قصه‌های بهرنگ

«قصه‌های بهرنگ»  نام کتابی است شامل ۲۳ داستان کوتاه صمد بهرنگی (نویسنده‌ی اهل تبریز، از ۱۳۱۸ تا ۱۳۴۷) برای کودکان و نوجوانان است که در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۷ نگاشته شده‌اند.

درباره‌ی قصه‌های بهرنگ

قصه‌های بهرنگ مجموعه‌ای از قصه‌های صمد بهرنگی برای کودکان است. قصه‌هایی که تنها پند و اندرز نمی‌دهند و آنها را تنبیه و تشویق نمی‌کنند. این داستان‌ها به کودکان می‌آموزند که زیر بار ظلم زورگویان و کسانی که سد راه پیشرفت و تکامل بشری هستند نروند.

یکی از قصه‌های این کتاب یعنی ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. همچنین این قصه، جایزه ششمین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و دیپلم افتخار جایزه‌ی دوسالانه براتیسلاوای چک‌اسلواکی برای تصویرگری کتاب کودک را در سال ۱۹۶۹ دریافت کرده‌است.

کتاب قصه‌های بهرنگ در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۴ با بیش از ۲۱۰۰ رای و ۱۰۰ نقد و نظر است.

فهرست قصه‌های بهرنگ

این کتاب شامل ۲۳ قصه از صمد بهرنگی است که برخی از آن‌ها عبارتند از:

  • اولدوز و کلاغها
  • اولدوز و عروسک سخنگو
  • کچل کفترباز
  • پسرک لبوفروش
  • سرگذشت دانه برف
  • پیرزن و جوجه طلائیش
  • دو گربه روی دیوار
  • سرگذشت دومرل دیوانه سر
  • افسانه محبت
  • یک هلو هزار هلو
  • کوراوغلو و کچل حمزه
  • ماهی سیاه کوچولو (باتصویرسازی فرشید مثقالی، شناخته‌شده‌ترین نوشته بهرنگی است.)
  • تلخون

بخش‌هایی از قصه‌های بهرنگ

دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به تبلیغ و تلقین نصایح خشک و بی بروبرگرد، نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر و مادر، حرف شنوی از بزرگان، سروصدا نکردن در حضور مهمان، سحرخیز باش تا کامروا باشی، بخند تا دنیا به رویت بخندد، دستگیری از بینوایان به سبک و سیاق بنگاه های خیریه و مسائلی از این قبیل که نتیجه ی کلی و نهایی همه ی اینها بی خبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی است.

چرا باید در حالی که برادر بزرگ دلش برای یک نفس آزاد و یک دم هوای تمیز لک زده، کودک را در پیله ای از « خوشبختی و شادی امید » بی اساس خفه کنیم؟ بچه را باید از عوامل امیدوارکننده ی الکی و سست بنیاد ناامید کرد و بعد امید دگرگونه ای بر پایه ی شناخت واقعیت های اجتماعی و مبارزه با آن ها را جای آن امید اولی گذاشت.
آیا کودک غیر از یاد گرفتن نظافت و اطاعت از بزرگان و حرف شنوی از آموزگار ( کدام آموزگار؟ ) و ادب ( کدام ادب؟ ادبی که زورمندان و طبقه ی غالب و مرفه حامی و مبلغ آن است؟ ) چیز دیگری لازم ندارد؟

……………..

اولدوز گفت: ننه کلاغه، دزدی چرا؟ گناه دارد. ننه کلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چیست؟ این، گناه است که دزدی نکنم، خودم و بچه‌هام از گرسنگی بمیرند. این، گناه است جانم. این، گناه است که نتوانم شکمم را سیر کنم. این، گناه است که صابون بریزد زیرپا و من گرسنه بمانم. من دیگر آنقدر عمر کرده‌ام که این چیزها را بدانم. این را هم تو بدان که با این نصیحت‌های خشک و خالی نمی‌شود جلوی دزدی را گرفت.

……………..

چرا می‌گوییم دروغگویی بد است؟ چرا می‌گوییم دزدی بد است؟ چرا می‌گوییم اطاعت از پدر و مادر پسندیده است؟ چرا نمی‌آییم ریشه‌های پیدایش و رواج و رشد دروغگویی و دزدی را برای بچه‌ها روشن کنیم؟ کودکان را می‌آموزیم که راستگو باشند در حالی که زمان، زمانی است که چشم راست به چشم چپ دروغ می‌گوید و برادر از برادر در شک است و اگر راست آنچه را در دل دارد بر زبان بیاورد، چه بسا که از بعضی دردسرها رهایی نخواهد داشت.

اگر به کتاب قصه‌های صمد علاقه دارید می‌توانید در بخش معرفی آثار ویژه‌ی کودکان و نوجوانان در وب‌سایت هر روز یک کتاب، نمونه‌های بیشتری از این نوع را بیابید. به علاوه، در بخش معرفی داستان‌های کوتاه ایرانی می‌توانید با برترین نمونه‌های این آثار آشنا شوید.