«اتاقی از آن خود» اثری است از ویرجینیا وولف (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۸۲ تا ۱۹۴۱) که در سال ۱۹۲۹ منتشر شده است. این کتاب دربارهی ضرورت استقلال مالی و داشتن فضای شخصی برای زنان بهمنظور خلق آثار ادبی و رهایی از محدودیتهای تاریخی و اجتماعی است.
دربارهی اتاقی از آن خود
اتاقی از آن خود اثر ویرجینیا وولف یکی از مهمترین آثار ادبی و فمینیستی قرن بیستم است که تأثیری عمیق بر اندیشه و جریانهای فرهنگی زمان خود و پس از آن داشته است. این کتاب از ترکیب بدیعی از ادبیات، نقد اجتماعی، و اندیشه فلسفی شکل گرفته و تأملی عمیق بر جایگاه زنان در ادبیات و جامعه ارائه میدهد. وولف در این اثر با قلمی شاعرانه و لحنی شخصی، دغدغههای خود را درباره تبعیضهای تاریخی و ساختاری علیه زنان به شکلی الهامبخش بیان میکند.
این کتاب از یک سخنرانی ویرجینیا وولف در سال ۱۹۲۸ در کالجهای زنان در کمبریج سرچشمه گرفت. او در این سخنرانیها به موضوع زنان و ادبیات پرداخت و سپس ایدههای خود را در قالب کتاب گسترش داد. وولف در این اثر با بهکارگیری تمثیل اتاقی از آن خود و داشتن پانصد پوند در سال، ضرورت استقلال مالی و فکری زنان را برای خلق آثار هنری و ادبی مطرح میکند. او این مفاهیم را نهتنها بهعنوان خواستهای فردی بلکه بهعنوان نیازی جمعی و اساسی برای تغییرات اجتماعی بیان میکند.
یکی از جنبههای برجسته این کتاب، ترکیب ژانرهای مختلف است. وولف در عین حال که مشاهدات اجتماعی خود را بیان میکند، از تکنیکهای داستانپردازی بهره میبرد و خواننده را در فضایی شبیه به یک داستان خیالی قرار میدهد. او در کتاب از نویسندگان بزرگ گذشته، مانند شکسپیر، جین آستن، و شارلوت برونته نام میبرد و محدودیتهایی که بر سر راه زنان در مسیر نویسندگی بوده است را تحلیل میکند. این اثر همزمان نقدی بر تاریخ ادبیات و دفاعی پرشور از ظرفیتهای خلاقانه زنان است.
ویرجینیا وولف در این کتاب با صداقت و شفافیت به بررسی نقشهای جنسیتی در جامعه و تأثیر آن بر آفرینش هنری میپردازد. او معتقد است که زنان در طول تاریخ، به دلیل نداشتن فضای خصوصی و امکانات مالی، نتوانستهاند به شکوفایی خلاقیت خود برسند. از دیدگاه او، خلاقیت به فضای ذهنی و فیزیکی نیاز دارد، و اتاق بهعنوان نمادی از آزادی و آرامش، کلید این دستاورد است. وولف با این استعاره، واقعیتی تلخ از تاریخ را نشان میدهد و در عین حال امید به تغییر را زنده نگه میدارد.
لحن و نثر وولف در این کتاب ترکیبی از طنز ظریف، انتقاد گزنده، و تأملات فلسفی است. او با استفاده از سبک جریان سیال ذهن، خواننده را به دنیای تفکرات خود دعوت میکند. در بسیاری از بخشها، او به شکلی خیالی و شاعرانه از نویسندهای خیالی به نام خواهر شکسپیر یاد میکند و زندگی او را به تصویر میکشد. این شخصیت، نمادی از تمام زنانی است که به دلیل محدودیتهای اجتماعی، فرصت شکوفایی استعدادهای خود را از دست دادهاند.
اتاقی از آن خود بهعنوان اثری فمینیستی، نقطه عطفی در تاریخ نقد ادبی و اندیشه اجتماعی است. وولف نهتنها به بررسی تبعیضهای آشکار پرداخته، بلکه به الگوهای نامرئی سرکوب نیز اشاره کرده است. او نشان میدهد که این سرکوبها چگونه بهصورت ناخودآگاه در رفتار و ذهنیت زنان و مردان جا افتادهاند و جامعه را به شیوهای نامتعادل شکل دادهاند. تحلیلهای او همچنان برای بحثهای معاصر درباره جنسیت و هنر مرتبط و ضروری هستند.
یکی دیگر از جنبههای قابل توجه کتاب، توجه وولف به تاریخنگاری و بازنمایی زنان در متون ادبی و تاریخی است. او با طرح این سؤال که چرا زنان بهندرت در تاریخ ادبیات حضور پررنگ دارند، به نقد ساختارهای تاریخی و فرهنگی میپردازد. این نگاه تاریخی به کتاب، عمقی ویژه بخشیده و آن را به اثری جامع و فراتر از زمان خود تبدیل کرده است.
ویرجینیا وولف همچنین به موضوع مهم دیگری اشاره میکند: ضرورت خلق ادبیات اندروجینی. از نظر او، بهترین آثار ادبی حاصل ذهنیتی است که عناصر زنانه و مردانه را به تعادل رسانده باشد. این ایده، که به شکلی پیشرو مطرح شده، نشاندهنده دیدگاه پیشرفته وولف در مورد نقش خلاقیت و جنسیت در ادبیات است.
این کتاب نهتنها تأثیر عمیقی بر خوانندگان و منتقدان ادبی داشته است، بلکه الهامبخش بسیاری از نویسندگان زن و جنبشهای فمینیستی بوده است. اتاقی از آن خود به دلیل سبک نوشتاری منحصربهفرد، نگاه انتقادی تیزبینانه و پیامهای عمیق انسانیاش، همچنان جایگاهی ویژه در ادبیات جهان دارد.
شهرت این کتاب در دهههای پس از انتشار آن افزایش یافت و همچنان بهعنوان یکی از متون کلاسیک در حوزه مطالعات فمینیستی تدریس میشود. وولف با این اثر، صدای نسلهای پیشین و آیندگان زنان را در عرصه هنر و ادبیات به گوش جهانیان رساند.
اتاقی از آن خود یک دعوتنامه است؛ دعوت به تأمل، تغییر، و خلق. این اثر، نقشهای برای آزادی فکری و هنری است که همچنان الهامبخش خوانندگان و هنرمندان است. صدای وولف در این کتاب، یادآور قدرت و اهمیت داستانسرایی در ساختن جهانی عادلانهتر است.
کتاب اتاقی از آن خود در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۱ با بیش از ۲۲۵ هزار رای و ۱۹۸۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از صفورا نوربخش و معصومه مهرشادی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی محتوای اتاقی از آن خود
اتاقی از آن خود داستانی است که از دل یک سخنرانی خیالی آغاز میشود؛ جایی که راوی، زنی نویسنده، درباره موضوع زنان و ادبیات در کالجی زنانه در کمبریج صحبت میکند. او سفر فکری و مشاهدات خود را درباره جایگاه زنان در تاریخ ادبیات روایت میکند و با تمرکز بر شرایطی که نویسندگان زن در گذشته با آن مواجه بودهاند، داستان خود را پیش میبرد.
راوی برای بررسی این موضوع به تحقیق در کتابخانهای خیالی میپردازد، جایی که کتابهایی از نویسندگان مرد درباره زنان مییابد. این آثار اغلب تصویری تحقیرآمیز از زنان ارائه میدهند و این واقعیت را برای او آشکار میکند که تاریخ ادبیات توسط مردان نوشته شده و تجربیات زنان در آن به حاشیه رانده شده است. او همچنین در بازدید از این کتابخانه متوجه میشود که زنان تا چه اندازه از حضور در فضاهای عمومی و تحصیلی منع شدهاند.
در ادامه، راوی شخصیت خیالی خواهر شکسپیر را خلق میکند؛ زنی با استعداد فوقالعاده که مانند برادرش توانایی نوشتن شاهکارهای ادبی را دارد، اما به دلیل محدودیتهای اجتماعی و خانوادگی، سرنوشتش با شکست و فراموشی روبهرو میشود. این داستان، تمثیلی از سرکوب استعدادهای زنان در طول تاریخ است.
او سپس به بررسی زندگی نویسندگان زن برجستهای مانند جین آستن و شارلوت برونته میپردازد و نشان میدهد که چگونه شرایط زندگی آنها، از جمله فقر، محدودیتهای خانوادگی و نبود فضای خصوصی، بر آثارشان تأثیر گذاشته است. با این حال، او به قدرت خلاقیت و توانایی این نویسندگان در مواجهه با چنین موانعی نیز اشاره میکند.
در بخشی دیگر از کتاب، راوی درباره موضوع استقلال مالی صحبت میکند و نشان میدهد که بدون داشتن منابع مالی کافی، زنان نمیتوانند بهطور جدی به نویسندگی بپردازند. او از استعاره پانصد پوند در سال و اتاقی از آن خود استفاده میکند تا اهمیت استقلال اقتصادی و فضای شخصی برای خلاقیت زنان را توضیح دهد.
راوی در نهایت به این نتیجه میرسد که برای ایجاد ادبیاتی غنی و متعادل، زنان باید بتوانند به استقلال فکری و مالی دست یابند و مردان و زنان باید ذهنیتهایی متعادل و همزیستانه داشته باشند. او از نویسندگان زن دعوت میکند که بدون ترس از قضاوتهای مردسالارانه، تجربیات و داستانهای خود را روایت کنند.
کتاب با نگاهی به آینده به پایان میرسد، جایی که راوی امید دارد نسلهای بعدی زنان بتوانند در شرایطی بهتر از گذشته، آثار ادبی ارزشمند خلق کنند. او خوانندگان را به باور به تواناییهای خود و تلاش برای تغییر دعوت میکند.
کتاب اتاقی از آن خود در نهایت سفر فکری و تأملات شخصی یک زن نویسنده است که از گذشتهای پر از محدودیتها میگوید و آیندهای امیدوارکننده برای زنان و ادبیات ترسیم میکند.
بخشهایی از اتاقی از آن خود
طی همهی این قرن ها زنان چون آینه هایی عمل کرده اند که قدرتی جادویی و خوشایند دارند و می توانند قامت مرد را دو برابر اندازه ی واقعی اش نشان بدهند. بدون این قدرت، احتمالا زمین هنوز باتلاق و جنگل بود.
………………..
صد سال دیگر زنان دیگر جنسیت تحت حمایت نخواهد بود. منطقا در تمام فعالیت ها و کارهایی که روزی از آن ها محروم بوده اند، شرکت خواهند کرد. زمانی که زن بودن دیگر شغل تحت حمایت نباشد، هر اتفاقی ممکن است بیفتد.
………………..
بی اعتنایی جهان پیرامون، که کیتس و فلوبر و دیگر مردان هنرمند به سختی قادر به تحمل آن بودند، در مورد او (زن) دیگر بی اعتنایی نبود، خصومت و عناد بود. دنیا به او همچون مردان نمی گفت اگر می خواهی بنویس، برای من فرقی نمی کند. بلکه با قهقهه می پرسید: «می خواهی بنویسی؟ نوشته ی تو به چه دردی می خورد؟»
……………….
آیا باید جنگ را مقصر بدانیم؟ در اوت ۱۹۱۴ که توپها شلیک شد، آیا مردان و زنان به راحتی در چهرهی یکدیگر خواندند که عشق و عاشقی نابود شده است؟ بیشک دیدن چهرهی رهبرانمان در نور آتشبار (به خصوص برای زنان با خواب و خیالهایشان دربارهی تعلیم و تربیت و چیزهای دیگر) ضربهی روحی تکاندهندهای بوده.
این رهبران (آلمانی، انگلیسی، فرانسوی) چقدر زشت به نظر میآمدند، چقدر ابله. اما هر چیز یا هر کس را هم که مقصر بدانیم، آن خیالی که الهامبخشِ تنیسون و کریستینا روزتی بود تا با آن شور و حرارت دربارهی آمدن معشوق خود شعر بسرایند، امروز نسبت به آن زمان به مراتب نادرتر است. کافی است بخوانیم، نگاه کنیم، گوش بدهیم، به خاطر بیاوریم. اما چرا دنبال مقصر بگردیم؟ اگر آن خیال واهی بود، چرا آن فاجعه را، هرچه بود، نستاییم، فاجعهای که آن خیال واهی را از میان برد و حقیقت را جایگزین آن کرد؟
زیرا حقیقت… این نقطهها نشاندهندهی محلی است که، در جستجوی حقیقت، پیچ جاده را به طرف فرنهام رد کردم. بله البته، از خودم پرسیدم حقیقت کدام بود و خیال کدام.
………………..
شاید، بگویید از شما خواستهایم درباره زن و داستان صحبت کنید. قرار است در اتاقی از آن خود چه اتفاقی رخ دهد؟ سعی میکنم توضیح دهم. هنگامی که از من خواستید در مورد زن و داستان صحبت کنم، کنار رودخانه نشستم و با حیرت به معنی آنان فکر کردم.
معنی آنها به سادگی سخن فانی برنی؛ چند کلمه دربارهی جین آستن، تمجید از خواهران برونته و شرح مختصری از محل زندگیهاورت پوشیده از برف، اگر امکان دارد کمی مزاح با دوشیزه میتفورد؛ اشارهی محترمانهای دربارهی جورج الیوت و بازگشتی به خانم گاسکل باشد و کار تمام میشود.
اما به عبارت دیگر، کلمات مورد نظر خیلی هم ساده به نظر نمیرسند. عنوان زن و داستان شاید به معنای زن و یا حالت ساختگی بودن او ست؛ یا شاید هم شما آن را با چنین معنایی به کار گرفته باشید؛ و یا به معنی زن و داستانی است که مینویسد؛ یا زن و داستانی که در مورد آنها نوشته شده است؛ و ممکن است هر سهی این معانی به طور اتفاقی به هم گره خورده باشند و شما از من میخواهید اینها را سطحی بررسی کنم.
ولی زمانی که به روش آخری توجه کردم؛ به نظر میرسید بسیار روش جالبی است؛ ولی زود فهمیدم نتیجهای مصیبتآمیز به همراه دارد. هرگز قادر نیستم به نتیجه برسم.
قادر نیستم نخستین وظیفهی سخنران را به جا بیاورم- و بعد از ساعتی سخنرانی بتوانم بخشی از حقیقت ناب را در اختیارتان قرار دهم تا در صفحات دفترتان بنویسید و تا ابد روی رف بخاری نگه دارید.
تنها کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که نکته کوچکی را به شما گوشزد کنم – زنی که قصد داستان نویسی دارد باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد- و این امر، همان طور که میدانید، معمای بزرگ جوهر حقیقی زن و ماهیت اصلی داستان را حل نشدنی باقی خواهد گذاشت.
من از زیر بار وظیفه نتیجه گیری این دو مشکل شانه خالی کردهام – زن و داستان، تا آن جایی که به من مربوط میشود، مشکلاتی لاینحل باقی میمانند. اما برای رفع این مسئله میتوانم به شما نشان دهم که چگونه و از کجا به این ایده دربارهی اتاق و پول رسیدهام.
سعی میکنم در حضور شما رشتهی افکاری که مرا به این فکر انداخت به طور کامل و آزادانه توضیح دهم. شاید اگر من ایدهها و پیش داوریهای پنهان این توضیحات را آشکار کنم، متوجه خواهید شد که قدری به زن و قدری به داستان مربوط میشود. در هر صورت، وقتی موضوعی تا این حد بحث انگیز است- و یا مسئلهای دربارهی جنسیت است – معنیاش این است که نمیتوان به بیان حقیقت امیدوار بود.
تنها میتوان نشان داد که چه چیز باعث شده چنین ایدهای شکل بگیرد. تنها میتوانیم به مخاطبان خود این فرصت را بدهیم با توجه به محدودیتها و پیش داوریها و خصوصیات اخلاقی سخنران، خودشان نتیجهگیری کنند. چرا که در اینجا داستان بیشتر از حقیقت میتواند واقعیت داشته باشد.
بنابراین با توجه به تمام آزادیها و اختیارات داستاننویس، پیشنهاد میکنم، داستان دو روز قبل از آمدنم به این جا را گوش کنید که چگونه زیر بار سنگین وظیفهای که به من محول کرده بودید خم شده بودم، روی آن تعمق کردم، بیش از حد معمول درگیر آن شدم.
نیازی نیست بگویم آن چه را که شرح دادهام وجود خارجی ندارد؛ آکسبریج نام داستانی ذهنی است؛ فرنهام هم همین طور؛ فقط «من» کلمهی مناسبی است برای کسی که وجود خارجی ندارد. دروغ از دهانم فوران میکند، اما شاید حقایقی هم با آن همراه باشد؛ این وظیفه شماست که حقایق را کشف کنید و تصمیم بگیرید که آیا این داستانها ارزش نگه داشتن دارند یا نه، اگر ندارند، میتوانید همهی آنها را در سطل آشغال بریزید و فراموش کنید.
پس اینک (مرا به این اسامی بنامید مری بتون، مری ستون، مری کار، مایکلیا یا هر اسمی که دوست دارید- اصلا مهم نیست-) یکی دو هفته پیش در هوای دلپذیر ماه اکتبر، غرق در افکارم کنار رودخانه نشسته بودم. آن وظیفهای که در موردش صحبت کرده بودم، زن و داستان، آن نیاز نتیجه گیری در مورد موضوعی که انواع و اقسام پیش داوریها و احساسات را بر میانگیزد، سرم را تا زمین خم کرده بود.
در چپ و راست انواع بوتهها، به گونهای به رنگهای طلایی و ارغوانی میدرخشیدند. حتی انگار از گرما یا آتشی سوختهاند. آن طرف رودخانه، بیدهای مجنون ابدی میگریستند، گیسوانشان روی دوشهایشان ریخته بود.
رودخانه هر آنچه را که میخواست از آسمان و پل و درختان آتشین منعکس مینمود و آن هنگام که دانشجویی با قایق خود از میان این بازتابها پارو میزد و آنها را از هم میگسست و میرفت، دوباره کاملا به هم میپیوستند، انگار کسی هرگز وجود نداشت.
آنجا میتوانستی بنشینی و ساعتها در افکار خود غرق شوی. فکر- اگر شایستهی این نام غرورآمیز باشد- قلاب خود را درون رودخانه انداخته بود. قلاب در نوسان بود، لحظه به لحظه، این طرف آن طرف در میان بازتابها و علفها، آب قلاب را بالا و دوباره فرو میبرد، تا اینکه – آن تقلا کردنهای ناچیز را که میشناسید- آن اشتیاق ناگهانی فکر در انتهای قلاب و بعد بیرون کشیدن آن با دقت از آب و با احتیاط قرار دادنش روی زمین.
گذشته از این، حالا که روی علفها قرار گرفته بود، چقدر حقیر به نظر میآمد، چقدر بیاهمیت بود، این افکار من، از آن ماهیهایی بود که ماهیگیر ماهر آن را به آب بر میگرداند تا شاید چاقتر شود و روزی ارزش پختن و خوردن را داشته باشد. سرتان را با گفتن این چیزها درد نمیآورم، هر چند که اگر توجه کنید، شاید خودتان آن را از لابهلای حرفهایم دریابید.
اگر به کتاب اتاقی از آن خود علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی معروفترین آثار ویرجینیا وولف در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسندهی شهیر و چیرهدست نیز آشنا شوید.
22 آذر 1403
اتاقی از آن خود
«اتاقی از آن خود» اثری است از ویرجینیا وولف (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۸۲ تا ۱۹۴۱) که در سال ۱۹۲۹ منتشر شده است. این کتاب دربارهی ضرورت استقلال مالی و داشتن فضای شخصی برای زنان بهمنظور خلق آثار ادبی و رهایی از محدودیتهای تاریخی و اجتماعی است.
دربارهی اتاقی از آن خود
اتاقی از آن خود اثر ویرجینیا وولف یکی از مهمترین آثار ادبی و فمینیستی قرن بیستم است که تأثیری عمیق بر اندیشه و جریانهای فرهنگی زمان خود و پس از آن داشته است. این کتاب از ترکیب بدیعی از ادبیات، نقد اجتماعی، و اندیشه فلسفی شکل گرفته و تأملی عمیق بر جایگاه زنان در ادبیات و جامعه ارائه میدهد. وولف در این اثر با قلمی شاعرانه و لحنی شخصی، دغدغههای خود را درباره تبعیضهای تاریخی و ساختاری علیه زنان به شکلی الهامبخش بیان میکند.
این کتاب از یک سخنرانی ویرجینیا وولف در سال ۱۹۲۸ در کالجهای زنان در کمبریج سرچشمه گرفت. او در این سخنرانیها به موضوع زنان و ادبیات پرداخت و سپس ایدههای خود را در قالب کتاب گسترش داد. وولف در این اثر با بهکارگیری تمثیل اتاقی از آن خود و داشتن پانصد پوند در سال، ضرورت استقلال مالی و فکری زنان را برای خلق آثار هنری و ادبی مطرح میکند. او این مفاهیم را نهتنها بهعنوان خواستهای فردی بلکه بهعنوان نیازی جمعی و اساسی برای تغییرات اجتماعی بیان میکند.
یکی از جنبههای برجسته این کتاب، ترکیب ژانرهای مختلف است. وولف در عین حال که مشاهدات اجتماعی خود را بیان میکند، از تکنیکهای داستانپردازی بهره میبرد و خواننده را در فضایی شبیه به یک داستان خیالی قرار میدهد. او در کتاب از نویسندگان بزرگ گذشته، مانند شکسپیر، جین آستن، و شارلوت برونته نام میبرد و محدودیتهایی که بر سر راه زنان در مسیر نویسندگی بوده است را تحلیل میکند. این اثر همزمان نقدی بر تاریخ ادبیات و دفاعی پرشور از ظرفیتهای خلاقانه زنان است.
ویرجینیا وولف در این کتاب با صداقت و شفافیت به بررسی نقشهای جنسیتی در جامعه و تأثیر آن بر آفرینش هنری میپردازد. او معتقد است که زنان در طول تاریخ، به دلیل نداشتن فضای خصوصی و امکانات مالی، نتوانستهاند به شکوفایی خلاقیت خود برسند. از دیدگاه او، خلاقیت به فضای ذهنی و فیزیکی نیاز دارد، و اتاق بهعنوان نمادی از آزادی و آرامش، کلید این دستاورد است. وولف با این استعاره، واقعیتی تلخ از تاریخ را نشان میدهد و در عین حال امید به تغییر را زنده نگه میدارد.
لحن و نثر وولف در این کتاب ترکیبی از طنز ظریف، انتقاد گزنده، و تأملات فلسفی است. او با استفاده از سبک جریان سیال ذهن، خواننده را به دنیای تفکرات خود دعوت میکند. در بسیاری از بخشها، او به شکلی خیالی و شاعرانه از نویسندهای خیالی به نام خواهر شکسپیر یاد میکند و زندگی او را به تصویر میکشد. این شخصیت، نمادی از تمام زنانی است که به دلیل محدودیتهای اجتماعی، فرصت شکوفایی استعدادهای خود را از دست دادهاند.
اتاقی از آن خود بهعنوان اثری فمینیستی، نقطه عطفی در تاریخ نقد ادبی و اندیشه اجتماعی است. وولف نهتنها به بررسی تبعیضهای آشکار پرداخته، بلکه به الگوهای نامرئی سرکوب نیز اشاره کرده است. او نشان میدهد که این سرکوبها چگونه بهصورت ناخودآگاه در رفتار و ذهنیت زنان و مردان جا افتادهاند و جامعه را به شیوهای نامتعادل شکل دادهاند. تحلیلهای او همچنان برای بحثهای معاصر درباره جنسیت و هنر مرتبط و ضروری هستند.
یکی دیگر از جنبههای قابل توجه کتاب، توجه وولف به تاریخنگاری و بازنمایی زنان در متون ادبی و تاریخی است. او با طرح این سؤال که چرا زنان بهندرت در تاریخ ادبیات حضور پررنگ دارند، به نقد ساختارهای تاریخی و فرهنگی میپردازد. این نگاه تاریخی به کتاب، عمقی ویژه بخشیده و آن را به اثری جامع و فراتر از زمان خود تبدیل کرده است.
ویرجینیا وولف همچنین به موضوع مهم دیگری اشاره میکند: ضرورت خلق ادبیات اندروجینی. از نظر او، بهترین آثار ادبی حاصل ذهنیتی است که عناصر زنانه و مردانه را به تعادل رسانده باشد. این ایده، که به شکلی پیشرو مطرح شده، نشاندهنده دیدگاه پیشرفته وولف در مورد نقش خلاقیت و جنسیت در ادبیات است.
این کتاب نهتنها تأثیر عمیقی بر خوانندگان و منتقدان ادبی داشته است، بلکه الهامبخش بسیاری از نویسندگان زن و جنبشهای فمینیستی بوده است. اتاقی از آن خود به دلیل سبک نوشتاری منحصربهفرد، نگاه انتقادی تیزبینانه و پیامهای عمیق انسانیاش، همچنان جایگاهی ویژه در ادبیات جهان دارد.
شهرت این کتاب در دهههای پس از انتشار آن افزایش یافت و همچنان بهعنوان یکی از متون کلاسیک در حوزه مطالعات فمینیستی تدریس میشود. وولف با این اثر، صدای نسلهای پیشین و آیندگان زنان را در عرصه هنر و ادبیات به گوش جهانیان رساند.
اتاقی از آن خود یک دعوتنامه است؛ دعوت به تأمل، تغییر، و خلق. این اثر، نقشهای برای آزادی فکری و هنری است که همچنان الهامبخش خوانندگان و هنرمندان است. صدای وولف در این کتاب، یادآور قدرت و اهمیت داستانسرایی در ساختن جهانی عادلانهتر است.
کتاب اتاقی از آن خود در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۱ با بیش از ۲۲۵ هزار رای و ۱۹۸۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از صفورا نوربخش و معصومه مهرشادی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی محتوای اتاقی از آن خود
اتاقی از آن خود داستانی است که از دل یک سخنرانی خیالی آغاز میشود؛ جایی که راوی، زنی نویسنده، درباره موضوع زنان و ادبیات در کالجی زنانه در کمبریج صحبت میکند. او سفر فکری و مشاهدات خود را درباره جایگاه زنان در تاریخ ادبیات روایت میکند و با تمرکز بر شرایطی که نویسندگان زن در گذشته با آن مواجه بودهاند، داستان خود را پیش میبرد.
راوی برای بررسی این موضوع به تحقیق در کتابخانهای خیالی میپردازد، جایی که کتابهایی از نویسندگان مرد درباره زنان مییابد. این آثار اغلب تصویری تحقیرآمیز از زنان ارائه میدهند و این واقعیت را برای او آشکار میکند که تاریخ ادبیات توسط مردان نوشته شده و تجربیات زنان در آن به حاشیه رانده شده است. او همچنین در بازدید از این کتابخانه متوجه میشود که زنان تا چه اندازه از حضور در فضاهای عمومی و تحصیلی منع شدهاند.
در ادامه، راوی شخصیت خیالی خواهر شکسپیر را خلق میکند؛ زنی با استعداد فوقالعاده که مانند برادرش توانایی نوشتن شاهکارهای ادبی را دارد، اما به دلیل محدودیتهای اجتماعی و خانوادگی، سرنوشتش با شکست و فراموشی روبهرو میشود. این داستان، تمثیلی از سرکوب استعدادهای زنان در طول تاریخ است.
او سپس به بررسی زندگی نویسندگان زن برجستهای مانند جین آستن و شارلوت برونته میپردازد و نشان میدهد که چگونه شرایط زندگی آنها، از جمله فقر، محدودیتهای خانوادگی و نبود فضای خصوصی، بر آثارشان تأثیر گذاشته است. با این حال، او به قدرت خلاقیت و توانایی این نویسندگان در مواجهه با چنین موانعی نیز اشاره میکند.
در بخشی دیگر از کتاب، راوی درباره موضوع استقلال مالی صحبت میکند و نشان میدهد که بدون داشتن منابع مالی کافی، زنان نمیتوانند بهطور جدی به نویسندگی بپردازند. او از استعاره پانصد پوند در سال و اتاقی از آن خود استفاده میکند تا اهمیت استقلال اقتصادی و فضای شخصی برای خلاقیت زنان را توضیح دهد.
راوی در نهایت به این نتیجه میرسد که برای ایجاد ادبیاتی غنی و متعادل، زنان باید بتوانند به استقلال فکری و مالی دست یابند و مردان و زنان باید ذهنیتهایی متعادل و همزیستانه داشته باشند. او از نویسندگان زن دعوت میکند که بدون ترس از قضاوتهای مردسالارانه، تجربیات و داستانهای خود را روایت کنند.
کتاب با نگاهی به آینده به پایان میرسد، جایی که راوی امید دارد نسلهای بعدی زنان بتوانند در شرایطی بهتر از گذشته، آثار ادبی ارزشمند خلق کنند. او خوانندگان را به باور به تواناییهای خود و تلاش برای تغییر دعوت میکند.
کتاب اتاقی از آن خود در نهایت سفر فکری و تأملات شخصی یک زن نویسنده است که از گذشتهای پر از محدودیتها میگوید و آیندهای امیدوارکننده برای زنان و ادبیات ترسیم میکند.
بخشهایی از اتاقی از آن خود
طی همهی این قرن ها زنان چون آینه هایی عمل کرده اند که قدرتی جادویی و خوشایند دارند و می توانند قامت مرد را دو برابر اندازه ی واقعی اش نشان بدهند. بدون این قدرت، احتمالا زمین هنوز باتلاق و جنگل بود.
………………..
صد سال دیگر زنان دیگر جنسیت تحت حمایت نخواهد بود. منطقا در تمام فعالیت ها و کارهایی که روزی از آن ها محروم بوده اند، شرکت خواهند کرد. زمانی که زن بودن دیگر شغل تحت حمایت نباشد، هر اتفاقی ممکن است بیفتد.
………………..
بی اعتنایی جهان پیرامون، که کیتس و فلوبر و دیگر مردان هنرمند به سختی قادر به تحمل آن بودند، در مورد او (زن) دیگر بی اعتنایی نبود، خصومت و عناد بود. دنیا به او همچون مردان نمی گفت اگر می خواهی بنویس، برای من فرقی نمی کند. بلکه با قهقهه می پرسید: «می خواهی بنویسی؟ نوشته ی تو به چه دردی می خورد؟»
……………….
آیا باید جنگ را مقصر بدانیم؟ در اوت ۱۹۱۴ که توپها شلیک شد، آیا مردان و زنان به راحتی در چهرهی یکدیگر خواندند که عشق و عاشقی نابود شده است؟ بیشک دیدن چهرهی رهبرانمان در نور آتشبار (به خصوص برای زنان با خواب و خیالهایشان دربارهی تعلیم و تربیت و چیزهای دیگر) ضربهی روحی تکاندهندهای بوده.
این رهبران (آلمانی، انگلیسی، فرانسوی) چقدر زشت به نظر میآمدند، چقدر ابله. اما هر چیز یا هر کس را هم که مقصر بدانیم، آن خیالی که الهامبخشِ تنیسون و کریستینا روزتی بود تا با آن شور و حرارت دربارهی آمدن معشوق خود شعر بسرایند، امروز نسبت به آن زمان به مراتب نادرتر است. کافی است بخوانیم، نگاه کنیم، گوش بدهیم، به خاطر بیاوریم. اما چرا دنبال مقصر بگردیم؟ اگر آن خیال واهی بود، چرا آن فاجعه را، هرچه بود، نستاییم، فاجعهای که آن خیال واهی را از میان برد و حقیقت را جایگزین آن کرد؟
زیرا حقیقت… این نقطهها نشاندهندهی محلی است که، در جستجوی حقیقت، پیچ جاده را به طرف فرنهام رد کردم. بله البته، از خودم پرسیدم حقیقت کدام بود و خیال کدام.
………………..
شاید، بگویید از شما خواستهایم درباره زن و داستان صحبت کنید. قرار است در اتاقی از آن خود چه اتفاقی رخ دهد؟ سعی میکنم توضیح دهم. هنگامی که از من خواستید در مورد زن و داستان صحبت کنم، کنار رودخانه نشستم و با حیرت به معنی آنان فکر کردم.
معنی آنها به سادگی سخن فانی برنی؛ چند کلمه دربارهی جین آستن، تمجید از خواهران برونته و شرح مختصری از محل زندگیهاورت پوشیده از برف، اگر امکان دارد کمی مزاح با دوشیزه میتفورد؛ اشارهی محترمانهای دربارهی جورج الیوت و بازگشتی به خانم گاسکل باشد و کار تمام میشود.
اما به عبارت دیگر، کلمات مورد نظر خیلی هم ساده به نظر نمیرسند. عنوان زن و داستان شاید به معنای زن و یا حالت ساختگی بودن او ست؛ یا شاید هم شما آن را با چنین معنایی به کار گرفته باشید؛ و یا به معنی زن و داستانی است که مینویسد؛ یا زن و داستانی که در مورد آنها نوشته شده است؛ و ممکن است هر سهی این معانی به طور اتفاقی به هم گره خورده باشند و شما از من میخواهید اینها را سطحی بررسی کنم.
ولی زمانی که به روش آخری توجه کردم؛ به نظر میرسید بسیار روش جالبی است؛ ولی زود فهمیدم نتیجهای مصیبتآمیز به همراه دارد. هرگز قادر نیستم به نتیجه برسم.
قادر نیستم نخستین وظیفهی سخنران را به جا بیاورم- و بعد از ساعتی سخنرانی بتوانم بخشی از حقیقت ناب را در اختیارتان قرار دهم تا در صفحات دفترتان بنویسید و تا ابد روی رف بخاری نگه دارید.
تنها کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که نکته کوچکی را به شما گوشزد کنم – زنی که قصد داستان نویسی دارد باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد- و این امر، همان طور که میدانید، معمای بزرگ جوهر حقیقی زن و ماهیت اصلی داستان را حل نشدنی باقی خواهد گذاشت.
من از زیر بار وظیفه نتیجه گیری این دو مشکل شانه خالی کردهام – زن و داستان، تا آن جایی که به من مربوط میشود، مشکلاتی لاینحل باقی میمانند. اما برای رفع این مسئله میتوانم به شما نشان دهم که چگونه و از کجا به این ایده دربارهی اتاق و پول رسیدهام.
سعی میکنم در حضور شما رشتهی افکاری که مرا به این فکر انداخت به طور کامل و آزادانه توضیح دهم. شاید اگر من ایدهها و پیش داوریهای پنهان این توضیحات را آشکار کنم، متوجه خواهید شد که قدری به زن و قدری به داستان مربوط میشود. در هر صورت، وقتی موضوعی تا این حد بحث انگیز است- و یا مسئلهای دربارهی جنسیت است – معنیاش این است که نمیتوان به بیان حقیقت امیدوار بود.
تنها میتوان نشان داد که چه چیز باعث شده چنین ایدهای شکل بگیرد. تنها میتوانیم به مخاطبان خود این فرصت را بدهیم با توجه به محدودیتها و پیش داوریها و خصوصیات اخلاقی سخنران، خودشان نتیجهگیری کنند. چرا که در اینجا داستان بیشتر از حقیقت میتواند واقعیت داشته باشد.
بنابراین با توجه به تمام آزادیها و اختیارات داستاننویس، پیشنهاد میکنم، داستان دو روز قبل از آمدنم به این جا را گوش کنید که چگونه زیر بار سنگین وظیفهای که به من محول کرده بودید خم شده بودم، روی آن تعمق کردم، بیش از حد معمول درگیر آن شدم.
نیازی نیست بگویم آن چه را که شرح دادهام وجود خارجی ندارد؛ آکسبریج نام داستانی ذهنی است؛ فرنهام هم همین طور؛ فقط «من» کلمهی مناسبی است برای کسی که وجود خارجی ندارد. دروغ از دهانم فوران میکند، اما شاید حقایقی هم با آن همراه باشد؛ این وظیفه شماست که حقایق را کشف کنید و تصمیم بگیرید که آیا این داستانها ارزش نگه داشتن دارند یا نه، اگر ندارند، میتوانید همهی آنها را در سطل آشغال بریزید و فراموش کنید.
پس اینک (مرا به این اسامی بنامید مری بتون، مری ستون، مری کار، مایکلیا یا هر اسمی که دوست دارید- اصلا مهم نیست-) یکی دو هفته پیش در هوای دلپذیر ماه اکتبر، غرق در افکارم کنار رودخانه نشسته بودم. آن وظیفهای که در موردش صحبت کرده بودم، زن و داستان، آن نیاز نتیجه گیری در مورد موضوعی که انواع و اقسام پیش داوریها و احساسات را بر میانگیزد، سرم را تا زمین خم کرده بود.
در چپ و راست انواع بوتهها، به گونهای به رنگهای طلایی و ارغوانی میدرخشیدند. حتی انگار از گرما یا آتشی سوختهاند. آن طرف رودخانه، بیدهای مجنون ابدی میگریستند، گیسوانشان روی دوشهایشان ریخته بود.
رودخانه هر آنچه را که میخواست از آسمان و پل و درختان آتشین منعکس مینمود و آن هنگام که دانشجویی با قایق خود از میان این بازتابها پارو میزد و آنها را از هم میگسست و میرفت، دوباره کاملا به هم میپیوستند، انگار کسی هرگز وجود نداشت.
آنجا میتوانستی بنشینی و ساعتها در افکار خود غرق شوی. فکر- اگر شایستهی این نام غرورآمیز باشد- قلاب خود را درون رودخانه انداخته بود. قلاب در نوسان بود، لحظه به لحظه، این طرف آن طرف در میان بازتابها و علفها، آب قلاب را بالا و دوباره فرو میبرد، تا اینکه – آن تقلا کردنهای ناچیز را که میشناسید- آن اشتیاق ناگهانی فکر در انتهای قلاب و بعد بیرون کشیدن آن با دقت از آب و با احتیاط قرار دادنش روی زمین.
گذشته از این، حالا که روی علفها قرار گرفته بود، چقدر حقیر به نظر میآمد، چقدر بیاهمیت بود، این افکار من، از آن ماهیهایی بود که ماهیگیر ماهر آن را به آب بر میگرداند تا شاید چاقتر شود و روزی ارزش پختن و خوردن را داشته باشد. سرتان را با گفتن این چیزها درد نمیآورم، هر چند که اگر توجه کنید، شاید خودتان آن را از لابهلای حرفهایم دریابید.
اگر به کتاب اتاقی از آن خود علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی معروفترین آثار ویرجینیا وولف در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسندهی شهیر و چیرهدست نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب، ویرجینیا وولف