«با اعمال شاقّه» اثری است از محمد حنیف (نویسندهی اهل بروجرود، متولد ۱۳۳۹) که در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. این رمان داستان زندگی پر فراز و نشیب مردی است که در مواجهه با مشکلات اجتماعی، سیاسی و شخصی، ناچار به مهاجرت و تغییر میشود و در این مسیر، آشفتگیهای درونی و بحرانهای جامعه پیرامونش را بازتاب میدهد.
دربارهی با اعمال شاقّه
رمان تاریخ با اعمال شاقّه نوشته محمد حنیف اثری است که نخستین بار در سال ۱۳۹۸ توسط نشر نیستان منتشر شد و بهسرعت توانست نگاهها را به خود جلب کند. این کتاب در همان سال به جمع سه نامزد نهایی بخش رمان جایزه جلال آل احمد راه یافت و جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر ایران به دست آورد.
این رمان با بهرهگیری از روایتهای گوناگون و درهمتنیدگی شخصیتها، مخاطب را وارد دنیایی میکند که میان خاطرات، واقعیت و خیال در نوسان است. شخصیت اصلی داستان در حالی که به گذشته خود بازمیگردد، لایههای پیچیدهای از تجربههای انسانی، اجتماعی و فردی را آشکار میسازد و خواننده را درگیر یک سفر ذهنی پر رمز و راز میکند.
در این روایت، طنزی پنهان و درونی حضور دارد که فضای داستان را از تلخی محض رها کرده و به آن رنگی خاص میبخشد. در عین حال، تعلیق و کشش داستانی موجب میشود که مخاطب لحظهای از متن جدا نشود. ترکیب متن با تصویر، همراه با نثر روان و سادهای که از ویژگیهای آثار حنیف است، سبب شده این رمان هم نزد عامه و هم میان منتقدان جایگاه ویژهای بیابد.
چهار شخصیت اصلی بار اصلی داستان را به دوش میکشند: آل، نسناس، مردآزما و خود نویسنده. همین حضور نویسنده در دل داستان و ایفای نقش بهعنوان یکی از شخصیتها، مرز میان تخیل و واقعیت را کمرنگ کرده و رمان را به اثری چندلایه و پیچیده بدل ساخته است.
حنیف در توضیح شکلگیری این اثر تأکید میکند که گرچه آغاز رمان رنگ و بوی شخصی داشته، اما در نهایت به انعکاسی از رنجها و دشواریهای جامعه معاصر تبدیل شده است. او باور دارد که نویسنده، اثر و مخاطب سه ضلع مثلثی هستند که پیوسته بر یکدیگر اثر میگذارند و این تعامل است که متن را زنده و پویا نگاه میدارد.
داستان در شهری خیالی رخ میدهد و به زندگی پدری از طبقه متوسط پرداخته که با مشکلات اقتصادی و سیاسی مواجه میشود. او ناگزیر خانوادهاش را ترک میکند و به مهاجرتی پر دردسر دست میزند. در جامعه جدید، شخصیت اصلی تغییر میکند و تحتتأثیر محیط تازه، به فردی متفاوت بدل میشود.
این جهان داستانی تصویری است از جامعهای بیمار و پر از تناقض؛ جایی که دروغ، خیانت، ریا، حسادت و تحقیر بر روابط انسانی سایه انداختهاند. فضایی که یادآور یک پادآرمانشهر است؛ دنیایی که نویسنده آن را نماینده جوامع معاصر میداند، جوامعی که درگیر فساد، بحران و از دستدادن ارزشها هستند.
محمد حنیف برای نگارش این رمان از سبک رئالیسم جادویی بهره برده است. همین ویژگی باعث شده مرز میان واقعیت و خیال بارها در طول داستان شکسته شود و شخصیتها گاهی در جهانی نمادین و گاهی در جهانی واقعی به حرکت درآیند. این انتخاب فرمی هوشمندانه است که به فهم بهتر آشفتگیهای ذهنی و اجتماعی کمک میکند.
نکته قابل توجه دیگر، تعدد راویان و جابهجاییهای زمانی در طول روایت است. این ساختار غیرخطی اگرچه در آغاز ممکن است پیچیده به نظر برسد، اما با کمی دقت مخاطب میتواند الگوی داستان را دریابد و به تدریج از آن لذت بیشتری ببرد. همین ویژگی، رمان را از بسیاری آثار مشابه متمایز کرده است.
یکی دیگر از ابتکارات نویسنده، استفاده از تصاویر و عکسهای مرتبط در میان متن است. این تلفیق کلام و تصویر نه تنها به درک بهتر بخشهایی از داستان کمک میکند، بلکه تجربه خواندن را برای مخاطب متنوعتر و جذابتر میسازد.
شخصیت «مانوش آزادگان» بهعنوان قهرمان داستان، آموزگاری است که پس از اخراج ناعادلانهاش وارد مسیر دشواری میشود. او و خانوادهاش درگیر مهاجرت، مشکلات مالی و بحرانهای روحی میشوند و همین اتفاقات او را به سمت تصمیماتی میکشاند که سرنوشتش را تغییر میدهد. این سرگذشت فردی، درواقع بازتابی از وضعیت جامعهای آشفته و پر تناقض است.
در کل میتوان ادعا کرد که رمان با اعمال شاقّه اثری است که با زبانی ساده اما ساختاری پیچیده، سرگذشت فردی را روایت میکند که در میان بحرانهای اجتماعی و درونی گرفتار میشود و تجربههایش بازتابی از رنج و تناقضات جامعه معاصر است. این اثر با بهرهگیری از رئالیسم جادویی، طنز پنهان و شخصیتهای نمادین، خواننده را به سفری میان واقعیت و خیال میبرد و در نهایت تصویری انتقادی و عمیق از جهان امروز ارائه میدهد.
در نهایت، تاریخ با اعمال شاقّه تنها داستان یک فرد یا یک خانواده نیست؛ بلکه آیینهای است از جامعهای بحرانزده که نویسنده با طنز، نمادپردازی و تخیل به تصویر کشیده است. این رمان با نثر روان، ساختاری پیچیده و محتوایی چندوجهی، هم خواندنی و پرکشش است و هم تأملبرانگیز؛ اثری که نشان میدهد ادبیات همچنان میتواند بستری برای نقد اجتماعی و بازتاب رنجهای جمعی باشد.
رمان با اعمال شاقّه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵ است.
خلاصهی داستان با اعمال شاقّه
رمان با اعمال شاقّه روایت زندگی «مانوش آزادگان» است؛ آموزگاری درستکار و وظیفهشناس که پس از اخراجی ناعادلانه از کار، با بحرانی مالی و خانوادگی روبهرو میشود. این رویداد آغازگر مسیر پرپیچوخم اوست؛ مسیری که نهتنها سرنوشت شخصیاش را دگرگون میکند بلکه خانوادهاش را نیز درگیر میسازد. فشارهای اقتصادی و اجتماعی او را به نقطهای میرساند که برای ادامه زندگی مجبور به ترک زادگاه خود میشود.
مانوش به همراه همسر و فرزندش به ناچار به تهران مهاجرت میکند. زندگی در پایتخت برایش سراسر سختی است و او برای تأمین معاش خانواده غرورش را کنار گذاشته و شغلی بسیار ساده بهعنوان نگهبان یک مجتمع مسکونی میپذیرد. همین نقطه آغاز مرحلهای تازه در زندگی اوست؛ مرحلهای که در آن گذشته و حال، عزت و تحقیر، امید و ناامیدی در هم میآمیزند.
در این مقطع، او بهطور اتفاقی با استاد پیشین دانشگاهش، دکتر مصطفوی، روبهرو میشود. این آشنایی زندگی مانوش را تغییر میدهد؛ زیرا استادش دست او را میگیرد و کمک میکند دوباره به مسیر تحصیل بازگردد. این همراهی به او فرصت میدهد تا آرامآرام موقعیتی اجتماعی تازه به دست آورد و حتی در نهایت به جایگاهی رسمی در وزارت علوم برسد.
اما سرنوشت او تنها به این نقطه ختم نمیشود. هنگامی که از سوی وزارتخانه مأمور صدور مجوز برای ایجاد یک دانشگاه خصوصی در زادگاهش، شهر خیالی «سیلقاس»، میشود، بار دیگر به شهری بازمیگردد که روزگاری به اجبار ترک کرده بود. بازگشت به سیلقاس او را با گذشته، خاطرات، دشمنان قدیمی و فضای اجتماعی فاسد آنجا روبهرو میکند.
در طول روایت، مخاطب با شخصیتهای نمادینی همچون «آل»، «نسناس» و «مردآزما» نیز مواجه میشود که هر یک بخشی از ذهن آشفته و تجربههای درونی مانوش را بازتاب میدهند. گاهی مرز میان خیال و واقعیت در روایت شکسته میشود و همین امر موجب میشود که خواننده در هزارتوی ذهنی قهرمان داستان گرفتار شود.
در نهایت، رمان تصویری از جامعهای بیمار و در حال فروپاشی را ترسیم میکند؛ جایی که دروغ، خیانت، حسادت، ریا و توطئه در تار و پود روابط انسانی تنیده شدهاند. سرگذشت مانوش نهفقط روایت سقوط و تغییر یک فرد، بلکه بازتابی از سرنوشت تلخ انسان در جهان پرآشوب امروز است؛ جهانی که زیستن در آن بیشباهت به تحمل «اعمال شاقّه» نیست.
بخشهایی از با اعمال شاقّه
در اولین روز پایتخت، در یکی از اتاقهای طبقه دوم مسافرخانهای کنار میدانی بزرگ و شلوغ، خودم را روی تخت انداختم و در خلأ فرو رفتم. فرانک و رفیع با هم از پنجره اتاق رفتوآمد ماشینها و مردم را نگاه میکردند و از عجله آنها حرف میزدند. نسیمی خنک آمیخته با بوی دود از پنجره به اتاق میوزید و کف پاهایم را مورمور میکرد.
فرانک به رفیع میگفت بهزودی ما هم ماشین میخریم و مثل اینها سواره جابهجا میشویم. حتی از سفرمان به شهرهای دیگر میگفت، از خرید چادر مسافرتی و اینکه هر جای دنیا که دلمان خواست چادر میزنیم و… با حرفهایش مرا هم به رؤیاهای دور و دراز میبرد.
همینکه دیگر بوی دنائت شریفیان اصل را حس نمیکردم کافی بود. در خواب هم نمیتوانستم تصور کنم که چنان آدمی جای مسئول قبلی را گرفته باشد. کسی که اجیر کردن آدمربا و ارتباطات آنچنانی برایش مثل آبخوردن بود. همین که توانسته بودم خودم را از آن مهلکه نجات بدهم، جای شُکر داشت.
سیلقاس دیگر جای امنی برای ما نبود. دائم بو میکشیدم، شاید موفقیت را حس کنم؛ اثری از آن نبود اما به موفقیتم اطمینان داشتم. چنان پر از شوق آینده بودم و آنچنان به درستی راهی که در پیش گرفته بودم ایمان داشتم که برای شام، گرانترین غذای رستوران پایین مسافرخانه را سفارش دادم.
شب که روی تخت دراز کشیدم، چشمهایم را بستم و به آینده فکر کردم، به چند ماه بعد که شغل شایستهای به دست آورده بودم، آپارتمان دوخوابهای در اجارهام بود و شبی پشت میزم مینشستم، برای میری نامهای مینوشتم و در نامه یادآوری میکردم که علاوه بر بدهیام یک هدیه هم برایش فرستادهام و میری را در خیالم مجسم میکردم که از همان راه دور دارد میگوید: «بگو ببینم اصل حالت چطوره. هدیه رو ول کن!»
اگر به کتاب با اعمال شاقّه علاقه دارید، بخش معرفی برترین رمانهای فارسی د ر وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میکند.
28 شهریور 1404
با اعمال شاقّه
«با اعمال شاقّه» اثری است از محمد حنیف (نویسندهی اهل بروجرود، متولد ۱۳۳۹) که در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. این رمان داستان زندگی پر فراز و نشیب مردی است که در مواجهه با مشکلات اجتماعی، سیاسی و شخصی، ناچار به مهاجرت و تغییر میشود و در این مسیر، آشفتگیهای درونی و بحرانهای جامعه پیرامونش را بازتاب میدهد.
دربارهی با اعمال شاقّه
رمان تاریخ با اعمال شاقّه نوشته محمد حنیف اثری است که نخستین بار در سال ۱۳۹۸ توسط نشر نیستان منتشر شد و بهسرعت توانست نگاهها را به خود جلب کند. این کتاب در همان سال به جمع سه نامزد نهایی بخش رمان جایزه جلال آل احمد راه یافت و جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر ایران به دست آورد.
این رمان با بهرهگیری از روایتهای گوناگون و درهمتنیدگی شخصیتها، مخاطب را وارد دنیایی میکند که میان خاطرات، واقعیت و خیال در نوسان است. شخصیت اصلی داستان در حالی که به گذشته خود بازمیگردد، لایههای پیچیدهای از تجربههای انسانی، اجتماعی و فردی را آشکار میسازد و خواننده را درگیر یک سفر ذهنی پر رمز و راز میکند.
در این روایت، طنزی پنهان و درونی حضور دارد که فضای داستان را از تلخی محض رها کرده و به آن رنگی خاص میبخشد. در عین حال، تعلیق و کشش داستانی موجب میشود که مخاطب لحظهای از متن جدا نشود. ترکیب متن با تصویر، همراه با نثر روان و سادهای که از ویژگیهای آثار حنیف است، سبب شده این رمان هم نزد عامه و هم میان منتقدان جایگاه ویژهای بیابد.
چهار شخصیت اصلی بار اصلی داستان را به دوش میکشند: آل، نسناس، مردآزما و خود نویسنده. همین حضور نویسنده در دل داستان و ایفای نقش بهعنوان یکی از شخصیتها، مرز میان تخیل و واقعیت را کمرنگ کرده و رمان را به اثری چندلایه و پیچیده بدل ساخته است.
حنیف در توضیح شکلگیری این اثر تأکید میکند که گرچه آغاز رمان رنگ و بوی شخصی داشته، اما در نهایت به انعکاسی از رنجها و دشواریهای جامعه معاصر تبدیل شده است. او باور دارد که نویسنده، اثر و مخاطب سه ضلع مثلثی هستند که پیوسته بر یکدیگر اثر میگذارند و این تعامل است که متن را زنده و پویا نگاه میدارد.
داستان در شهری خیالی رخ میدهد و به زندگی پدری از طبقه متوسط پرداخته که با مشکلات اقتصادی و سیاسی مواجه میشود. او ناگزیر خانوادهاش را ترک میکند و به مهاجرتی پر دردسر دست میزند. در جامعه جدید، شخصیت اصلی تغییر میکند و تحتتأثیر محیط تازه، به فردی متفاوت بدل میشود.
این جهان داستانی تصویری است از جامعهای بیمار و پر از تناقض؛ جایی که دروغ، خیانت، ریا، حسادت و تحقیر بر روابط انسانی سایه انداختهاند. فضایی که یادآور یک پادآرمانشهر است؛ دنیایی که نویسنده آن را نماینده جوامع معاصر میداند، جوامعی که درگیر فساد، بحران و از دستدادن ارزشها هستند.
محمد حنیف برای نگارش این رمان از سبک رئالیسم جادویی بهره برده است. همین ویژگی باعث شده مرز میان واقعیت و خیال بارها در طول داستان شکسته شود و شخصیتها گاهی در جهانی نمادین و گاهی در جهانی واقعی به حرکت درآیند. این انتخاب فرمی هوشمندانه است که به فهم بهتر آشفتگیهای ذهنی و اجتماعی کمک میکند.
نکته قابل توجه دیگر، تعدد راویان و جابهجاییهای زمانی در طول روایت است. این ساختار غیرخطی اگرچه در آغاز ممکن است پیچیده به نظر برسد، اما با کمی دقت مخاطب میتواند الگوی داستان را دریابد و به تدریج از آن لذت بیشتری ببرد. همین ویژگی، رمان را از بسیاری آثار مشابه متمایز کرده است.
یکی دیگر از ابتکارات نویسنده، استفاده از تصاویر و عکسهای مرتبط در میان متن است. این تلفیق کلام و تصویر نه تنها به درک بهتر بخشهایی از داستان کمک میکند، بلکه تجربه خواندن را برای مخاطب متنوعتر و جذابتر میسازد.
شخصیت «مانوش آزادگان» بهعنوان قهرمان داستان، آموزگاری است که پس از اخراج ناعادلانهاش وارد مسیر دشواری میشود. او و خانوادهاش درگیر مهاجرت، مشکلات مالی و بحرانهای روحی میشوند و همین اتفاقات او را به سمت تصمیماتی میکشاند که سرنوشتش را تغییر میدهد. این سرگذشت فردی، درواقع بازتابی از وضعیت جامعهای آشفته و پر تناقض است.
در کل میتوان ادعا کرد که رمان با اعمال شاقّه اثری است که با زبانی ساده اما ساختاری پیچیده، سرگذشت فردی را روایت میکند که در میان بحرانهای اجتماعی و درونی گرفتار میشود و تجربههایش بازتابی از رنج و تناقضات جامعه معاصر است. این اثر با بهرهگیری از رئالیسم جادویی، طنز پنهان و شخصیتهای نمادین، خواننده را به سفری میان واقعیت و خیال میبرد و در نهایت تصویری انتقادی و عمیق از جهان امروز ارائه میدهد.
در نهایت، تاریخ با اعمال شاقّه تنها داستان یک فرد یا یک خانواده نیست؛ بلکه آیینهای است از جامعهای بحرانزده که نویسنده با طنز، نمادپردازی و تخیل به تصویر کشیده است. این رمان با نثر روان، ساختاری پیچیده و محتوایی چندوجهی، هم خواندنی و پرکشش است و هم تأملبرانگیز؛ اثری که نشان میدهد ادبیات همچنان میتواند بستری برای نقد اجتماعی و بازتاب رنجهای جمعی باشد.
رمان با اعمال شاقّه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵ است.
خلاصهی داستان با اعمال شاقّه
رمان با اعمال شاقّه روایت زندگی «مانوش آزادگان» است؛ آموزگاری درستکار و وظیفهشناس که پس از اخراجی ناعادلانه از کار، با بحرانی مالی و خانوادگی روبهرو میشود. این رویداد آغازگر مسیر پرپیچوخم اوست؛ مسیری که نهتنها سرنوشت شخصیاش را دگرگون میکند بلکه خانوادهاش را نیز درگیر میسازد. فشارهای اقتصادی و اجتماعی او را به نقطهای میرساند که برای ادامه زندگی مجبور به ترک زادگاه خود میشود.
مانوش به همراه همسر و فرزندش به ناچار به تهران مهاجرت میکند. زندگی در پایتخت برایش سراسر سختی است و او برای تأمین معاش خانواده غرورش را کنار گذاشته و شغلی بسیار ساده بهعنوان نگهبان یک مجتمع مسکونی میپذیرد. همین نقطه آغاز مرحلهای تازه در زندگی اوست؛ مرحلهای که در آن گذشته و حال، عزت و تحقیر، امید و ناامیدی در هم میآمیزند.
در این مقطع، او بهطور اتفاقی با استاد پیشین دانشگاهش، دکتر مصطفوی، روبهرو میشود. این آشنایی زندگی مانوش را تغییر میدهد؛ زیرا استادش دست او را میگیرد و کمک میکند دوباره به مسیر تحصیل بازگردد. این همراهی به او فرصت میدهد تا آرامآرام موقعیتی اجتماعی تازه به دست آورد و حتی در نهایت به جایگاهی رسمی در وزارت علوم برسد.
اما سرنوشت او تنها به این نقطه ختم نمیشود. هنگامی که از سوی وزارتخانه مأمور صدور مجوز برای ایجاد یک دانشگاه خصوصی در زادگاهش، شهر خیالی «سیلقاس»، میشود، بار دیگر به شهری بازمیگردد که روزگاری به اجبار ترک کرده بود. بازگشت به سیلقاس او را با گذشته، خاطرات، دشمنان قدیمی و فضای اجتماعی فاسد آنجا روبهرو میکند.
در طول روایت، مخاطب با شخصیتهای نمادینی همچون «آل»، «نسناس» و «مردآزما» نیز مواجه میشود که هر یک بخشی از ذهن آشفته و تجربههای درونی مانوش را بازتاب میدهند. گاهی مرز میان خیال و واقعیت در روایت شکسته میشود و همین امر موجب میشود که خواننده در هزارتوی ذهنی قهرمان داستان گرفتار شود.
در نهایت، رمان تصویری از جامعهای بیمار و در حال فروپاشی را ترسیم میکند؛ جایی که دروغ، خیانت، حسادت، ریا و توطئه در تار و پود روابط انسانی تنیده شدهاند. سرگذشت مانوش نهفقط روایت سقوط و تغییر یک فرد، بلکه بازتابی از سرنوشت تلخ انسان در جهان پرآشوب امروز است؛ جهانی که زیستن در آن بیشباهت به تحمل «اعمال شاقّه» نیست.
بخشهایی از با اعمال شاقّه
در اولین روز پایتخت، در یکی از اتاقهای طبقه دوم مسافرخانهای کنار میدانی بزرگ و شلوغ، خودم را روی تخت انداختم و در خلأ فرو رفتم. فرانک و رفیع با هم از پنجره اتاق رفتوآمد ماشینها و مردم را نگاه میکردند و از عجله آنها حرف میزدند. نسیمی خنک آمیخته با بوی دود از پنجره به اتاق میوزید و کف پاهایم را مورمور میکرد.
فرانک به رفیع میگفت بهزودی ما هم ماشین میخریم و مثل اینها سواره جابهجا میشویم. حتی از سفرمان به شهرهای دیگر میگفت، از خرید چادر مسافرتی و اینکه هر جای دنیا که دلمان خواست چادر میزنیم و… با حرفهایش مرا هم به رؤیاهای دور و دراز میبرد.
همینکه دیگر بوی دنائت شریفیان اصل را حس نمیکردم کافی بود. در خواب هم نمیتوانستم تصور کنم که چنان آدمی جای مسئول قبلی را گرفته باشد. کسی که اجیر کردن آدمربا و ارتباطات آنچنانی برایش مثل آبخوردن بود. همین که توانسته بودم خودم را از آن مهلکه نجات بدهم، جای شُکر داشت.
سیلقاس دیگر جای امنی برای ما نبود. دائم بو میکشیدم، شاید موفقیت را حس کنم؛ اثری از آن نبود اما به موفقیتم اطمینان داشتم. چنان پر از شوق آینده بودم و آنچنان به درستی راهی که در پیش گرفته بودم ایمان داشتم که برای شام، گرانترین غذای رستوران پایین مسافرخانه را سفارش دادم.
شب که روی تخت دراز کشیدم، چشمهایم را بستم و به آینده فکر کردم، به چند ماه بعد که شغل شایستهای به دست آورده بودم، آپارتمان دوخوابهای در اجارهام بود و شبی پشت میزم مینشستم، برای میری نامهای مینوشتم و در نامه یادآوری میکردم که علاوه بر بدهیام یک هدیه هم برایش فرستادهام و میری را در خیالم مجسم میکردم که از همان راه دور دارد میگوید: «بگو ببینم اصل حالت چطوره. هدیه رو ول کن!»
اگر به کتاب با اعمال شاقّه علاقه دارید، بخش معرفی برترین رمانهای فارسی د ر وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، تخیلی، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، محمد حنیف، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب