9 اسفند 1400
قصههای مجید
کتاب ۵ جلدی «قصههای مجید» نوشتهی استاد هوشنگ مرادی کرمانی (متولد ۱۳۲۳ در روستای سیرچ کرمان) به روایت زندگی پسری نوجوان در دهههای میانی قرن چهاردهم میپردازد. این پسر که «مجید» نام دارد به دلیل از دست دادن پدر و مادر، با مادر بزرگ مادری خود، که او را «بیبی» میخوانند، در شهر کرمان زندگی کرده و از طریق مستمری پدربزرگ و بافتنیبافی بیبی روزگار میگذرانند.
مجید یک خواهر هم دارد که ازدواج کرده و دارای فرزند نیز هست. از دار دنیا، یک دایی هم دارد که در شیراز زندگی میکند و هرازگاهی به آنها سر میزند. مجید عاشق کتابخواندن است و به هر طریقی که بتواند کتابی دست و پا کرده و آن را میخواند، خواه از طریق کرایه کردن کتاب باشد، یا امانت گرفتن از کتابخانه یا حتی از طریق گرفتن ورقهای پارهی کتاب از بقالی سرکوچه به هر نحو ممکن. وی علیرغم علاقهای که به درس و مدرسه دارد، در برخی درسها (مخصوصاً ریاضی) ضعیف است و نتیجهی این امر، گاهی اوقات به تنبیههای آنچنانی نیز در مدرسه ختم میشود.
برای آشنا شدن با او و کارهایش، کافی است کتاب مجموعه داستانهای «قصههای مجید» را برداشته و وارد دنیای زندگی مجید شوید. مطمئن باشید دنیای قصههای مجید بسیار شیرین و جذاب است.
دربازه قصههای مجید
کتاب «قصههای مجید» برای نخستین بار در سال ۱۳۵۳ منتشر شد و خیلی زود جای خود را در بین کتابخوانان کوچک و بزرگ باز کرد، به طوری که تا کنون بیش از بیست بار تجدید چاپ شده است. امروزه این کتاب به نوعی نوستالژی در بین متولدان دههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ در ایران تبدیل شده است.
استاد مرادی کرمانی به این نکته اذعان داشتهاند که داستانهای این کتاب بر مبنای زندگی واقعی خود ایشان نگاشته شده و شاید همین امر موجب دلنشین شدن بیشتر کتاب شده است. کتاب نثری زیبا و طنزآلود دارد و سرشار است از ضربالمثلها و عبارات عامیانه. اولین داستان در این مجموعه که به انگلیسی ترجمه شد نیز داستان «سماور» بود که برای یونیسف نیز فرستاده شد. این مجموعه در کل شامل ۳۹ داستان کوتاه است.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۰ با بیش از ۲۷۰۰ رای و ۱۰۰ نقد و نظر است.
اعطای جایزه در همایش چهرههای ماندگار به استاد هوشنگ مرادی کرمانی، ۲۳ آبانماه ۱۳۸۴
از این اثر ارزشمند اقتباسهایی نیز برای آثار نمایشی انجام شده است که از این جمله میتوان به سریال ۹ قسمتی «قصههای مجید» و ۲ فیلم سینمایی به نامهای «شرم» و «صبح روز بعد» به کارگردانی کیومرث پوراحمد اشاره کرد.
بخشی از کتاب
باز دست به دامن بیبی شدم که:
_ یالا، برام توپ بخر.
هر چه بیبی عز و جز کرد و دلیل و برهان آورد و از نداری نالید و از توپ بد گفت و آدمهای توپدار را لعنت و نفرین کرد، به خرجم نرفت. راستش نمیشد تو آن محله بدون توپ زندگی کرد. صدای تاپتاپ توپ که از تو کوچه بلند میشد، فیلام یاد هندوستان میکرد و از ترس بیبی جرأت نمیکردم بروم سر کوچه و پایی به توپ بزنم. شاید هم اگر میرفتم آدم توپدار، مثل مهدی، آبرویم را میبرد و خیطم میکرد.
بههرحال، هر چه به گوش بیبی خواندم، و گفتم: «بیبی دور و برتو نگاه کن، ببین، همه توپ دارن. شهر پر از توپ شده، دنیا پر از توپ شده، مردم دارن از نون شبشون میزنن و برای بچههاشون توپ میخرن که غصه نخورن، سرگرم باشن، راحت و آسوده باشن، آنوقت تو از خریدن یه دونه توپ بیقابلیت کوتاهی میکنی، والا مردم بهمون میخندن.»
زیر بار نرفت که نرفت.
مطالعهی این کتاب ارزشمند را به همهی دوستداران کتاب و به ویژه نوجوانان توصیه میکنم.
برای آشنایی با سایر آثار این نویسنده، به بخش معرفی کتابهای هوشنگ مرادی کرمانی در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید. همچنین در بخش معرفی داستانهای کوتاه ایرانی میتوانید نمونههای دیگر از این کتابها را نیز بیابید.
چقدر سایت خوبی دارید