«مستاجر وایلدفل هال» اثری است از آن برونته (شاعر و نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۲۰ تا ۱۸۴۹) که در سال ۱۸۴۸ منتشر شده است. این کتاب تلاشی است برای بیان حقیقت و درهم شکستن افسانههای رمانتیکی که دربارهی عشق نوشته شدهاند.
دربارهی مستاجر وایلدفل هال
مستأجر وایلدفل هال دومین و آخرین رمان به سبک نامهنگارانه نوشتهی آن برونته، شاعر و نویسندهی انگلیسی است که در سال ۱۸۴۸ با نام مستعار اکتون بِل منتشر شد. این رمان یکی از تکان دهندهترین رمانهای خواهران برونته است که موفقیتی خارقالعاده پیدا کرد. پس از مرگ آن، خواهرش شارلوت تا سال ۱۸۴۵ از چاپ مجدد آن در انگلستان جلوگیری کرد.
خواهران برونته از نویسندگان کلاسیک ادبیات محسوب میشوند که هر کدام با نوشتن یک کتاب به شهرت رسیدند. کتاب «مستاجر وایلدفل هال» تلاشی است برای بیان حقیقت و درهم شکستن افسانههای رمانتیکی درباره عشق نوشته شده بودند.
این رمان به باور بسیاری از منتقدین یکی از نخستین رمانهای فمنیستی است. این دیدگاه «آن» از ابزار حقیقت در رمان مستأجر وایلدهال، روی تفسیر کتاب جین ایر و بلندیهای بادگیر به قلم خواهرانش تأثیر گذاشته و سطح آنها را به طور قابل ملاحظهای بالا برده است.
اما واقعیات و نیروی اعمال شده روی خوانندگان رمان مستاجر وایلد فل هال، موجب ضربه و ناراحتی روحی، حتی روی آن تعداد از مرورکنندههای این رمان شده است که به تواناییهای قابل ملاحظه مولف آن واکنش نشان دادهاند. چارلز کینگزلی، منتقد مجله فریزر، توانایی و جسارت آن در خلق یک کتاب جالب را مورد تایید قرار داده و عقیده دارد که ما باید از نویسندهای مانند «آن» «برای برملا کردن باطن کثیف جامعه انگلیس در ورای ظاهرتر و تمیزش» سپاسگزار باشیم.
البته خود برونته نیز به خشونت غیرضروری و لحن تند قلماش پی برده است. از سوی دیگر آقای شارپ، منتقد مجله لندن عقیده دارد که علاقه شدید و استعداد موجود در این رمان باید به صورت مثبت مورد بررسی قرار بگیرد، زیرا احتمال دارد که خانمهای خواننده این رمان دلشان بخواهد، همان شیوهها را خودشان به مورد اجرا بگذارند و از همان کلمات خشن که در این کتاب در اختیارشان قرار میدهیم استفاده کنند و عین همان ها را در صفحه شارپ مجله به خود ما منعکس کردهاند.
با مقایسه خصوصیات اخلاقی عالی، خواننده این رمان سردرگم میماند که «اکتون بل» مرد است یا زن. یک فرضیه برای حل این چیستان میتواند این باشد که شوهر این خانم مولف یا یک آشنای مرد او را در نوشتن این رمان یاری میداده است.جای تعجب اینجا است که رمان «مستاجر وایلد فل هال» به قلم کوچکترین خواهران برانته نوشته شده است که حتی در سن ۱۹ سالگی اشکال تکلم داشت و خواهرانش از این میترسیدند که خانم اینگهم، صاحبکار او خیال خواهد کرد که او ذاتاً ناتوان است.
یک دهه بعد، به نظر یکی از ناشرین لندن بنام جرج اسمیت، آن برانته با اشعار و دو تا از رمانهایش که مایه افتخار او بودند، یک زن ملایم رسیده بود، نه عاجز و ناتوان که به حمایت احتیاج داشته باشد، نوعی حالت تمنا داشت که موجب دلسوزی میشد. «آن» با علم بهدرستی هدفاش، از این دیدگاههای خشن شدیداً در عذاب بود.
اصل نسخه دستنویس کتاب «مستاجر وایلد فل هال» باقی نمانده است. از نامه گیلبرت مارکهم فرستاده شده به هالفورد استنباط میشود که «آن برانته» این کتاب را بین تابستان ۱۸۴۶ تا ماه ژوئن ۱۸۴۷ نوشته بود. زیرا در فاصله ماههای آگوست و نوامبر ۱۸۴۷، «آن» سرگرم اصلاح نسخه اول کتاب اگنس گری خودش قبل از این کتاب بوده است، اما پس از چاپ آن در ماه دسامبر، «آن» فرصت لازم برای نوشتن کتاب مستاجر وایلد فل هال را در اختیار داشته است.
در اصل کتاب «مستاجر» به قلم خود آن برانته که در کتابخانه دانشگاه پرینستن موجود است.
داستان این رمان درباره دختری نقاش است که دل به آرتور می بازد و به قصر او می رود اما دنیای پر از عیش و نوش آرتور جای او نیست پس هلن راه وایلدفل هال زادگاهش را در پیش می گیرد. مارکهام دلباخته هم منتظر اوست و البته شایعاتی بس غریب.
«مستأجر وایلدفل هال» در زمان حیات «آن برونته» به موفقیت زیادی دست یافت اما خواهر وی، شارلوت، بعد از مرگ او، جلوی انتشار کتابش را گرفت. چاپ این کتاب با استقبال زیادی مواجه شد و شش هفته بعد از انتشار، تمام نسخههای آن به پایان رسید.
کتاب «مستأجر وایلدفل هال» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۹ با بیش از ۱۰۵ هزار رای و ۶۴۰۰ نقد و نظر است. در ایران، این کتاب توسط رضا رضایی به فارسی ترجمه شده است.
داستان مستاجر وایلدفل هال
این رمان مجموعهای از نامههای گیلبرت مارکهام به دوستش در مورد ملاقات خود با بیوهزنی جوان و مرموز به نام هلن گراهام است، که با پسر جوان و خدمتکارش به عمارت متروک وایلدفل، عمارتی مربوط به عصر الیزابت میآید. او برخلاف هنجارهای اوایل قرن نوزدهم، با دنبال کردن حرفهی هنرمندی و فروش تصاویرش کسب درآمد میکند. گوشهگیری سفت و سخت او به زودی باعث شایعاتی در دهکده همسایه شده و از جامعه طرد میشود.
گیلبرت با امتناع از باور موضوعاتی که سبب رسوائی او شده، با دوستی وی، به گذشتهاش پی میبرد. هلن دفتر خاطرات روزانهای به گیلبرت میدهد، که وقایعنگار زوال جسمی و روحی همسرش از طریق نوشیدن مشروبات الکلی و هرزهگی در جامعه بیبندوبار اشرافی است. او سرانجام با پسرش، که نومیدانه آرزو میکند از شر پدر در امان باشد فرار میکند.
بخشهایی از مستاجر وایلدفل هال
در حال رفتن به طرف اتاق خودم بودم که روی پلهها، همان دختر زیبای حدود نوزده ساله را دیدم که لباس شیکی به تن داشت، صورتی گرد و زیبا با زلفهای قشنگ و ما را چش قهوهای رنگ خود ایستاده بود. لازم نمیدانم به تو بگویم که او خواهرم رز بود. میدانم که او هنوز هم یک دختر آرام و بدون شک دوستداشتنی است و خبر نداشتم که چند سال بعد زن کسی خواهد شد که بهترین دوست من است که در آن موقع هفده ساله بود و موهای بور کوتاهی داشت.
در موقع ورود به اتاق نشیمن، آن زن محترم را دیدیم که در نزدیکی آتش در روی صندلی دستهدار نشسته و طبق معمول همیشه کار دیگری برای انجام دادن نداشت، مشغول کاموا بافی بود. قبلاً منقل را آماده و برای آمدن ما آتش را روشن کرده بود و خدمتکار نیز در همان موقع سینی چایی را آورده بود، رفت و از کمد چوب بلوط در کنار دیوار، ظرف شکر و قاشقهای چایخوری را آورد.
………………………
این گل بوی گلهای تابستانی را ندارد، اما سختیهایی را پشت سر گذاشته که گلهای تابستانی طاقتشان را ندارند. باران سرد زمستان تنها خوراکش بود و آفتاب بی رمق زمستان تنها گرمای آن. بادهای سرد آن را نخشکاندند و ساقهاش را نشکستند، و یخبندان بیامان هم آن را نسوزاند. نگاه کن، گیلبرت هنوز تر و تازه است و شکوفا، آنطور که هر گلی باید باشد، با آنکه هنوز هم برف سرد روی گلبرگهایش نشسته.
اگر جوان بیتجربهای به راهی نرود که شخصیتهای منفی کتابم رفته اند، و اگر دوشیزهای احساساتی مرتکب خطایی نشود که قهرمان کتابم شده است، در این صورت کتابم فایدهای داشته است. اما اگر خوانندهای بیشتر غم نصیبش شود تا شادی، و با ذهنی ناراحت کتابم را ببندد من فروتنانه از او عذر میخواهم، زیرا به هیچ وجه قصد نداشتهام که خوانندهام را غمگین یا ناراحت کنم.
اگر به کتاب «مستاجر وایلدفل هال» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین آثار اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای این آثار آشنا شوید.
21 دی 1401
مستاجر وایلدفل هال
«مستاجر وایلدفل هال» اثری است از آن برونته (شاعر و نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۲۰ تا ۱۸۴۹) که در سال ۱۸۴۸ منتشر شده است. این کتاب تلاشی است برای بیان حقیقت و درهم شکستن افسانههای رمانتیکی که دربارهی عشق نوشته شدهاند.
دربارهی مستاجر وایلدفل هال
مستأجر وایلدفل هال دومین و آخرین رمان به سبک نامهنگارانه نوشتهی آن برونته، شاعر و نویسندهی انگلیسی است که در سال ۱۸۴۸ با نام مستعار اکتون بِل منتشر شد. این رمان یکی از تکان دهندهترین رمانهای خواهران برونته است که موفقیتی خارقالعاده پیدا کرد. پس از مرگ آن، خواهرش شارلوت تا سال ۱۸۴۵ از چاپ مجدد آن در انگلستان جلوگیری کرد.
خواهران برونته از نویسندگان کلاسیک ادبیات محسوب میشوند که هر کدام با نوشتن یک کتاب به شهرت رسیدند. کتاب «مستاجر وایلدفل هال» تلاشی است برای بیان حقیقت و درهم شکستن افسانههای رمانتیکی درباره عشق نوشته شده بودند.
این رمان به باور بسیاری از منتقدین یکی از نخستین رمانهای فمنیستی است. این دیدگاه «آن» از ابزار حقیقت در رمان مستأجر وایلدهال، روی تفسیر کتاب جین ایر و بلندیهای بادگیر به قلم خواهرانش تأثیر گذاشته و سطح آنها را به طور قابل ملاحظهای بالا برده است.
اما واقعیات و نیروی اعمال شده روی خوانندگان رمان مستاجر وایلد فل هال، موجب ضربه و ناراحتی روحی، حتی روی آن تعداد از مرورکنندههای این رمان شده است که به تواناییهای قابل ملاحظه مولف آن واکنش نشان دادهاند. چارلز کینگزلی، منتقد مجله فریزر، توانایی و جسارت آن در خلق یک کتاب جالب را مورد تایید قرار داده و عقیده دارد که ما باید از نویسندهای مانند «آن» «برای برملا کردن باطن کثیف جامعه انگلیس در ورای ظاهرتر و تمیزش» سپاسگزار باشیم.
البته خود برونته نیز به خشونت غیرضروری و لحن تند قلماش پی برده است. از سوی دیگر آقای شارپ، منتقد مجله لندن عقیده دارد که علاقه شدید و استعداد موجود در این رمان باید به صورت مثبت مورد بررسی قرار بگیرد، زیرا احتمال دارد که خانمهای خواننده این رمان دلشان بخواهد، همان شیوهها را خودشان به مورد اجرا بگذارند و از همان کلمات خشن که در این کتاب در اختیارشان قرار میدهیم استفاده کنند و عین همان ها را در صفحه شارپ مجله به خود ما منعکس کردهاند.
با مقایسه خصوصیات اخلاقی عالی، خواننده این رمان سردرگم میماند که «اکتون بل» مرد است یا زن. یک فرضیه برای حل این چیستان میتواند این باشد که شوهر این خانم مولف یا یک آشنای مرد او را در نوشتن این رمان یاری میداده است.جای تعجب اینجا است که رمان «مستاجر وایلد فل هال» به قلم کوچکترین خواهران برانته نوشته شده است که حتی در سن ۱۹ سالگی اشکال تکلم داشت و خواهرانش از این میترسیدند که خانم اینگهم، صاحبکار او خیال خواهد کرد که او ذاتاً ناتوان است.
یک دهه بعد، به نظر یکی از ناشرین لندن بنام جرج اسمیت، آن برانته با اشعار و دو تا از رمانهایش که مایه افتخار او بودند، یک زن ملایم رسیده بود، نه عاجز و ناتوان که به حمایت احتیاج داشته باشد، نوعی حالت تمنا داشت که موجب دلسوزی میشد. «آن» با علم بهدرستی هدفاش، از این دیدگاههای خشن شدیداً در عذاب بود.
اصل نسخه دستنویس کتاب «مستاجر وایلد فل هال» باقی نمانده است. از نامه گیلبرت مارکهم فرستاده شده به هالفورد استنباط میشود که «آن برانته» این کتاب را بین تابستان ۱۸۴۶ تا ماه ژوئن ۱۸۴۷ نوشته بود. زیرا در فاصله ماههای آگوست و نوامبر ۱۸۴۷، «آن» سرگرم اصلاح نسخه اول کتاب اگنس گری خودش قبل از این کتاب بوده است، اما پس از چاپ آن در ماه دسامبر، «آن» فرصت لازم برای نوشتن کتاب مستاجر وایلد فل هال را در اختیار داشته است.
در اصل کتاب «مستاجر» به قلم خود آن برانته که در کتابخانه دانشگاه پرینستن موجود است.
داستان این رمان درباره دختری نقاش است که دل به آرتور می بازد و به قصر او می رود اما دنیای پر از عیش و نوش آرتور جای او نیست پس هلن راه وایلدفل هال زادگاهش را در پیش می گیرد. مارکهام دلباخته هم منتظر اوست و البته شایعاتی بس غریب.
«مستأجر وایلدفل هال» در زمان حیات «آن برونته» به موفقیت زیادی دست یافت اما خواهر وی، شارلوت، بعد از مرگ او، جلوی انتشار کتابش را گرفت. چاپ این کتاب با استقبال زیادی مواجه شد و شش هفته بعد از انتشار، تمام نسخههای آن به پایان رسید.
کتاب «مستأجر وایلدفل هال» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۹ با بیش از ۱۰۵ هزار رای و ۶۴۰۰ نقد و نظر است. در ایران، این کتاب توسط رضا رضایی به فارسی ترجمه شده است.
داستان مستاجر وایلدفل هال
این رمان مجموعهای از نامههای گیلبرت مارکهام به دوستش در مورد ملاقات خود با بیوهزنی جوان و مرموز به نام هلن گراهام است، که با پسر جوان و خدمتکارش به عمارت متروک وایلدفل، عمارتی مربوط به عصر الیزابت میآید. او برخلاف هنجارهای اوایل قرن نوزدهم، با دنبال کردن حرفهی هنرمندی و فروش تصاویرش کسب درآمد میکند. گوشهگیری سفت و سخت او به زودی باعث شایعاتی در دهکده همسایه شده و از جامعه طرد میشود.
گیلبرت با امتناع از باور موضوعاتی که سبب رسوائی او شده، با دوستی وی، به گذشتهاش پی میبرد. هلن دفتر خاطرات روزانهای به گیلبرت میدهد، که وقایعنگار زوال جسمی و روحی همسرش از طریق نوشیدن مشروبات الکلی و هرزهگی در جامعه بیبندوبار اشرافی است. او سرانجام با پسرش، که نومیدانه آرزو میکند از شر پدر در امان باشد فرار میکند.
بخشهایی از مستاجر وایلدفل هال
در حال رفتن به طرف اتاق خودم بودم که روی پلهها، همان دختر زیبای حدود نوزده ساله را دیدم که لباس شیکی به تن داشت، صورتی گرد و زیبا با زلفهای قشنگ و ما را چش قهوهای رنگ خود ایستاده بود. لازم نمیدانم به تو بگویم که او خواهرم رز بود. میدانم که او هنوز هم یک دختر آرام و بدون شک دوستداشتنی است و خبر نداشتم که چند سال بعد زن کسی خواهد شد که بهترین دوست من است که در آن موقع هفده ساله بود و موهای بور کوتاهی داشت.
در موقع ورود به اتاق نشیمن، آن زن محترم را دیدیم که در نزدیکی آتش در روی صندلی دستهدار نشسته و طبق معمول همیشه کار دیگری برای انجام دادن نداشت، مشغول کاموا بافی بود. قبلاً منقل را آماده و برای آمدن ما آتش را روشن کرده بود و خدمتکار نیز در همان موقع سینی چایی را آورده بود، رفت و از کمد چوب بلوط در کنار دیوار، ظرف شکر و قاشقهای چایخوری را آورد.
………………………
این گل بوی گلهای تابستانی را ندارد، اما سختیهایی را پشت سر گذاشته که گلهای تابستانی طاقتشان را ندارند. باران سرد زمستان تنها خوراکش بود و آفتاب بی رمق زمستان تنها گرمای آن. بادهای سرد آن را نخشکاندند و ساقهاش را نشکستند، و یخبندان بیامان هم آن را نسوزاند. نگاه کن، گیلبرت هنوز تر و تازه است و شکوفا، آنطور که هر گلی باید باشد، با آنکه هنوز هم برف سرد روی گلبرگهایش نشسته.
اگر جوان بیتجربهای به راهی نرود که شخصیتهای منفی کتابم رفته اند، و اگر دوشیزهای احساساتی مرتکب خطایی نشود که قهرمان کتابم شده است، در این صورت کتابم فایدهای داشته است. اما اگر خوانندهای بیشتر غم نصیبش شود تا شادی، و با ذهنی ناراحت کتابم را ببندد من فروتنانه از او عذر میخواهم، زیرا به هیچ وجه قصد نداشتهام که خوانندهام را غمگین یا ناراحت کنم.
اگر به کتاب «مستاجر وایلدفل هال» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین آثار اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای این آثار آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: آن برونته، ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب