«شروع یک زن» اثری است از فریبا کلهر (نویسندهی اهل تهران، متولد ۱۳۴۰) که در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است. این رمان داستان زنی است که پس از سالها زندگی در خارج از کشور، به ایران بازمیگردد تا مراحل طلاقش را انجام دهد، اما این بازگشت او را به مواجههای عاطفی با گذشته، خاطرات دانشجویی و انتخابهای زندگیاش میکشاند.
دربارهی شروع یک زن
رمان شروع یک زن نخستین جلد از سهگانهای است که فریبا کلهر در حوزهی ادبیات بزرگسال به نگارش درآورده است. این کتاب روایتی است از پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی زنی که در میانهی یک تصمیم مهم زندگی قرار گرفته و در جریان این تغییر، با گذشتهی خود روبهرو میشود. داستان، در کنار روایت شخصی شخصیت اصلی، تصویری از جامعهی ایران در برههای خاص ارائه میدهد و دغدغههای فردی را در بستر مسائل کلانتر اجتماعی بررسی میکند.
شخصیت اصلی داستان، زنی به نام پروین است که پس از گذشت چند سال زندگی در کانادا، برای انجام امور مربوط به طلاقش به ایران بازمیگردد. اما این بازگشت، صرفاً به معنای طی مراحل قانونی نیست؛ بلکه او را به مواجههای دوباره با گذشتهی خود سوق میدهد. دیدار دوباره با دوستان قدیمی، بهویژه بهرام، خاطرات سالهای دانشجویی و دغدغههای آن دوران را برای او زنده میکند و پرسشهای جدیدی را در ذهنش شکل میدهد.
بهرام که در گذشته همکلاسی پروین بوده، فردی است که نوعی احساس دلتنگی و تعلق نسبت به گذشته در او جریان دارد. نگاه نوستالژیک او به همهچیز، از روابط شخصی گرفته تا اشیای اطرافش، تضادی جالب را با شرایط فعلی پروین ایجاد میکند. این تفاوت نگرش، یکی از نقاط کلیدی درامی است که کتاب بر پایهی آن شکل میگیرد.
رمان شروع یک زن ساختاری ساده و روایتی خطی دارد که خواننده را بیواسطه وارد دنیای شخصیتها میکند. قلم روان فریبا کلهر، بدون پیچیدگیهای زبانی و تکنیکی، داستان را به شکلی قابل فهم و درعینحال تأثیرگذار پیش میبرد. همین ویژگی باعث میشود که مخاطب بتواند بهراحتی با شخصیتها همذاتپنداری کرده و درگیر کشمکشهای درونی آنها شود.
یکی از ویژگیهای مهم این رمان، بازتاب فضای اجتماعی ایران در دهههای گذشته است. فریبا کلهر با ترسیم جزئیات زندگی روزمره و روابط اجتماعی، بستری فراهم میآورد که خواننده بتواند شرایط و تغییرات جامعه را در کنار مسیر تحولی شخصیتها دنبال کند. این نگاه اجتماعی، بهویژه در پرداخت به موضوع ازدواج، جدایی، و جایگاه زن در جامعه، به روشنی نمایان است.
علاوه بر بُعد اجتماعی، این کتاب از زاویهی یک داستان عاشقانه نیز قابل بررسی است. پیوندهای عاطفی گذشته، امکان تجدید روابط، و تأثیر خاطرات بر تصمیمات آینده، مضامینی هستند که در خلال روایت اصلی به آنها پرداخته میشود. سوال اساسی این است که آیا پروین میتواند مسیر جدیدی برای خود ترسیم کند یا گذشته همچنان او را به عقب خواهد کشید؟
کلهر که پیشتر بهعنوان نویسندهای پرکار در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان شناخته میشد، در این اثر نشان میدهد که توانایی پرداخت داستانهایی با مضامین عمیقتر و برای مخاطب بزرگسال را نیز دارد. سهگانهی او که شامل شروع یک زن، پایان یک مرد و شوهر عزیز من است، نگاهی تازه به روابط انسانی و چالشهای آن دارد و از این نظر، مخاطبان گستردهای را جذب میکند.
شروع یک زن نهتنها سرگذشت فردی پروین، بلکه بازتابی از سرنوشت نسلی است که دوران دانشجویی خود را در دههی شصت گذرانده و اکنون در دههی هشتاد، با مسیرهای متفاوتی در زندگی روبهرو شده است. همین بستر تاریخی، به رمان بُعدی عمیقتر میبخشد و آن را از یک داستان عاشقانهی ساده فراتر میبرد.
یکی از نکات قابل توجه در این اثر، شیوهی آغاز داستان است. نویسنده بدون مقدمهچینیهای طولانی، خواننده را مستقیماً در میانهی ماجرا قرار میدهد و او را همراه با شخصیتها پیش میبرد. این نوع روایت، به جذابیت و پویایی کتاب افزوده و ریتم آن را حفظ میکند.
نثر ساده و بیپیرایهی کلهر، در کنار دیالوگهای طبیعی و توصیفات موجز، تجربهی خواندن را دلپذیر میکند. این سبک روایت، بهویژه برای خوانندگانی که به دنبال داستانی روان و بدون پیچیدگیهای اضافی هستند، جذابیت ویژهای دارد.
شروع یک زن علاوه بر آنکه داستانی دربارهی روابط انسانی و تصمیمات سرنوشتساز است، تصویری از تغییرات اجتماعی و فرهنگی نیز ارائه میدهد. این جنبه، آن را به اثری خواندنی تبدیل کرده که علاوه بر سرگرمی، فرصتی برای تأمل در مورد زندگی و انتخابهای شخصی فراهم میآورد.
این رمان ۱۶۷ صفحهای که توسط نشر ققنوس منتشر شده، با استقبال خوانندگان مواجه شده و توانسته است در میان آثار داستانی معاصر، جایگاه ویژهای پیدا کند. روایت ملموس، شخصیتهای باورپذیر، و فضای زندهای که در داستان ترسیم شده، از جمله عواملی هستند که این کتاب را به گزینهای مناسب برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانه و اجتماعی تبدیل میکند.
رمان شروع یک زن در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۲.۵۹ با بیش از ۱۷۷ رای و ۲۸ نقد و نظر است.
داستان شروع یک زن
پروین، زنی ایرانی که سالها در کانادا زندگی کرده، پس از تصمیم به جدایی از همسرش به ایران بازمیگردد تا مراحل قانونی طلاق را طی کند. اما این سفر برای او تنها یک رویارویی حقوقی نیست، بلکه بهانهای میشود برای بازگشت به گذشته و مرور خاطراتی که زمانی بخشی از زندگیاش بودهاند. او در این مسیر، تصمیم میگیرد با دوستان قدیمیاش، بهویژه همکلاسیهای دوران دانشجوییاش، دیداری تازه کند.
در جریان این بازگشت، پروین بهطور اتفاقی با بهرام، دوست و همکلاسی قدیمی خود، ارتباط برقرار میکند. بهرام که در دوران دانشجویی فردی خوشبین و پرانرژی بود، همچنان همان نگاه نوستالژیک را به زندگی حفظ کرده است. او اکنون مردی موفق است که خانوادهای تشکیل داده و از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارد. این دیدار، پروین را با احساسات فراموششدهای روبهرو میکند و باعث میشود به گذشتهی خود و انتخابهایی که داشته، بیشتر فکر کند.
در خلال این ارتباط مجدد، خاطرات دوران دانشجویی پروین زنده میشود؛ سالهایی که او و دوستانش با شور و هیجان، دغدغههای اجتماعی، فمینیستی و سیاسی خود را دنبال میکردند. این گذشته که زمانی برایش مهم و پررنگ بود، اکنون با نگاه متفاوتی برای او معنا پیدا میکند. حضور بهرام و طرز فکر او نیز باعث میشود پروین نسبت به مسیر زندگی خود، تردیدها و پرسشهای جدیدی داشته باشد.
با گذر زمان، پروین درمییابد که بازگشت به گذشته نهتنها آسان نیست، بلکه ممکن است تصویری که در ذهنش از آن سالها داشته، دیگر چندان واقعی نباشد. او بین دو دنیای متفاوت – زندگی مستقل در کانادا و وابستگیهای گذشته در ایران – گرفتار شده و باید تصمیم بگیرد که آیا مسیر تازهای را برای خود رقم بزند یا به راهی که زمانی ترک کرده بود، بازگردد.
دیدارهای مکرر پروین و بهرام باعث میشود که احساسات پیچیدهای بین آنها شکل بگیرد. اما برخلاف تصور اولیه، این احساسات نه صرفاً عاشقانه، بلکه بیشتر درگیریهای ذهنی و عاطفی مربوط به گذشته و حال را منعکس میکند. پروین در این کشمکش عاطفی، با سوالی اساسی روبهروست: آیا انتخابهای گذشتهی او درست بودهاند؟ آیا بازگشت به بخشی از آن خاطرات، امکانپذیر است یا تنها توهمی زودگذر است؟
در نهایت، پروین با درک این واقعیت که گذشته قابل بازگشت نیست و آدمها و شرایط تغییر کردهاند، تصمیمی برای آیندهی خود میگیرد. او درمییابد که زندگی نه در حسرت گذشته بلکه در ساختن مسیری جدید معنا پیدا میکند. پایان داستان، اگرچه سرنوشت روشنی را برای شخصیتها مشخص نمیکند، اما نشان میدهد که پروین به درک جدیدی از خود و مسیر زندگیاش رسیده است.
بخشهایی از شروع یک زن
پنج سال بعد برگشتم ایران. نه این که دلم برای فامیل و دوست و آشنا تنگ شده باشد. برگشتم چون قرار بود از بهمن جدا بشوم. در غروبی پاییزی که دخترم خوابیده بود پرده اتاق پذیرایی را کنار زدم و به منارههای نیمه ساخته مسجد ولنجک نگاه کردم. وقت اذان بود و همان طور ایستادم و دعا کردم که اگر از بلندگوهای مسجد اذان مغرب پخش میشود موذنش حسینعلی شریف باشد که بود.
من همانطور ایستادم و از اینکه خواستهام را کسی شنیده است احساس ایمنی کردم و از شادی و شعف گریهام گرفت. تجربه ژرف دینی که یونگ می گفت غیر از این چه میتوانست باشد؟
حسینعلی شریف گفت::الله اکبر.
من هم گفتم. هرچه او میگفت من هم میگفتم. همراه با او و همصدا با او اذان میگفتم تا اذان را نه در کوچه و خیابان و محله و کره زمین بلکه در خانه نود متری خودم«حکایت» کرده باشم. که به گفته«حاج آقا»اگر همه این کار را بکنند اذان یکجا نمیایستد و در کره زمین میچرخد.
به اذان مسجد خیابان چهاردهم ولنجک گوش میکردم و نمیدانم چرا به یاد چهلسالگیام افتادم. کمتر از دو سال دیگر من چهل ساله میشدم. سنی که ناصرخسرو دچار تغییر و تحول روحی شده بود. سن عرفا و صوفیان. سنی که دیگر زمان طبیعی تحول است. سنی که علایق از امور مادی و دنیوی به طرف امور مذهبی و فلسفی و شهودی میرود.
اذان تمام شد و فکرهای من هم تمام شد. بی کار بودم اما کسل نبودم. بعد از آن تجربه دینی احساس انرژی میکردم و دوست داشتم با کسی حرف بزنم که نه از جنس خودم بلکه از سنخ خودم باشد. دفتر تلفنم را الکی ورق زدم و رسیدم به اسم بهرام. یادش افتادم و دلم خواست یک جوری خودم را سرگرم کنم. بازار اس ام اس در ایران گرم بود و من یک اس ام اس قشنگ از یکی از دوستان قدیمی داشتم که خیلی خوشم آمده بود. آن را برای بهرام فوروارد کردم. سه ثانیه نشد زنگ زد. خودم را معرفی نکردم. گفت:«خانم. یک اس ام اس با شماره شما برای من رسیده است.»
………………..
دلم میخواست اواسط زمستان کانادا باشم اما نشد. برای همین سیزده به در هشتاد و پنج، من و سارینا تورنتو بودیم. مثل تمام پنج سال قبل، رفتیم پارک لزلی، سیزده را در کردیم. تنها نبودیم. دو تا از دوستان بهمن هم بودند. یکی از آنها با دوستدختر چینیاش آمده بود. افشین توی ریئل استیت کار میکرد.
امی قبل از آشنایی با او توی معبدی بودایی زندگی میکرد و درآمد و خورد و خوراک درست و حسابی نداشت. حالا هم که رفته بود توی خانهی افشین، هر روز صبح، قبل از اینکه برود سر کار، به معبدی میرفت که توی خیابان بیوی بود. همان خیابانی که مسجد و کنیسه و کلیسا و معبد به فاصلهی کمی از هم قرار گرفتهاند. امی میگفت صبح اول وقت که به معبد میرود، کسی آنجا نیست. تنهاست. اما هر روز دود عود را میبیند که دور سرش میچرخد.
……………….
من و سارینا و پروین که به کافیشاپ رسیدیم آن سه نفر دیگر آمده بودند. کافیشاپ بالای یک کتابفروشی نزدیکیهای میدان ونک بود. یک جای فسقلی اعصاب خردکن که زبانت را توی دهان بسته تکان میدادی همه مشتریها و کتابفروشها میشنیدند. آن سه نفر دو تا میز را به هم چسبانده بودند و منتظر ما بودند. وقتی رسیدیم پروین آنها را به من معرفی کرد.
پریسا شال بنفشی داشت و نگاهش خشن بود. آن پیشانی دنبکی اگر روی صورتش سایه نینداخته و چشمانش را تحتالشعاع قرار نداده بود نگاهش خشنتر هم به نظر میآمد.
زیبا صورت خشکیدهای داشت و دندانهایش به طور ترحمبرانگیزی کج و کوله بود و موهای تیفوسی قهوهایاش از زیر شال بیرون زده بود. یک حلقه طلا به کلفتی دم موش توی انگشت استخوانیاش بود. کاغذی جلو رویش بود که هی با خودکار رویش شعر مینوشت. کلاس خطاطی میرفت شاید. لیلا ابروهای پت و پهن داشت و مو از همه جای صورتش بیرون زده بود. اما صدایش برخلاف ابروهایش نازک و جیغجیغی بود. لثههایش گرد بود و در نتیجه دهانش هم کوچک و جمع و جور بود.
پروین هم یکی از شالهای مرا سر کرده بود. شالی به رنگ بژ که به پوست تیرهاش میآمد. او هم جز کرمپودری که در هر شرایطی به صورتش میمالید هیچ آرایشی نداشت. پروین، من و بعد سارینا را نشان داد و گفت: «این پروین! و این هم کوچکترین فمینیست دنیا سارینا.»
آن سه تا یکطوری که انگار قند توی دلشان آب میکردند خندیدند و به سر و روی سارینا دست کشیدند. آنهمه خنده برای یک مزاح معمولی زیاد و شاید ساختگی بود. قهوه فرانسه سفارش دادیم چون در آن کافیشاپ یک متر در یک متر فقط یک دستگاه قهوه فرانسه بود.»
اگر به کتاب شروع یک زن علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار داستانی ادبیات ایران در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میکند.
24 اسفند 1403
شروع یک زن
«شروع یک زن» اثری است از فریبا کلهر (نویسندهی اهل تهران، متولد ۱۳۴۰) که در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است. این رمان داستان زنی است که پس از سالها زندگی در خارج از کشور، به ایران بازمیگردد تا مراحل طلاقش را انجام دهد، اما این بازگشت او را به مواجههای عاطفی با گذشته، خاطرات دانشجویی و انتخابهای زندگیاش میکشاند.
دربارهی شروع یک زن
رمان شروع یک زن نخستین جلد از سهگانهای است که فریبا کلهر در حوزهی ادبیات بزرگسال به نگارش درآورده است. این کتاب روایتی است از پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی زنی که در میانهی یک تصمیم مهم زندگی قرار گرفته و در جریان این تغییر، با گذشتهی خود روبهرو میشود. داستان، در کنار روایت شخصی شخصیت اصلی، تصویری از جامعهی ایران در برههای خاص ارائه میدهد و دغدغههای فردی را در بستر مسائل کلانتر اجتماعی بررسی میکند.
شخصیت اصلی داستان، زنی به نام پروین است که پس از گذشت چند سال زندگی در کانادا، برای انجام امور مربوط به طلاقش به ایران بازمیگردد. اما این بازگشت، صرفاً به معنای طی مراحل قانونی نیست؛ بلکه او را به مواجههای دوباره با گذشتهی خود سوق میدهد. دیدار دوباره با دوستان قدیمی، بهویژه بهرام، خاطرات سالهای دانشجویی و دغدغههای آن دوران را برای او زنده میکند و پرسشهای جدیدی را در ذهنش شکل میدهد.
بهرام که در گذشته همکلاسی پروین بوده، فردی است که نوعی احساس دلتنگی و تعلق نسبت به گذشته در او جریان دارد. نگاه نوستالژیک او به همهچیز، از روابط شخصی گرفته تا اشیای اطرافش، تضادی جالب را با شرایط فعلی پروین ایجاد میکند. این تفاوت نگرش، یکی از نقاط کلیدی درامی است که کتاب بر پایهی آن شکل میگیرد.
رمان شروع یک زن ساختاری ساده و روایتی خطی دارد که خواننده را بیواسطه وارد دنیای شخصیتها میکند. قلم روان فریبا کلهر، بدون پیچیدگیهای زبانی و تکنیکی، داستان را به شکلی قابل فهم و درعینحال تأثیرگذار پیش میبرد. همین ویژگی باعث میشود که مخاطب بتواند بهراحتی با شخصیتها همذاتپنداری کرده و درگیر کشمکشهای درونی آنها شود.
یکی از ویژگیهای مهم این رمان، بازتاب فضای اجتماعی ایران در دهههای گذشته است. فریبا کلهر با ترسیم جزئیات زندگی روزمره و روابط اجتماعی، بستری فراهم میآورد که خواننده بتواند شرایط و تغییرات جامعه را در کنار مسیر تحولی شخصیتها دنبال کند. این نگاه اجتماعی، بهویژه در پرداخت به موضوع ازدواج، جدایی، و جایگاه زن در جامعه، به روشنی نمایان است.
علاوه بر بُعد اجتماعی، این کتاب از زاویهی یک داستان عاشقانه نیز قابل بررسی است. پیوندهای عاطفی گذشته، امکان تجدید روابط، و تأثیر خاطرات بر تصمیمات آینده، مضامینی هستند که در خلال روایت اصلی به آنها پرداخته میشود. سوال اساسی این است که آیا پروین میتواند مسیر جدیدی برای خود ترسیم کند یا گذشته همچنان او را به عقب خواهد کشید؟
کلهر که پیشتر بهعنوان نویسندهای پرکار در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان شناخته میشد، در این اثر نشان میدهد که توانایی پرداخت داستانهایی با مضامین عمیقتر و برای مخاطب بزرگسال را نیز دارد. سهگانهی او که شامل شروع یک زن، پایان یک مرد و شوهر عزیز من است، نگاهی تازه به روابط انسانی و چالشهای آن دارد و از این نظر، مخاطبان گستردهای را جذب میکند.
شروع یک زن نهتنها سرگذشت فردی پروین، بلکه بازتابی از سرنوشت نسلی است که دوران دانشجویی خود را در دههی شصت گذرانده و اکنون در دههی هشتاد، با مسیرهای متفاوتی در زندگی روبهرو شده است. همین بستر تاریخی، به رمان بُعدی عمیقتر میبخشد و آن را از یک داستان عاشقانهی ساده فراتر میبرد.
یکی از نکات قابل توجه در این اثر، شیوهی آغاز داستان است. نویسنده بدون مقدمهچینیهای طولانی، خواننده را مستقیماً در میانهی ماجرا قرار میدهد و او را همراه با شخصیتها پیش میبرد. این نوع روایت، به جذابیت و پویایی کتاب افزوده و ریتم آن را حفظ میکند.
نثر ساده و بیپیرایهی کلهر، در کنار دیالوگهای طبیعی و توصیفات موجز، تجربهی خواندن را دلپذیر میکند. این سبک روایت، بهویژه برای خوانندگانی که به دنبال داستانی روان و بدون پیچیدگیهای اضافی هستند، جذابیت ویژهای دارد.
شروع یک زن علاوه بر آنکه داستانی دربارهی روابط انسانی و تصمیمات سرنوشتساز است، تصویری از تغییرات اجتماعی و فرهنگی نیز ارائه میدهد. این جنبه، آن را به اثری خواندنی تبدیل کرده که علاوه بر سرگرمی، فرصتی برای تأمل در مورد زندگی و انتخابهای شخصی فراهم میآورد.
این رمان ۱۶۷ صفحهای که توسط نشر ققنوس منتشر شده، با استقبال خوانندگان مواجه شده و توانسته است در میان آثار داستانی معاصر، جایگاه ویژهای پیدا کند. روایت ملموس، شخصیتهای باورپذیر، و فضای زندهای که در داستان ترسیم شده، از جمله عواملی هستند که این کتاب را به گزینهای مناسب برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانه و اجتماعی تبدیل میکند.
رمان شروع یک زن در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۲.۵۹ با بیش از ۱۷۷ رای و ۲۸ نقد و نظر است.
داستان شروع یک زن
پروین، زنی ایرانی که سالها در کانادا زندگی کرده، پس از تصمیم به جدایی از همسرش به ایران بازمیگردد تا مراحل قانونی طلاق را طی کند. اما این سفر برای او تنها یک رویارویی حقوقی نیست، بلکه بهانهای میشود برای بازگشت به گذشته و مرور خاطراتی که زمانی بخشی از زندگیاش بودهاند. او در این مسیر، تصمیم میگیرد با دوستان قدیمیاش، بهویژه همکلاسیهای دوران دانشجوییاش، دیداری تازه کند.
در جریان این بازگشت، پروین بهطور اتفاقی با بهرام، دوست و همکلاسی قدیمی خود، ارتباط برقرار میکند. بهرام که در دوران دانشجویی فردی خوشبین و پرانرژی بود، همچنان همان نگاه نوستالژیک را به زندگی حفظ کرده است. او اکنون مردی موفق است که خانوادهای تشکیل داده و از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارد. این دیدار، پروین را با احساسات فراموششدهای روبهرو میکند و باعث میشود به گذشتهی خود و انتخابهایی که داشته، بیشتر فکر کند.
در خلال این ارتباط مجدد، خاطرات دوران دانشجویی پروین زنده میشود؛ سالهایی که او و دوستانش با شور و هیجان، دغدغههای اجتماعی، فمینیستی و سیاسی خود را دنبال میکردند. این گذشته که زمانی برایش مهم و پررنگ بود، اکنون با نگاه متفاوتی برای او معنا پیدا میکند. حضور بهرام و طرز فکر او نیز باعث میشود پروین نسبت به مسیر زندگی خود، تردیدها و پرسشهای جدیدی داشته باشد.
با گذر زمان، پروین درمییابد که بازگشت به گذشته نهتنها آسان نیست، بلکه ممکن است تصویری که در ذهنش از آن سالها داشته، دیگر چندان واقعی نباشد. او بین دو دنیای متفاوت – زندگی مستقل در کانادا و وابستگیهای گذشته در ایران – گرفتار شده و باید تصمیم بگیرد که آیا مسیر تازهای را برای خود رقم بزند یا به راهی که زمانی ترک کرده بود، بازگردد.
دیدارهای مکرر پروین و بهرام باعث میشود که احساسات پیچیدهای بین آنها شکل بگیرد. اما برخلاف تصور اولیه، این احساسات نه صرفاً عاشقانه، بلکه بیشتر درگیریهای ذهنی و عاطفی مربوط به گذشته و حال را منعکس میکند. پروین در این کشمکش عاطفی، با سوالی اساسی روبهروست: آیا انتخابهای گذشتهی او درست بودهاند؟ آیا بازگشت به بخشی از آن خاطرات، امکانپذیر است یا تنها توهمی زودگذر است؟
در نهایت، پروین با درک این واقعیت که گذشته قابل بازگشت نیست و آدمها و شرایط تغییر کردهاند، تصمیمی برای آیندهی خود میگیرد. او درمییابد که زندگی نه در حسرت گذشته بلکه در ساختن مسیری جدید معنا پیدا میکند. پایان داستان، اگرچه سرنوشت روشنی را برای شخصیتها مشخص نمیکند، اما نشان میدهد که پروین به درک جدیدی از خود و مسیر زندگیاش رسیده است.
بخشهایی از شروع یک زن
پنج سال بعد برگشتم ایران. نه این که دلم برای فامیل و دوست و آشنا تنگ شده باشد. برگشتم چون قرار بود از بهمن جدا بشوم. در غروبی پاییزی که دخترم خوابیده بود پرده اتاق پذیرایی را کنار زدم و به منارههای نیمه ساخته مسجد ولنجک نگاه کردم. وقت اذان بود و همان طور ایستادم و دعا کردم که اگر از بلندگوهای مسجد اذان مغرب پخش میشود موذنش حسینعلی شریف باشد که بود.
من همانطور ایستادم و از اینکه خواستهام را کسی شنیده است احساس ایمنی کردم و از شادی و شعف گریهام گرفت. تجربه ژرف دینی که یونگ می گفت غیر از این چه میتوانست باشد؟
حسینعلی شریف گفت::الله اکبر.
من هم گفتم. هرچه او میگفت من هم میگفتم. همراه با او و همصدا با او اذان میگفتم تا اذان را نه در کوچه و خیابان و محله و کره زمین بلکه در خانه نود متری خودم«حکایت» کرده باشم. که به گفته«حاج آقا»اگر همه این کار را بکنند اذان یکجا نمیایستد و در کره زمین میچرخد.
به اذان مسجد خیابان چهاردهم ولنجک گوش میکردم و نمیدانم چرا به یاد چهلسالگیام افتادم. کمتر از دو سال دیگر من چهل ساله میشدم. سنی که ناصرخسرو دچار تغییر و تحول روحی شده بود. سن عرفا و صوفیان. سنی که دیگر زمان طبیعی تحول است. سنی که علایق از امور مادی و دنیوی به طرف امور مذهبی و فلسفی و شهودی میرود.
اذان تمام شد و فکرهای من هم تمام شد. بی کار بودم اما کسل نبودم. بعد از آن تجربه دینی احساس انرژی میکردم و دوست داشتم با کسی حرف بزنم که نه از جنس خودم بلکه از سنخ خودم باشد. دفتر تلفنم را الکی ورق زدم و رسیدم به اسم بهرام. یادش افتادم و دلم خواست یک جوری خودم را سرگرم کنم. بازار اس ام اس در ایران گرم بود و من یک اس ام اس قشنگ از یکی از دوستان قدیمی داشتم که خیلی خوشم آمده بود. آن را برای بهرام فوروارد کردم. سه ثانیه نشد زنگ زد. خودم را معرفی نکردم. گفت:«خانم. یک اس ام اس با شماره شما برای من رسیده است.»
………………..
دلم میخواست اواسط زمستان کانادا باشم اما نشد. برای همین سیزده به در هشتاد و پنج، من و سارینا تورنتو بودیم. مثل تمام پنج سال قبل، رفتیم پارک لزلی، سیزده را در کردیم. تنها نبودیم. دو تا از دوستان بهمن هم بودند. یکی از آنها با دوستدختر چینیاش آمده بود. افشین توی ریئل استیت کار میکرد.
امی قبل از آشنایی با او توی معبدی بودایی زندگی میکرد و درآمد و خورد و خوراک درست و حسابی نداشت. حالا هم که رفته بود توی خانهی افشین، هر روز صبح، قبل از اینکه برود سر کار، به معبدی میرفت که توی خیابان بیوی بود. همان خیابانی که مسجد و کنیسه و کلیسا و معبد به فاصلهی کمی از هم قرار گرفتهاند. امی میگفت صبح اول وقت که به معبد میرود، کسی آنجا نیست. تنهاست. اما هر روز دود عود را میبیند که دور سرش میچرخد.
……………….
من و سارینا و پروین که به کافیشاپ رسیدیم آن سه نفر دیگر آمده بودند. کافیشاپ بالای یک کتابفروشی نزدیکیهای میدان ونک بود. یک جای فسقلی اعصاب خردکن که زبانت را توی دهان بسته تکان میدادی همه مشتریها و کتابفروشها میشنیدند. آن سه نفر دو تا میز را به هم چسبانده بودند و منتظر ما بودند. وقتی رسیدیم پروین آنها را به من معرفی کرد.
پریسا شال بنفشی داشت و نگاهش خشن بود. آن پیشانی دنبکی اگر روی صورتش سایه نینداخته و چشمانش را تحتالشعاع قرار نداده بود نگاهش خشنتر هم به نظر میآمد.
زیبا صورت خشکیدهای داشت و دندانهایش به طور ترحمبرانگیزی کج و کوله بود و موهای تیفوسی قهوهایاش از زیر شال بیرون زده بود. یک حلقه طلا به کلفتی دم موش توی انگشت استخوانیاش بود. کاغذی جلو رویش بود که هی با خودکار رویش شعر مینوشت. کلاس خطاطی میرفت شاید. لیلا ابروهای پت و پهن داشت و مو از همه جای صورتش بیرون زده بود. اما صدایش برخلاف ابروهایش نازک و جیغجیغی بود. لثههایش گرد بود و در نتیجه دهانش هم کوچک و جمع و جور بود.
پروین هم یکی از شالهای مرا سر کرده بود. شالی به رنگ بژ که به پوست تیرهاش میآمد. او هم جز کرمپودری که در هر شرایطی به صورتش میمالید هیچ آرایشی نداشت. پروین، من و بعد سارینا را نشان داد و گفت: «این پروین! و این هم کوچکترین فمینیست دنیا سارینا.»
آن سه تا یکطوری که انگار قند توی دلشان آب میکردند خندیدند و به سر و روی سارینا دست کشیدند. آنهمه خنده برای یک مزاح معمولی زیاد و شاید ساختگی بود. قهوه فرانسه سفارش دادیم چون در آن کافیشاپ یک متر در یک متر فقط یک دستگاه قهوه فرانسه بود.»
اگر به کتاب شروع یک زن علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار داستانی ادبیات ایران در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، فریبا کلهر، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب