«دومین شانس» اثری است از کنستانتین ویرژیل گئورگیو (نویسنده رومانیایی، از ۱۹۱۶ تا ۱۹۹۲) که در سال ۱۹۵۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای سلطهی کمونیسم بر اروپای شرقی بعد از جنگ جهانی دوم میپردازد.
دربارهی دومین شانس
دومین شانس نام یک کتاب ادبی است که توسط کنستانتین ویرژیل گئورگیو، نویسندهی اهل رومانی نوشته شدهاست. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
همزمان با پایان جنگ دوم جهانی و سقوط فاشیسم در آلمان و آزادی بشر از یوغ نظام هیتلری و درست هنگامی که در بخشی از اروپا و امریکا از پای درآمدن غول نازیسم را جشن گرفتند ، در بخش دیگری از جهان غرب نوع جدیدی از نظام سلطه رفته رفته ریشه های خود را در خاک مستحکم می کرد.
سوسیالیسم تحت لوای روسیه کمونیستی با شعارهایی که بر پیشانی نشان داس و چکش داشتند بر اروپای شرقی سایه افکند و اندک اندک این بخش از اروپا تحت قیومیت برادر بزرگ تر، اتحاد جماهیر شوروی، بلوک شرق را به وجود آورد. در این زمان اروپا با موج جدیدی از مهاجران روبرو شد که این بار از وحشت کمونیست ها شهر و دیار را ترک کرده و به آغوش دیگر کشورها پناه بردند.
کنستان ویژیل گئورگیو نویسنده رومانیایی در رمان دومین شانس تصویرگر این برهه خطیر از زندگی مردم اروپای شرقی و به خصوص میهن خود، رومانی است. رمان دومین شانس با هیچ کس سر سازش ندارد تیغ تیز انتقاد ویرژیل گئورگیو به همان نسبت که ددمنشی های نظام فاشیستی آلمان و متحدانش را به باد ناسزا می گیرد جنایات و خونریزی های حزب حاکم کمونیسم در رومانی و شوروی را نیز که با رنگ و لعاب برابری و مساوات و احقاق حق کارگران و کشاورزان به وقوع می پیوندد محکوم می کند.
نویسنده از این هم فراتر می رود و سخت به مناسبات مبتنی بر سود و سرمایه که بخش دیگری از جهان غرب یعنی دنیای به اصطلاح آزاد سرمایه داری را سشکل می دهد، می تازد.
کتاب دومین شانس در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ است. این کتاب در ایران با ترجمهای از عبدالرضا هوشنگ داوری به بازار عرضه شده است.
داستان دومین شانس
داستان دومین شانس از مدرسهی نظامی در رومانی و گفتوگویی که میان دو دانشآموز این مدرسه در جریان است آغاز میشود. این دو دانشآموز پیر پیلات و بوریس بودنار نام دارند که بودنار به سبب ردشدن در امتحان از مدرسه اخراج شده است و به خاطر رنجهایی که از کودکی متحمل شده و ناامیدی و سرخوردگی که گرفتارش گشته تصمیم میگیرد به روسیهی شوروی برود، سرزمینی که کمونیستها در آن حکومت میکردند.
دانشآموز اخراجی علت تصمیمش برای رفتن به روسیه را اینطور بیان میکند که در آنجا اگر رنج و دردی هم باشد برای همه است و کسی به تنهایی سختی نمیکشد. در بخش دیگر کتاب ما با بازیگری آشنا میشویم که ادی تال نام دارد و آوازهی شهرتش در رومانی همهجا پیچیده است.
اما به علت یهودی بودن مورد فشار دولت آن کشور که با سیاستهای آلمان نازی هماهنگ است قرار میگیرد به طوری که از کار بیکارش میکنند و خانهاش را هم مصادره مینمایند و بر اثر این فشارها تصمیم میگیرد به فلسطین برود ولی این سفر بنابر مشکلاتی اتفاق نمیافتد و از روی اجبار به روسیه مهاجرت میکند، روسیهای که قرار نیست در آنجا اتفاقات خوبی برایش پیش بیاید.
در همین بخش از کتاب شخصیت میلان پاترنیک به ما معرفی میشود که قاتل هشت هزار یهودی و ارتودکسمذهب است و چنان دست به یهودکشی زده که هیملر رهبر گشتاپو به او میگوید ما حتی در آلمان موفق به نابودکردن همهی یهودیها نشدیم و دولت شما (دولت رومانی) یگانه دولت ناسیونالیستی است که در ان حتی یک یهودی هم یافت نمیشود.
کتاب دومین شانس به سرنوشت این شخصیتهای نامبرده به صورت مستقل و یا در راستای هم میپردازد و همچنین نگاه انتقادی به وضعیت سیاسی جهان آن روزها دارد و نشان میدهد چگونه پس از پایان جنگ در آلمانی که تحت حاکمیت نازیها بوده خشک وتر با هم میسوزد چه در قسمتی که زیر نظر آمریکاییها بوده و یا چه در مناطقی که در اشغال شورویها قرار داشته است.
یا اینکه چطور کسانی که تحصیلکرده بودند و سواد بالایی داشتند مجبور به مهاجرت به کشورهایی مانند آرژانتین یا کانادا میشوند و در آنجا تن به کارهایی مثل ساعتسازی و قطع درختان میدهند. دشمنی کورکورانهی کشورهایی که در زمان جنگ با یکدیگر متحد بودند و پس از پیروزی بر دشمن مشترک روبروی هم قرار گرفتند هم در کتاب مورد اشاره قرار میگیرد.
بخشهایی از دومین شانس
بزرگترین بدبختی که میتواند گریبانگیر یک فرد کمونیست بشود این است که از حزب اخراج شود و مجبور گردد در دنیای سرمایهداری زندگی بکند.
……………………
لهستان کشور بدبختی است. وقتی که نازیها آن را ترک کردند به جز خرابی چیزی بجا نگذاشتند. در هر قدم قبری بود بیچاره لهستان سرتاسر آن مبدل به یک قبرستان وسیع شده بود. در این حال روسها وارد شدند. اینها نیز هر چه را که باقی مانده بود گرفتند. راههای آهن کارخانهها و حتی اجاقهای خانهها را نیز با خود بردند. بیچاره لهستان.
……………………
نصف اروپا با شهرها دهکدهها اهالی و دامهایش به روسها تقدیم شد تا انگلیسیها بتوانند بهتر زندگی کنند و امریکاییها به روسها کوکاکولا بفروشند ولی افراد بیشماری کشته شده بودند. انگلیسیها هم با وجود اینکه لهستان مجارستان رومانی بلغارستان استونی لتونی لیتوانی آلمان شرقی و آلبانی را به روسها فروختند نتوانستند بهتر غذا بخورند. به چه حقی دول غربی این کشورها را با میلیونها اهالی به دولت اتحاد جماهیر شوروی فروختند؟ به چه حفی انگلیسیها کشورهای ما را فروختند؟ آیا فقط به علل سیاسی بود؟ سیاست آوای مرگ تمدن جدید است.
……………………
من هم مانند تو تصور میکنم در حال حاظر تنها جایی که قانون به آن دسترسی ندارد خانهی دیوانگان است. در اینجا قانون ناتوان است زیرا دیوانه شخص آزادی است و تنها کسی را که نمیتوان با قانون خرد و نابود کرد دیوانه است. این تنها شانسی است که برای انسان باقی مانده و به وسیلهی آن میتواند از چنگ قوانین سخت و بیرحم نجات یابد.
اگر به کتاب دومین شانس علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
18 شهریور 1402
دومین شانس
«دومین شانس» اثری است از کنستانتین ویرژیل گئورگیو (نویسنده رومانیایی، از ۱۹۱۶ تا ۱۹۹۲) که در سال ۱۹۵۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای سلطهی کمونیسم بر اروپای شرقی بعد از جنگ جهانی دوم میپردازد.
دربارهی دومین شانس
دومین شانس نام یک کتاب ادبی است که توسط کنستانتین ویرژیل گئورگیو، نویسندهی اهل رومانی نوشته شدهاست. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
همزمان با پایان جنگ دوم جهانی و سقوط فاشیسم در آلمان و آزادی بشر از یوغ نظام هیتلری و درست هنگامی که در بخشی از اروپا و امریکا از پای درآمدن غول نازیسم را جشن گرفتند ، در بخش دیگری از جهان غرب نوع جدیدی از نظام سلطه رفته رفته ریشه های خود را در خاک مستحکم می کرد.
سوسیالیسم تحت لوای روسیه کمونیستی با شعارهایی که بر پیشانی نشان داس و چکش داشتند بر اروپای شرقی سایه افکند و اندک اندک این بخش از اروپا تحت قیومیت برادر بزرگ تر، اتحاد جماهیر شوروی، بلوک شرق را به وجود آورد. در این زمان اروپا با موج جدیدی از مهاجران روبرو شد که این بار از وحشت کمونیست ها شهر و دیار را ترک کرده و به آغوش دیگر کشورها پناه بردند.
کنستان ویژیل گئورگیو نویسنده رومانیایی در رمان دومین شانس تصویرگر این برهه خطیر از زندگی مردم اروپای شرقی و به خصوص میهن خود، رومانی است. رمان دومین شانس با هیچ کس سر سازش ندارد تیغ تیز انتقاد ویرژیل گئورگیو به همان نسبت که ددمنشی های نظام فاشیستی آلمان و متحدانش را به باد ناسزا می گیرد جنایات و خونریزی های حزب حاکم کمونیسم در رومانی و شوروی را نیز که با رنگ و لعاب برابری و مساوات و احقاق حق کارگران و کشاورزان به وقوع می پیوندد محکوم می کند.
نویسنده از این هم فراتر می رود و سخت به مناسبات مبتنی بر سود و سرمایه که بخش دیگری از جهان غرب یعنی دنیای به اصطلاح آزاد سرمایه داری را سشکل می دهد، می تازد.
کتاب دومین شانس در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ است. این کتاب در ایران با ترجمهای از عبدالرضا هوشنگ داوری به بازار عرضه شده است.
داستان دومین شانس
داستان دومین شانس از مدرسهی نظامی در رومانی و گفتوگویی که میان دو دانشآموز این مدرسه در جریان است آغاز میشود. این دو دانشآموز پیر پیلات و بوریس بودنار نام دارند که بودنار به سبب ردشدن در امتحان از مدرسه اخراج شده است و به خاطر رنجهایی که از کودکی متحمل شده و ناامیدی و سرخوردگی که گرفتارش گشته تصمیم میگیرد به روسیهی شوروی برود، سرزمینی که کمونیستها در آن حکومت میکردند.
دانشآموز اخراجی علت تصمیمش برای رفتن به روسیه را اینطور بیان میکند که در آنجا اگر رنج و دردی هم باشد برای همه است و کسی به تنهایی سختی نمیکشد. در بخش دیگر کتاب ما با بازیگری آشنا میشویم که ادی تال نام دارد و آوازهی شهرتش در رومانی همهجا پیچیده است.
اما به علت یهودی بودن مورد فشار دولت آن کشور که با سیاستهای آلمان نازی هماهنگ است قرار میگیرد به طوری که از کار بیکارش میکنند و خانهاش را هم مصادره مینمایند و بر اثر این فشارها تصمیم میگیرد به فلسطین برود ولی این سفر بنابر مشکلاتی اتفاق نمیافتد و از روی اجبار به روسیه مهاجرت میکند، روسیهای که قرار نیست در آنجا اتفاقات خوبی برایش پیش بیاید.
در همین بخش از کتاب شخصیت میلان پاترنیک به ما معرفی میشود که قاتل هشت هزار یهودی و ارتودکسمذهب است و چنان دست به یهودکشی زده که هیملر رهبر گشتاپو به او میگوید ما حتی در آلمان موفق به نابودکردن همهی یهودیها نشدیم و دولت شما (دولت رومانی) یگانه دولت ناسیونالیستی است که در ان حتی یک یهودی هم یافت نمیشود.
کتاب دومین شانس به سرنوشت این شخصیتهای نامبرده به صورت مستقل و یا در راستای هم میپردازد و همچنین نگاه انتقادی به وضعیت سیاسی جهان آن روزها دارد و نشان میدهد چگونه پس از پایان جنگ در آلمانی که تحت حاکمیت نازیها بوده خشک وتر با هم میسوزد چه در قسمتی که زیر نظر آمریکاییها بوده و یا چه در مناطقی که در اشغال شورویها قرار داشته است.
یا اینکه چطور کسانی که تحصیلکرده بودند و سواد بالایی داشتند مجبور به مهاجرت به کشورهایی مانند آرژانتین یا کانادا میشوند و در آنجا تن به کارهایی مثل ساعتسازی و قطع درختان میدهند. دشمنی کورکورانهی کشورهایی که در زمان جنگ با یکدیگر متحد بودند و پس از پیروزی بر دشمن مشترک روبروی هم قرار گرفتند هم در کتاب مورد اشاره قرار میگیرد.
بخشهایی از دومین شانس
بزرگترین بدبختی که میتواند گریبانگیر یک فرد کمونیست بشود این است که از حزب اخراج شود و مجبور گردد در دنیای سرمایهداری زندگی بکند.
……………………
لهستان کشور بدبختی است. وقتی که نازیها آن را ترک کردند به جز خرابی چیزی بجا نگذاشتند. در هر قدم قبری بود بیچاره لهستان سرتاسر آن مبدل به یک قبرستان وسیع شده بود. در این حال روسها وارد شدند. اینها نیز هر چه را که باقی مانده بود گرفتند. راههای آهن کارخانهها و حتی اجاقهای خانهها را نیز با خود بردند. بیچاره لهستان.
……………………
نصف اروپا با شهرها دهکدهها اهالی و دامهایش به روسها تقدیم شد تا انگلیسیها بتوانند بهتر زندگی کنند و امریکاییها به روسها کوکاکولا بفروشند ولی افراد بیشماری کشته شده بودند. انگلیسیها هم با وجود اینکه لهستان مجارستان رومانی بلغارستان استونی لتونی لیتوانی آلمان شرقی و آلبانی را به روسها فروختند نتوانستند بهتر غذا بخورند. به چه حقی دول غربی این کشورها را با میلیونها اهالی به دولت اتحاد جماهیر شوروی فروختند؟ به چه حفی انگلیسیها کشورهای ما را فروختند؟ آیا فقط به علل سیاسی بود؟ سیاست آوای مرگ تمدن جدید است.
……………………
من هم مانند تو تصور میکنم در حال حاظر تنها جایی که قانون به آن دسترسی ندارد خانهی دیوانگان است. در اینجا قانون ناتوان است زیرا دیوانه شخص آزادی است و تنها کسی را که نمیتوان با قانون خرد و نابود کرد دیوانه است. این تنها شانسی است که برای انسان باقی مانده و به وسیلهی آن میتواند از چنگ قوانین سخت و بیرحم نجات یابد.
اگر به کتاب دومین شانس علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان، سیاسی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، کنستانتین ویرژیل گئورگیو، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب