مفتون و فیروزه

«مفتون و فیروزه» اثری است از سعید تشکری (نویسنده و کارگردان زاده‌ی قوچان، از ۱۳۴۲ تا ۱۴۰۰) که در سال ۱۳۹۳ منتشر شده است. این رمان روایتگر پیوند عاشقانه و مبارزاتی گروهی از هنرمندان تئاتر در مشهد دهه‌ی پنجاه است که با زبان هنر، صدای انقلاب و تعهد دینی را به صحنه می‌آورند.

درباره‌ی مفتون و فیروزه

رمان مفتون و فیروزه نوشته سعید تشکری، یکی از متفاوت‌ترین روایت‌های ادبی در بستر تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌آید. این اثر دو جلدی با بهره‌گیری از قالب داستانی، تلاش دارد گوشه‌ای کمتر دیده‌شده از تاریخ انقلاب اسلامی ایران را از زاویه‌ای نو و کمتر روایت‌شده به تصویر بکشد؛ زاویه‌ای که نه از نگاه سیاست‌ورزان و مبارزان نظامی، بلکه از دریچه فعالیت‌های فرهنگی و هنری به وقایع می‌نگرد. در اینجا تاریخ نه با زبان خشکی از وقایع سیاسی، بلکه در دل صحنه‌های نمایش و در میان دیالوگ‌های تئاتری بازگو می‌شود.

یکی از جنبه‌های برجسته این رمان، تمرکز آن بر زندگی هنرمندانی است که با زبان هنر و ابزار صحنه، نقش مهمی در بیداری اجتماعی و فرهنگی مردم ایفا کرده‌اند. برخلاف غالب آثار تاریخی که قهرمانان‌شان را از میان چریک‌ها و فعالان سیاسی برمی‌گزینند، در این کتاب با شخصیت‌هایی روبه‌رو هستیم که ابزار مبارزه‌شان نه تفنگ، که قلم، صحنه و نمایشنامه است. همین امر موجب شده مفتون و فیروزه به اثری متمایز در ادبیات داستانی انقلاب بدل شود.

سعید تشکری در این رمان، سیر تکوین جریان روشنفکری دینی را در دل هنر تئاتر دنبال می‌کند. از خلال نمایش‌نامه‌ها و پشت‌صحنه‌ها، تقابل میان هنر متعهد و هنر تهی از معنا آشکار می‌شود. شخصیت‌های اصلی داستان با باور به مسئولیت اجتماعی هنر، صحنه را به میدان نبردی تبدیل می‌کنند که در آن صداقت، شجاعت و مقاومت، ارزش‌هایی والا به‌حساب می‌آید. رمان از این منظر نه تنها بازتاب‌دهنده جریان‌های فرهنگی پیش از انقلاب است، بلکه به نوعی شناسنامه‌ی فکری هنرمندانی محسوب می‌شود که مسیر هنر دینی را در آن روزگار ترسیم کردند.

کتاب به‌گونه‌ای نگاشته شده که هم در قالب یک روایت جذاب داستانی جای می‌گیرد و هم از ارزش مستندگونه برخوردار است. از سویی روایتِ روابط پیچیده و دراماتیک میان شخصیت‌ها، به آن بُعدی ادبی و هنری می‌بخشد، و از سوی دیگر اشاره به افراد و رویدادهای حقیقی، موجب عمق‌بخشی به روایت می‌شود. این تلفیق موفق، اثری خلق کرده که مخاطب را در مرز واقعیت و داستان معلق نگه می‌دارد، بی‌آنکه او را سردرگم کند.

ویژگی قابل‌توجه دیگر کتاب، زبان تند و پویای آن است. تشکری با استفاده از فصل‌های کوتاه و نثر فشرده، خواننده را در ریتمی سریع به پیش می‌برد، درست به همان تندی و التهابی که در سال‌های منتهی به انقلاب در فضای جامعه جریان داشت. این ساختار روایی نه‌تنها به درک بهتر تحولات کمک می‌کند، بلکه با ایجاد حس تعلیق، خواننده را درگیر ماجراهایی می‌کند که از نظر تاریخی نیز اهمیت دارند.

نکته‌ای که این رمان را به‌طرزی منحصربه‌فرد از دیگر آثار مشابه متمایز می‌کند، حضور فعال رهبران فکری و دینی در دل روایت است. یکی از شخصیت‌های محوری، روحانی‌ای است که به‌روشنی می‌توان او را با رهبر انقلاب تطبیق داد؛ حضور او در داستان نه‌تنها به آن هویت تاریخی می‌بخشد، بلکه بار عاطفی و ایدئولوژیکی خاصی نیز وارد روایت می‌کند. به این ترتیب، پیوند میان شخصیت‌های داستانی و چهره‌های واقعی، فضای اثر را زنده‌تر و ملموس‌تر می‌سازد.

تشکری با انتخاب مشهد به‌عنوان بستر رخدادهای داستان، به شهر و مردمی پرداخته که کمتر در ادبیات انقلاب مجال ظهور داشته‌اند. او با آشنایی عمیقی که با فضای تئاتر مشهد دارد، توانسته شهری فراموش‌شده را به صحنه‌ای پرشور و زندگی‌بخش بدل کند. به‌واسطه نگاه بصری قوی نویسنده، داستان در ذهن مخاطب همچون فیلمی سینمایی شکل می‌گیرد، فیلمی که پرده به پرده، سیر تحول شخصیت‌ها و فضای شهر را نشان می‌دهد.

در مفتون و فیروزه با انقلابی روبه‌رو هستیم که از کوچه‌های تنگ تئاترهای مشهد آغاز می‌شود، نه از تیترهای روزنامه‌های سیاسی. این روایت هنری از انقلاب، گواهی است بر اینکه دامنه‌ی تحولات تنها در سطح سیاسی و نظامی نبوده و جریان‌های فرهنگی نیز نقشی تعیین‌کننده داشته‌اند. هنرمندانی که در سکوت صحنه، کلمات را به ابزار مبارزه تبدیل کردند، اینک به‌عنوان قهرمانان داستان ظهور می‌کنند.

یکی دیگر از امتیازهای کتاب، پرهیز آن از بی‌طرفی مصنوعی است. برخلاف بسیاری از آثار شبه‌تاریخی که با ژست بی‌طرفی، از اتخاذ موضع سر باز می‌زنند، در اینجا نویسنده صراحتاً موضع‌دار است؛ او از آزادی بی‌قید فاصله می‌گیرد و بر آزادگیِ متعهد تأکید می‌ورزد. این رویکرد صریح، نه‌تنها به غنای محتوایی اثر افزوده، بلکه انسجام ایدئولوژیک آن را نیز تقویت کرده است.

خواننده‌ی این کتاب، نه‌تنها شاهد داستانی عاشقانه و مبارزاتی‌ست، بلکه در واقع به سفری در دل ایده‌ها، باورها و دغدغه‌های یک نسل دعوت می‌شود. نسلی که هنر را پناهگاه معنا و مرام خود کرد و در اوج تاریکی، تئاتر را چراغی ساخت برای روشن نگه‌داشتن امید. این تلفیق هنر، عشق، مقاومت و ایمان است که مفتون و فیروزه را به تجربه‌ای بی‌نظیر در ادبیات معاصر ایران بدل کرده.

با وجود حجم بالا و تعدد شخصیت‌ها، روایت داستان هیچ‌گاه از مسیر خود منحرف نمی‌شود. نویسنده با مهارت مثال‌زدنی، میان خطوط داستانی و روایت‌های تاریخی توازن ایجاد کرده و اثری پدید آورده که هم می‌توان آن را به‌عنوان یک رمان مستقل خواند، و هم به‌عنوان سندی هنری از تاریخ فرهنگی انقلاب نگریست. این خصوصیت دوگانه، کتاب را هم برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و هم برای پژوهشگران حوزه فرهنگ و تاریخ جذاب می‌سازد.

در نهایت، مفتون و فیروزه نه فقط داستانی از گذشته، بلکه بازتابی از مسیری‌ست که هنر متعهد در تاریخ معاصر ایران پیموده است. این کتاب با شکستن قالب‌های کلیشه‌ای، نگاهی تازه به رابطه میان فرهنگ، دین و انقلاب ارائه می‌دهد. مخاطب با ورق زدن آن، نه‌تنها با شخصیت‌هایی زنده و باورپذیر روبه‌رو می‌شود، بلکه ردپای نسلی را دنبال می‌کند که با شور، شعور و شکوه، صحنه را به سنگر تبدیل کرد.

رمان مفتون و فیروزه در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۲۱ است.

خلاصه‌ی داستان مفتون و فیروزه

داستان مفتون و فیروزه روایتگر زندگی گروهی از هنرمندان تئاتر در مشهدِ دهه پنجاه خورشیدی است که در میانه فضای خفقان‌زده سیاسی، مبارزه خود را نه با اسلحه و اعلامیه، که از طریق نمایشنامه و صحنه تئاتر پیش می‌برند. قهرمان اصلی داستان، «مفتون»، جوانی است دلداده نمایش و دغدغه‌مند نسبت به شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه، که تلاش می‌کند معنای تازه‌ای به هنر متعهد ببخشد. او در مسیر فعالیت‌های هنری‌اش با «فیروزه» آشنا می‌شود؛ دختری اهل اندیشه و در عین حال جسور، که به‌نوعی همتای زنانه و مکمل شخصیت مفتون به‌شمار می‌رود.

در کنار رابطه عاشقانه میان مفتون و فیروزه، داستان از فعالیت‌های گروهی از هنرمندان و فعالان فرهنگی پرده برمی‌دارد که در پی احیای تئاتر دینی و مبارزاتی‌اند. آن‌ها با الهام از متون مذهبی و مفاهیم مقاومت، نمایش‌هایی را به روی صحنه می‌برند که هدفشان بیداری مردم و نقد وضع موجود است. این نمایش‌ها نه تنها در میان تماشاگران بازتاب می‌یابد، بلکه کم‌کم توجه دستگاه امنیتی را نیز جلب می‌کند و برای گروه دردسرهایی به همراه دارد.

با گسترش اعتراضات مردمی در سراسر کشور، اعضای گروه نیز در معرض انتخاب‌های دشوار قرار می‌گیرند. برخی خواهان فعالیت‌های سیاسی آشکارترند، در حالی‌که برخی دیگر بر نقش بلندمدت فرهنگ و هنر تأکید دارند. مفتون، با حفظ نگاه فرهنگی‌اش، بر این باور است که صحنه تئاتر نیز می‌تواند به‌اندازه میدان مبارزه سیاسی مؤثر باشد، و نباید آن را دست‌کم گرفت. در این میان، رابطه‌اش با فیروزه نیز وارد مرحله تازه‌ای می‌شود و از دل یک عشق شخصی، نوعی همدلی فکری و آرمانی پدید می‌آید.

در روند داستان، شخصیت‌های متعددی وارد ماجرا می‌شوند؛ از روحانیون انقلابی گرفته تا مأموران امنیتی، از همکاران تئاتر تا مردم عادی. نویسنده با بهره‌گیری از این شخصیت‌ها، تصویر دقیقی از فضای فرهنگی-اجتماعی مشهد در سال‌های منتهی به انقلاب ارائه می‌دهد. برخی از این شخصیت‌ها برگرفته از واقعیت‌اند و حضور «آقا سید علی» در میان آن‌ها، پیوند داستان را با تاریخ معاصر ایران مستحکم‌تر می‌سازد.

با شدت گرفتن فضای انقلاب، خطر دستگیری و سرکوب بیشتر می‌شود. اعضای گروه بارها احضار، بازجویی و تهدید می‌شوند، اما فعالیت‌هایشان را متوقف نمی‌کنند. آن‌ها همچنان به تئاتر به‌عنوان وسیله‌ای برای روشنگری و ایجاد انگیزه در مردم نگاه می‌کنند و از اشارات رمزآلود، استعاره‌ها و شگردهای هنری برای انتقال پیام خود بهره می‌برند. نمایش‌هایی که اجرا می‌کنند، به نوعی بیانیه‌های هنری انقلاب به‌حساب می‌آیند.

با پیروزی انقلاب، فصل تازه‌ای در زندگی شخصیت‌ها آغاز می‌شود. آن‌ها که زمانی در حاشیه و در سایه فعالیت می‌کردند، اکنون باید نقش خود را در جامعه‌ای تازه تعریف کنند. برخی از آن‌ها جذب نهادهای رسمی می‌شوند، برخی به فعالیت فرهنگی ادامه می‌دهند و برخی نیز با دلسردی از فضای پساانقلابی فاصله می‌گیرند. رابطه میان مفتون و فیروزه نیز در این مرحله وارد آزمونی جدی می‌شود؛ آزمونی که به پرسش‌هایی درباره معنای تعهد، تداوم مبارزه و ضرورت تغییر پاسخ می‌دهد.

داستان در مجموع، ترکیبی از عشق، تعهد، ایمان و هنر است؛ روایتی که از خلال زندگی چند جوان هنرمند، به عمق تحولات فکری و فرهنگی یک نسل می‌پردازد. نویسنده با زبان صحنه، نور و دیالوگ، قصه‌ای را پیش می‌برد که اگرچه در بستر تاریخ روایت می‌شود، اما مضامینش همچنان برای مخاطب امروز زنده و پرکشش است. پایان داستان، نه با قطعیت، که با نوعی امید و بازنگری همراه است؛ گویی پرده‌ای تازه برای هنر متعهد در دوران پس از انقلاب آغاز می‌شود.

بخش‌هایی از مفتون و فیروزه

نشسته روی صندلی، خیره و مجذوب به تصویر روبه‌رو، در دنیای خودت غرق شده‌ای. دوست داشتی جای آن‌ها باشی.

می‌شنوی:

 –   من همیشه خواستم که تو زندگی، ازم، حکی جا بمونه. زندگی تو تئاتر با هر اجرا تموم می‌شه …

اما تو دیگر چیزی نمی‌شنوی. به خودت فکر می‌کنی و به فیروزه؛ ای‌کاش یا فیروزه کوچک‌تر بود یا تو بزرگ‌تر بودی.

اما واقعیت تلخ است.

فیروزه مردانی ده سال از تو بزرگ‌تر است و همیشه معلم توست.

صدای داریوش دانشگر تو را برمی‌گرداند به اتومبیل، به شب و خیابان و جایی که هستی.

– هستی مفتون اما انگار که نیستی!

در همه این سال‌ها که در مشهد ساکن شده‌ای، بازهم احساس غریب بودن را داری.

آن‌ها حرف می‌زنند.

اتومبیل داریوش دانشگر در تاریکی شب خیابان‌ها و کوچه‌ها را طی می‌کند و تو مثل همیشه، انگار مشهد برایت تازه است.

فاصله‌ی تالار شیر و خورشید تا خانه تو آن‌قدر نیست که مزاحم آن‌ها باشی.

داریوش دانشگر و طیبه عزتی از گذشته و حال و فردا صحبت می‌کنند. ظاهراً کلامشان یک گفتگوی ساده است. اما همین گفتگوی ساده هم تو را به گذشته و فیروزه و قوچان می‌برد.

تو همچنان خیابان را نگاه می‌کنی.

اتومبیل از خیابان ارگ و خیابان جم به‌طرف خیابان جهانبانی و بیمارستان شاه رضا در حال حرکت است.

داریوش دانشگر سر تقاطع جهانبانی، دوباره از تو می‌پرسد:

– کجایی مفتون؟ نیستی! می‌ری بیمارستان یا خونه؟

هنوز جواب نداده‌ای که طیبه عزتی به رندی می‌گوید:

– آقای دانشگر، آقای قوچانی دیگه دکتر هستن، ده روزی بیشتر تا دفاعیه شون باقی نمونده، مگه نه دکتر قوچانی؟!

دانشگر در جواب طیبه می‌گوید:

– ما تو کار هنر، فقط طلبه داریم.

 

اگر به کتاب مفتون و فیروزه علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار سعید تشکری در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده نیز آشنا می‌سازد.