصل شده است. گری این اصل را برای لوئیز توضیح می دهد و مثالی از شکست نور می دهد و آن نور همیشه سریع ترین مسیر ممکن را طی می کند.
لوئیز استدلال میکند، «[یک] پرتو نور باید بداند که در نهایت به کجا ختم میشود تا بتواند جهت حرکت را انتخاب کند.» همه ایدئوگرام ها را به طور همزمان ترسیم کنید، به آنها نشان می دهد که از قبل می دانند کل جمله چه خواهد بود. لوئیز متوجه میشود که هفتپایان بهجای تجربهی متوالی رویدادها (علیت)، همه رویدادها را یکباره تجربه میکنند (غایتشناسی). این در زبان آنها منعکس می شود و توضیح می دهد که چرا اصل کمترین زمان فرما به طور طبیعی برای آنها آمده است.
به زودی، لوئیز در هپت پاد B کاملاً ماهر می شود و متوجه می شود که هنگام نوشتن در آن، رشته های فکر بدون جهت هستند و مقدمات و نتیجه گیری ها قابل تعویض هستند. او خودش را در هفتپایان B شروع به فکر کردن میکند و شروع به دیدن زمان میکند، مانند هفتپایانها.
لوئیز نماهایی از آینده خود و دختری را که هنوز ندارد می بیند. این سؤالاتی را در مورد ماهیت اراده آزاد ایجاد می کند: دانش آینده به معنای عدم وجود اراده آزاد است، زیرا دانستن آینده به این معنی است که نمی توان آن را تغییر داد. اما لوئیز از خود میپرسد: «اگر تجربه دانستن آینده فرد را تغییر دهد، چه؟»
یک روز پس از تبادل اطلاعات با هپت پادها، بیگانگان اعلام می کنند که می روند. آنها عینک را می بندند و کشتی هایشان ناپدید می شوند. هرگز مشخص نشده است که چرا آنها را ترک می کنند، یا چرا آنها در وهله اول آمده بودند.
بخشهایی از داستان زندگی تو
لحظهای که تو را برای اولین بار در آغوش گرفتم، کاملاً آگاه بودم که سرانجام چه اتفاقی برایت خواهد افتاد. با این وجود، آن لحظه هنوز هم پر از شادی و لذت بود. نمیتوانستم از خودم بپرسم که چرا تو را به دنیا میآورم، چرا که پاسخ آن از پیش برایم روشن بود.
تو قرار بود زندگی کنی و من هم باید تمام لحظات شیرین و تلخ با تو را تجربه میکردم. همانطور که بیگانگان زمان را تجربه میکردند، من هم میتوانستم تمامی لحظات زندگی تو را به صورت همزمان ببینم؛ آیندهات همانقدر برایم واقعی بود که گذشتهات.
………………….
با گذر زمان، احساس عجیبی در من پدیدار شد. من نه فقط گذشتهام را میدیدم، بلکه آیندهام نیز پیش چشمانم نمایان بود. همانطور که زبان هپتاپادها را یاد میگرفتم، زمان دیگر برایم یک خط مستقیم نبود؛ بلکه به نوعی دایرهای بود که تمام نقاط آن به هم پیوسته بودند. هر تصمیمی که میگرفتم، چه در گذشته و چه در آینده، از قبل نوشته شده بود، اما این باعث نمیشد که آزادی ارادهام ناپدید شود؛ بلکه به گونهای دیگر معنا پیدا میکرد.
…………………..
زمان برای من دیگر یک ترتیب خطی نبود. هر لحظه، به مانند یک بخش از یک تابلوی بزرگ، جای خود را داشت. آنگونه که هپتاپادها به زمان نگاه میکردند، من هم میتوانستم ببینم. میتوانستم تمام لحظات را ببینم؛ تو را در هر سن و سالی میدیدم، در حالی که میدانستم چه اتفاقی برایت خواهد افتاد و این آگاهی نه شادی را از من میگرفت و نه غم را. هر لحظه، از لحظه تولد تا لحظه پایان، کامل بود.
اگر به کتاب داستان زندگی تو علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه خارجی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی، علمی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، تد چیانگ، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب