«دختر کشیش» اثری است از جورج اورول (نویسندهی انگلیسی، از ۱۹۰۳ تا ۱۹۵۰) که در سال ۱۹۳۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی دختری به نام دوروتی میپردازد که تحت تعلیمات خشک پدر کشیش خود قرار داشته است.
دربارهی دختر کشیش
دختر کشیش کتابی است نوشته جورج اورول نویسنده انگلیسی که اولین بار در سال ۱۹۳۵ در شهر لندن منتشر شد. این داستان همچون نوشتههای دیگر جورج اورول یک داستان انتقادی است. دورتی شخصیت داستان است و البته که همخوان با قرن حاضر. در حقیقت، دختر کشیش کتابی است با دنیایی متفاوت و نگارشی سادهتر از هر چیز که اورول تاکنون نوشته است.
در این کتاب دوروتی به خاطر ترس از پدرش، کشیش نایپ هیل، وظایف خود را در رابطه با نظافت و نگهداری خانه به خوبی انجام می دهد. تمام فکر او درگیر لباس هایی است که قرار است برای نمایش مدرسه ی کلیسا درست کند. اما اتفاقی باعث می شود که زندگی روتین و روزمره ی دوروتی کاملا به هم بریزد و او سر از خیابان های لندن دربیاورد.
دوروتی در این شهر بزرگ، اندکی پول در جیب دارد اما مشکل اینجاست که حتی نام خودش را نیز نمی تواند به خاطر آورد. اورول در رمان دختر کشیش، از بیکاری، فقر و گرسنگی سخن می گوید و شخصیتی را به تصویر می کشد که ایمانش، به واسطه ی واقعیت های اجتماعی به چالش کشیده می شوند؛ واقعیت هایی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهند داد.
کتاب دختر کشیش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۲ با بیش از ۸۵۰۰ رای و ۸۱۰ نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمهی مترجمان مختلفی مانند بهناز پیاده، شیما فاتحی، غلامحسین سالمی، کیمیا مرادقلی، علی منیری و مهدی افشار به بازار عرضه شده است.
داستان دختر کشیش
شخصیت اصلی داستان دختر کشیش (دوروتی) است که در محیطی خشک، یعنی خانهی پدرش (کشیش) زندگی میکند. دوروتی دختری است که از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجر گرایانهی پدرش بزرگ شدهاست. هر چند دوروتی تا حدودی روحیهی منحصر به فردی دارد.
دختر کشیش نمایندهی مسیحیتی پیش پا افتاده و خشک مقدس است. وضعیتی که کشیش برای دخترش ایجاد کردهاست و مشکلاتی که دوروتی با آنها دست و پنجه نرم میکند (مانند بدهیها و فقر) ذهنیت اصلی داستان است و دوروتی تا قبل از فراموشی و زندگی عادیش تنها به همین مسائل فکرمی کند.
در بخشی از کتاب دوروتی فراموشی میگیرد. و به دنیایی جدید پای میگذارد. دنیایی که کاملاً متفاوت از دنیای گذشتهاست. و دوروتی تنها و درمانده از پس آن بر میآید. زمانی است که او حتی به دعا و نیایش نیز فکر نمیکند. و کلیسا در برابرش تقریباً هالهای غبار آلود در ذهن درمانده اش است. کلیسایی که از کودکی برای آن فعالیت کردهاست. دوروتی در داستان دچار کشمکشهای ذهنیتی در ارتباط با مذهب، فقر، پدرش، کلیسا و غیره میشود. که در دورهی فراموشیش به آنها فکر کردهاست.
در فصلی از کتاب، شاهد گفتگوهای نیم خطی و کوتاهی از شخصیتهای بیخانمان داستان هستیم که دوروتی نیز جز آنهاست. جایی که سرمای خیابانهایش تا مغز استخوان به من هم نفوذ کرد.
دیدگاهی که دوروتی نسبت به کلیسا و مسائل دیگر پیدا میکند کاملاً طبیعی است. تجربهی دوروتی از زندگی و کار کردن با کارگران فصلی لندن و خوشه چینی، آس و پاسی او و دوستان نیمه راهش و شعرهای تلخی که خوشه چینان در هنگام کار میخواندند، ایمان دوروتی را نسبت به عقاید مذهبی پدرش سست کرد و او خود دریافت که دیگر ایمانی مانند گذشته ندارد.
دوروتی در بخشی از داستان اشاره میکند، به دلیل اینکه شاهد عشقبازی پدر و مادرش بودهاست. از این کار متنفر است و هرگز نمیتواند تحمل کند مردی او را در اغوش گیرد. او پدرش را به موجود عظیم و دیو صفتی تشبیه میکند که مادرش (آن پری کوچک زیبا رو) را تصاحب میکند. این تنفر او منجر به گریز از هم بستری با مردها میشود. و هرگز ازدواج نمیکند. علت همان تماشای پدر و مادرش است. که اشارهای کوچک به نظریات روانشناسانهی فروید دارد.
بخشی از دختر کشیش
در دلش شکى راه یافت. مسألهاى که او تا آن زمان به آن نیندیشیده بود. آیا او توانایى بازگشت به خانه را داشت و اصلاً جسارتش را در خود مىدید؟ آیا او توانایى مواجه شدن با مردم نایپهیل را داشت؟ گرچه دوست نداشت به این مسائل بیندیشد، ولى آیا کسى با این همه برچسب بىآبرویى قادر است به شهر کوچکى که بیش از دو هزار نفر جمعیت ندارد برگردد؟
او قادر به تصمیمگیرى نبود. در یک لحظه فکر کرد که جریان فرار او آنقدر احمقانه است که احتمال این که کسى او را باور نکرده باشد، وجود دارد. مثلاً آقاى واربورتون قادر بود همهى آنها را تکذیب نماید و مطمئنا این کار را هم مىکرد، ولى لحظهاى بعد یادش آمد که آقاى واربورتون به خارج سفر کرده و نمىتوان او را پیدا کرد، مگر آن که آن خبر در روزنامههاى اروپایى هم انتشار یافته باشد.
اگر به کتاب «دختر کشیش» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی آثار جورج اورول در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده آشنا شوید.
18 بهمن 1401
دختر کشیش
«دختر کشیش» اثری است از جورج اورول (نویسندهی انگلیسی، از ۱۹۰۳ تا ۱۹۵۰) که در سال ۱۹۳۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی دختری به نام دوروتی میپردازد که تحت تعلیمات خشک پدر کشیش خود قرار داشته است.
دربارهی دختر کشیش
دختر کشیش کتابی است نوشته جورج اورول نویسنده انگلیسی که اولین بار در سال ۱۹۳۵ در شهر لندن منتشر شد. این داستان همچون نوشتههای دیگر جورج اورول یک داستان انتقادی است. دورتی شخصیت داستان است و البته که همخوان با قرن حاضر. در حقیقت، دختر کشیش کتابی است با دنیایی متفاوت و نگارشی سادهتر از هر چیز که اورول تاکنون نوشته است.
در این کتاب دوروتی به خاطر ترس از پدرش، کشیش نایپ هیل، وظایف خود را در رابطه با نظافت و نگهداری خانه به خوبی انجام می دهد. تمام فکر او درگیر لباس هایی است که قرار است برای نمایش مدرسه ی کلیسا درست کند. اما اتفاقی باعث می شود که زندگی روتین و روزمره ی دوروتی کاملا به هم بریزد و او سر از خیابان های لندن دربیاورد.
دوروتی در این شهر بزرگ، اندکی پول در جیب دارد اما مشکل اینجاست که حتی نام خودش را نیز نمی تواند به خاطر آورد. اورول در رمان دختر کشیش، از بیکاری، فقر و گرسنگی سخن می گوید و شخصیتی را به تصویر می کشد که ایمانش، به واسطه ی واقعیت های اجتماعی به چالش کشیده می شوند؛ واقعیت هایی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهند داد.
کتاب دختر کشیش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۲ با بیش از ۸۵۰۰ رای و ۸۱۰ نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمهی مترجمان مختلفی مانند بهناز پیاده، شیما فاتحی، غلامحسین سالمی، کیمیا مرادقلی، علی منیری و مهدی افشار به بازار عرضه شده است.
داستان دختر کشیش
شخصیت اصلی داستان دختر کشیش (دوروتی) است که در محیطی خشک، یعنی خانهی پدرش (کشیش) زندگی میکند. دوروتی دختری است که از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجر گرایانهی پدرش بزرگ شدهاست. هر چند دوروتی تا حدودی روحیهی منحصر به فردی دارد.
دختر کشیش نمایندهی مسیحیتی پیش پا افتاده و خشک مقدس است. وضعیتی که کشیش برای دخترش ایجاد کردهاست و مشکلاتی که دوروتی با آنها دست و پنجه نرم میکند (مانند بدهیها و فقر) ذهنیت اصلی داستان است و دوروتی تا قبل از فراموشی و زندگی عادیش تنها به همین مسائل فکرمی کند.
در بخشی از کتاب دوروتی فراموشی میگیرد. و به دنیایی جدید پای میگذارد. دنیایی که کاملاً متفاوت از دنیای گذشتهاست. و دوروتی تنها و درمانده از پس آن بر میآید. زمانی است که او حتی به دعا و نیایش نیز فکر نمیکند. و کلیسا در برابرش تقریباً هالهای غبار آلود در ذهن درمانده اش است. کلیسایی که از کودکی برای آن فعالیت کردهاست. دوروتی در داستان دچار کشمکشهای ذهنیتی در ارتباط با مذهب، فقر، پدرش، کلیسا و غیره میشود. که در دورهی فراموشیش به آنها فکر کردهاست.
در فصلی از کتاب، شاهد گفتگوهای نیم خطی و کوتاهی از شخصیتهای بیخانمان داستان هستیم که دوروتی نیز جز آنهاست. جایی که سرمای خیابانهایش تا مغز استخوان به من هم نفوذ کرد.
دیدگاهی که دوروتی نسبت به کلیسا و مسائل دیگر پیدا میکند کاملاً طبیعی است. تجربهی دوروتی از زندگی و کار کردن با کارگران فصلی لندن و خوشه چینی، آس و پاسی او و دوستان نیمه راهش و شعرهای تلخی که خوشه چینان در هنگام کار میخواندند، ایمان دوروتی را نسبت به عقاید مذهبی پدرش سست کرد و او خود دریافت که دیگر ایمانی مانند گذشته ندارد.
دوروتی در بخشی از داستان اشاره میکند، به دلیل اینکه شاهد عشقبازی پدر و مادرش بودهاست. از این کار متنفر است و هرگز نمیتواند تحمل کند مردی او را در اغوش گیرد. او پدرش را به موجود عظیم و دیو صفتی تشبیه میکند که مادرش (آن پری کوچک زیبا رو) را تصاحب میکند. این تنفر او منجر به گریز از هم بستری با مردها میشود. و هرگز ازدواج نمیکند. علت همان تماشای پدر و مادرش است. که اشارهای کوچک به نظریات روانشناسانهی فروید دارد.
بخشی از دختر کشیش
در دلش شکى راه یافت. مسألهاى که او تا آن زمان به آن نیندیشیده بود. آیا او توانایى بازگشت به خانه را داشت و اصلاً جسارتش را در خود مىدید؟ آیا او توانایى مواجه شدن با مردم نایپهیل را داشت؟ گرچه دوست نداشت به این مسائل بیندیشد، ولى آیا کسى با این همه برچسب بىآبرویى قادر است به شهر کوچکى که بیش از دو هزار نفر جمعیت ندارد برگردد؟
او قادر به تصمیمگیرى نبود. در یک لحظه فکر کرد که جریان فرار او آنقدر احمقانه است که احتمال این که کسى او را باور نکرده باشد، وجود دارد. مثلاً آقاى واربورتون قادر بود همهى آنها را تکذیب نماید و مطمئنا این کار را هم مىکرد، ولى لحظهاى بعد یادش آمد که آقاى واربورتون به خارج سفر کرده و نمىتوان او را پیدا کرد، مگر آن که آن خبر در روزنامههاى اروپایى هم انتشار یافته باشد.
اگر به کتاب «دختر کشیش» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی آثار جورج اورول در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، جورج اورول، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب