«بازتابها» اثری است از محمدعلی اسلامی ندوشن (نویسندهی اهل یزد، از ۱۳۰۳ تا ۱۴۰۱) که در سال ۱۳۸۳ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از سفرنامهها، یادداشتها و تأملات ادبی و فرهنگی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن است که در آن تجربههای شخصی او با تاریخ، ادبیات و هویت ایرانی درهم میآمیزد.
دربارهی بازتابها
بازتابها نامی مناسب و هوشمندانه برای مجموعهای است که قرار است آئینههای کوچکِ تجربهی فردی و بزرگِ میراث جمعی را در برابر هم گذارد؛ هر قطعه مثل جرقهای است که میتواند در آینهی تاریخ و ادبیات پژواکی بلندتر بیافریند. این مجموعه خواننده را دعوت میکند تا با ندوشن در گذرگاههایی از زمان و مکان همراه شود و در بازتابِ آنها معناهای تازهای بیابد.
کتاب تکهتکه اما منسجم است: از گزارشهای سفر به استرالیا و آمریکا تا یادداشتهایی دربارهی حافظ و سعدی، و از گزارشهای همایشهای ایرانشناسی تا یادداشتهای خاطرهای از شهرها و مردم. همین تنوع، نیرویِ رواییِ متن را حفظ کرده و رشتهای از تمها را در سراسر کتاب پیوند میدهد.
در صفحات سفرنامهها، ندوشن با دقتِ ناظر فرهنگی مینگرد؛ او نه صرفاً دیدهها را فهرست میکند و نه تنها به خودِ مکان میپردازد، بلکه اندیشیدن دربارهی آن مکان و نسبتش با ایران را بررسی میکند، چنان که سفرها در این کتاب بدل میشوند به آیینهای برای بازشناسیِ وطن و مهاجرت. نگاه او به مهاجران و نسلِ دومِ دیاسپورا سرشار از دلسوزی و تأمل است.
یکی از لایههای برجستهی متن، خوانشِ نو از متون کلاسیک است. ندوشن حافظ و سعدی و فردوسی را نه صرفاً بهعنوان متونِ تاریخی، که بهعنوان منابعی زنده و گفتمانزا میبیند؛ او نشان میدهد چگونه شعر و حکمتِ گذشته میتواند امروز را روشن کند و پرسشهای معاصر را بازتاب دهد. این خوانش نقادانه اما عاشقانه، از قوتهای کتاب است.
تاریخ و باستانشناسی در بازتابها حضوری محسوس دارند؛ از شرح تختجمشید و نمادهای باستانی تا بازاندیشیِ نقشِ پادشاهیها و آیینها در شکلگیریِ ذهنیت جمعی ایرانیان. ندوشن با اتکا به مشاهده و یادداشتِ میدانی، لایههای تاریخیِ مکانها را بهصورت زنده بازمیخواند و آنها را به تجربهی زیستهی امروز پیوند میدهد.
زبان و ساختِ جملات در کتاب توازنِ خوبی میان گزارش و تأمل برقرار میکند: جملهها معمولاً موجز و گزیدهاند، اما گهگاه به جملاتِ بلندِ تأملی کشیده میشوند که در آنها تاریخ و معنا در هم میآمیزند. طنزِ ظریف و طبعِ اخلاقگرای ندوشن نیز به متن جلوهای انسانی و قابللمس میبخشد.
در مقام نقد اجتماعی، بازتابها از نقدِ مدرنیته و مصرفزدگی ابایی ندارد. در گزارشِ سفرها و مشاهدات شهری، نویسنده به کنشها و رفتارهای فرهنگیِ معاصر اشاره میکند و گاهی نسبتهای نگرانکنندهای میان رفاهِ ظاهری و فقدانِ معنا یا پیوستگیِ تاریخی نشان میدهد. این موضعِ نقّادانه کتاب را از صرفِ خوشگذرانیِ سفرنامه مجزا میکند.
در میانِ یادداشتها، بخشهایی وجود دارد که به سوگوارهها و یادبودها اختصاص یافتهاند: بزرگداشتها، مرثیهها و جلساتِ علمی که نشان میدهد چگونه حافظهی جمعی و حافظهی فردی پیوستهاند و چگونه ادبیات و تاریخ در گرهگاهِ آیینهای یادآوری سرباز میکنند. این بخشها بُعدِ احساسیِ متن را تقویت میکنند.
از منظرِ موضوعی، کتاب میانِ «خاطره» و «تحلیل» توازن برقرار میکند؛ خاطرهها لوازمِ انسجامِ روایتند و تحلیلها به آنها عمق میبخشند. ندوشن گاهی با نگاهی تاریخی-انتقادی به رویدادها بازمیگردد و گاهی با لحنِ معلمیِ مهربان به خواننده نصیحت میکند، ترکیبی که اثر را هم آموزنده و هم دلپذیر کرده است.
در نهایت، «بازتابها» کتابی است که هم برای خوانندهای که دنبالِ آگاهیِ فرهنگی و تاریخی است ثمربخش است و هم برای کسی که بخواهد با لحنی نرم و پر از تصویرِ ذهنی از ایران و ایرانیان آشنا شود. ترکیبِ تجربهی میدانی، پژوهشِ ادبی و تأملِ اخلاقی، این مجموعه را به منبعی قابلِ مراجعه برای هر خوانندهی کنجکاو دربارهی ایرانِ معاصر و میراثِ دیرپا تبدیل میکند.
خلاصهی محتوای بازتابها
کتاب با یادداشتهایی در قالب مقدمه و طرح کلی آغاز میشود که در آن نویسنده هدف از گردآوری این متنها را توضیح میدهد. او این نوشتهها را «بازتاب»هایی از تجربههای شخصی، سفرها، برخورد با انسانها، و تأملات بر ادبیات و تاریخ ایران معرفی میکند. همانطور که از عنوان برمیآید، هر نوشته پژواکی است از آنچه دیده یا اندیشیده، بیآنکه الزاماً در قالب یک رشتهی منسجم داستانی گنجانده شده باشد.
بخش نخست بیشتر رنگ و بوی سفرنامه دارد. در این قسمتها ندوشن از سفرهایش به کشورهایی چون استرالیا، کانادا، آمریکا، سوئد و ترکیه مینویسد. او نه تنها منظرهها، شهرها و رخدادهای فرهنگی را توصیف میکند، بلکه در پسِ آنها دغدغههای اجتماعی و فرهنگی ایران را نیز بازمیتاباند. برای مثال، در روایتِ سفر به آمریکا، به زندگی ایرانیان مهاجر و دشواریهای آنان در حفظ هویت فرهنگی اشاره میکند و تجربهی غربت را با مفهوم «ریشه» در فرهنگ پیوند میدهد.
در ادامه، گزارشهایی از سفر به تاجیکستان و آسیای میانه آمده است. در این سفرها، نویسنده با شور خاصی به بازماندههای زبان و فرهنگ فارسی در خارج از مرزهای ایران میپردازد. او حس نزدیکی عمیقی به تاجیکان و پیوستگی تاریخی-زبانی ایران و آن سرزمینها ابراز میکند. این بخش نشان میدهد که چگونه زبان فارسی بهرغم جداییهای سیاسی توانسته در حافظهی جمعی ملل گوناگون حضور پایدار داشته باشد.
بخشهای دیگر کتاب به یادداشتهای ادبی اختصاص دارد. ندوشن در این فصلها به تحلیل حافظ، سعدی و فردوسی میپردازد. در مورد حافظ، او نگاه شاعر را به زندگی و آزادی انسان برجسته میکند و نشان میدهد چرا دیوان حافظ هنوز برای ایرانیان به منزلهی گنجینهای روحی و اخلاقی است. دربارهی سعدی، بیشتر بر جنبهی تربیتی و جهانوطنیِ اندیشهی او تأکید میکند، و در خصوص فردوسی، بر نقش بنیادین شاهنامه در نگهداشت هویت ایرانی پای میفشارد.
در کنار این تحلیلهای ادبی، نویسنده به تاریخ و باستانشناسی نیز توجه میکند. بخشی از کتاب به توصیف تختجمشید، پاسارگاد و دیگر آثار باستانی ایران اختصاص دارد. او این بناها را نه فقط یادگارهای معماری، بلکه نشانههایی زنده از روحیه و ارزشهای ایرانیان میداند. در لحن او هم تحسین عظمت تاریخی به چشم میخورد و هم حسرتی از بیتوجهی امروزین نسبت به آن میراث.
یکی از فصلهای کتاب به گزارشهای فرهنگی و همایشهای ایرانشناسی اختصاص دارد. در این بخش، ندوشن حضورش در نشستهای بینالمللی را بازگو میکند و اهمیت گفتوگوی میان ملتها و فرهنگها را برجسته میسازد. او تأکید میکند که ایران برای معرفی خود به جهان باید بر میراث فرهنگیاش تکیه کند و از همین رهگذر میتواند پلی میان گذشته و آینده بسازد.
در بخشهایی نیز با یادداشتهایی یادبودگونه و مرثیهوار مواجه میشویم. نویسنده در این قطعات از شخصیتهای فرهنگی و دوستان درگذشته یاد میکند، خاطرههای مشترک را زنده میسازد و ارزشهای اخلاقی آنان را برجسته میکند. این بخشها وجهی انسانیتر به کتاب میبخشند و نشان میدهند که حافظهی فردی چگونه به حافظهی جمعی گره میخورد.
در فصلهایی دیگر، نگاه نقادانه به جامعهی معاصر ایران آشکار است. ندوشن از آشفتگی فرهنگی، مصرفگرایی و فاصله گرفتن از سنتهای اندیشهورزانه سخن میگوید. او با مقایسهی مشاهداتش در کشورهای دیگر، گاهی از ضعفهای ساختاری جامعهی ایران انتقاد میکند و بر نیاز به بازنگری در آموزش، اخلاق اجتماعی و توجه به معنویت تأکید دارد.
کتاب در نهایت با قطعات پراکنده اما مکمل به پایان میرسد؛ قطعاتی که همچون آینههای کوچک، تصویری بزرگتر و چندلایه از ایران و ایرانیبودن به دست میدهند. خواننده پس از ورق زدن کتاب احساس میکند که هم در سفرهای دورافتاده همراه نویسنده بوده و هم در خلوت اندیشهاش سهیم شده است. «بازتابها» بدین ترتیب نه تنها مجموعهای از یادداشتهای پراکنده، بلکه روایتی از تجربهی زیستن میان تاریخ، فرهنگ و جهان معاصر است.
بخشهایی از بازتابها
روح آزادگی در زندگی فردوسی تبلور یافته است. او کسی بود که منشی بزرگ و آزادگی را در زندگی خود نشان داد و همان را در شاهنامه بازتاب داد. در برابر محمود، که تجسم استبداد بود، ایستاد و همانگونه که رستم در برابر کاووس یا سهراب ایستادگی میکند، فردوسی نیز شمع آزادیخواهی را روشن نگاه داشت؛ شمعی که اگرچه سوسوزنان و با مشقت، اما خاموش نشد.
…………………
در تختجمشید، همه چیز جلوهگاه نیرو و خلاقیت زندگی است: گل نیلوفر، شیر و گاو، شاهین و پلهها و ستونها، همه نمودار توانایی انساناند. این بناها نشان میدهند که چگونه بشر میتواند قدرت را با داد، و فرمانروایی را با آفرینندگی و تساهل همراه سازد. از کورش و داریوش درس میآموزیم که قدرت بدون مدارا و انسانیت دوام نمیآورد.
…………………
هوای بهاری، گلهای سرخ بر شاخهها، نسیم دلانگیز، و آواز بلبل، بیاختیار یاد حافظ و سعدی را به ذهن میآورد. ایران سرزمینی است که هوا و تاریخش با جویندگی و دلبستگی شاعرانه درهم آمیخته است؛ گویی بهار عمر انسان همانند گل سرخ ایران کوتاه اما درخشان است، و زیباییاش توجیهی برای ناپایداریاش.
………………..
سعدی با باغ و صحرا، با بهار و خلوت، تصویری از زندگی میآفریند که جان انسان را تازه میکند. وقتی میگوید: «صحرا و باغ را بگذاریم به دیگران، بیا تا تو و من با هم باشیم»، در حقیقت زمان را به ایستایی میکشاند و به انسان میآموزد که لحظهی زیستن و مهرورزی از همه چیز برتر است.
……………….
در سفر، انسان بیش از آنکه مکانها را ببیند، خود را بازمیشناسد. خیابانها و میدانها و چهرهی مردمان، هر یک آینهای میشوند که به درون ما انعکاس میدهند؛ و در پایان سفر درمییابیم آنچه بیشتر بر دل مانده است، نه بناها و مناظر، که احساسی است که در برابر خودِ خویش یافتهایم.
……………..
حافظ برای ایرانی تنها یک شاعر نیست، او همدمی است که در تنهاییها به او پناه میبرد و در شادیها با او همنوا میشود. دیوان او کتابی است که هر بار میگشاییم، گویی روزنهای تازه بر زندگی ما گشوده میشود؛ از همینجاست که حضورش پس از قرنها همچنان زنده و همیشگی مانده است.
اگر به کتاب بازتابها علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار محمدعلی اسلامی ندوشن در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده و متفکر معاصر ایران نیز آشنا میکند.
31 شهریور 1404
بازتابها
«بازتابها» اثری است از محمدعلی اسلامی ندوشن (نویسندهی اهل یزد، از ۱۳۰۳ تا ۱۴۰۱) که در سال ۱۳۸۳ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از سفرنامهها، یادداشتها و تأملات ادبی و فرهنگی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن است که در آن تجربههای شخصی او با تاریخ، ادبیات و هویت ایرانی درهم میآمیزد.
دربارهی بازتابها
بازتابها نامی مناسب و هوشمندانه برای مجموعهای است که قرار است آئینههای کوچکِ تجربهی فردی و بزرگِ میراث جمعی را در برابر هم گذارد؛ هر قطعه مثل جرقهای است که میتواند در آینهی تاریخ و ادبیات پژواکی بلندتر بیافریند. این مجموعه خواننده را دعوت میکند تا با ندوشن در گذرگاههایی از زمان و مکان همراه شود و در بازتابِ آنها معناهای تازهای بیابد.
کتاب تکهتکه اما منسجم است: از گزارشهای سفر به استرالیا و آمریکا تا یادداشتهایی دربارهی حافظ و سعدی، و از گزارشهای همایشهای ایرانشناسی تا یادداشتهای خاطرهای از شهرها و مردم. همین تنوع، نیرویِ رواییِ متن را حفظ کرده و رشتهای از تمها را در سراسر کتاب پیوند میدهد.
در صفحات سفرنامهها، ندوشن با دقتِ ناظر فرهنگی مینگرد؛ او نه صرفاً دیدهها را فهرست میکند و نه تنها به خودِ مکان میپردازد، بلکه اندیشیدن دربارهی آن مکان و نسبتش با ایران را بررسی میکند، چنان که سفرها در این کتاب بدل میشوند به آیینهای برای بازشناسیِ وطن و مهاجرت. نگاه او به مهاجران و نسلِ دومِ دیاسپورا سرشار از دلسوزی و تأمل است.
یکی از لایههای برجستهی متن، خوانشِ نو از متون کلاسیک است. ندوشن حافظ و سعدی و فردوسی را نه صرفاً بهعنوان متونِ تاریخی، که بهعنوان منابعی زنده و گفتمانزا میبیند؛ او نشان میدهد چگونه شعر و حکمتِ گذشته میتواند امروز را روشن کند و پرسشهای معاصر را بازتاب دهد. این خوانش نقادانه اما عاشقانه، از قوتهای کتاب است.
تاریخ و باستانشناسی در بازتابها حضوری محسوس دارند؛ از شرح تختجمشید و نمادهای باستانی تا بازاندیشیِ نقشِ پادشاهیها و آیینها در شکلگیریِ ذهنیت جمعی ایرانیان. ندوشن با اتکا به مشاهده و یادداشتِ میدانی، لایههای تاریخیِ مکانها را بهصورت زنده بازمیخواند و آنها را به تجربهی زیستهی امروز پیوند میدهد.
زبان و ساختِ جملات در کتاب توازنِ خوبی میان گزارش و تأمل برقرار میکند: جملهها معمولاً موجز و گزیدهاند، اما گهگاه به جملاتِ بلندِ تأملی کشیده میشوند که در آنها تاریخ و معنا در هم میآمیزند. طنزِ ظریف و طبعِ اخلاقگرای ندوشن نیز به متن جلوهای انسانی و قابللمس میبخشد.
در مقام نقد اجتماعی، بازتابها از نقدِ مدرنیته و مصرفزدگی ابایی ندارد. در گزارشِ سفرها و مشاهدات شهری، نویسنده به کنشها و رفتارهای فرهنگیِ معاصر اشاره میکند و گاهی نسبتهای نگرانکنندهای میان رفاهِ ظاهری و فقدانِ معنا یا پیوستگیِ تاریخی نشان میدهد. این موضعِ نقّادانه کتاب را از صرفِ خوشگذرانیِ سفرنامه مجزا میکند.
در میانِ یادداشتها، بخشهایی وجود دارد که به سوگوارهها و یادبودها اختصاص یافتهاند: بزرگداشتها، مرثیهها و جلساتِ علمی که نشان میدهد چگونه حافظهی جمعی و حافظهی فردی پیوستهاند و چگونه ادبیات و تاریخ در گرهگاهِ آیینهای یادآوری سرباز میکنند. این بخشها بُعدِ احساسیِ متن را تقویت میکنند.
از منظرِ موضوعی، کتاب میانِ «خاطره» و «تحلیل» توازن برقرار میکند؛ خاطرهها لوازمِ انسجامِ روایتند و تحلیلها به آنها عمق میبخشند. ندوشن گاهی با نگاهی تاریخی-انتقادی به رویدادها بازمیگردد و گاهی با لحنِ معلمیِ مهربان به خواننده نصیحت میکند، ترکیبی که اثر را هم آموزنده و هم دلپذیر کرده است.
در نهایت، «بازتابها» کتابی است که هم برای خوانندهای که دنبالِ آگاهیِ فرهنگی و تاریخی است ثمربخش است و هم برای کسی که بخواهد با لحنی نرم و پر از تصویرِ ذهنی از ایران و ایرانیان آشنا شود. ترکیبِ تجربهی میدانی، پژوهشِ ادبی و تأملِ اخلاقی، این مجموعه را به منبعی قابلِ مراجعه برای هر خوانندهی کنجکاو دربارهی ایرانِ معاصر و میراثِ دیرپا تبدیل میکند.
خلاصهی محتوای بازتابها
کتاب با یادداشتهایی در قالب مقدمه و طرح کلی آغاز میشود که در آن نویسنده هدف از گردآوری این متنها را توضیح میدهد. او این نوشتهها را «بازتاب»هایی از تجربههای شخصی، سفرها، برخورد با انسانها، و تأملات بر ادبیات و تاریخ ایران معرفی میکند. همانطور که از عنوان برمیآید، هر نوشته پژواکی است از آنچه دیده یا اندیشیده، بیآنکه الزاماً در قالب یک رشتهی منسجم داستانی گنجانده شده باشد.
بخش نخست بیشتر رنگ و بوی سفرنامه دارد. در این قسمتها ندوشن از سفرهایش به کشورهایی چون استرالیا، کانادا، آمریکا، سوئد و ترکیه مینویسد. او نه تنها منظرهها، شهرها و رخدادهای فرهنگی را توصیف میکند، بلکه در پسِ آنها دغدغههای اجتماعی و فرهنگی ایران را نیز بازمیتاباند. برای مثال، در روایتِ سفر به آمریکا، به زندگی ایرانیان مهاجر و دشواریهای آنان در حفظ هویت فرهنگی اشاره میکند و تجربهی غربت را با مفهوم «ریشه» در فرهنگ پیوند میدهد.
در ادامه، گزارشهایی از سفر به تاجیکستان و آسیای میانه آمده است. در این سفرها، نویسنده با شور خاصی به بازماندههای زبان و فرهنگ فارسی در خارج از مرزهای ایران میپردازد. او حس نزدیکی عمیقی به تاجیکان و پیوستگی تاریخی-زبانی ایران و آن سرزمینها ابراز میکند. این بخش نشان میدهد که چگونه زبان فارسی بهرغم جداییهای سیاسی توانسته در حافظهی جمعی ملل گوناگون حضور پایدار داشته باشد.
بخشهای دیگر کتاب به یادداشتهای ادبی اختصاص دارد. ندوشن در این فصلها به تحلیل حافظ، سعدی و فردوسی میپردازد. در مورد حافظ، او نگاه شاعر را به زندگی و آزادی انسان برجسته میکند و نشان میدهد چرا دیوان حافظ هنوز برای ایرانیان به منزلهی گنجینهای روحی و اخلاقی است. دربارهی سعدی، بیشتر بر جنبهی تربیتی و جهانوطنیِ اندیشهی او تأکید میکند، و در خصوص فردوسی، بر نقش بنیادین شاهنامه در نگهداشت هویت ایرانی پای میفشارد.
در کنار این تحلیلهای ادبی، نویسنده به تاریخ و باستانشناسی نیز توجه میکند. بخشی از کتاب به توصیف تختجمشید، پاسارگاد و دیگر آثار باستانی ایران اختصاص دارد. او این بناها را نه فقط یادگارهای معماری، بلکه نشانههایی زنده از روحیه و ارزشهای ایرانیان میداند. در لحن او هم تحسین عظمت تاریخی به چشم میخورد و هم حسرتی از بیتوجهی امروزین نسبت به آن میراث.
یکی از فصلهای کتاب به گزارشهای فرهنگی و همایشهای ایرانشناسی اختصاص دارد. در این بخش، ندوشن حضورش در نشستهای بینالمللی را بازگو میکند و اهمیت گفتوگوی میان ملتها و فرهنگها را برجسته میسازد. او تأکید میکند که ایران برای معرفی خود به جهان باید بر میراث فرهنگیاش تکیه کند و از همین رهگذر میتواند پلی میان گذشته و آینده بسازد.
در بخشهایی نیز با یادداشتهایی یادبودگونه و مرثیهوار مواجه میشویم. نویسنده در این قطعات از شخصیتهای فرهنگی و دوستان درگذشته یاد میکند، خاطرههای مشترک را زنده میسازد و ارزشهای اخلاقی آنان را برجسته میکند. این بخشها وجهی انسانیتر به کتاب میبخشند و نشان میدهند که حافظهی فردی چگونه به حافظهی جمعی گره میخورد.
در فصلهایی دیگر، نگاه نقادانه به جامعهی معاصر ایران آشکار است. ندوشن از آشفتگی فرهنگی، مصرفگرایی و فاصله گرفتن از سنتهای اندیشهورزانه سخن میگوید. او با مقایسهی مشاهداتش در کشورهای دیگر، گاهی از ضعفهای ساختاری جامعهی ایران انتقاد میکند و بر نیاز به بازنگری در آموزش، اخلاق اجتماعی و توجه به معنویت تأکید دارد.
کتاب در نهایت با قطعات پراکنده اما مکمل به پایان میرسد؛ قطعاتی که همچون آینههای کوچک، تصویری بزرگتر و چندلایه از ایران و ایرانیبودن به دست میدهند. خواننده پس از ورق زدن کتاب احساس میکند که هم در سفرهای دورافتاده همراه نویسنده بوده و هم در خلوت اندیشهاش سهیم شده است. «بازتابها» بدین ترتیب نه تنها مجموعهای از یادداشتهای پراکنده، بلکه روایتی از تجربهی زیستن میان تاریخ، فرهنگ و جهان معاصر است.
بخشهایی از بازتابها
روح آزادگی در زندگی فردوسی تبلور یافته است. او کسی بود که منشی بزرگ و آزادگی را در زندگی خود نشان داد و همان را در شاهنامه بازتاب داد. در برابر محمود، که تجسم استبداد بود، ایستاد و همانگونه که رستم در برابر کاووس یا سهراب ایستادگی میکند، فردوسی نیز شمع آزادیخواهی را روشن نگاه داشت؛ شمعی که اگرچه سوسوزنان و با مشقت، اما خاموش نشد.
…………………
در تختجمشید، همه چیز جلوهگاه نیرو و خلاقیت زندگی است: گل نیلوفر، شیر و گاو، شاهین و پلهها و ستونها، همه نمودار توانایی انساناند. این بناها نشان میدهند که چگونه بشر میتواند قدرت را با داد، و فرمانروایی را با آفرینندگی و تساهل همراه سازد. از کورش و داریوش درس میآموزیم که قدرت بدون مدارا و انسانیت دوام نمیآورد.
…………………
هوای بهاری، گلهای سرخ بر شاخهها، نسیم دلانگیز، و آواز بلبل، بیاختیار یاد حافظ و سعدی را به ذهن میآورد. ایران سرزمینی است که هوا و تاریخش با جویندگی و دلبستگی شاعرانه درهم آمیخته است؛ گویی بهار عمر انسان همانند گل سرخ ایران کوتاه اما درخشان است، و زیباییاش توجیهی برای ناپایداریاش.
………………..
سعدی با باغ و صحرا، با بهار و خلوت، تصویری از زندگی میآفریند که جان انسان را تازه میکند. وقتی میگوید: «صحرا و باغ را بگذاریم به دیگران، بیا تا تو و من با هم باشیم»، در حقیقت زمان را به ایستایی میکشاند و به انسان میآموزد که لحظهی زیستن و مهرورزی از همه چیز برتر است.
……………….
در سفر، انسان بیش از آنکه مکانها را ببیند، خود را بازمیشناسد. خیابانها و میدانها و چهرهی مردمان، هر یک آینهای میشوند که به درون ما انعکاس میدهند؛ و در پایان سفر درمییابیم آنچه بیشتر بر دل مانده است، نه بناها و مناظر، که احساسی است که در برابر خودِ خویش یافتهایم.
……………..
حافظ برای ایرانی تنها یک شاعر نیست، او همدمی است که در تنهاییها به او پناه میبرد و در شادیها با او همنوا میشود. دیوان او کتابی است که هر بار میگشاییم، گویی روزنهای تازه بر زندگی ما گشوده میشود؛ از همینجاست که حضورش پس از قرنها همچنان زنده و همیشگی مانده است.
اگر به کتاب بازتابها علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار محمدعلی اسلامی ندوشن در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده و متفکر معاصر ایران نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، سفرنامه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، محمدعلی اسلامی ندوشن، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب