به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان

مشروطه‌ی ایرانی

مشروطه‌ی ایرانی با نگاهی تیزبین و بی‌پروا پرده از واقعیت‌ها و تناقض‌هایی برمی‌دارد که معمولاً در روایت‌های رسمی از تاریخ مشروطه پنهان مانده‌اند و همین آن را به یکی از روشنگرترین آثار تاریخ معاصر بدل می‌کند. اگر می‌خواهید بفهمید چرا مشروطه در ایران نیمه‌تمام ماند و چگونه ریشه بسیاری از بحران‌های امروز را باید در همان دوران جست‌وجو کرد، این کتاب خواندنی‌ترین راهنمای شماست. برای آشنا شدن با این کتاب، ادامه‌ی مطلب امروز را مطالعه کنید.
مشروطه‌ی ایرانی

فهرست مطالب

«مشروطه‌ی ایرانی» اثری است از ماشاالله آجودانی (نویسنده و مورخ ایرانی اهل آمل، متولد ۱۳۲۹) که در سال ۱۳۸۲ منتشر شده است.  این کتاب پژوهشی ژرف درباره خاستگاه‌ها، تعارض‌ها و بن‌بست‌های فکری، دینی و سیاسیِ انقلاب مشروطه در ایران است و نشان می‌دهد چگونه مواجهه‌ی سنت و تجدد مسیر این جنبش را به «انقلابی ناتمام» بدل کرد.

درباره‌ی مشروطه‌ی ایرانی

کتاب مشروطه‌ی ایرانی اثری است که با نگاهی موشکافانه به سراغ یکی از حساس‌ترین و پرآشوب‌ترین دوره‌های تاریخ ایران می‌رود؛ دوره‌ای که از آن با عنوان نقطه‌عطفی سرنوشت‌ساز یاد می‌شود و در آن مفاهیمی چون ملت، آزادی، قانون و عدالت به شکلی تازه در عرصه‌ی سیاسی و فکری ایران مطرح شدند. آجودانی در این پژوهش کوشیده است دریچه‌ای متفاوت به این مقطع تاریخی بگشاید و پرسش‌های بنیادینی را درباره‌ی چیستی مشروطه و چگونگی تکوین آن طرح کند.

او در این کتاب نشان می‌دهد که جنبش مشروطیت صرفاً یک رخداد سیاسی نبود، بلکه برخورد دو جهان فکری ناهم‌زمان بود: از یک‌سو سنت ریشه‌دار مذهبی با ساختارهای کهن مشروعیت و از سوی دیگر جریان نوخواهی که تحت تأثیر دگرگونی‌های فکری جهان مدرن، تعریف تازه‌ای از حاکمیت و جامعه ارائه می‌کرد. این دو نیرو در مهم‌ترین بزنگاه تاریخ معاصر ایران روبه‌روی هم ایستادند و مشروطه صحنه‌ی رویارویی آن‌ها شد.

آجودانی با تکیه بر اسناد تاریخی، نوشته‌های روشنفکران، اعلامیه‌ها و بیانیه‌های علما، و رخدادهای سیاسی آن دوران تلاش کرده است نشان دهد که ایده‌ی حکومت مشروطه چگونه در ایران شکل گرفت و چه چالش‌هایی بر سر راه آن قرار داشت. روایت او بر آن است که مشروطه بیش از آن‌که به ثباتی پایدار برسد، گرفتار کشاکش‌هایی شد که ریشه در ساختارهای دیرپای فرهنگ سیاسی و دینی ایران داشت.

نویسنده نگاه نقادانه‌ای نسبت به روایت‌های رایج از این انقلاب دارد؛ روایت‌هایی که گاه با نوعی تقدیس یا دلبستگی خاطره‌انگیز همراه بوده‌اند. او، برخلاف این رویکردها، به‌دنبال آشکار کردن تناقض‌هایی است که در دل آن دوران نهفته بود و بعدها نیز مسیر تحولات سیاسی ایران را تحت تأثیر قرار داد. همین نگاه انتقادی سبب شده است کتاب او یکی از مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین آثار درباره‌ی تاریخ مشروطه به شمار آید.

یکی از مباحث محوری کتاب بررسی برداشت نیروهای مذهبی از حکومت و قانون است. آجودانی نشان می‌دهد که بخش بزرگی از علما با قبول مشروطه نه به‌معنای پذیرش کامل الگوهای مدرن حکومت، بلکه در پی سازگار کردن آن با منظومه‌ی پیشین فقهی بودند. از سوی دیگر، روشنفکران نوگرا تلاش می‌کردند این مفهوم را با دستاوردهای حکومت قانون در غرب هماهنگ کنند. این دو نگاه متفاوت، مسیری مشترک را پیمودند اما به مقصدی یکسان نینداختند.

در مقابل این تقابل، نویسنده مفهوم «ملت» و «دولت» را به‌عنوان دو عنصر کلیدی مورد توجه قرار می‌دهد. او نشان می‌دهد که پیوند میان مردم و حکومت، آن‌گونه که در آرمان مشروطه مطرح شده بود، هیچ‌گاه در ایران شکل کامل و مؤثری نیافت و شکاف تاریخی میان این دو نهاد همچنان پابرجا ماند. به باور او، همین جدایی بلندمدت یکی از موانع اصلی در مسیر تحقق جامعه‌ی مدنی و قانون‌مداری در ایران بوده است.

آجودانی همچنین با بررسی نقش روشنفکرانی همچون ملکم‌خان، مستشارالدوله، رشدیه، مشیرالدوله و دیگر چهره‌های مؤثر، نشان می‌دهد که هر یک چگونه با الگوهای فکری و فرهنگی خاص خود در ساختن تصویر ایرانی مشروطه سهم داشتند. او گاه برخی از چهره‌ها را از نو ارزیابی کرده و برداشت‌های متعارف درباره‌ی آن‌ها را به چالش می‌کشد.

این کتاب در دو بخش اصلی سامان یافته است: نخست، مباحث مربوط به قدرت، حکومت، فقه سیاسی و نسبت دین و دولت؛ و دوم، تحلیلی از جریان روشنفکری و تلاش‌های آن برای نوسازی ساختارهای اجتماعی و سیاسی ایران. این ساختار سبب شده است خواننده درکی هم‌زمان از نیروهای مذهبی و سکولار و نحوه‌ی تعامل یا تقابل آن‌ها در آستانه‌ی مشروطه پیدا کند.

از نگاه آجودانی، یکی از خطاهای بزرگ روایت‌های رسمی تاریخ مشروطه این بوده که آن را نقطه‌ی پایان استبداد و آغاز دولت مدرن دانسته‌اند، در حالی‌که او مشروطه را حرکتی ناتمام، تردیدآمیز و گاه گرفتار تناقضات درونی معرفی می‌کند؛ حرکتی که توانست آرمان‌هایی بزرگ را مطرح کند اما در تبدیل آن‌ها به واقعیت توفیق کامل نیافت.

کتاب همچنین به فضای فرهنگی و اجتماعی آن دوران می‌پردازد؛ فضایی آکنده از هراس از نوگرایی، ستیز میان ساختارهای کهن و خواست‌های جدید، و بحران هویتی که جامعه‌ی ایرانی را در آستانه‌ی مدرن‌شدن فرا گرفته بود. نویسنده نشان می‌دهد چگونه شکل‌گیری مدارس جدید، ورود ایده‌های غربی، و تغییرات در نهادهای آموزشی و اداری، بستری را فراهم کرد که در آن مشروطه بتواند معنا پیدا کند.

آجودانی در بخش‌هایی از کتاب روایت‌هایی را که درباره‌ی ریشه‌های غربی‌ـ‌شرقی مشروطه ارائه شده‌اند بررسی کرده و نشان می‌دهد که چگونه برخی ایده‌ها از جهان بیرون وارد ایران شد، اما در برخورد با سنت‌های بومی، صورت‌بندی تازه‌ای یافت. از نظر او، مشروطه‌ی ایرانی نه نسخه‌ای برآمده از غرب بود و نه ادامه‌ی مستقیم ساختارهای قدیم، بلکه حاصل مواجهه‌ی این دو جریان با یکدیگر بود.

در پایان، نویسنده نتیجه می‌گیرد که برای فهم دقیق‌تر مشروطه و جایگاه آن در تاریخ معاصر، باید از پیش‌داوری‌های رایج گذر کرد و به پیچیدگی‌های آن دوران با نگاهی تحلیلی و انتقادی نگریست. مشروطه‌ی ایرانی از همین رو کتابی است که فراتر از گزارش وقایع، تلاش دارد بنیان‌های فکری و فرهنگی یک تحول مهم را بکاود و تصویری چندلایه از آن ارائه دهد؛ تصویری که خواننده را به بازاندیشی درباره‌ی راهی که ایران در سده‌ی اخیر پیموده است فرامی‌خواند.

کتاب مشروطه‌ی ایرانی در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۴ با بیش از ۳۷۰ رای و ۴۱ نقد و نظر است.

خلاصه‌ی محتوای مشروطه‌ی ایرانی

کتاب مشروطه‌ی ایرانی با بررسی زمینه‌های تاریخی، فرهنگی و ذهنی جامعه‌ی ایران در عصر قاجار آغاز می‌شود و نشان می‌دهد که جنبش مشروطه، برخلاف آنچه در ظاهر به‌نظر می‌رسید، تنها یک تغییر سیاسی نبود؛ بلکه در ریشه‌های خود نتیجه‌ی برخورد دو ساختار قدرت بود: ساختار دیرپای دینی و ساختار سلطنتی. آجودانی توضیح می‌دهد که هر دو ساختار از گذشته‌های دور بر حیات سیاسی ایران سیطره داشته‌اند و او در فصل نخست، با عنوان «قدرت و حکومت»، این دو سازوکار سلطه را از حیث تاریخی و کارکردی تحلیل می‌کند .

در بخش «گذرگاه خشونت»، نویسنده نشان می‌دهد سلطنت قاجار چگونه از مفهوم قدرت مطلقه پاسداری می‌کرد و چگونه هرگونه محدودیت بر قدرت شاه از نگاه سنتی خطرناک و خلاف نظم طبیعی تلقی می‌شد. از نظر او، ذهنیت سیاسی جامعه ایرانی، که طی قرن‌ها با سنت‌های شاهی و مشروعیت قدسی سلطنت پیوند خورده بود، توان پذیرش مفهوم نوین «قانون» را به‌سادگی نداشت و همین مسئله در تکوین مشروطه بحران‌های مهمی ایجاد کرد.

بخش‌های میانی فصل اول به بررسی «تلقی شیعه از حکومت» و نقش فقه سیاسی در شکل‌دهی به پذیرش یا رد مشروطه اختصاص دارد. آجودانی با استناد به آثار نائینی و دیگر علما، نشان می‌دهد که بخش مهمی از روحانیان در تلاش بودند میان اصول شریعت و نظام پارلمانی سازگاری ایجاد کنند. او به‌ویژه نشان می‌دهد که استدلال‌های نائینی چگونه حکومت مشروطه را «کم‌ضررترین شکل سلطنت در عصر غیبت» می‌دانست و آن را مانعی در برابر استبداد مطلقه معرفی می‌کرد .

یکی از ویژگی‌های مهم این فصل، بررسی تاریخی مفهوم «ولایت فقیه» در دوران قاجار است. آجودانی تأکید می‌کند که این مفهوم در آن زمان، با تلقی امروزی متفاوت بود و بیشتر ناظر بر نقش اجتماعی و نظارتی فقها در امور عمومی بود؛ نقشی که بعدها در جریان مشروطه به‌طور جدی وارد مباحث حقوقی و سیاسی شد. او سپس به هم‌پوشانی تصوف و تشیع اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه وحدت این دو سنت فکری به شکل‌گیری برداشت‌های خاصی از حاکمیت و حقانیت انجامیده بود.

در ادامه، بحث «ملت» و «دولت» در کتاب جایگاهی محوری پیدا می‌کند. آجودانی توضیح می‌دهد که واژه‌ی «ملت» در فرهنگ سیاسی پیشامشروطه معنای دینی داشت، و نه سیاسی؛ و تنها با ورود اندیشه‌های مدرن بود که معنای سیاسی تازه‌ای پیدا کرد. نویسنده نشان می‌دهد که این تغییر معنایی خود سرچشمه‌ی اختلافات فراوانی شد؛ چراکه روشنفکران و علمای مذهبی واژه‌ی ملت را به شیوه‌ای کاملاً متفاوت تفسیر می‌کردند و این تفاوت بعدها باعث تعارض میان برداشت دینی از ملت و مفهوم مدرن «دولت-ملت» شد .

فصل «اختلاف ملت و دولت» توضیح می‌دهد چگونه این دو مفهوم در عمل بر یکدیگر منطبق نشدند و شکاف تاریخی میان مردم و حکومت همچنان پابرجا ماند. از نظر نویسنده، این شکاف یکی از دلایل شکست مشروطه در ایجاد دولت مدرن و باثبات بود. او در تحلیل خود تأکید می‌کند که مشروطه هرگز نتوانست «ملت» را به نیرویی یکپارچه با «دولت» تبدیل کند، و در سایه‌ی همین ناتوانی، حرکت مشروطه به «انقلابی نیمه‌تمام» بدل شد.

در بخش دوم کتاب با عنوان «از دفتر روشنفکری»، آجودانی بررسی دقیق جریان روشنفکری و چهره‌های اصلی آن در عصر مشروطه را آغاز می‌کند. او ابتدا در فصل «در قلمرو ترس: عصر سنت و نوآوری»، فضای ذهنی جامعه ایرانی را در آستانه‌ی مواجهه با مدرنیته ترسیم می‌کند؛ فضایی که از یک‌سو دچار التهاب و از سوی دیگر سرشار از بیم نسبت به دگرگونی‌های بنیادی بود. این بخش نشان می‌دهد که روشنفکران چگونه میان خواست نوسازی و موانع فرهنگی سنتی گرفتار بودند.

فصل‌های بعدی به تحلیل نقش شخصیت‌های اثرگذار اختصاص دارد: مشیرالدوله، مستشارالدوله، رشدیه، امین‌الدوله و ملکم‌خان. آجودانی در این بخش‌ها، با استفاده از اسناد و مکاتبات، نگرش سیاسی این چهره‌ها را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد چگونه هر یک تلاش کردند الگویی ایرانی از مدرنیته ارائه دهند. به‌ویژه در فصل «افسانه‌ی ملکم»، نویسنده نگاه انتقادیانه‌ای به روایت‌های رایج درباره‌ی ملکم‌خان دارد و استدلال می‌کند که اهمیت او در تاریخ روشنفکری ایران بیش از حد واقعی بزرگ‌نمایی شده است .

در بخش «در جست‌وجوی اصلیت مشروطه»، آجودانی روایت‌های غلط یا ساده‌سازی‌شده از منشأ مشروطه را نقد می‌کند. او از این ادعا فاصله می‌گیرد که مشروطه «نسخه‌ای وارداتی» از غرب بوده است، و در عوض نشان می‌دهد که مشروطه ایرانی حاصل برخورد دو گفتمان کاملاً متعارض بود: گفتمان شرعی و گفتمان مدرن. این مواجهه ساده نبود و تلاش برای سازگار کردن این دو سنت فکری، بسیاری از تناقض‌های مشروطه را رقم زد.

در فصل «بحران تجدد»، نویسنده توضیح می‌دهد چگونه نهادهای جدید ـ مدرسه، دادگستری، قانون، چاپ و نشر ـ با مقاومت‌های شدید سنت‌گرایان روبه‌رو بود و همین مقاومت‌ها روند شکل‌گیری تجدد را کند یا منحرف می‌کرد. او نمونه‌های مشخصی از مخالفت با مدارس جدید، نوشته‌های نو و اصلاحات اداری ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که چرا تجدد در ایران مسیری پرپیچ‌وخم و ناپیوسته داشت.

آخرین فصل این بخش، «اجتماعیون عامیون»، به بررسی جریان‌های چپ و رادیکال در عصر مشروطه می‌پردازد. آجودانی نشان می‌دهد که چگونه این گروه‌ها با وجود شعارهای تند، درک کم‌عمقی از ساختار اجتماعی ایران داشتند و از نظر نظری بیشتر تحت تأثیر ترجمه‌های ناقص و غیرمستقیم اندیشه‌های اروپایی بودند. او تأکید می‌کند که نقش این گروه‌ها در مشروطه نه‌تنها متحدکننده نبود، بلکه گاه بر پیچیدگی اوضاع می‌افزود.

کتاب در مجموعه‌ی خود تصویری چندبعدی از مشروطه ارائه می‌دهد: تصویری آکنده از تضاد میان سنت و نوسازی، کشمکش میان دین و قانون، و عدم انطباق میان خواسته‌های روشنفکران و ظرفیت‌های جامعه‌ی سنتی. آجودانی در جمع‌بندی نهایی نشان می‌دهد که چرا مشروطه تبدیل به «انقلابی ناتمام» شد و چگونه بسیاری از بحران‌های آن دوران، تا امروز در ساختار سیاسی و فرهنگی ایران استمرار یافته است.

بخش‌هایی از مشروطه‌ی ایرانی

راه آزادى اندیشه از سرِ راه اصلى جامعه‌ى ایرانى برداشته نمى‌شد و نمى‌توانست فضایى براى پیدایى اندیشه‌هاى اصیل فلسفى و اجتماعى فراهم آورد. در بستر فرهنگى و مدنیت ایرانى، فکر سیاسى فرصت بالیدن نمى‌یافت… اندیشیدنِ آزاد در نتیجه‌ی تاریخىِ وضعیتى به‌وجود نیامده بود که روشنفکران بتوانند مسائل فلسفى و اجتماعى را از درونِ خودِ فرهنگشان بیرون بکشند و پرورش دهند.

……………………………

آگاهى به چنین اختلافى میان ملت و دولت در جامعه‌ى ایران، جزو وجدان اجتماعىِ مردمِ عصر ناصرى و دوران مشروطه بود. اختلافى به‌قدمت شریعت و سلطنت، که از دل مفاهیم کهنه برمى‌خاست و در برابر برداشت‌هاى تازه از مفاهیم جدید، کشاکشى خاموش اما ژرف مى‌آفرید؛ کشاکشى که به منازعات داغ و بى‌پایانى در دوران مشروطیت انجامید و همواره بر سرنوشت سیاسى ایران سایه انداخت.

…………………………

جنگ میان مشروطه و مشروعه تنها مخالفتى سطحى با اصول نظام مشروطیت نبود، بلکه نمایشى آشکار از بحران تجدد در ایران بود؛ بحرانى که ریشه در تقابل دو نیروى بزرگ عصر جدید داشت: سنت کهنِ استوار بر شریعت، و مدرنیته‌اى که از درون جامعه‌اى استبدادزده سر برمى‌کشید و در طلب نفَس تازه‌اى بود. این جدال، ژرف‌تر از آن بود که با آیین‌نامه و نظامنامه حل‌وفصل شود و با گذشت روزگار، نمودهاى تلخ‌تر و عریان‌ترى پیدا مى‌کرد.

………………………..

در آخرین مرحله، حیات سیاسىِ آزادى‌خواهان به بُن‌بستى مى‌رسید که در شعر ملک‌الشعراى ایران تجلى مى‌یافت. او ستایشگر آزادى بود، اما آنچه می‌دید، تناقض بنیادى مشروطه‌ى ایرانى بود؛ تناقضى که به تلخ‌ترین و عریان‌ترین شکل، سرنوشت و سرشت مشروطیت را به نمایش مى‌گذاشت.

………………………….

مشروطه‌خواهان، اعم از مذهبى و غیرمذهبى، بارها خواستند براى ایرانیان روایتى تازه و آشنا از مدنیت بسازند؛ اما از درون سنت کهن و ایدئولوژى‌هاى وارداتى، تاریخچه‌اى ساختگى بیرون مى‌آمد. بسیارى از نوشته‌ها پر بود از جعلیاتى که به نام تمدن اسلامى یا فرهنگ ایرانى عرضه مى‌شد، بى‌آنکه بتواند واقعیت‌هاى تاریخى را در آیینه‌اى شفاف بازتاب دهد.

…………………………

مفهوم ملت در اندیشه‌ى مشروطه‌خواهى، دستخوش تحول بود؛ واژه‌اى که به‌تدریج بار سیاسى و اجتماعى تازه‌اى مى‌یافت و به‌عنوان حقیقتى مهم در دخالت مردم در سرنوشت سیاسى کشور ظهور مى‌کرد. اما همین تحول براى متشرعان، هراس‌انگیز بود؛ زیرا ملت را نه در معناى ناسیونال، بلکه برابر با شریعت مى‌گرفتند و هرگونه تغییر در این معنا را تهدیدى براى سلطنت و دین مى‌دانستند.

 

اگر به کتاب مشروطه‌ی ایرانی علاقه دارید، کتاب تاریخ بیداری ایرانیان نیز ممکن است برای شما جذاب باشد.

 

0 0 رای
امتیازدهی به این کتاب
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظر
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

عناوین تصادفی

0
نظر شما برای ما مهم است، لطفاً نظر دهید.x