«چرا ملتها شکست میخورند؟» با نام کامل « چرا ملتها شکست می خورند: ریشههای قدرت، شکوفایی و فقر» اثری است از دارون عجم اوغلو (اقتصاددان آمریکایی و زادهی ترکیه، متولد ۱۹۶۷) و جیمز رابینسون (اقتصاددان بریتانیایی، متولد ۱۹۶۰) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این کتاب سعی دارد به بررسی دلایل پیشرفت برخی کشورها و عقبماندگی برخی دیگر از کشورها بپردازد.
دربارهی چرا ملتها شکست میخورند؟
نویسندگان این کتاب همراه با گروهی از اقتصاددانان شرط توسعه را گذر از نظام الیگارشی (حکومت گروههای خاص یا به تعبیر مترجمان اندکسالاری) میدانند و سعی دارند شرایط اقتصادی موثر بر شکلگیری و فروپاشی نظامهای اندکسالار را تبیین کنند. این دیدگاه تحولی بزرگ در اندیشه اقتصادی است.
چرا ملتها شکست میخورند نشان میدهد هرجا شکوفایی اقتصادی به بار مینشیند الیگارشی رخت بربسته و هرجا اقتصاد زمین میخورد الیگارشی حاکم است. تجربه کشورهای مختلف از اروپای شرقی و شوروی سابق گرفته تا آفریقا و آمریکای لاتین مسجل ساخته است نمیتوان در حکومتهای اندکسالار با سرمایهگذاریهای دولتی، حمایت از صنایع داخلی، خصوصیسازی، آزادسازی قیمتها، تجارت آزاد، و… گامی بهسوی بهبود عملکرد اقتصادی برداشت.
مسئله اقتصادی همه کشورهای در حال توسعه مهار الیگارشی است. اقتصاد و اقتصاددانان اگر میخواهند به مردم کمک کنند باید رمز مقابله با الیگارشی را شناسایی و با سیاستهای اقتصادی زمینه محو الیگارشی را فراهم نمایند.
سقوط ملتها که داستان بسیاری از آنها به روایتی جذاب در کتاب چرا ملتها شکست میخورند آمده است همگی محصول اندکسالاری است. گریز از این پرتگاه تنها با هشیاری و توانمندی مردم امکانپذیر میشود. مطالعه و شناخت کشورهایی که به ورطه اندکسالاری سقوط کردند آگاهی بخش مردم است و از همین رو باید داستان همه کشورهایی را که اسیر اندکسالاری شدند خواند و از تجربههای آنها آموخت.
چرا ملتها شکست میخورند با مرور تجربه بسیاری از کشورها، بزنگاههای تاریخی که یک کشور را به دام اندکسالاری میاندازد یا به عبور از اندکسالاری میانجامد بهما میآموزد.
نویسندگان کتاب عواملی مثل جغرافیا، آبوهوا، منابع طبیعی و فرهنگ را به عنوان عواملی که ملتها را به فقیر و غنی تقسیم کنند، رد میکنند. در عوض آنها موسسات سیاسی و اقتصادی که برآمده از خود ملتها هستند را عامل پیشرفت اقتصادی میداند. این کتاب حکومتها را به دو دسته تقسیم میکند: مشارکتی و انحصاری در حکومتهای مشارکتی موسسات اقتصادی و سیاسی بهجای اینکه مشارکت در امور اقتصادی را محدود به عدهای معدود از خواص و سازمانهای دولتی نمایند، باعث تشویق و ترغیب اکثریت مردم برای مشارکت در امور اقتصادی میشوند. این امر مستلزم وجود قانون و ضوابط قوی در رابطه با حق مالکیت خصوصی، حاکمیت بیطرفانه قانون، خدمات همگانی با امکان تبادل و قراردادهای عادلانه، امکان ورود شرکتهای جدید به بازار و دولتی که خواهان ودارای قابلیت اجرای این شرایط و پیش نیازها باشد است.
در نقطه مقابل موسسات مشارکتی، موسسات اقتصادی انحصاری با بهکار گرفتن امکانات و منابع اکثریت در خدمت منافع گروهی محدود و انگشتشمار قرار دارند. آنها نه مدافع حق مالکیت میباشند و نه باعث ایجاد انگیزه برای فعالیتهای اقتصادی میشوند. در این حکومتها شروع یک کسب و کار جدید غیرممکن است، چراکه بازار بهصورت انحصاری در دست دولت یا نور چشمیها خواهد بود.
باید اشاره کرد که کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» برای خواننده غیر متخصص نوشته شده است و یکی از پروفروش ترین کتاب های قرن می باشد. در حقیقت، این کتاب سعی میکند پایهایترین سؤال اقتصاد و سیاست جهانی را جواب بدهد که چرا بعضی کشورها، مانند نروژ، در حال شکوفایی هستند ولی بعضی کشورها، مانند مالی، در حال سقوط.
کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۸ با بیش از ۴۳ هزار رای و حدود ۴ هزار نقد و نظر است.
ترجمه در ایران
این کتاب با ترجمهی محسن میردامادی و محمدحسین نعیمیپور و ویراستاری علیرضا بهشتی شیرازی در نشر روزنه و با ترجمهی مراد فرهادپور در نشر دنیای اقتصاد منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران سال ۱۳۹۳ عرضه شد.
فهرست مطالب چرا ملتها شکست میخورند؟
- فصل اول: خیلی نزدیک، خیلی متفاوت
- فصل دوم: نظریههایی که جواب نمیدهند
- فصل سوم: تولید فقر و غنا
- فصل چهارم: تفاوتهای کوچک و برهههای سرنوشت ساز ۱: وزن تاریخ
- فصل پنجم: من آینده را دیدهام، و نتیجه بخش است: رشد تحت سلطه نهادهای استثماری
- فصل ششم: جدایی
- فصل هفتم: نقطه عطف
- فصل هشتم: در سرزمین ما نه: موانع توسعه
- فصل نهم: توسعه معکوس
- فصل دهم: «پراکندگی رفاه»
- فصل یازدهم: چرخه تکاملی
- فصل دوازدهم: چرخه شوم
- فصل سیزدهم: امروزه چرا ملتها شکست میخورند
- فصل چهادهم: در همشکستن قالب
- فصل پانزدهم: «فهم فقر و غنا»
بخشی از چرا ملتها شکست میخورند؟
در تابستان ۱۹۴۵، زمانی که جنگ جهانی دوم رو به پایان بود استعمار ژاپن در شبه جزیره کره از هم فروپاشید. یک ماه از تسلیم بدون قید و شرط ژاپن در ۱۵ آگوست همان سال نگذشته بود که کره در مدار ۳۸ درجه به دو حیطهی نفوذ تقسیم شد. جنوب، توسط ایالات متحده اداره میشد و شمال، توسط روسیه. در ژوئن ۱۹۵۰، زمانی که کره جنوبی به اشغال ارتش کره جنوبی به اشغال ارتش کره شمالی در آمد صلح پر تنش و جنگ سرد میان دو ابرقدرت جای خود را به جنگ خونین کره داد.
در ابتدا کره شمالی تهاجمات گستردهای را سازماندهی کرد و «سئول» پایتخت جنوب را گرفت، اما تا پاییز به کلی عقب رانده شد. از آن پس بود که «هوانگ پیونگ وو» و برادرش از هم جدا شدند. هوانگ پیونگ وون خوش اقبال بود که پنهان شد و از افتادن به دست ارتش کره شمالی گریخت. او در جنوب اقامت گزید و به عنوان یک داروساز مشغول به کار شد. برادر وی پزشکی بود که در سئول، مجروحان ارتش کره جنوبی را درمان میکرد. با عقب نشینی کره شمالی او را به شمال بردند.
این دو که در سال ۱۹۵۰ از هم جدا شده بودند پس از یک جدایی طولانی ۵۰ ساله در سال ۲۰۰۰ برای اولین بار یکدیگر را در سئول ملاقات کردند؛ یعنی پس از آن که سرانجام دو دولت توافق کردند برنامهی محدودی را برای پیوند مجدد خانوادهها به اجرا درآورند.
برادر «هوانگ پین وون» به عنوان پزشک در نیروی هوایی به کار گرفته شد، که در یک دیکتاتوری نظامی شغل خوبی به حساب میآمد. اما در کره شمالی حتی آنهایی که از امتیازات ویژه برخوردار بودند وضعشان تعریفی نداشت.
در صورتی که به کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» علاقمند هستید، میتوانید از بخش معرفی کتابهای دارای موضوعات سیاسی با سایر موارد مشابه آشنا شوید. همچنین ممکن است از خواندن کتاب اسلحه، میکروب و فولاد نیز که بیارتباط با این کتاب نیست نیز لذت ببرید.
2 مهر 1401
چرا ملتها شکست میخورند؟
«چرا ملتها شکست میخورند؟» با نام کامل « چرا ملتها شکست می خورند: ریشههای قدرت، شکوفایی و فقر» اثری است از دارون عجم اوغلو (اقتصاددان آمریکایی و زادهی ترکیه، متولد ۱۹۶۷) و جیمز رابینسون (اقتصاددان بریتانیایی، متولد ۱۹۶۰) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این کتاب سعی دارد به بررسی دلایل پیشرفت برخی کشورها و عقبماندگی برخی دیگر از کشورها بپردازد.
دربارهی چرا ملتها شکست میخورند؟
نویسندگان این کتاب همراه با گروهی از اقتصاددانان شرط توسعه را گذر از نظام الیگارشی (حکومت گروههای خاص یا به تعبیر مترجمان اندکسالاری) میدانند و سعی دارند شرایط اقتصادی موثر بر شکلگیری و فروپاشی نظامهای اندکسالار را تبیین کنند. این دیدگاه تحولی بزرگ در اندیشه اقتصادی است.
چرا ملتها شکست میخورند نشان میدهد هرجا شکوفایی اقتصادی به بار مینشیند الیگارشی رخت بربسته و هرجا اقتصاد زمین میخورد الیگارشی حاکم است. تجربه کشورهای مختلف از اروپای شرقی و شوروی سابق گرفته تا آفریقا و آمریکای لاتین مسجل ساخته است نمیتوان در حکومتهای اندکسالار با سرمایهگذاریهای دولتی، حمایت از صنایع داخلی، خصوصیسازی، آزادسازی قیمتها، تجارت آزاد، و… گامی بهسوی بهبود عملکرد اقتصادی برداشت.
مسئله اقتصادی همه کشورهای در حال توسعه مهار الیگارشی است. اقتصاد و اقتصاددانان اگر میخواهند به مردم کمک کنند باید رمز مقابله با الیگارشی را شناسایی و با سیاستهای اقتصادی زمینه محو الیگارشی را فراهم نمایند.
سقوط ملتها که داستان بسیاری از آنها به روایتی جذاب در کتاب چرا ملتها شکست میخورند آمده است همگی محصول اندکسالاری است. گریز از این پرتگاه تنها با هشیاری و توانمندی مردم امکانپذیر میشود. مطالعه و شناخت کشورهایی که به ورطه اندکسالاری سقوط کردند آگاهی بخش مردم است و از همین رو باید داستان همه کشورهایی را که اسیر اندکسالاری شدند خواند و از تجربههای آنها آموخت.
چرا ملتها شکست میخورند با مرور تجربه بسیاری از کشورها، بزنگاههای تاریخی که یک کشور را به دام اندکسالاری میاندازد یا به عبور از اندکسالاری میانجامد بهما میآموزد.
نویسندگان کتاب عواملی مثل جغرافیا، آبوهوا، منابع طبیعی و فرهنگ را به عنوان عواملی که ملتها را به فقیر و غنی تقسیم کنند، رد میکنند. در عوض آنها موسسات سیاسی و اقتصادی که برآمده از خود ملتها هستند را عامل پیشرفت اقتصادی میداند. این کتاب حکومتها را به دو دسته تقسیم میکند: مشارکتی و انحصاری در حکومتهای مشارکتی موسسات اقتصادی و سیاسی بهجای اینکه مشارکت در امور اقتصادی را محدود به عدهای معدود از خواص و سازمانهای دولتی نمایند، باعث تشویق و ترغیب اکثریت مردم برای مشارکت در امور اقتصادی میشوند. این امر مستلزم وجود قانون و ضوابط قوی در رابطه با حق مالکیت خصوصی، حاکمیت بیطرفانه قانون، خدمات همگانی با امکان تبادل و قراردادهای عادلانه، امکان ورود شرکتهای جدید به بازار و دولتی که خواهان ودارای قابلیت اجرای این شرایط و پیش نیازها باشد است.
در نقطه مقابل موسسات مشارکتی، موسسات اقتصادی انحصاری با بهکار گرفتن امکانات و منابع اکثریت در خدمت منافع گروهی محدود و انگشتشمار قرار دارند. آنها نه مدافع حق مالکیت میباشند و نه باعث ایجاد انگیزه برای فعالیتهای اقتصادی میشوند. در این حکومتها شروع یک کسب و کار جدید غیرممکن است، چراکه بازار بهصورت انحصاری در دست دولت یا نور چشمیها خواهد بود.
باید اشاره کرد که کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» برای خواننده غیر متخصص نوشته شده است و یکی از پروفروش ترین کتاب های قرن می باشد. در حقیقت، این کتاب سعی میکند پایهایترین سؤال اقتصاد و سیاست جهانی را جواب بدهد که چرا بعضی کشورها، مانند نروژ، در حال شکوفایی هستند ولی بعضی کشورها، مانند مالی، در حال سقوط.
کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۸ با بیش از ۴۳ هزار رای و حدود ۴ هزار نقد و نظر است.
ترجمه در ایران
این کتاب با ترجمهی محسن میردامادی و محمدحسین نعیمیپور و ویراستاری علیرضا بهشتی شیرازی در نشر روزنه و با ترجمهی مراد فرهادپور در نشر دنیای اقتصاد منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران سال ۱۳۹۳ عرضه شد.
فهرست مطالب چرا ملتها شکست میخورند؟
بخشی از چرا ملتها شکست میخورند؟
در تابستان ۱۹۴۵، زمانی که جنگ جهانی دوم رو به پایان بود استعمار ژاپن در شبه جزیره کره از هم فروپاشید. یک ماه از تسلیم بدون قید و شرط ژاپن در ۱۵ آگوست همان سال نگذشته بود که کره در مدار ۳۸ درجه به دو حیطهی نفوذ تقسیم شد. جنوب، توسط ایالات متحده اداره میشد و شمال، توسط روسیه. در ژوئن ۱۹۵۰، زمانی که کره جنوبی به اشغال ارتش کره جنوبی به اشغال ارتش کره شمالی در آمد صلح پر تنش و جنگ سرد میان دو ابرقدرت جای خود را به جنگ خونین کره داد.
در ابتدا کره شمالی تهاجمات گستردهای را سازماندهی کرد و «سئول» پایتخت جنوب را گرفت، اما تا پاییز به کلی عقب رانده شد. از آن پس بود که «هوانگ پیونگ وو» و برادرش از هم جدا شدند. هوانگ پیونگ وون خوش اقبال بود که پنهان شد و از افتادن به دست ارتش کره شمالی گریخت. او در جنوب اقامت گزید و به عنوان یک داروساز مشغول به کار شد. برادر وی پزشکی بود که در سئول، مجروحان ارتش کره جنوبی را درمان میکرد. با عقب نشینی کره شمالی او را به شمال بردند.
این دو که در سال ۱۹۵۰ از هم جدا شده بودند پس از یک جدایی طولانی ۵۰ ساله در سال ۲۰۰۰ برای اولین بار یکدیگر را در سئول ملاقات کردند؛ یعنی پس از آن که سرانجام دو دولت توافق کردند برنامهی محدودی را برای پیوند مجدد خانوادهها به اجرا درآورند.
برادر «هوانگ پین وون» به عنوان پزشک در نیروی هوایی به کار گرفته شد، که در یک دیکتاتوری نظامی شغل خوبی به حساب میآمد. اما در کره شمالی حتی آنهایی که از امتیازات ویژه برخوردار بودند وضعشان تعریفی نداشت.
در صورتی که به کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» علاقمند هستید، میتوانید از بخش معرفی کتابهای دارای موضوعات سیاسی با سایر موارد مشابه آشنا شوید. همچنین ممکن است از خواندن کتاب اسلحه، میکروب و فولاد نیز که بیارتباط با این کتاب نیست نیز لذت ببرید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، اقتصادی، سیاسی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، جیمز رابینسون، دارون عجم اوغلو، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب