«کافه چرا» با نام کامل «کافهای بر لبهی دنیا: داستانی در مورد معنای زندگی» اثری است از جان استرلکی (نویسندهی آمریکایی ،متولد ۱۹۶۹) که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این کتاب دربارهی مردی است که در جستجوی معنی و هدف زندگی، به کافهای عجیب میرود و با پاسخ به سه سوال اساسی، به درک جدیدی از خود و زندگیاش دست مییابد.
دربارهی کافه چرا
کتاب کافه چرا نوشته جان پی. استرلکی، یکی از آثار پرطرفدار در ژانر توسعه فردی و داستانهای الهامبخش است که با روایتی ساده و جذاب، مخاطبان را به سفری ذهنی و معنوی میبرد. این اثر کوتاه اما تأثیرگذار، داستان مردی به نام جان را روایت میکند که در اوج خستگی و سردرگمی زندگی، ناخواسته به کافهای در یک منطقه دورافتاده قدم میگذارد. این کافه عجیب به نام «کافه چرا»، محیطی گرم و صمیمی دارد و سه سؤال کلیدی را به مهمانان خود ارائه میدهد: چرا اینجا هستید؟ آیا از مرگ میترسید؟ و آیا از زندگی خود رضایت دارید؟
نویسنده با هوشمندی، این سه سؤال را به محور اصلی داستان تبدیل کرده و از طریق گفتوگوهایی ساده اما عمیق میان جان و کارکنان و مشتریان کافه، مفاهیمی پیچیده مانند هدف، معنا، و رضایت از زندگی را بررسی میکند. جان که در ابتدا نسبت به این سؤالات بیتفاوت و حتی سردرگم است، به تدریج در جریان گفتوگوها و تأملات خود به بینشهایی تازه درباره زندگیاش دست پیدا میکند.
یکی از ویژگیهای برجسته کتاب، استفاده از زبانی ساده و روان است که به راحتی خواننده را با خود همراه میکند. جان پی. استرلکی به جای ارائه مطالب پیچیده و فلسفی، از داستانی ملموس و شخصیتهایی باورپذیر استفاده میکند تا مفاهیمی مانند «هدف اصلی زندگی» (Purpose for Existence) و «لذت از مسیر» را توضیح دهد. این شیوه روایت باعث شده است که کتاب برای طیف وسیعی از مخاطبان، از نوجوانان تا بزرگسالان، قابل فهم و لذتبخش باشد.
محیط کافه نیز به شکلی هوشمندانه طراحی شده است. منوی کافه، شامل گزینههایی است که به طور غیرمنتظرهای با مفاهیم عمیق زندگی مرتبط هستند. این جزئیات کوچک اما تأثیرگذار، مخاطب را به این فکر وامیدارد که چگونه چیزهایی به ظاهر ساده در زندگی میتوانند معنا و اهمیت بیشتری پیدا کنند.
کتاب «کافه چرا» نه تنها داستانی جذاب و پرکشش دارد، بلکه به گونهای طراحی شده است که مخاطب را به بازنگری در زندگیاش دعوت میکند. خوانندگان اغلب پس از پایان این کتاب، به فکر پاسخ دادن به سؤالاتی مشابه برای خودشان میافتند. این ویژگی تعاملی کتاب، آن را از آثار صرفاً داستانی جدا کرده و به یک تجربه شخصی تبدیل میکند.
از دیگر جنبههای جالب توجه کتاب، تأکید آن بر ارزشهای انسانی و سادهزیستی است. جان در طول داستان یاد میگیرد که بسیاری از چیزهایی که انسانها برایشان تلاش میکنند، مانند موفقیتهای مادی یا رقابتهای اجتماعی، در نهایت نمیتوانند به رضایت واقعی منجر شوند. در مقابل، یافتن معنا و لذت در لحظههای ساده زندگی است که به او آرامش و رضایت میبخشد.
کافه چرا همچنین به موضوع مهم انتخاب و اراده آزاد میپردازد. شخصیتها در کافه نشان میدهند که هر انسانی میتواند انتخاب کند چگونه زندگی کند و چه مسیری را دنبال کند. این پیام کتاب به خواننده یادآوری میکند که تغییر و یافتن معنا، همیشه ممکن است، حتی اگر در ابتدا دشوار به نظر برسد.
حضور شخصیتهای فرعی مانند مدیر کافه و مشتریان دیگر نیز به داستان غنا میبخشد. هر کدام از این افراد، نمایندهای از یک دیدگاه یا تجربه خاص در زندگی هستند که به جان کمک میکنند تا درک عمیقتری از مسائل پیدا کند. این تنوع دیدگاهها باعث میشود که مخاطب با جنبههای مختلفی از زندگی و چالشهای آن روبهرو شود.
نویسنده همچنین با مهارتی خاص، از فضاهای طبیعی و توصیفات آرامشبخش برای ایجاد یک حس تأمل و بازاندیشی در مخاطب استفاده میکند. محیط کافه، با طبیعت بکر اطرافش، جایی است که جان میتواند برای اولین بار از هیاهوی زندگی روزمره فاصله بگیرد و به درون خود بنگرد. این فضا به طور نمادین نمایانگر اهمیت سکوت و خلوت برای کشف حقیقتهای درونی است.
پیام کلی کتاب، در نهایت، امید و تغییر است. نویسنده به خواننده نشان میدهد که حتی در میان سردرگمیها و مشکلات زندگی، همیشه راهی برای یافتن معنا و حرکت به سوی زندگی بهتر وجود دارد. این پیام به ویژه در دنیای پرشتاب و پراسترس امروز، به شدت تأثیرگذار است و دلیل دیگری است که این کتاب برای بسیاری از خوانندگان محبوب شده است.
کافه چرا به دلیل سادگی در بیان و قدرت در محتوا، یکی از آن کتابهایی است که میتواند بارها و بارها خوانده شود و هر بار تأثیر متفاوتی داشته باشد. این اثر نه تنها یک داستان دلنشین و آرامشبخش است، بلکه همچون آینهای عمل میکند که خواننده میتواند زندگی و انتخابهایش را در آن بازتاب دهد.
این کتاب برای هر کسی که به دنبال آرامش، هدف، و نگاهی تازه به زندگی است، میتواند الهامبخش باشد. اگر شما هم تاکنون با سؤالات بزرگ زندگی روبهرو شدهاید و در جستجوی پاسخی برای آنها هستید، کافه چرا میتواند نقطه آغاز خوبی برای این جستجو باشد.
کتاب کافه چرا دروبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۴ با بیش از ۵۶ هزار رای و ۴۰۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از امیرحسین مکی، مهوش خرمی پور، مهرناز شیرعلی عدل، شعله ربانی و آلما نصیری به بازار عرضه شده است.
داستان کافه چرا
کتاب کافه چرا داستان مردی به نام جان است که در دوران بحرانهای شخصی و حرفهای خود به یک کافه عجیب و دورافتاده وارد میشود. این کافه که به نام کافه چرا شناخته میشود، به نظر میرسد که نه تنها مکانی برای استراحت، بلکه جایی است که سوالات مهمی از زندگی و هدف آن را مطرح میکند. در ابتدای داستان، جان از زندگیاش ناراضی است و در جستجوی معنای بیشتری در زندگی میباشد.
در کافه، جان با سه سوال اساسی مواجه میشود: چرا اینجا هستید؟ آیا از مرگ میترسید؟ و آیا از زندگی خود رضایت دارید؟ این سوالات به طور مداوم در طول داستان جان را به تفکر وادار میکنند و او را در مسیر تغییر و بازنگری در تصمیماتش قرار میدهند.
در کافه، جان با افرادی ملاقات میکند که هر کدام تجربهها و دیدگاههای متفاوتی درباره زندگی دارند. یکی از این افراد، مدیر کافه است که به نظر میرسد نقش یک معلم یا راهنمای معنوی را برای جان ایفا میکند. او به جان کمک میکند تا به سوالات درونی خود پاسخ دهد و به دیدگاههای جدیدی درباره زندگی دست یابد.
با گذشت زمان، جان متوجه میشود که زندگی او پر از انتخابهای اشتباه بوده و او به دلایل مختلف از اهداف اصلی خود دور شده است. این آگاهی او را به تکاپو میاندازد تا تغییراتی در زندگیاش ایجاد کند و به دنبال معنای واقعی زندگی خود باشد.
یکی دیگر از شخصیتهای مهم در داستان، زن جوانی به نام سارا است که جان را در مسیر تفکر و جستجوی خود همراهی میکند. سارا، که خود نیز درگیر مسائل مشابهی است، به جان کمک میکند تا بهتر با مشکلاتش روبهرو شود و راهی برای رهایی از بحرانهای روحی و عاطفی پیدا کند.
در نهایت، جان به درک عمیقی از زندگی خود میرسد. او میفهمد که از طریق تغییر نگرش و انتخابهای درست، میتواند به رضایت درونی برسد و زندگیای معنادارتر داشته باشد. در پایان کتاب، جان به جایی میرسد که نه تنها از زندگی خود راضی است، بلکه به امیدی تازه دست یافته و آماده است تا به دنیای بیرون بازگردد.
داستان با پیامی امیدبخش تمام میشود. جان به این نتیجه میرسد که معنای زندگی در درک و پذیرش خود، و در انتخابهایی است که در لحظات مختلف انجام میدهد. او به یاد میآورد که همواره مسئول زندگی خود است و با تغییر نگرش میتواند مسیر جدیدی را شروع کند.
در پایان کتاب، جان کافه را ترک میکند، اما تغییراتی که در دل او به وجود آمده است، به همراه او خواهد ماند. او دیگر همان فرد سابق نیست و آماده است تا به زندگی خود با نگاهی نو و آگاهی عمیقتر ادامه دهد.
بخشهایی از کافه چرا
وقتی کسی بداند چرا اینجاست، چرا خلق شده و برای چه زنده است، می خواهد رسالتش را به انجام برساند. مثل این است که جای گنج را روی نقشه بدانی.
……………….
خلع سلاح شده بودم. نمیدانستم چطور به پرسش پاسخ بدهم. اصلا نمیدانستم آن جا چکار میکنم. اصلا مطمئن نبودم که میدانم اینجا کجاست یا نه.
اگر میخواستم با خودم کاملا صادق باشم، باید اعتراف میکردم که سالها از خودم پرسیدم آیا واقعا زندگی نباید چیزی بیشتر از آنچه من میدانم، باشد؟ منظورم این نبود که زندگی خوب نیست. درست است که گاهی پرتنش میشد، به خصوص این اواخر، اما من یک شغل مناسب و دوستان خوبی داشتم. زندگی مشکلی نداشت، حتی خوب بود. با اینحال، پشت همه این افکار، احساس میکردم قادر نیستم آنطور که باید توجیهش کنم.
کیسی گفت: «این همان احساسی است که موجب میشود مردم پرسشی که تو دیدی را از خود بپرسند». شوکه شده بودم. نه از اینکه دوباره داشت افکارم را میخواند، که گرچه همین هم باعث شده بود دست و پایم را گم کنم. ولی از این شوکه شده بودم که متوجه شدم ممکن است که حق با او باشد. نفسی عمیق و آرام کشیدم. دوباه احساس کردم لبه آن صخره ایستادهام. یک نیم قدم به جلو برداشته بودم.
گفتم: «کیسی، امکان دارد بیشتر راجع به این پرسش توضیح بدهی؟»
او سرش را تکان داد: «همانطور که پیشتر گفتم، باز شدن سر این ماجرا چیزی شبیه به یک تعقیب و گریز است. ذهن فرد، روحش، و یا هرچیزی که میخواهی اسمش را بگذاری، خواهانِ پیدا کردنِ پاسخ این سوال است. این پرسش در راس موجودیت فرد خواهد ماند تا زمانی که پاسخی برایش بیابد.»
………………..
در دوران دبیرستان برای ورود به کالج تلاش می کردم؛ و در کالج برای ورود به بازار کار آماده می شدم؛ و پس از آن همه ی وقت خودم را صرف این کرده بودم که در شرکتی که استخدام شده بودم به مدارج بالاتر صعود کنم. حال، از خودم می پرسیدم آیا اشخاصی که مرا در طول راه هدایت کرده بودند، همان چیزی را به من یاد داده بودند که پیش تر کسی در مغزشان فرو کرده بود؟!
در حقیقت، نصایح آن ها بد نبود، اما از طرفی هم آن طور که باید مرا ارضا نمی کرد. احساس می کردم زندگی ام را با پول مبادله می کنم و این معامله ی خوبی به نظر نمی رسید. در این وضعیت ذهنی آشفته به سر می بردم که کافه ای به نام چرا را یافتم.
………………..
شاید روزی سعی کنم دوباره به آنجا برگردم. یا شاید یک شب به خودم بیایم و ببینم دوباره جلوی آن ایستاده ام. آن وقت، می توانم داخل آن شوم و به کیسی، مایک و آنا (البته اگر آنا آنجا حضور داشته باشد) بگویم آن شبی که در کافه سپری کردم چگونه زندگی ام را دگرگون کرد و چگونه پرسش هایی که ایشان در برابرم قرار دادند به افکار و مکاشفاتی منجر شده که پیش از آن فراتر از تصورات من بود.
اگر به کتاب کافه چرا علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای روانشناختی و فلسفی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
2 دی 1403
کافه چرا
«کافه چرا» با نام کامل «کافهای بر لبهی دنیا: داستانی در مورد معنای زندگی» اثری است از جان استرلکی (نویسندهی آمریکایی ،متولد ۱۹۶۹) که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این کتاب دربارهی مردی است که در جستجوی معنی و هدف زندگی، به کافهای عجیب میرود و با پاسخ به سه سوال اساسی، به درک جدیدی از خود و زندگیاش دست مییابد.
دربارهی کافه چرا
کتاب کافه چرا نوشته جان پی. استرلکی، یکی از آثار پرطرفدار در ژانر توسعه فردی و داستانهای الهامبخش است که با روایتی ساده و جذاب، مخاطبان را به سفری ذهنی و معنوی میبرد. این اثر کوتاه اما تأثیرگذار، داستان مردی به نام جان را روایت میکند که در اوج خستگی و سردرگمی زندگی، ناخواسته به کافهای در یک منطقه دورافتاده قدم میگذارد. این کافه عجیب به نام «کافه چرا»، محیطی گرم و صمیمی دارد و سه سؤال کلیدی را به مهمانان خود ارائه میدهد: چرا اینجا هستید؟ آیا از مرگ میترسید؟ و آیا از زندگی خود رضایت دارید؟
نویسنده با هوشمندی، این سه سؤال را به محور اصلی داستان تبدیل کرده و از طریق گفتوگوهایی ساده اما عمیق میان جان و کارکنان و مشتریان کافه، مفاهیمی پیچیده مانند هدف، معنا، و رضایت از زندگی را بررسی میکند. جان که در ابتدا نسبت به این سؤالات بیتفاوت و حتی سردرگم است، به تدریج در جریان گفتوگوها و تأملات خود به بینشهایی تازه درباره زندگیاش دست پیدا میکند.
یکی از ویژگیهای برجسته کتاب، استفاده از زبانی ساده و روان است که به راحتی خواننده را با خود همراه میکند. جان پی. استرلکی به جای ارائه مطالب پیچیده و فلسفی، از داستانی ملموس و شخصیتهایی باورپذیر استفاده میکند تا مفاهیمی مانند «هدف اصلی زندگی» (Purpose for Existence) و «لذت از مسیر» را توضیح دهد. این شیوه روایت باعث شده است که کتاب برای طیف وسیعی از مخاطبان، از نوجوانان تا بزرگسالان، قابل فهم و لذتبخش باشد.
محیط کافه نیز به شکلی هوشمندانه طراحی شده است. منوی کافه، شامل گزینههایی است که به طور غیرمنتظرهای با مفاهیم عمیق زندگی مرتبط هستند. این جزئیات کوچک اما تأثیرگذار، مخاطب را به این فکر وامیدارد که چگونه چیزهایی به ظاهر ساده در زندگی میتوانند معنا و اهمیت بیشتری پیدا کنند.
کتاب «کافه چرا» نه تنها داستانی جذاب و پرکشش دارد، بلکه به گونهای طراحی شده است که مخاطب را به بازنگری در زندگیاش دعوت میکند. خوانندگان اغلب پس از پایان این کتاب، به فکر پاسخ دادن به سؤالاتی مشابه برای خودشان میافتند. این ویژگی تعاملی کتاب، آن را از آثار صرفاً داستانی جدا کرده و به یک تجربه شخصی تبدیل میکند.
از دیگر جنبههای جالب توجه کتاب، تأکید آن بر ارزشهای انسانی و سادهزیستی است. جان در طول داستان یاد میگیرد که بسیاری از چیزهایی که انسانها برایشان تلاش میکنند، مانند موفقیتهای مادی یا رقابتهای اجتماعی، در نهایت نمیتوانند به رضایت واقعی منجر شوند. در مقابل، یافتن معنا و لذت در لحظههای ساده زندگی است که به او آرامش و رضایت میبخشد.
کافه چرا همچنین به موضوع مهم انتخاب و اراده آزاد میپردازد. شخصیتها در کافه نشان میدهند که هر انسانی میتواند انتخاب کند چگونه زندگی کند و چه مسیری را دنبال کند. این پیام کتاب به خواننده یادآوری میکند که تغییر و یافتن معنا، همیشه ممکن است، حتی اگر در ابتدا دشوار به نظر برسد.
حضور شخصیتهای فرعی مانند مدیر کافه و مشتریان دیگر نیز به داستان غنا میبخشد. هر کدام از این افراد، نمایندهای از یک دیدگاه یا تجربه خاص در زندگی هستند که به جان کمک میکنند تا درک عمیقتری از مسائل پیدا کند. این تنوع دیدگاهها باعث میشود که مخاطب با جنبههای مختلفی از زندگی و چالشهای آن روبهرو شود.
نویسنده همچنین با مهارتی خاص، از فضاهای طبیعی و توصیفات آرامشبخش برای ایجاد یک حس تأمل و بازاندیشی در مخاطب استفاده میکند. محیط کافه، با طبیعت بکر اطرافش، جایی است که جان میتواند برای اولین بار از هیاهوی زندگی روزمره فاصله بگیرد و به درون خود بنگرد. این فضا به طور نمادین نمایانگر اهمیت سکوت و خلوت برای کشف حقیقتهای درونی است.
پیام کلی کتاب، در نهایت، امید و تغییر است. نویسنده به خواننده نشان میدهد که حتی در میان سردرگمیها و مشکلات زندگی، همیشه راهی برای یافتن معنا و حرکت به سوی زندگی بهتر وجود دارد. این پیام به ویژه در دنیای پرشتاب و پراسترس امروز، به شدت تأثیرگذار است و دلیل دیگری است که این کتاب برای بسیاری از خوانندگان محبوب شده است.
کافه چرا به دلیل سادگی در بیان و قدرت در محتوا، یکی از آن کتابهایی است که میتواند بارها و بارها خوانده شود و هر بار تأثیر متفاوتی داشته باشد. این اثر نه تنها یک داستان دلنشین و آرامشبخش است، بلکه همچون آینهای عمل میکند که خواننده میتواند زندگی و انتخابهایش را در آن بازتاب دهد.
این کتاب برای هر کسی که به دنبال آرامش، هدف، و نگاهی تازه به زندگی است، میتواند الهامبخش باشد. اگر شما هم تاکنون با سؤالات بزرگ زندگی روبهرو شدهاید و در جستجوی پاسخی برای آنها هستید، کافه چرا میتواند نقطه آغاز خوبی برای این جستجو باشد.
کتاب کافه چرا دروبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۴ با بیش از ۵۶ هزار رای و ۴۰۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از امیرحسین مکی، مهوش خرمی پور، مهرناز شیرعلی عدل، شعله ربانی و آلما نصیری به بازار عرضه شده است.
داستان کافه چرا
کتاب کافه چرا داستان مردی به نام جان است که در دوران بحرانهای شخصی و حرفهای خود به یک کافه عجیب و دورافتاده وارد میشود. این کافه که به نام کافه چرا شناخته میشود، به نظر میرسد که نه تنها مکانی برای استراحت، بلکه جایی است که سوالات مهمی از زندگی و هدف آن را مطرح میکند. در ابتدای داستان، جان از زندگیاش ناراضی است و در جستجوی معنای بیشتری در زندگی میباشد.
در کافه، جان با سه سوال اساسی مواجه میشود: چرا اینجا هستید؟ آیا از مرگ میترسید؟ و آیا از زندگی خود رضایت دارید؟ این سوالات به طور مداوم در طول داستان جان را به تفکر وادار میکنند و او را در مسیر تغییر و بازنگری در تصمیماتش قرار میدهند.
در کافه، جان با افرادی ملاقات میکند که هر کدام تجربهها و دیدگاههای متفاوتی درباره زندگی دارند. یکی از این افراد، مدیر کافه است که به نظر میرسد نقش یک معلم یا راهنمای معنوی را برای جان ایفا میکند. او به جان کمک میکند تا به سوالات درونی خود پاسخ دهد و به دیدگاههای جدیدی درباره زندگی دست یابد.
با گذشت زمان، جان متوجه میشود که زندگی او پر از انتخابهای اشتباه بوده و او به دلایل مختلف از اهداف اصلی خود دور شده است. این آگاهی او را به تکاپو میاندازد تا تغییراتی در زندگیاش ایجاد کند و به دنبال معنای واقعی زندگی خود باشد.
یکی دیگر از شخصیتهای مهم در داستان، زن جوانی به نام سارا است که جان را در مسیر تفکر و جستجوی خود همراهی میکند. سارا، که خود نیز درگیر مسائل مشابهی است، به جان کمک میکند تا بهتر با مشکلاتش روبهرو شود و راهی برای رهایی از بحرانهای روحی و عاطفی پیدا کند.
در نهایت، جان به درک عمیقی از زندگی خود میرسد. او میفهمد که از طریق تغییر نگرش و انتخابهای درست، میتواند به رضایت درونی برسد و زندگیای معنادارتر داشته باشد. در پایان کتاب، جان به جایی میرسد که نه تنها از زندگی خود راضی است، بلکه به امیدی تازه دست یافته و آماده است تا به دنیای بیرون بازگردد.
داستان با پیامی امیدبخش تمام میشود. جان به این نتیجه میرسد که معنای زندگی در درک و پذیرش خود، و در انتخابهایی است که در لحظات مختلف انجام میدهد. او به یاد میآورد که همواره مسئول زندگی خود است و با تغییر نگرش میتواند مسیر جدیدی را شروع کند.
در پایان کتاب، جان کافه را ترک میکند، اما تغییراتی که در دل او به وجود آمده است، به همراه او خواهد ماند. او دیگر همان فرد سابق نیست و آماده است تا به زندگی خود با نگاهی نو و آگاهی عمیقتر ادامه دهد.
بخشهایی از کافه چرا
وقتی کسی بداند چرا اینجاست، چرا خلق شده و برای چه زنده است، می خواهد رسالتش را به انجام برساند. مثل این است که جای گنج را روی نقشه بدانی.
……………….
خلع سلاح شده بودم. نمیدانستم چطور به پرسش پاسخ بدهم. اصلا نمیدانستم آن جا چکار میکنم. اصلا مطمئن نبودم که میدانم اینجا کجاست یا نه.
اگر میخواستم با خودم کاملا صادق باشم، باید اعتراف میکردم که سالها از خودم پرسیدم آیا واقعا زندگی نباید چیزی بیشتر از آنچه من میدانم، باشد؟ منظورم این نبود که زندگی خوب نیست. درست است که گاهی پرتنش میشد، به خصوص این اواخر، اما من یک شغل مناسب و دوستان خوبی داشتم. زندگی مشکلی نداشت، حتی خوب بود. با اینحال، پشت همه این افکار، احساس میکردم قادر نیستم آنطور که باید توجیهش کنم.
کیسی گفت: «این همان احساسی است که موجب میشود مردم پرسشی که تو دیدی را از خود بپرسند». شوکه شده بودم. نه از اینکه دوباره داشت افکارم را میخواند، که گرچه همین هم باعث شده بود دست و پایم را گم کنم. ولی از این شوکه شده بودم که متوجه شدم ممکن است که حق با او باشد. نفسی عمیق و آرام کشیدم. دوباه احساس کردم لبه آن صخره ایستادهام. یک نیم قدم به جلو برداشته بودم.
گفتم: «کیسی، امکان دارد بیشتر راجع به این پرسش توضیح بدهی؟»
او سرش را تکان داد: «همانطور که پیشتر گفتم، باز شدن سر این ماجرا چیزی شبیه به یک تعقیب و گریز است. ذهن فرد، روحش، و یا هرچیزی که میخواهی اسمش را بگذاری، خواهانِ پیدا کردنِ پاسخ این سوال است. این پرسش در راس موجودیت فرد خواهد ماند تا زمانی که پاسخی برایش بیابد.»
………………..
در دوران دبیرستان برای ورود به کالج تلاش می کردم؛ و در کالج برای ورود به بازار کار آماده می شدم؛ و پس از آن همه ی وقت خودم را صرف این کرده بودم که در شرکتی که استخدام شده بودم به مدارج بالاتر صعود کنم. حال، از خودم می پرسیدم آیا اشخاصی که مرا در طول راه هدایت کرده بودند، همان چیزی را به من یاد داده بودند که پیش تر کسی در مغزشان فرو کرده بود؟!
در حقیقت، نصایح آن ها بد نبود، اما از طرفی هم آن طور که باید مرا ارضا نمی کرد. احساس می کردم زندگی ام را با پول مبادله می کنم و این معامله ی خوبی به نظر نمی رسید. در این وضعیت ذهنی آشفته به سر می بردم که کافه ای به نام چرا را یافتم.
………………..
شاید روزی سعی کنم دوباره به آنجا برگردم. یا شاید یک شب به خودم بیایم و ببینم دوباره جلوی آن ایستاده ام. آن وقت، می توانم داخل آن شوم و به کیسی، مایک و آنا (البته اگر آنا آنجا حضور داشته باشد) بگویم آن شبی که در کافه سپری کردم چگونه زندگی ام را دگرگون کرد و چگونه پرسش هایی که ایشان در برابرم قرار دادند به افکار و مکاشفاتی منجر شده که پیش از آن فراتر از تصورات من بود.
اگر به کتاب کافه چرا علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای روانشناختی و فلسفی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، خودشناسی و خودسازی، داستان خارجی، رمان، روانشناسی، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، جان استرلکی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب