قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار

«قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار» اثری است از سیدمحمدعلی جمالزاده (نویسنده‌ی اهل اصفهان، از ۱۲۷۰ تا ۱۳۷۰) که در سال ۱۳۵۳ منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۲ داستان کوتاه از این نویسنده است.

درباره‌ی قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار

کتاب «قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار» نوشته محمدعلی جمالزاده، نخستین بار در سال ۱۳۵۳ به چاپ رسید. نویسنده در این کتاب در نقش راوی قصه گو، به روایت دوازده داستان می‌پردازد.‌ راوی در شروع هر داستان، مقدمه خودمانی و کوتاهی بیان می‌کند و کم کم داستانش را آغاز می‌کند. محتوای اکثر داستان‌ها، زندگی روزمره و مشکلات اجتماعی مردم است.

قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار اثری است شناخته شده از پدر داستان کوتاه فارسی، محمدعلی جمالزاده که در آن مجموعه ای از داستان های کوتاه جذاب و خواندنی به مخاطب ارائه می‌شود. داستان های این مجموعه عمدتا از زمینه ی طنز برخوردار هستند و با زبان تند و تیز طنز، به نقد مسائل اجتماعی و فرهنگی می پردازند.

شیوه ی روایت محمدعلی جمالزاده در کتاب قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار از اسلوبی کلاسیک برخوردار است و یک راوی قصه گو، به بیان داستان‌ها می‌پردازد. داستان‌ها گاه به زناشویی و ازدواج می‌پردازند و گاه به مسائل اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و یا خانوادگی؛ شخصیت های کتاب و حوادثی که در بستر داستان رخ می‌دهند نیز پیرامون این موضوعات شکل گرفته و پردازش می‌شوند.

نویسنده به شیوه‌ای رندانه در توصیف رفتار شخصیت‌های کتاب، تاثیراتی را که فرهنگ بیگانه بر رابطه‌های زناشویی و اخلاقیات در جامعه‌ی او گذاشته بود، به تصویر می‌کشد و نه تنها به این تجدد با زبان طنز کنایه می‌زند، بلکه آداب و سننی را که به نظر پوسیده و غیرمنطقی می‌آیند نیز به باد تمسخر می‌گیرد.

کتاب قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۶ با بیش از ۴۴۸ رای و ۳۸ نقد و نظر است.

فهرست داستان‌های قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار

کتاب قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار شامل داستان‌های زیر است:

  • عروسی داریم و عروسی
  • نوروز و عیدی خاله خداداد
  • قبل بر وزن دهل
  • تعصب یک‌طرفه
  • بگیر و نده
  • خیرخواهی محض
  • دلی دارد زیبا
  • صالح و طالح
  • سقط فروش و پیر قوم
  • نان و دندان
  • پینه‌دوز
  • پاشنه کش

بخش‌هایی از قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار

 با زنان حمامی مشورت ها کردند…. یک دوجین دختر پیدا کردند یکی از دیگری بهتر … در انتظار سفره ، اخبار روز را برایم روزنامه می کردند . از مو های دختر ها که تا به روی کفل می رسید و … توصیف هایی به قالب می زدند که نظامی گنجوی حریفشان نمی شد… هرچه بگویم کم گفته ام . حلوای تن تنانی ، تا نخوری ندانی

…………………….

بعضی از این دختر ها هنوز از حوض تجدد به قدر کافی سیراب نشده بودند و در نزد آنها تقدس مآبی ارثی بر فرنگی مآبی گری می چربید و دیرآشنا از آب در می آمدند و در موقع صحبت سرخ می شدند و سفید می شدند و رنگ می انداختند و در جواب سوال آدم یک « آره » و « نه » بیشتر از دهان قفل کرده شان بیرون نمی آمد و با وجود کشف حجاب و آزادی نسوان به آسانی حاظر نمی شدند صورتشان را به نامحرم نشان بدهند .

حتی با اجازه پدر و مادر هم از چادر نماز صرف نظر نمی کردند و… در روز سیزده نوروز علف ها را گره زده…. باز هم از ترس آنکه خاک بر سرم ، دست نامحرم به دستشان بخورد از دست دادن احتراز داشتند و به همان سلام آبا و اجدادی قناعت می کردند.

…………………..

زینا (تازه‌عروس) پرسید: امشب چکار می‌کنیم؟ گفتم: چطور چکار می‌کنیم، مقصودت چیست؟ گفت: تو خانه که نمی‌توان ماند، آدم دیوانه می‌شود. گفتم: چرا نمی‌توان در خانه ماند؟ گفت: مگر ما زندانی هستیم، تو خانه ماندن که معنی ندارد و مرسوم نیست. گفتم: مثلاً می‌گویی چکار کنیم؟ گفت: من چه می‌دانم، تو باید تصمیم بگیری. گفتم: والله من عقلم به جایی نمی‌رسد. خودت چه فکری می‌کنی؟

گفت: برویم سینما. گفتم: برویم سینما. رفتیم سینما. همینقدر بگویم که خوش نگذشت و اوقات تلخ به منزل برگشتیم. اوقاتمان (بی‌ادبی می‌شود)… مرغی بود و با هم حرف نمی‌زدیم. زینا به حرف آمد و گفت: تقصیر تو بود. بدون آنکه نگاهش بکنم پرسیدم: چرا تقصیر من؟ گفت: چرا مرا به این سینما بردی؟ دیدم سر ستیزه دارد. جواب ندادم. برآشفت که چرا جواب نمی‌دهی. خلاصه آنکه ناسازگاری شروع شد و دوره قهر و آشتی مانند شب و روز توالی غیرمطبوعی پیدا کرد.

 

اگر به کتاب قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار علاقه دارید می‌توانید در بخش معرفی آثار سیدمحمدعلی جمالزاده در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده‌ی چیره‌دست نیز آشنا شوید.