«پس از بیست سال» اثری است از سلمان کدیور (نویسندهی اهل شیراز، متولد ۱۳۶۵) که در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است. این رمان روایتی تاریخی از وقایع صدر اسلام است که به بررسی تقابل دو قرائت از اسلام، از خلافت امام علی (ع) تا واقعه عاشورا، میپردازد.
دربارهی پس از بیست سال
رمان پس از بیست سال اثری در ژانر تاریخی است که به قلم سلمان کدیور نگاشته شده و به یکی از پرالتهابترین دورههای صدر اسلام میپردازد. این کتاب روایتگر تحولات و درگیریهایی است که پس از درگذشت پیامبر اسلام رخ داد و سرنوشت مسلمانان را در مسیری پیچیده قرار داد. نویسنده با نگاهی دقیق و پژوهشمحور، تلاش کرده است تا این وقایع را در قالبی داستانی به مخاطبان عرضه کند.
این اثر گسترهای از حوادث تاریخی را در بر میگیرد، از دوران خلافت امام علی (ع) گرفته تا پس از واقعه عاشورا. خواننده در این کتاب با فراز و نشیبهای حکومت عثمان، خلافت امام علی (ع)، نبرد صفین و فتنههایی که در دوران معاویه شکل گرفت، آشنا میشود. این وقایع که همواره مورد توجه مورخان بودهاند، در این رمان از زاویهای تازه و روایتی جذاب بازگو شدهاند.
کدیور برای نگارش این کتاب چهار سال زمان صرف کرده و اثری خلق کرده که هم از نظر تاریخی مستند است و هم عناصر داستانی و روایی را در خود جای داده است. او با بهرهگیری از نثر روان و روایت منسجم، توانسته تاریخ را از چارچوبهای خشک و رسمی خارج کرده و آن را در قالبی زنده و پرکشش ارائه دهد.
یکی از جنبههای قابل توجه این رمان، به تصویر کشیدن چالشهای فکری و اعتقادی شخصیتهاست. پرسشهایی که در ذهن قهرمانان داستان شکل میگیرد، در واقع همان دغدغههایی است که قرنهاست ذهن حقیقتجویان را به خود مشغول کرده است. چرا برخی از مسلمانان با وجود آگاهی از حقانیت امام حسین (ع)، در مقابل او ایستادند؟ این پرسشی است که در سراسر داستان سایه افکنده و شخصیتها را درگیر انتخابهای دشوار میکند.
در این میان، شخصیت سلیم بن هشام یکی از مهمترین کاراکترهای داستان است که در کشمکشی درونی میان حقیقت و مصلحت گرفتار شده است. او از یک سو تحت تأثیر آموزههای ابوذر غفاری قرار دارد و از سوی دیگر، وسوسههای دنیوی و فشارهای اجتماعی او را به سوی تصمیمی دیگر سوق میدهند. این درگیری درونی، بهخوبی نشاندهنده چالشی است که بسیاری در آن دوران با آن مواجه بودند.
وجه دیگری که این رمان را برجسته میکند، استفاده از شخصیتهای خیالی در کنار شخصیتهای تاریخی است. کدیور با خلق شخصیتهایی که در مستندات تاریخی نامی از آنها نیامده، به روایت خود جان بخشیده و باعث شده خواننده با داستان ارتباطی عمیقتر برقرار کند. همچنین، گنجاندن عناصر عاشقانه در کنار رویدادهای تاریخی، به جذابیت اثر افزوده و بعد انسانیتری به داستان داده است.
رمان پس از بیست سال نهتنها به شرح وقایع تاریخی میپردازد، بلکه تصویری از تأثیر سیاستهای حاکمان وقت بر زندگی مردم ارائه میدهد. نویسنده نشان میدهد که چگونه معاویه و دستگاه خلافت اموی، با استفاده از تبلیغات و سیاستهای پیچیده، ذهن مردم را از حقیقت منحرف کرده و زمینهساز انحراف در امت اسلامی شدند.
در این کتاب، کوچههای شام، قصرهای خلفا و میدانهای نبرد با دقت به تصویر کشیده شدهاند و خواننده را به دل حوادث میبرند. جزئیات تاریخی که در لابهلای داستان گنجانده شدهاند، نهتنها روایت را مستندتر کرده، بلکه به غنای محتوای آن افزودهاند.
نویسنده در کنار روایت تاریخی، نگاهی عمیق به مفاهیمی همچون عدالت، حقیقتجویی و وفاداری دارد. او تلاش کرده تا پرسشهای بنیادینی را مطرح کند که همچنان در جوامع امروزی نیز مطرح هستند. آیا حقیقت همیشه پیروز میشود؟ یا اینکه قدرت، مسیر حقیقت را تغییر میدهد؟
این اثر در سال ۱۳۹۸ موفق به دریافت جایزه جلال آل احمد در بخش رمان و داستان بلند شد و از سوی منتقدان ادبی مورد توجه قرار گرفت. تلاش نویسنده در ارائه روایتی دراماتیک از تاریخ و توجه به ابعاد هویتی و دینی این وقایع، از جمله دلایلی بود که این کتاب را به اثری شاخص تبدیل کرد.
پس از بیست سال روایتی است که فراتر از یک داستان تاریخی، خواننده را به اندیشیدن درباره حقایق و تحولات اجتماعی و سیاسی صدر اسلام دعوت میکند. این رمان نهتنها یک بازخوانی تاریخی، بلکه بازتابی از پرسشهای جاودانه درباره حق و باطل، عدالت و ظلم، و وفاداری و خیانت است.
رمان پس از بیست سال در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۴۹ با بیش از ۱۷۱ رای و ۷۹ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان پس از بیست سال
رمان پس از بیست سال اثری تاریخی از سلمان کدیور است که وقایع مهم صدر اسلام را در قالب داستانی جذاب روایت میکند. داستان با حضور ابوذر غفاری در شام آغاز میشود؛ صحابی بزرگ پیامبر که در برابر سیاستهای معاویه ایستادگی کرده و به دلیل اعتراضاتش علیه حکومت اموی به تبعید فرستاده میشود.
این بخش از داستان، زمینهای برای ورود به فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران فراهم میکند و نشان میدهد که چگونه قدرتطلبی و انحراف از اصول اسلامی در حال شکلگیری است.
محور اصلی داستان، شخصیت خیالی سلیم بن هشام، فرزند یکی از فرماندهان سپاه معاویه است. او که در ابتدا پیرو سیاستهای امویان است، با شنیدن سخنان ابوذر دچار تردید میشود. این تردید در طول داستان پررنگتر شده و او را در مسیر جستجوی حقیقت قرار میدهد. در این میان، روایتی عاشقانه نیز شکل میگیرد که در کنار مسائل تاریخی و حماسی، به داستان رنگ و بوی احساسی و انسانی میبخشد.
با قتل عثمان و آغاز خلافت امام علی (ع)، ماجراهای داستان به اوج خود میرسد. نبردهای مهمی همچون جنگ صفین به تصویر کشیده میشود و سلیم در میان سپاهیان معاویه، شاهد حوادثی است که او را بیش از پیش نسبت به حقیقت دچار چالش میکند. تصمیمگیری میان مصلحت دنیوی و حقیقت معنوی، سلیم را در تقابل با وجدانش قرار میدهد. در این بخش، نویسنده تلاش میکند کشمکش میان دو دیدگاه اسلامی و تأثیر آن بر سرنوشت افراد را نشان دهد.
داستان بهتدریج به دوران حکومت یزید و قیام امام حسین (ع) نزدیک میشود. سلیم که حالا به شناخت بیشتری از حقیقت دست یافته، باید تصمیم بگیرد که آیا به کاروان حسینی بپیوندد یا در سپاه یزید باقی بماند. نویسنده، فضای پرتنش روزهای منتهی به واقعه عاشورا را با دقت و جزئیات روایت میکند و خواننده را با زوایای جدیدی از این حادثه تاریخی روبهرو میسازد.
نقطه اوج داستان، واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) است. سلیم در این روز سرنوشتساز، با سختترین انتخاب زندگیاش روبهرو میشود. او که در طول داستان بارها میان حق و باطل سرگردان بوده، اکنون باید جایگاه خود را مشخص کند. این بخش از رمان، نهتنها به بیان فجایع کربلا میپردازد، بلکه بر پیامدهای آن در جامعه اسلامی نیز تأکید دارد.
رمان پس از بیست سال با طرح این پرسش به پایان میرسد که چرا حسین (ع) را کشتند؟ سلمان کدیور با ارائه روایتی تاریخی، شخصیتپردازی قوی و تلفیق واقعیت با تخیل، خواننده را به تفکر درباره وقایع صدر اسلام و تأثیر آن بر تاریخ بعدی جهان اسلام وامیدارد. در نهایت، داستان نشان میدهد که انحرافات سیاسی و دینی چگونه زمینهساز یکی از بزرگترین تراژدیهای تاریخ اسلام شد.
بخشهایی از پس از بیست سال
نمی دانم چقدر از پرومته شنیده و خوانده ای؟ همان که در اساطیر و افسانه های یونان به خدای آتش مشهور است. او خدایی از خدایان یونان بود، منتها خلاف آنان قلبش به شوق انسان ها می تپید؛ انسان هایی که به خشم زئوس، خدای خدایان، مبتلا و نور و روشنایی از آنان ستانده شده بود.
تحمل چنین ستمی همواره بر پرومته گران می آمد تا این که روزی رنج انسان و زیستنش در ظلمت و سرما او را وادار ساخت علیه دیگر خدایان دست به قیام بزند. او آتش را که تنها مخصوص سرزمین خدایان بود، در نی ای پنهان می سازد و مخفیانه میان انسان ها می آورد و دنیای آنان را لبریز از روشنی و زیبایی و حیات و گرما می کند.
آری، پرومته چنین برای انسان و رهایی او از جهل و تاریکی و ستم قیام می کند، تا خدایان بر او خشم گیرند و او را در کوهی زنجیر نمایند و کرکسی را مأمور سازند تا هر روز پاره ای از جگر او را به منقار بکشد.
آری محبوبم. جهان امروز نیز سرشار از زئوس هایی است که زندگی را بر مردمان تنگ کرده و در تاریکی جهل فرو برده اند و در این میان علی پرومته ای است که مردمان در جستجوی اویند. او است که عدالت را همچون هم چون شراره ای از آتش حیات بخش برای انسان ها به ارمغان آورده، و به همین جرم، مغضوب خدایان ستم گری چون معاویه شده است.
………………..
شکسته، مضمحل و روبهمرگ، به خانه رسید. غلامان و ملازمان زیر بازوانش را گرفتند و بهسختی از اسب بهزیر آوردند. قامتش خمیده بود و چشمانش از فرط اشک سرخ و پفآلود، چنانکه هرکه او را میدید یقین میکرد به داغی بزرگ و ماتمی ابدی مبتلا شده است؛ داغی که جز شیون آرامش نمیکرد و جز مرگ شفایش نمیداد.
در روزی که تمام دمشق در جشن و سرور و پایکوبی غرق و تمام خانهها و خیابانها زینت شده بود، عمارت او تنها نقطهی شهر بود که صدای ناله و شیون و عزا از آن به گوش میرسید.
ناامید به اطرافش نگاه کرد. هیچکس بهاستقبالش نیامد بود. چه از اشراف و بزرگان شهر که همیشه با چاپلوسی احاطهاش میکردند و چه از مردم عادی که او را بهخاطر پدرش دوست میداشتند. هیچکس نبود تا خود را در غمش شریک بداند و به او تسلّی خاطر بدهد. آنانی که سالهای سال از قدرت و نفوذش بهرهها برده و کسیهها دوخته بودند.
امّا آنان حق داشتند. اگر فرزندان یکی از آنها هم در کربلا، آنهم در سپاه حسین کشته میشد، او نیز چنین رفتاری پیشه میکرد. در شام چه کسی بود که برای تسلّی مردی داغدار، حاضر به خریدن خشم یزیدبنمعاویه باشد؟
در این مدت که از کربلا بازگشته بود، حتی لحظهای آراموقرار نداشت. داغی که بر جگرش وارد شده بود ازسویی و خوابهای پریشان و کابوسهای ویرانگر ازسوی دیگر، روح و روانش را آماج خود گرفته بودند. پیوسته تصویر حسین درنظرش مجسم میشد که طفل چندماههی خود را به آسمان گرفته بود تا او را بر شامیان شاهد گیرد و تیری که پُرضرب و پریشان بر گلوی آن طفل نشست و خون او که حسین به آسمان میریخت.
لحظاتِ بهخونافتادن برادر و برادرزادگانش که در دریایی از سپاه شام رجز میخواندند و شمشیر میزدند و لحظهی پیوستن ابراهیم به آنان؛ لحظهای که شمر چون حریف آنان نشد، فرمان داد چهارصد تیرانداز آنان را هدف قرار دهند و بر بدنهای آنان اسب بدوانند.
آرام و خمیده به عمارت داخل شد و انبوه غلامان و کنیزان را دید که لباس عزا به تن کرده و شیونکنان به خود لطمه میزدند و صورتشان را خونین میکردند. آیا چنین سرنوشتی را به خواب هم میدید؟ و چنین فاجعهای را تصور میکرد؟ آرامآرام قدم برداشت و درمیان نالههای جانگداز داخل شد.
ماریه را دید که در جمع زنان، بدون اینکه اشک بریزد یا ناله سردهد، مات و مبهوت چون مجسمهای به او خیره شده است. بهسختی به پاهایش فرمان حرکت داد و پیش رفت. زنان با دیدن او از جای برخاستند، پشت سر ماریه نشستند و شیون ازسر گرفتند. زن، سرد و خشک و بیمقدمه گفت: «با فرزندم چه کردی زید؟ چرا او را با تو نمیبینم؟»
…………….
آسمان کم کم در تصرف ابرهای سیاه محو میشد. پس از چند روز هوای ملایم انگار طوفانی سختی در راه بود. باد سرد و مرطوب آمیخته با صدای زوزهی گرگی وزیدن گرفت. سرما را به مغز استخوان سرایت داد و سربازان را که در صفوف خود همچنان انتظار میکشیدند در خود فرو برد. سلیم مشوش در خیمه قدم میزد. روز در حال به پایان رسیدن بود و هنوز خبری از سپاه پیشتاز بکر دریافت نکرده بود.
نه از او و نه از جاسوسان و این بر دلهرهی او بیش از پیش میافزود. پس از حرکت سپاه بکر از جبههی کوبانی خبر رسید که پیشروی سپاه اصلی با موفقیت انجام شده و تا به حال هیچ نیروی کمکی از آرگیل به سمت آنان گسیل نشده است و سپاه کوهستان باید تا سر رسیدن نیروهای اصلی مقاومت کند. شاید اگر بکر چنین پیغامی را دریافت میکرد، از اصرارش برای حملهی مجدد به رومیان منصرف میشد اما دیگر دیر شده و حسرت خوردن سودی نداشت.
اگر به کتاب پس از بیست سال علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای مذهبی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
30 اسفند 1403
پس از بیست سال
«پس از بیست سال» اثری است از سلمان کدیور (نویسندهی اهل شیراز، متولد ۱۳۶۵) که در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است. این رمان روایتی تاریخی از وقایع صدر اسلام است که به بررسی تقابل دو قرائت از اسلام، از خلافت امام علی (ع) تا واقعه عاشورا، میپردازد.
دربارهی پس از بیست سال
رمان پس از بیست سال اثری در ژانر تاریخی است که به قلم سلمان کدیور نگاشته شده و به یکی از پرالتهابترین دورههای صدر اسلام میپردازد. این کتاب روایتگر تحولات و درگیریهایی است که پس از درگذشت پیامبر اسلام رخ داد و سرنوشت مسلمانان را در مسیری پیچیده قرار داد. نویسنده با نگاهی دقیق و پژوهشمحور، تلاش کرده است تا این وقایع را در قالبی داستانی به مخاطبان عرضه کند.
این اثر گسترهای از حوادث تاریخی را در بر میگیرد، از دوران خلافت امام علی (ع) گرفته تا پس از واقعه عاشورا. خواننده در این کتاب با فراز و نشیبهای حکومت عثمان، خلافت امام علی (ع)، نبرد صفین و فتنههایی که در دوران معاویه شکل گرفت، آشنا میشود. این وقایع که همواره مورد توجه مورخان بودهاند، در این رمان از زاویهای تازه و روایتی جذاب بازگو شدهاند.
کدیور برای نگارش این کتاب چهار سال زمان صرف کرده و اثری خلق کرده که هم از نظر تاریخی مستند است و هم عناصر داستانی و روایی را در خود جای داده است. او با بهرهگیری از نثر روان و روایت منسجم، توانسته تاریخ را از چارچوبهای خشک و رسمی خارج کرده و آن را در قالبی زنده و پرکشش ارائه دهد.
یکی از جنبههای قابل توجه این رمان، به تصویر کشیدن چالشهای فکری و اعتقادی شخصیتهاست. پرسشهایی که در ذهن قهرمانان داستان شکل میگیرد، در واقع همان دغدغههایی است که قرنهاست ذهن حقیقتجویان را به خود مشغول کرده است. چرا برخی از مسلمانان با وجود آگاهی از حقانیت امام حسین (ع)، در مقابل او ایستادند؟ این پرسشی است که در سراسر داستان سایه افکنده و شخصیتها را درگیر انتخابهای دشوار میکند.
در این میان، شخصیت سلیم بن هشام یکی از مهمترین کاراکترهای داستان است که در کشمکشی درونی میان حقیقت و مصلحت گرفتار شده است. او از یک سو تحت تأثیر آموزههای ابوذر غفاری قرار دارد و از سوی دیگر، وسوسههای دنیوی و فشارهای اجتماعی او را به سوی تصمیمی دیگر سوق میدهند. این درگیری درونی، بهخوبی نشاندهنده چالشی است که بسیاری در آن دوران با آن مواجه بودند.
وجه دیگری که این رمان را برجسته میکند، استفاده از شخصیتهای خیالی در کنار شخصیتهای تاریخی است. کدیور با خلق شخصیتهایی که در مستندات تاریخی نامی از آنها نیامده، به روایت خود جان بخشیده و باعث شده خواننده با داستان ارتباطی عمیقتر برقرار کند. همچنین، گنجاندن عناصر عاشقانه در کنار رویدادهای تاریخی، به جذابیت اثر افزوده و بعد انسانیتری به داستان داده است.
رمان پس از بیست سال نهتنها به شرح وقایع تاریخی میپردازد، بلکه تصویری از تأثیر سیاستهای حاکمان وقت بر زندگی مردم ارائه میدهد. نویسنده نشان میدهد که چگونه معاویه و دستگاه خلافت اموی، با استفاده از تبلیغات و سیاستهای پیچیده، ذهن مردم را از حقیقت منحرف کرده و زمینهساز انحراف در امت اسلامی شدند.
در این کتاب، کوچههای شام، قصرهای خلفا و میدانهای نبرد با دقت به تصویر کشیده شدهاند و خواننده را به دل حوادث میبرند. جزئیات تاریخی که در لابهلای داستان گنجانده شدهاند، نهتنها روایت را مستندتر کرده، بلکه به غنای محتوای آن افزودهاند.
نویسنده در کنار روایت تاریخی، نگاهی عمیق به مفاهیمی همچون عدالت، حقیقتجویی و وفاداری دارد. او تلاش کرده تا پرسشهای بنیادینی را مطرح کند که همچنان در جوامع امروزی نیز مطرح هستند. آیا حقیقت همیشه پیروز میشود؟ یا اینکه قدرت، مسیر حقیقت را تغییر میدهد؟
این اثر در سال ۱۳۹۸ موفق به دریافت جایزه جلال آل احمد در بخش رمان و داستان بلند شد و از سوی منتقدان ادبی مورد توجه قرار گرفت. تلاش نویسنده در ارائه روایتی دراماتیک از تاریخ و توجه به ابعاد هویتی و دینی این وقایع، از جمله دلایلی بود که این کتاب را به اثری شاخص تبدیل کرد.
پس از بیست سال روایتی است که فراتر از یک داستان تاریخی، خواننده را به اندیشیدن درباره حقایق و تحولات اجتماعی و سیاسی صدر اسلام دعوت میکند. این رمان نهتنها یک بازخوانی تاریخی، بلکه بازتابی از پرسشهای جاودانه درباره حق و باطل، عدالت و ظلم، و وفاداری و خیانت است.
رمان پس از بیست سال در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۴۹ با بیش از ۱۷۱ رای و ۷۹ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان پس از بیست سال
رمان پس از بیست سال اثری تاریخی از سلمان کدیور است که وقایع مهم صدر اسلام را در قالب داستانی جذاب روایت میکند. داستان با حضور ابوذر غفاری در شام آغاز میشود؛ صحابی بزرگ پیامبر که در برابر سیاستهای معاویه ایستادگی کرده و به دلیل اعتراضاتش علیه حکومت اموی به تبعید فرستاده میشود.
این بخش از داستان، زمینهای برای ورود به فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران فراهم میکند و نشان میدهد که چگونه قدرتطلبی و انحراف از اصول اسلامی در حال شکلگیری است.
محور اصلی داستان، شخصیت خیالی سلیم بن هشام، فرزند یکی از فرماندهان سپاه معاویه است. او که در ابتدا پیرو سیاستهای امویان است، با شنیدن سخنان ابوذر دچار تردید میشود. این تردید در طول داستان پررنگتر شده و او را در مسیر جستجوی حقیقت قرار میدهد. در این میان، روایتی عاشقانه نیز شکل میگیرد که در کنار مسائل تاریخی و حماسی، به داستان رنگ و بوی احساسی و انسانی میبخشد.
با قتل عثمان و آغاز خلافت امام علی (ع)، ماجراهای داستان به اوج خود میرسد. نبردهای مهمی همچون جنگ صفین به تصویر کشیده میشود و سلیم در میان سپاهیان معاویه، شاهد حوادثی است که او را بیش از پیش نسبت به حقیقت دچار چالش میکند. تصمیمگیری میان مصلحت دنیوی و حقیقت معنوی، سلیم را در تقابل با وجدانش قرار میدهد. در این بخش، نویسنده تلاش میکند کشمکش میان دو دیدگاه اسلامی و تأثیر آن بر سرنوشت افراد را نشان دهد.
داستان بهتدریج به دوران حکومت یزید و قیام امام حسین (ع) نزدیک میشود. سلیم که حالا به شناخت بیشتری از حقیقت دست یافته، باید تصمیم بگیرد که آیا به کاروان حسینی بپیوندد یا در سپاه یزید باقی بماند. نویسنده، فضای پرتنش روزهای منتهی به واقعه عاشورا را با دقت و جزئیات روایت میکند و خواننده را با زوایای جدیدی از این حادثه تاریخی روبهرو میسازد.
نقطه اوج داستان، واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) است. سلیم در این روز سرنوشتساز، با سختترین انتخاب زندگیاش روبهرو میشود. او که در طول داستان بارها میان حق و باطل سرگردان بوده، اکنون باید جایگاه خود را مشخص کند. این بخش از رمان، نهتنها به بیان فجایع کربلا میپردازد، بلکه بر پیامدهای آن در جامعه اسلامی نیز تأکید دارد.
رمان پس از بیست سال با طرح این پرسش به پایان میرسد که چرا حسین (ع) را کشتند؟ سلمان کدیور با ارائه روایتی تاریخی، شخصیتپردازی قوی و تلفیق واقعیت با تخیل، خواننده را به تفکر درباره وقایع صدر اسلام و تأثیر آن بر تاریخ بعدی جهان اسلام وامیدارد. در نهایت، داستان نشان میدهد که انحرافات سیاسی و دینی چگونه زمینهساز یکی از بزرگترین تراژدیهای تاریخ اسلام شد.
بخشهایی از پس از بیست سال
نمی دانم چقدر از پرومته شنیده و خوانده ای؟ همان که در اساطیر و افسانه های یونان به خدای آتش مشهور است. او خدایی از خدایان یونان بود، منتها خلاف آنان قلبش به شوق انسان ها می تپید؛ انسان هایی که به خشم زئوس، خدای خدایان، مبتلا و نور و روشنایی از آنان ستانده شده بود.
تحمل چنین ستمی همواره بر پرومته گران می آمد تا این که روزی رنج انسان و زیستنش در ظلمت و سرما او را وادار ساخت علیه دیگر خدایان دست به قیام بزند. او آتش را که تنها مخصوص سرزمین خدایان بود، در نی ای پنهان می سازد و مخفیانه میان انسان ها می آورد و دنیای آنان را لبریز از روشنی و زیبایی و حیات و گرما می کند.
آری، پرومته چنین برای انسان و رهایی او از جهل و تاریکی و ستم قیام می کند، تا خدایان بر او خشم گیرند و او را در کوهی زنجیر نمایند و کرکسی را مأمور سازند تا هر روز پاره ای از جگر او را به منقار بکشد.
آری محبوبم. جهان امروز نیز سرشار از زئوس هایی است که زندگی را بر مردمان تنگ کرده و در تاریکی جهل فرو برده اند و در این میان علی پرومته ای است که مردمان در جستجوی اویند. او است که عدالت را همچون هم چون شراره ای از آتش حیات بخش برای انسان ها به ارمغان آورده، و به همین جرم، مغضوب خدایان ستم گری چون معاویه شده است.
………………..
شکسته، مضمحل و روبهمرگ، به خانه رسید. غلامان و ملازمان زیر بازوانش را گرفتند و بهسختی از اسب بهزیر آوردند. قامتش خمیده بود و چشمانش از فرط اشک سرخ و پفآلود، چنانکه هرکه او را میدید یقین میکرد به داغی بزرگ و ماتمی ابدی مبتلا شده است؛ داغی که جز شیون آرامش نمیکرد و جز مرگ شفایش نمیداد.
در روزی که تمام دمشق در جشن و سرور و پایکوبی غرق و تمام خانهها و خیابانها زینت شده بود، عمارت او تنها نقطهی شهر بود که صدای ناله و شیون و عزا از آن به گوش میرسید.
ناامید به اطرافش نگاه کرد. هیچکس بهاستقبالش نیامد بود. چه از اشراف و بزرگان شهر که همیشه با چاپلوسی احاطهاش میکردند و چه از مردم عادی که او را بهخاطر پدرش دوست میداشتند. هیچکس نبود تا خود را در غمش شریک بداند و به او تسلّی خاطر بدهد. آنانی که سالهای سال از قدرت و نفوذش بهرهها برده و کسیهها دوخته بودند.
امّا آنان حق داشتند. اگر فرزندان یکی از آنها هم در کربلا، آنهم در سپاه حسین کشته میشد، او نیز چنین رفتاری پیشه میکرد. در شام چه کسی بود که برای تسلّی مردی داغدار، حاضر به خریدن خشم یزیدبنمعاویه باشد؟
در این مدت که از کربلا بازگشته بود، حتی لحظهای آراموقرار نداشت. داغی که بر جگرش وارد شده بود ازسویی و خوابهای پریشان و کابوسهای ویرانگر ازسوی دیگر، روح و روانش را آماج خود گرفته بودند. پیوسته تصویر حسین درنظرش مجسم میشد که طفل چندماههی خود را به آسمان گرفته بود تا او را بر شامیان شاهد گیرد و تیری که پُرضرب و پریشان بر گلوی آن طفل نشست و خون او که حسین به آسمان میریخت.
لحظاتِ بهخونافتادن برادر و برادرزادگانش که در دریایی از سپاه شام رجز میخواندند و شمشیر میزدند و لحظهی پیوستن ابراهیم به آنان؛ لحظهای که شمر چون حریف آنان نشد، فرمان داد چهارصد تیرانداز آنان را هدف قرار دهند و بر بدنهای آنان اسب بدوانند.
آرام و خمیده به عمارت داخل شد و انبوه غلامان و کنیزان را دید که لباس عزا به تن کرده و شیونکنان به خود لطمه میزدند و صورتشان را خونین میکردند. آیا چنین سرنوشتی را به خواب هم میدید؟ و چنین فاجعهای را تصور میکرد؟ آرامآرام قدم برداشت و درمیان نالههای جانگداز داخل شد.
ماریه را دید که در جمع زنان، بدون اینکه اشک بریزد یا ناله سردهد، مات و مبهوت چون مجسمهای به او خیره شده است. بهسختی به پاهایش فرمان حرکت داد و پیش رفت. زنان با دیدن او از جای برخاستند، پشت سر ماریه نشستند و شیون ازسر گرفتند. زن، سرد و خشک و بیمقدمه گفت: «با فرزندم چه کردی زید؟ چرا او را با تو نمیبینم؟»
…………….
آسمان کم کم در تصرف ابرهای سیاه محو میشد. پس از چند روز هوای ملایم انگار طوفانی سختی در راه بود. باد سرد و مرطوب آمیخته با صدای زوزهی گرگی وزیدن گرفت. سرما را به مغز استخوان سرایت داد و سربازان را که در صفوف خود همچنان انتظار میکشیدند در خود فرو برد. سلیم مشوش در خیمه قدم میزد. روز در حال به پایان رسیدن بود و هنوز خبری از سپاه پیشتاز بکر دریافت نکرده بود.
نه از او و نه از جاسوسان و این بر دلهرهی او بیش از پیش میافزود. پس از حرکت سپاه بکر از جبههی کوبانی خبر رسید که پیشروی سپاه اصلی با موفقیت انجام شده و تا به حال هیچ نیروی کمکی از آرگیل به سمت آنان گسیل نشده است و سپاه کوهستان باید تا سر رسیدن نیروهای اصلی مقاومت کند. شاید اگر بکر چنین پیغامی را دریافت میکرد، از اصرارش برای حملهی مجدد به رومیان منصرف میشد اما دیگر دیر شده و حسرت خوردن سودی نداشت.
اگر به کتاب پس از بیست سال علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای مذهبی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان تاریخی، رمان، مذهبی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، سلمان کدیور، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب