«دفتر یادداشت طلایی» اثری است از دوریس لسینگ (نویسندهی انگلیسی برندهی جایزهی نوبل ادبیات، از ۱۹۱۹ تا ۲۰۱۳) که در سال ۱۹۶۲ منتشر شده است. این کتاب دربارهی فروپاشی روانی و هویتی زنی نویسنده در مواجهه با تناقضهای شخصی، سیاسی و عاطفی در جهانی پیچیده و ایدئولوژیک است.
دربارهی دفتر یادداشت طلایی
رمان دفتر یادداشت طلایی (The Golden Notebook) نوشته دوریس لسینگ، اثری است بیمانند در ادبیات قرن بیستم که بهطور همزمان در عرصههای فرم، محتوا و معنا دست به نوآوری زده است. این رمان نخستین بار در سال ۱۹۶۲ منتشر شد و بهسرعت به یکی از متون کلیدی جنبشهای روشنفکری و فمینیستی دهههای بعد بدل شد. لسینگ در این اثر نهتنها به زندگی درونی یک زن نویسنده میپردازد، بلکه از آن بهعنوان ابزاری برای تحلیل وضعیت سیاسی، روانی و اجتماعی انسان مدرن بهره میبرد.
ساختار این رمان برخلاف بسیاری از رمانهای کلاسیک، خطی یا ساده نیست. لسینگ روایت را به چهار دفتر رنگی تقسیم میکند که هر یک بخشی از ذهن و تجربه شخصیت اصلی داستان، آنا ولف، را بازتاب میدهد: دفتر سیاه درباره تجربههای آفریقایی، دفتر قرمز درباره مسائل سیاسی، دفتر زرد روایت داستانی نیمهاتوبیوگرافیک، و دفتر آبی یادداشتهای روانشناختی و روزمره است. در نهایت، این دفترها در دفتر پنجم، دفتر طلایی، به هم میپیوندند تا تصویر یکپارچهای از هویت متلاشیشده و در حال ترمیم آنا ارائه دهند.
این ساختار پیچیده و خلاقانه نمادی از وضعیت انسان مدرن است: تکهتکه، ناپایدار و در جستوجوی وحدت. لسینگ در دفتر یادداشت طلایی به شکل بسیار ظریفی نشان میدهد که چگونه ذهن یک فرد نمیتواند همهی تجربهها، عقاید، احساسات و روابطش را در قالبی منسجم جای دهد. شکاف میان ایدئولوژی و تجربه زیسته، میان واقعیت و ادبیات، میان میل به تمامیت و درک ناتمامی، درونمایهی محوری این اثر است.
رمان از زاویه دید زنی نویسنده روایت میشود که درگیر بحرانهای مختلفی است: فروپاشی روابط عاطفی، سرخوردگی از ایدئولوژیهای سیاسی، تجربه مادری، و بحران روانی. آنا ولف با قلمی سرد و دقیق از فروپاشی روانی خود مینویسد، اما این فروپاشی، نوعی کنکاش نیز هست؛ کنکاشی برای یافتن صداقت، حقیقت، و شکلی از نوشتن که دروغ نگوید.
دوریس لسینگ در این کتاب، تصویر روشنی از موقعیت زنان در جامعه معاصر ارائه میدهد، اما هرگز اثر خود را تنها به یک اثر فمینیستی فرو نمیکاهد. او معتقد بود دفتر یادداشت طلایی نه درباره زنان، بلکه درباره وضعیت انسان در دنیایی پیچیده، ایدئولوژیک، و ازهمگسیخته است. با این حال، آنچه این اثر را به ستون فقرات ادبیات فمینیستی تبدیل کرد، جسارت نویسنده در بهزبانآوردن تجربههای عمیق و صادقانهی زنانه بود.
لسینگ همچنین به شیوهای کمسابقه از فرم برای بیان معنا استفاده میکند. بهجای آنکه داستان را در خطی مشخص تعریف کند، آن را قطعهقطعه میکند و از زاویههای مختلف به آن میپردازد. این شکستن فرم نهتنها تجربه ذهنی آنا را واقعیتر جلوه میدهد، بلکه نوعی اعتراض به ساختارهای کهنه روایتگری در ادبیات مردمحور نیز به حساب میآید.
دفتر یادداشت طلایی کتابی است درباره بحران درونی نوشتن. آنا ولف بهعنوان نویسندهای که از نوشتن داستانهای ساختگی خسته شده، با این پرسش دستوپنجه نرم میکند که چگونه میتوان حقیقت را نوشت. در جهانی که سرشار از دروغ، تحریف، و فروپاشی معناست، آیا هنوز میتوان به نوشتن امید بست؟ این پرسش هستهی درونی رمان را میسازد.
در کنار مضمونهای شخصی و روانشناختی، این اثر نگاهی انتقادی به سیاست نیز دارد. آنا از اعضای سابق حزب کمونیست است و با شک و تردیدهای فراوان به ایدئولوژیای که زمانی به آن ایمان داشت نگاه میکند. لسینگ با مهارتی تحسینبرانگیز، نشان میدهد که چگونه سیاست، اخلاق، و احساسات فردی در هم تنیدهاند و هیچیک را نمیتوان مستقل از دیگری بررسی کرد.
یکی از ویژگیهای بارز رمان، زبان آن است؛ نثری دقیق، گاه خشک و گزارشی، و گاه پر از حساسیت و لحن درونی. زبان آنا، برخلاف بسیاری از زنان ادبیات قرن نوزدهم، زبانی آگاه، تحلیلگر و حتی خشونتبار است. او نه قربانی منفعل، بلکه کنشگری نگران، شکاک و جستوجوگر است.
لسینگ در این اثر تصویری از «زن مدرن» ارائه میدهد؛ زنی که میان مادر بودن و نویسنده بودن، میان آرمانگرایی سیاسی و شکگرایی فلسفی، میان میل به عشق و ترس از اسارت، در نوسان است. دفتر یادداشت طلایی تبدیل به آینهای شد برای بسیاری از زنانی که در دهههای شصت و هفتاد میلادی بهدنبال بازتعریف هویت خود بودند.
این کتاب نهفقط یک اثر ادبی، بلکه تجربهای فکری است. خواندن آن آسان نیست، اما پاداشی که از تأمل در ساختار، محتوا، و زبان آن میگیریم، بینظیر است. لسینگ با این رمان ثابت کرد که ادبیات میتواند همزمان روانشناسانه، سیاسی، و فلسفی باشد، بیآنکه از زیبایی و عمق هنریاش کاسته شود.
دفتر یادداشت طلایی اثری است که هم باید خوانده شود، و هم باید با آن زندگی کرد. کتابی که بیشتر از آنکه «داستانی» تعریف کند، سفری ذهنی است درون شکست، اضطراب، حقیقت، و آگاهی. سفری که همچنان، با گذشت بیش از شصت سال از انتشارش، برای خوانندگان امروز تازه، جسورانه، و تکاندهنده است.
رمان دفتر یادداشت طلایی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۷ با بیش از ۲۴۰۰۰ رای و ۲۲۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از حسن بیرجندی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان دفتر یادداشت طلایی
آنا ولف، شخصیت اصلی رمان دفتر یادداشت طلایی، نویسندهای میانسال است که در لندن زندگی میکند. او روزهای خود را میان مراقبت از دختر کوچکش، جلسات رواندرمانی، روابط عاطفی آشفته، و تلاش برای نوشتن در دفترهایش سپری میکند. رمان داستانی خطی ندارد؛ بلکه تکههایی از زندگی آنا از زاویههای مختلف و در قالب چهار دفتر یادداشت روایت میشود: سیاه، قرمز، زرد و آبی.
دفتر سیاه به گذشتهی آنا در آفریقا بازمیگردد، جایی که او بهعنوان یک جوان بریتانیایی در دوران استعمار، شاهد روابط نژادی پرتنش، ظلم طبقاتی، و تعارضات فرهنگی بوده است. در این دفتر، آنا تجربههای شخصیاش را در کنار تحولات اجتماعی سیاسی آن دوران روایت میکند. همچنین این بخش مقدمهایست برای درک ریشههای فکری و عاطفی شخصیت او.
دفتر قرمز روایتگر رابطه آنا با حزب کمونیست بریتانیاست. او که زمانی با اشتیاق به آرمانهای چپگرایانه دل بسته بود، حالا با واقعیتهای تلخ، بیکفایتیها و تناقضهای درونی حزب روبهرو شده است. این دفتر گزارشی است از فروپاشی باور سیاسی، و روندی که طی آن ایمان ایدئولوژیک به شک و یأس بدل میشود.
دفتر زرد، در قالب یک داستان نیمهتخیلی نوشته شده و در آن آنا داستان زندگی زنی به نام الا را روایت میکند؛ اللا شباهت بسیاری به خود آنا دارد و از این طریق، نویسنده میکوشد تجربههای شخصیاش را از طریق نوشتن داستانی بیرونی بازخوانی کند. در این بخش، مسائلی مانند عشق، شکست، و تنهایی بهشکلی عاطفیتر و شهودیتر بیان میشود.
دفتر آبی، صمیمیترین و آسیبپذیرترین بخش رمان است. این دفتر نقش نوعی دفتر خاطرات یا گزارش رواندرمانی را دارد که در آن آنا احساسات، رؤیاها، اضطرابها و تجربههای درونیاش را بهشکل مستقیم ثبت میکند. در این دفتر است که جنبههای روانشناختی فروپاشی ذهنی آنا آشکارتر میشود.
در خلال این دفترها، مخاطب با رابطه آنا با مردان متعددی روبهرو میشود؛ بهویژه رابطهاش با مردی آمریکایی به نام ساول گرین، که یکی از پیچیدهترین و تأثیرگذارترین روابط عاطفی او در رمان است. این رابطه، همچون دیگر عناصر کتاب، در عین میل به نزدیکی و صداقت، با ترس، فاصله و شکست همراه است.
در پایان رمان، همهی دفترها در قالب دفتر پنجم یا دفتر زرین بههم پیوند میخورند. این دفتر تلاشی است برای بازسازی وحدتی درونی در دل فروپاشیهای بیرونی و درونی. آنا با نوشتن این دفتر، میکوشد تکههای پراکندهی زندگیاش را در روایتی یکپارچه کنار هم بنشاند.
دفتر یادداشت طلایی اگرچه داستانی مشخص با نقطه شروع و پایان ندارد، اما از خلال دفترهای گوناگون، تصویری پارهپاره و در عین حال صادقانه از زندگی زنی روشنفکر، حساس و خسته را ترسیم میکند که در جهانی پرآشوب بهدنبال معنا، وحدت و حقیقت در نوشتن و زیستن است.
بخشهایی از دفتر یادداشت طلایی
وقتی خودم را در آینه نگاه میکنم، دیگر نمیدانم به چه کسی نگاه میکنم. چهرهام را میشناسم، اما گویی تنها یک نقاب است؛ نقابی که دیگر معنا ندارد. حس میکنم از خودم بیرون افتادهام؛ انگار ذهنم، تنم را پس زده است. کلمات دیگر به من وفادار نیستند. جملههایم مثل پاهاییست که زمین زیرشان خالی شده باشد.
……………..
نمیدانم چرا دیگر نمیتوانم بنویسم. انگار هر کلمهای که روی کاغذ میآورم، بلافاصله با دروغی آلوده میشود. آیا من هم مثل بقیه شدم؟ نویسندهای که وانمود میکند درون آدمها را میفهمد، در حالیکه حتی خودش را هم نمیشناسد؟ اگر نوشتن چیزی جز تکرار همان دروغهایی نباشد که از آنها فرار میکردم، پس چرا باید ادامه دهم؟
…………….
من آن زنهایی نیستم که دربارهشان نوشتهام. من اللا نیستم، آن زن آفریقایی دفتر سیاه نیستم، حتی آن زنی که سالها در جلسات حزب مینشست و حرف میزد هم نیستم. من همهی آنها هستم، و هیچکدامشان. دفتر طلایی قرار بود وحدتی بسازد، اما گمان میکنم فقط تصویریست از شبحی که پشت شیشهای ترکخورده حرکت میکند.
…………….
احساس میکنم ذهنم مثل اتاقی شده که در آن هزار نفر حرف میزنند، هرکدام با زبانی متفاوت. نمیتوانم تصمیم بگیرم کدام صدا مال من است. وقتی مینویسم، صداها بیشتر میشوند. وقتی نمینویسم، تبدیل به سکوتی میشوند که از درون فریاد میزند. شما به این میگویید فروپاشی؟ من اسمش را گذاشتهام زیستن در میان حقیقتهایی متضاد.
……………..
اللا میخواست زنی باشد که دیگران تحسینش کنند. اما هرچه بیشتر برای دیدهشدن تلاش کرد، کمتر خودش را دید. او عاشق شد، نوشت، جنگید، ولی در نهایت به جایی رسید که خودش را در هیچکدام از خاطراتش نیافت. او داستانی نوشت که در آن خودش گم شده بود.
اگر به کتاب دفتر یادداشت طلایی علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای دارای مضامین اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
9 تیر 1404
دفتر یادداشت طلایی
«دفتر یادداشت طلایی» اثری است از دوریس لسینگ (نویسندهی انگلیسی برندهی جایزهی نوبل ادبیات، از ۱۹۱۹ تا ۲۰۱۳) که در سال ۱۹۶۲ منتشر شده است. این کتاب دربارهی فروپاشی روانی و هویتی زنی نویسنده در مواجهه با تناقضهای شخصی، سیاسی و عاطفی در جهانی پیچیده و ایدئولوژیک است.
دربارهی دفتر یادداشت طلایی
رمان دفتر یادداشت طلایی (The Golden Notebook) نوشته دوریس لسینگ، اثری است بیمانند در ادبیات قرن بیستم که بهطور همزمان در عرصههای فرم، محتوا و معنا دست به نوآوری زده است. این رمان نخستین بار در سال ۱۹۶۲ منتشر شد و بهسرعت به یکی از متون کلیدی جنبشهای روشنفکری و فمینیستی دهههای بعد بدل شد. لسینگ در این اثر نهتنها به زندگی درونی یک زن نویسنده میپردازد، بلکه از آن بهعنوان ابزاری برای تحلیل وضعیت سیاسی، روانی و اجتماعی انسان مدرن بهره میبرد.
ساختار این رمان برخلاف بسیاری از رمانهای کلاسیک، خطی یا ساده نیست. لسینگ روایت را به چهار دفتر رنگی تقسیم میکند که هر یک بخشی از ذهن و تجربه شخصیت اصلی داستان، آنا ولف، را بازتاب میدهد: دفتر سیاه درباره تجربههای آفریقایی، دفتر قرمز درباره مسائل سیاسی، دفتر زرد روایت داستانی نیمهاتوبیوگرافیک، و دفتر آبی یادداشتهای روانشناختی و روزمره است. در نهایت، این دفترها در دفتر پنجم، دفتر طلایی، به هم میپیوندند تا تصویر یکپارچهای از هویت متلاشیشده و در حال ترمیم آنا ارائه دهند.
این ساختار پیچیده و خلاقانه نمادی از وضعیت انسان مدرن است: تکهتکه، ناپایدار و در جستوجوی وحدت. لسینگ در دفتر یادداشت طلایی به شکل بسیار ظریفی نشان میدهد که چگونه ذهن یک فرد نمیتواند همهی تجربهها، عقاید، احساسات و روابطش را در قالبی منسجم جای دهد. شکاف میان ایدئولوژی و تجربه زیسته، میان واقعیت و ادبیات، میان میل به تمامیت و درک ناتمامی، درونمایهی محوری این اثر است.
رمان از زاویه دید زنی نویسنده روایت میشود که درگیر بحرانهای مختلفی است: فروپاشی روابط عاطفی، سرخوردگی از ایدئولوژیهای سیاسی، تجربه مادری، و بحران روانی. آنا ولف با قلمی سرد و دقیق از فروپاشی روانی خود مینویسد، اما این فروپاشی، نوعی کنکاش نیز هست؛ کنکاشی برای یافتن صداقت، حقیقت، و شکلی از نوشتن که دروغ نگوید.
دوریس لسینگ در این کتاب، تصویر روشنی از موقعیت زنان در جامعه معاصر ارائه میدهد، اما هرگز اثر خود را تنها به یک اثر فمینیستی فرو نمیکاهد. او معتقد بود دفتر یادداشت طلایی نه درباره زنان، بلکه درباره وضعیت انسان در دنیایی پیچیده، ایدئولوژیک، و ازهمگسیخته است. با این حال، آنچه این اثر را به ستون فقرات ادبیات فمینیستی تبدیل کرد، جسارت نویسنده در بهزبانآوردن تجربههای عمیق و صادقانهی زنانه بود.
لسینگ همچنین به شیوهای کمسابقه از فرم برای بیان معنا استفاده میکند. بهجای آنکه داستان را در خطی مشخص تعریف کند، آن را قطعهقطعه میکند و از زاویههای مختلف به آن میپردازد. این شکستن فرم نهتنها تجربه ذهنی آنا را واقعیتر جلوه میدهد، بلکه نوعی اعتراض به ساختارهای کهنه روایتگری در ادبیات مردمحور نیز به حساب میآید.
دفتر یادداشت طلایی کتابی است درباره بحران درونی نوشتن. آنا ولف بهعنوان نویسندهای که از نوشتن داستانهای ساختگی خسته شده، با این پرسش دستوپنجه نرم میکند که چگونه میتوان حقیقت را نوشت. در جهانی که سرشار از دروغ، تحریف، و فروپاشی معناست، آیا هنوز میتوان به نوشتن امید بست؟ این پرسش هستهی درونی رمان را میسازد.
در کنار مضمونهای شخصی و روانشناختی، این اثر نگاهی انتقادی به سیاست نیز دارد. آنا از اعضای سابق حزب کمونیست است و با شک و تردیدهای فراوان به ایدئولوژیای که زمانی به آن ایمان داشت نگاه میکند. لسینگ با مهارتی تحسینبرانگیز، نشان میدهد که چگونه سیاست، اخلاق، و احساسات فردی در هم تنیدهاند و هیچیک را نمیتوان مستقل از دیگری بررسی کرد.
یکی از ویژگیهای بارز رمان، زبان آن است؛ نثری دقیق، گاه خشک و گزارشی، و گاه پر از حساسیت و لحن درونی. زبان آنا، برخلاف بسیاری از زنان ادبیات قرن نوزدهم، زبانی آگاه، تحلیلگر و حتی خشونتبار است. او نه قربانی منفعل، بلکه کنشگری نگران، شکاک و جستوجوگر است.
لسینگ در این اثر تصویری از «زن مدرن» ارائه میدهد؛ زنی که میان مادر بودن و نویسنده بودن، میان آرمانگرایی سیاسی و شکگرایی فلسفی، میان میل به عشق و ترس از اسارت، در نوسان است. دفتر یادداشت طلایی تبدیل به آینهای شد برای بسیاری از زنانی که در دهههای شصت و هفتاد میلادی بهدنبال بازتعریف هویت خود بودند.
این کتاب نهفقط یک اثر ادبی، بلکه تجربهای فکری است. خواندن آن آسان نیست، اما پاداشی که از تأمل در ساختار، محتوا، و زبان آن میگیریم، بینظیر است. لسینگ با این رمان ثابت کرد که ادبیات میتواند همزمان روانشناسانه، سیاسی، و فلسفی باشد، بیآنکه از زیبایی و عمق هنریاش کاسته شود.
دفتر یادداشت طلایی اثری است که هم باید خوانده شود، و هم باید با آن زندگی کرد. کتابی که بیشتر از آنکه «داستانی» تعریف کند، سفری ذهنی است درون شکست، اضطراب، حقیقت، و آگاهی. سفری که همچنان، با گذشت بیش از شصت سال از انتشارش، برای خوانندگان امروز تازه، جسورانه، و تکاندهنده است.
رمان دفتر یادداشت طلایی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۷ با بیش از ۲۴۰۰۰ رای و ۲۲۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از حسن بیرجندی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان دفتر یادداشت طلایی
آنا ولف، شخصیت اصلی رمان دفتر یادداشت طلایی، نویسندهای میانسال است که در لندن زندگی میکند. او روزهای خود را میان مراقبت از دختر کوچکش، جلسات رواندرمانی، روابط عاطفی آشفته، و تلاش برای نوشتن در دفترهایش سپری میکند. رمان داستانی خطی ندارد؛ بلکه تکههایی از زندگی آنا از زاویههای مختلف و در قالب چهار دفتر یادداشت روایت میشود: سیاه، قرمز، زرد و آبی.
دفتر سیاه به گذشتهی آنا در آفریقا بازمیگردد، جایی که او بهعنوان یک جوان بریتانیایی در دوران استعمار، شاهد روابط نژادی پرتنش، ظلم طبقاتی، و تعارضات فرهنگی بوده است. در این دفتر، آنا تجربههای شخصیاش را در کنار تحولات اجتماعی سیاسی آن دوران روایت میکند. همچنین این بخش مقدمهایست برای درک ریشههای فکری و عاطفی شخصیت او.
دفتر قرمز روایتگر رابطه آنا با حزب کمونیست بریتانیاست. او که زمانی با اشتیاق به آرمانهای چپگرایانه دل بسته بود، حالا با واقعیتهای تلخ، بیکفایتیها و تناقضهای درونی حزب روبهرو شده است. این دفتر گزارشی است از فروپاشی باور سیاسی، و روندی که طی آن ایمان ایدئولوژیک به شک و یأس بدل میشود.
دفتر زرد، در قالب یک داستان نیمهتخیلی نوشته شده و در آن آنا داستان زندگی زنی به نام الا را روایت میکند؛ اللا شباهت بسیاری به خود آنا دارد و از این طریق، نویسنده میکوشد تجربههای شخصیاش را از طریق نوشتن داستانی بیرونی بازخوانی کند. در این بخش، مسائلی مانند عشق، شکست، و تنهایی بهشکلی عاطفیتر و شهودیتر بیان میشود.
دفتر آبی، صمیمیترین و آسیبپذیرترین بخش رمان است. این دفتر نقش نوعی دفتر خاطرات یا گزارش رواندرمانی را دارد که در آن آنا احساسات، رؤیاها، اضطرابها و تجربههای درونیاش را بهشکل مستقیم ثبت میکند. در این دفتر است که جنبههای روانشناختی فروپاشی ذهنی آنا آشکارتر میشود.
در خلال این دفترها، مخاطب با رابطه آنا با مردان متعددی روبهرو میشود؛ بهویژه رابطهاش با مردی آمریکایی به نام ساول گرین، که یکی از پیچیدهترین و تأثیرگذارترین روابط عاطفی او در رمان است. این رابطه، همچون دیگر عناصر کتاب، در عین میل به نزدیکی و صداقت، با ترس، فاصله و شکست همراه است.
در پایان رمان، همهی دفترها در قالب دفتر پنجم یا دفتر زرین بههم پیوند میخورند. این دفتر تلاشی است برای بازسازی وحدتی درونی در دل فروپاشیهای بیرونی و درونی. آنا با نوشتن این دفتر، میکوشد تکههای پراکندهی زندگیاش را در روایتی یکپارچه کنار هم بنشاند.
دفتر یادداشت طلایی اگرچه داستانی مشخص با نقطه شروع و پایان ندارد، اما از خلال دفترهای گوناگون، تصویری پارهپاره و در عین حال صادقانه از زندگی زنی روشنفکر، حساس و خسته را ترسیم میکند که در جهانی پرآشوب بهدنبال معنا، وحدت و حقیقت در نوشتن و زیستن است.
بخشهایی از دفتر یادداشت طلایی
وقتی خودم را در آینه نگاه میکنم، دیگر نمیدانم به چه کسی نگاه میکنم. چهرهام را میشناسم، اما گویی تنها یک نقاب است؛ نقابی که دیگر معنا ندارد. حس میکنم از خودم بیرون افتادهام؛ انگار ذهنم، تنم را پس زده است. کلمات دیگر به من وفادار نیستند. جملههایم مثل پاهاییست که زمین زیرشان خالی شده باشد.
……………..
نمیدانم چرا دیگر نمیتوانم بنویسم. انگار هر کلمهای که روی کاغذ میآورم، بلافاصله با دروغی آلوده میشود. آیا من هم مثل بقیه شدم؟ نویسندهای که وانمود میکند درون آدمها را میفهمد، در حالیکه حتی خودش را هم نمیشناسد؟ اگر نوشتن چیزی جز تکرار همان دروغهایی نباشد که از آنها فرار میکردم، پس چرا باید ادامه دهم؟
…………….
من آن زنهایی نیستم که دربارهشان نوشتهام. من اللا نیستم، آن زن آفریقایی دفتر سیاه نیستم، حتی آن زنی که سالها در جلسات حزب مینشست و حرف میزد هم نیستم. من همهی آنها هستم، و هیچکدامشان. دفتر طلایی قرار بود وحدتی بسازد، اما گمان میکنم فقط تصویریست از شبحی که پشت شیشهای ترکخورده حرکت میکند.
…………….
احساس میکنم ذهنم مثل اتاقی شده که در آن هزار نفر حرف میزنند، هرکدام با زبانی متفاوت. نمیتوانم تصمیم بگیرم کدام صدا مال من است. وقتی مینویسم، صداها بیشتر میشوند. وقتی نمینویسم، تبدیل به سکوتی میشوند که از درون فریاد میزند. شما به این میگویید فروپاشی؟ من اسمش را گذاشتهام زیستن در میان حقیقتهایی متضاد.
……………..
اللا میخواست زنی باشد که دیگران تحسینش کنند. اما هرچه بیشتر برای دیدهشدن تلاش کرد، کمتر خودش را دید. او عاشق شد، نوشت، جنگید، ولی در نهایت به جایی رسید که خودش را در هیچکدام از خاطراتش نیافت. او داستانی نوشت که در آن خودش گم شده بود.
اگر به کتاب دفتر یادداشت طلایی علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای دارای مضامین اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان، سیاسی
۰ برچسبها: ادبیات انگلیس، ادبیات جهان، دوریس لسینگ، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب