2 اسفند 1400
مسیح بازمصلوب
کتاب «مسیح بازمصلوب» نوشته نیکوس کازانتزاکیس (نویسنده یونانی، ۱۸۸۳ تا ۱۹۵۷) به روایت داستان روستای «لیکووریسی»، یک روستای کوچک در یونان تحت سلطهی عثمانی در دهه ۱۹۲۰ میلادی میپردازد.
این رمان داستانی است دردناک از فساد انسانهایی به ظاهر مومن و خودخواهی آنها که موجب میشود نه تنها به دیگران و افراد درمانده کمکی نکنند، بلکه آنها را از خود برانند. در حقیقت «مسیح بازمصلوب» تمثیلی است از جوامع انسانی کنونی. انسانهایی که فقط به خود فکر کرده و درد و رنج دیگران را نمیبینند.
دربارهی مسیح بازمصلوب
رمان مسیح بازمصلوب اثر نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده برجسته یونانی، یکی از تأثیرگذارترین آثار قرن بیستم در حوزه ادبیات دینی و اجتماعی است. این کتاب، در قالب روایتی تمثیلی و عمیق، به بررسی رنج انسان، مفهوم فداکاری، و چالشهای ایمان در بستری تاریخی و روستایی میپردازد، اما در پسِ ظاهر سادهاش، نقدی تند به ساختار قدرت دینی و سکوت اخلاقی جوامع دارد.
کازانتزاکیس که خود در کشاکش بین ایمان مذهبی و اندیشههای فلسفی مدرن زیسته، در این رمان جهانبینی متضاد خود را با مهارتی مثالزدنی به تصویر میکشد. او در جستوجوی مسیحی انسانی و زمینی است؛ مسیحی که نه فقط در تاریخ، بلکه در قلب و روان انسان معاصر باید دوباره به صلیب کشیده شود تا معنای حقیقی عشق، فداکاری و آزادی را بازشناسیم.
داستان در روستایی خیالی به نام لیکووْری، در آسیای صغیر دوران عثمانی میگذرد. ساکنان این روستا قصد دارند برای مراسم مذهبی سالانه خود، نمایشی از مصائب مسیح برگزار کنند و بازیگران نقشهای اصلی را از میان خود انتخاب میکنند. اما انتخاب این نقشها، آرامآرام منجر به تغییراتی بنیادین در شخصیت بازیگران میشود و بهنوعی تجسم دوبارهای از زندگی مسیح در آن مکان و زمان شکل میگیرد.
شخصیت مرکزی داستان، مردی به نام مانداس است که نقش مسیح را در نمایش به او واگذار میکنند. او، که ابتدا مردی ساده و مذهبی است، بهتدریج تحت تأثیر نقش خود قرار میگیرد و دگرگون میشود؛ گویی روح مسیح در او حلول کرده است. مانداس کمکم در برابر بیعدالتیها میایستد، صدای فقرا و آوارگان میشود و در نهایت، همانند مسیح، بهای سنگینی برای راهی که انتخاب کرده میپردازد.
در نقطه مقابل، کشیش دهکده، پاپادیاماندیس، نماینده دین رسمی و محافظهکار است که بیش از آنکه به معنای حقیقی ایمان پایبند باشد، به قدرت، ترس و حفظ موقعیت اجتماعیاش دل بسته است. او برای حفظ نظم موجود و جلوگیری از شورش یا تغییر، هر صدای تازهای را سرکوب میکند. همین کشمکش بین ایمان راستین و دین رسمی، هسته مرکزی رمان را شکل میدهد.
کازانتزاکیس در این کتاب از نمادها و عناصر کتاب مقدس استفاده فراوانی میکند اما آنها را در بستر تازهای بازآفرینی مینماید. آوارگان ارمنی، که از ظلم و ستم گریختهاند و به دهکده پناه آوردهاند، همان مسکینانی هستند که مسیح از آنها سخن میگوید، اما پاسخ مردم دهکده به این آوارگان، با تعالیم دینیشان همخوانی ندارد. تضاد بین گفته و عمل، یکی از گرههای بنیادین روایت است.
نثر کازانتزاکیس در این رمان سرشار از سادگی و در عین حال قدرت است. او با زبانی شاعرانه و تصاویری گویا، درد انسان، ترسهای جمعی، و عظمت روح انسانی را در برابر سرنوشت ترسیم میکند. لحظهبهلحظه داستان، ما را به درون ضمیر آدمی میبرد، جایی که ایمان و شک، عشق و ترس، و حق و قدرت با هم در ستیزند.
مسیح بازمصلوب فقط داستانی مذهبی نیست، بلکه فریادی است علیه بیعدالتی، در دفاع از کرامت انسان. در جهانی که دین گاه به ابزار سرکوب بدل شده، کازانتزاکیس یادآوری میکند که معنای حقیقی ایمان، در خدمت به انسانهای دردمند و ستمدیده نهفته است، نه در تشریفات و نهادهای خشک.
رمان با الهام از واقعیتهای تاریخی نوشته شده، اما در سطحی فراتر، بازتابی از وضعیت جهان معاصر است. جنگ، آوارگی، تعصبات مذهبی، و فراموشی معنای اصلی پیامهای آسمانی، همگی در دل این داستان جاری است. در حقیقت، این رمان دعوتی است به بازخوانی روح مسیح، نه آنگونه که در کتابها آمده، بلکه آنگونه که باید زیسته شود.
کازانتزاکیس در نگارش این کتاب، شجاعتی بینظیر به خرج داده است. او نهتنها با سنتهای مذهبی درافتاده، بلکه سؤالات بنیادی درباره حقیقت، خیر، رنج و سرنوشت بشر را مطرح میکند. این پرسشها به شکلی زنده و کوبنده در خلال داستان بسط مییابند و مخاطب را تا پایان با خود همراه میکنند.
انتشار مسیح بازمصلوب واکنشهای تندی به همراه داشت و نویسنده را با موجی از انتقادات از سوی محافل مذهبی مواجه کرد، اما همین واکنشها نشاندهنده قدرت اثر و جسارت اندیشه آن است. کازانتزاکیس، با قلمی آتشین، نه فقط مسیح را، بلکه انسانیت را دوباره بر صلیبِ پرسشهای بنیادین میکشد تا راهی نو به سوی رهایی گشوده شود.
این رمان، از آن دست آثاری است که خواندنش فقط تجربهای ادبی نیست، بلکه سفری روحانی و اخلاقی است. خواننده با خود میاندیشد: اگر امروز مسیح بازمیگشت، چه میکرد؟ ما چه میکردیم؟ و آیا آمادهایم تا بهای حقیقت را بپردازیم؟ مسیح بازمصلوب پاسخی مستقیم نمیدهد، اما ذهن و دل ما را برای یافتن پاسخ، برمیانگیزد.
در نهایت، کازانتزاکیس با این رمان، نهتنها اثری ماندگار در ادبیات جهان خلق کرده، بلکه وجدان انسانی را به چالش کشیده است. این کتاب، روایتی از امید، رنج، و امکان دگرگونی است؛ دعوتی است برای آنکه هر یک از ما، در خلوت خویش، مسیح را دوباره زیسته و باز بفهمیم.
داستان مسیح بازمصلوب
«لیکووریسی» که روستایی آباد و نسبتاً ثروتمند است، توسط نمایندهی مسلمان دولت عثمانی، که «آقا» نامیده میشود، اداره میشود. در روستا به غیر «آقا» و تعداد معدودی از وابستههای او، همهی افراد مسیحی هستند. بر اساس یک آیین قدیمی، در روستا هر هفت سال یک بار نمایشی با بازی اهالی روستا اجرا میشود که به روایت ماجرای مصلوب شدن عیسی مسیح (ع) میپردازد.
همواره، یک سال قبل از برگزاری نمایش، اهالی روستا به رهبری ریشسفیدان به انتخاب افراد برای نقشهایی چون مسیح، یهودا، مریم مجدلیه و سایر حواریون میپردازند. افرادی که برای نمایش انتخاب شدهاند، یک سال فرصت دارند تا با نقش خود خو گرفته و بتوانند هر چه بهتر آن را ایفا کنند.
در سالی که کتاب مسیح بازمصلوب ماجرای آن را روایت میکند، کشمکش زیادی بر سر انتخاب بازیگران نقش مسیح شکل میگیرد. در آخر، «مانولیوس» چوپان برای نقش مسیح انتخاب میشود. «مانولیوس» که بیسواد است هر شب به قهوهخانه میرود تا با کمک اهالی با جزییات نقش خود آشنا و برای آن آماده شود.
این امر به تدریج موجب بروز انقلابی درونی در «مانولیوس» میشود. همزمان با این اتفاقات تعدادی مردم آواره و بیسرپناه وارد روستا شده و از روستاییان تقاضای کمک میکنند. ریشسفیدان روستا که عمدتاً درگیر فساد هستند، با تقاضای آنها مخالفت میکنند و کودکی از این خیل افراد آواره جلوی چشمان مردم روستا جان میسپارد. مردم آواره به ناچار از روستا خارج شده و به چند غار در نزدیکی روستا پناه میبرند.
«مانولیوس» که تحت تاثیر نقش مسیح قرار دارد، احساس وظیفه میکند که به آنها کمک کند. در حین کمک به این افراد و درگیری با مردم روستا، وی بر علیه ارباب یا همان «آقا» قیام میکند. با گسترش این قیام، که موافقین و مخالفینی مانند کشیش منفعتطلب روستا و پدر نامزد «مانولیوس» دارد، و پیوستن روستاییان دیگر به آن، ماجرا ابعاد گستردهای یافته و خبر به حکومت مرکزی میرسد.
برای اطلاع از ادامهی این داستان مهیج، حتماً باید کتاب «مسیح بازمصلوب» را مطالعه کنید.
کتاب مسیح بازمصلوب در سال ۱۹۵۴ میلادی به چاپ رسیده بارها تجدید چاپ و به زبانهای متعددی ترجمه شده است. در ایران نیز این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۳۴۹ توسط مترجم بزرگ معاصر، استاد محمد قاضی، ترجمه و توسط انتشارات خوارزمی در ۶۵۲ صفحه به چاپ رسیده است. البته ترجمههای فارسی دیگری نیز این کتاب در بازار نشر وجود دارد.
بخشی از کتاب مسیح بازمصلوب
برای نجات عالمیان ناچار باید مسیح به صلیب آویخته شود و برای آنکه مسیح به صلیب آویخته شود ناچار باید به او خیانت بکنند. پس میبینی که برای نجات عالمیان وجود یهودا از هر یک از حواریون دیگر واجبتر است. راستش را بخواهی از یازده حواری دیگر هر کدام نباشند لطمهای بهاصل موضوع نخواهد خورد ولی اگر یهودا نباشد هیچ کاری از پیش نمیرود. بنابراین بعد از خود مسیح مهمترین شخصیت همان یهوداست.
سکوت همچنان ادامه داشت. همه متوجه فرارسیدن شب بودند. ستاره غروب از افق طلوع کرد. قورباغهها با شور نشاطآمیزی در کنار دریاچه شروع به خواندن کردند. تاریکی کمکم شیبهای ملایم و سرسبز کوه غذرا را که مانولیوس در آن خانه داشت و گوسفندان اربابش را در دامنههای آن میچرانید در خود میپیچید.
به علاوه، در کنار کتاب مسیح بازمصلوب، کتاب دیگری به نام «آخرین وسوسهی مسیح» نیز از همین نویسنده وجود دارد که خواندن این دو کتاب در کنار هم بسیار تاثیر گذار خواهد بود. سایر کتابهای این نویسنده را نیز میتوانید در بخش معرفی کتابهای نیکوس کازانتزاکیس ببینید.
عالی