«ساعتهای قرمز» اثری است از لنی زوماس (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۲) که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. این رمان در قالب روایت زندگی چند زن در جهانی خیالی به مشکلات زندگی زنان در جوامع میپردازد.
دربارهی ساعتهای قرمز
ساعتهای قرمز نوشته لنی زوماس یک رمان علمیتخیلی است که در جهانی خیالی و دلهرهآور جریان دارد. این کتاب در آیندهای نزدیک و پساآخرالزمانی اتفاق میافتد، جایی که حقوق باروری زنان به شدت محدود شده است. زوماس در این اثر جامعهای را تصویر میکند که قانون، بدن و زندگی زنان را کنترل میکند، و از این طریق به موضوعات مهم و پرسشبرانگیزی در باب آزادی، هویت، و استقلال میپردازد.
شخصیتهای اصلی این رمان زنان مختلفی از اقشار گوناگون جامعه هستند که هر کدام با چالشهای مخصوص به خود روبرو میشوند.
در این جهان، قانون جدیدی وضع شده است که حق سقط جنین را ممنوع و باروری اجباری را تحمیل میکند. زنان باید باروری خود را مدیریت کنند و به هر شکلی از دست دادن این قابلیت، نوعی تهدید به حساب میآید. این تنظیمات، به وضوح به نقد مسائل معاصر مربوط به حقوق زنان و جنبشهای برابریخواهانه میپردازد و نگاهی هشدارآمیز به آیندهای محتمل دارد که در آن حقوق پایه انسانی به شدت محدود شده است.
زوماس در این کتاب با به تصویر کشیدن زندگی شخصیتهای زن، فشارها و محدودیتهای جامعه مردسالار را به خوبی نشان میدهد. شخصیتهای اصلی داستان با مشکلات روانی و اجتماعی متعددی روبرو هستند؛ از جمله اضطراب ناشی از آینده نامشخص، تلاش برای یافتن هویت شخصی و مقاومت در برابر نیروهای سرکوبگر. با این حال، این کتاب تنها یک روایت از سرکوب نیست، بلکه داستانی از مقاومت، همبستگی و امید است.
یکی از نقاط قوت این رمان، ساختار چندگانه و روایی آن است. زوماس از زاویه دیدهای مختلف استفاده میکند و داستان را از دید شخصیتهای مختلف روایت میکند. این روش به خواننده اجازه میدهد تا از زوایای متفاوتی به جهان داستانی نگاه کند و با هر کدام از شخصیتها ارتباطی خاص برقرار کند. این تنوع در روایت باعث میشود که تجربه خواندن کتاب، پر از تنش و هیجان باشد.
در کنار روایت اصلی، زوماس به بررسی عمیقتر مسائل روانی و اجتماعی شخصیتها نیز میپردازد. هر کدام از زنان داستان، با سوالات و شکهایی درباره جایگاه و نقش خود در جامعه روبرو هستند. برخی از آنها به طور مستقیم با قوانین جدید مبارزه میکنند، در حالی که دیگران در تلاشند تا راهی برای بقا در این جهان ناعادلانه پیدا کنند.
زوماس با انتخاب چنین موضوعاتی به خوبی به دغدغههای زنان معاصر میپردازد. از کنترل بدن زنان گرفته تا مسائل مربوط به استقلال و حق انتخاب، این کتاب به خوبی به چالشهای روزمره بسیاری از زنان در جوامع مختلف اشاره میکند. اما نکته مهم این است که زوماس به جای ارائه پاسخی قطعی، سوالاتی را مطرح میکند که خواننده را به تفکر وادار میکند.
از نظر زبانی، نثر زوماس ساده اما تاثیرگذار است. او با استفاده از جملات کوتاه و ضرباهنگ تند، فضایی اضطرابآور و پرتنش ایجاد میکند که به خوبی با موضوعات مورد بحث همخوانی دارد. این روش نگارش به کتاب حسی از فوریت و اجتنابناپذیری میدهد که خواننده را از همان ابتدا به خود جذب میکند.
نکتهای که نباید فراموش شود این است که ساعتهای قرمز تنها یک داستان علمیتخیلی نیست. این کتاب به نوعی نقد اجتماعی و سیاسی است که در لایههای مختلف خود به بررسی مسائل مربوط به جنسیت، قدرت، و کنترل میپردازد. زوماس با خلق این جهان تخیلی، به خواننده نشان میدهد که چگونه قوانین و ساختارهای اجتماعی میتوانند به تدریج و بهطور نامحسوس آزادیهای فردی را محدود کنند.
زوماس همچنین در این کتاب به مسائل مربوط به مادری و انتخاب زنان برای یا علیه مادری پرداخته است. او به چالشها و تعارضهای داخلی و خارجی زنان در مواجهه با این انتخاب میپردازد و نشان میدهد که چگونه جامعه میتواند فشارهای سنگینی بر زنان وارد کند تا بر اساس انتظارات سنتی رفتار کنند.
در عین حال، ساعتهای قرمز به سوالات فلسفی و اخلاقی درباره معنای زندگی و آزادی نیز پرداخته است. زوماس با به تصویر کشیدن جهانی که در آن آزادیهای اولیه به شدت محدود شدهاند، این سوال را مطرح میکند که زندگی بدون آزادی چه معنایی دارد و چگونه میتوان در چنین جهانی معنایی برای زندگی یافت.
در نهایت، این رمان نشاندهنده قدرت ادبیات در بازتاب و بررسی مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی است. زوماس با نوشتن ساعتهای قرمز نه تنها داستانی تخیلی و هیجانانگیز خلق کرده است، بلکه بستری برای اندیشیدن درباره مسائل مهم و حیاتی فراهم آورده است که با زندگی روزمره بسیاری از زنان پیوند دارد.
به طور کلی، ساعتهای قرمز یک رمان تفکربرانگیز و قدرتمند است که با به تصویر کشیدن دنیایی تاریک و دلهرهآور، خواننده را به چالش میکشد تا درباره آینده، حقوق انسانی، و معنای آزادی تأمل کند.
کتاب ساعتهای قرمز در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۶ با بیش از ۲۴ هزار رای و ۳۵۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از کامبیز منوچهریان به بازار عرضه شده است.
داستان ساعتهای قرمز
ساعتهای قرمز نوشته لنی زوماس داستانی علمیتخیلی است که در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد؛ جهانی که در آن حقوق باروری زنان به شدت محدود شده است. در این دنیای خیالی، ایالات متحده قوانینی وضع کرده که سقط جنین را ممنوع کرده و زنان را مجبور به بارداری میکند.
این وضعیت به ویژه برای زنانی که به سن «فرسایش باروری» رسیدهاند و دیگر نمیتوانند بهطور طبیعی بچهدار شوند، بسیار خطرناک و محدودکننده است. کتاب زندگی چهار زن را دنبال میکند که هر کدام به نوعی با این قوانین جدید درگیر هستند.
اولین شخصیت، پروفسوری به نام «رو» است که در زمینه تاریخ باروری تحقیق میکند. او خود نمیخواهد مادر شود، اما در جامعهای زندگی میکند که انتخابهای شخصی او را زیر سوال میبرد. رو در تلاش است تا بین زندگی علمی و فشارهای اجتماعی تعادلی پیدا کند، در حالی که با اضطراب ناشی از قوانین جدید دست و پنجه نرم میکند. او همچنین با دغدغههای فردی و احساسی خود در مورد نداشتن فرزند روبرو است.
شخصیت دیگر، «سوزانا»، مادری است که پس از مرگ همسرش با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکند. او دو فرزند دارد و با وجود اینکه از نظر اجتماعی زن موفقی به نظر میرسد، تحت فشارهای سنگین اجتماعی قرار دارد تا نقشهای سنتی زنان را بپذیرد. سوزانا با تصمیمات سختی در مورد آینده خود و فرزندانش مواجه است و تلاش میکند تا استقلال خود را حفظ کند.
«ماتیلدا»، یک دختر نوجوان است که به دلیل قوانین جدید و محدودیتهای باروری احساس میکند که آیندهای تاریک پیش روی او قرار دارد. او به نوعی نمادی از نسلی است که در این جهان سخت و محدود رشد میکنند. در نهایت، شخصیت دیگری به نام «جن»، یک زن جوان است که در تلاش است تا راهی برای بقا در این جامعه کنترلگر پیدا کند و همزمان با شک و تردیدهای خود درباره هویت و انتخابهایش روبرو است.
این رمان از دید این چهار شخصیت روایت میشود و هر کدام از آنها در مواجهه با قوانین محدودکننده جامعه، به نوعی مقاومت و راهی برای بقا پیدا میکنند. ساعتهای قرمز با استفاده از این روایتهای موازی، به بررسی پیچیدگیهای آزادی، هویت و حقوق فردی پرداخته و جهانی دلهرهآور را تصویر میکند که در آن آزادی زنان به شدت تحت کنترل است.
بخشهایی از ساعتهای قرمز
در اتاق انتظارِ پزشکِ زنان، نویسنده زندگینامه ایوور مینروودوتیر منتظر نوبتش است. او شلوار گرمکن پوشیده و دارای پوستی سفید و ککمکی است. نه جوان و نه پیر است. قبل از اینکه او را صدا کنند تا بلند شود و از چند پله بالا برود و روبهروی دستگاهی که از اندامهای زنانهاش تصاویر سیاه وسفید نشان میدهد قرار بگیرد، خانم نویسنده به حلقههای ازدواج افراد داخل اتاق دقت میکند.
اجسام فلزی درخشانی که روی انگشتانِ زنان جا خوش کردهاند. زنانی که بر روی صندلیهای چرمی نشستهاند و شوهرانی دارند که دستشان به دهانشان میرسد؛ اما سلولها و خون و اندامهای داخلی آنان از حالت طبیعی خارج شده و بیمار شدهاند. نویسنده علاقه خاصی به نوشتن سرگذشت افراد دارد.
این سبک داستانها برای او جذاب هستند. داستان ساده و راحت است و به او اجازه میدهد که به اینکه در سر زنان یا شوهرانشان که گاهی آنها را همراهی میکنند، چه میگذرد فکر نکند.
………………..
پروفسور رو به پنجره دفترش خیره شد، نوری کمرمق از میان پردههای خاکستری وارد اتاق میشد. احساس خفقان عجیبی داشت. قانون تازهای که مجلس تصویب کرده بود، برای او نه فقط به عنوان یک زن، بلکه به عنوان کسی که عمرش را صرف پژوهش در تاریخ باروری کرده بود، تلخی ویژهای داشت.
دیگر نمیتوانست به دانشجویانش بگوید که جهان همیشه به این شکل نبوده است، که روزگاری زنان حق داشتند درباره بدن خود تصمیم بگیرند. انگار همه چیز با یک چرخش ناگهانی به عقب بازگشته بود.
………………..
سوزانا از پنجره به دو پسرش که در حیاط بازی میکردند نگاه کرد. صدای خندههایشان فضای خانه را پر کرده بود. او مادر خوبی بود، این را میدانست، اما همیشه این سوال در ذهنش بود که اگر انتخاب میداشت، آیا همین مسیر را برمیگزید؟ آیا مادری انتخاب او بود یا وظیفهای که جامعه بر دوش او گذاشته بود؟ از وقتی همسرش مرده بود، فشار بیشتری را احساس میکرد. قانون جدید هم مانند وزنهای سنگین بر زندگیاش افتاده بود. آیا زندگی خودش دیگر مهم نبود؟ آیا او چیزی جز یک «مادر» بود؟
…………………
ماتیلدا جلوی آینه ایستاده بود و به چهرهاش نگاه میکرد. هجده ساله بود و جهان پر از آیندههای ناپیدا به نظر میرسید. اما واقعیت این بود که آینده برای او و امثال او به اندازه گذشته تیره و بسته بود. دختران همسن او باید به باروری خود فکر میکردند، باید مراقب بودند که زودتر از موعد فرسوده نشوند.
او بارها از خودش پرسیده بود که آیا این همان چیزی است که باید از زندگی بخواهد؟ شاید آیندهاش، آینده هیچیک از آن زنان بزرگ و آزادهای که در کتابها خوانده بود، نباشد.
……………….
جن روی صندلی نشست و به اطراف نگاه کرد. همه چیز به نظر او یک نمایش مضحک بود. مردان تصمیم میگرفتند، زنان اجرا میکردند. او به یاد آورد که روزی در جایی شنیده بود که جامعهای که آزادی زنان را میگیرد، به زودی هر نوع آزادی دیگر را هم از دست میدهد.
حالا به نظر میرسید که این پیشبینی تحقق یافته است. هر روز، هر قانون، هر خبر تازهای که از رادیو میشنید، این واقعیت را بیشتر به رخ میکشید که دیگر چیزی از زندگی او در دست خودش نیست.
اگر به کتاب ساعتهای قرمز علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین رمانهای علمی تخیلی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
1 مهر 1403
ساعتهای قرمز
«ساعتهای قرمز» اثری است از لنی زوماس (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۲) که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. این رمان در قالب روایت زندگی چند زن در جهانی خیالی به مشکلات زندگی زنان در جوامع میپردازد.
دربارهی ساعتهای قرمز
ساعتهای قرمز نوشته لنی زوماس یک رمان علمیتخیلی است که در جهانی خیالی و دلهرهآور جریان دارد. این کتاب در آیندهای نزدیک و پساآخرالزمانی اتفاق میافتد، جایی که حقوق باروری زنان به شدت محدود شده است. زوماس در این اثر جامعهای را تصویر میکند که قانون، بدن و زندگی زنان را کنترل میکند، و از این طریق به موضوعات مهم و پرسشبرانگیزی در باب آزادی، هویت، و استقلال میپردازد.
شخصیتهای اصلی این رمان زنان مختلفی از اقشار گوناگون جامعه هستند که هر کدام با چالشهای مخصوص به خود روبرو میشوند.
در این جهان، قانون جدیدی وضع شده است که حق سقط جنین را ممنوع و باروری اجباری را تحمیل میکند. زنان باید باروری خود را مدیریت کنند و به هر شکلی از دست دادن این قابلیت، نوعی تهدید به حساب میآید. این تنظیمات، به وضوح به نقد مسائل معاصر مربوط به حقوق زنان و جنبشهای برابریخواهانه میپردازد و نگاهی هشدارآمیز به آیندهای محتمل دارد که در آن حقوق پایه انسانی به شدت محدود شده است.
زوماس در این کتاب با به تصویر کشیدن زندگی شخصیتهای زن، فشارها و محدودیتهای جامعه مردسالار را به خوبی نشان میدهد. شخصیتهای اصلی داستان با مشکلات روانی و اجتماعی متعددی روبرو هستند؛ از جمله اضطراب ناشی از آینده نامشخص، تلاش برای یافتن هویت شخصی و مقاومت در برابر نیروهای سرکوبگر. با این حال، این کتاب تنها یک روایت از سرکوب نیست، بلکه داستانی از مقاومت، همبستگی و امید است.
یکی از نقاط قوت این رمان، ساختار چندگانه و روایی آن است. زوماس از زاویه دیدهای مختلف استفاده میکند و داستان را از دید شخصیتهای مختلف روایت میکند. این روش به خواننده اجازه میدهد تا از زوایای متفاوتی به جهان داستانی نگاه کند و با هر کدام از شخصیتها ارتباطی خاص برقرار کند. این تنوع در روایت باعث میشود که تجربه خواندن کتاب، پر از تنش و هیجان باشد.
در کنار روایت اصلی، زوماس به بررسی عمیقتر مسائل روانی و اجتماعی شخصیتها نیز میپردازد. هر کدام از زنان داستان، با سوالات و شکهایی درباره جایگاه و نقش خود در جامعه روبرو هستند. برخی از آنها به طور مستقیم با قوانین جدید مبارزه میکنند، در حالی که دیگران در تلاشند تا راهی برای بقا در این جهان ناعادلانه پیدا کنند.
زوماس با انتخاب چنین موضوعاتی به خوبی به دغدغههای زنان معاصر میپردازد. از کنترل بدن زنان گرفته تا مسائل مربوط به استقلال و حق انتخاب، این کتاب به خوبی به چالشهای روزمره بسیاری از زنان در جوامع مختلف اشاره میکند. اما نکته مهم این است که زوماس به جای ارائه پاسخی قطعی، سوالاتی را مطرح میکند که خواننده را به تفکر وادار میکند.
از نظر زبانی، نثر زوماس ساده اما تاثیرگذار است. او با استفاده از جملات کوتاه و ضرباهنگ تند، فضایی اضطرابآور و پرتنش ایجاد میکند که به خوبی با موضوعات مورد بحث همخوانی دارد. این روش نگارش به کتاب حسی از فوریت و اجتنابناپذیری میدهد که خواننده را از همان ابتدا به خود جذب میکند.
نکتهای که نباید فراموش شود این است که ساعتهای قرمز تنها یک داستان علمیتخیلی نیست. این کتاب به نوعی نقد اجتماعی و سیاسی است که در لایههای مختلف خود به بررسی مسائل مربوط به جنسیت، قدرت، و کنترل میپردازد. زوماس با خلق این جهان تخیلی، به خواننده نشان میدهد که چگونه قوانین و ساختارهای اجتماعی میتوانند به تدریج و بهطور نامحسوس آزادیهای فردی را محدود کنند.
زوماس همچنین در این کتاب به مسائل مربوط به مادری و انتخاب زنان برای یا علیه مادری پرداخته است. او به چالشها و تعارضهای داخلی و خارجی زنان در مواجهه با این انتخاب میپردازد و نشان میدهد که چگونه جامعه میتواند فشارهای سنگینی بر زنان وارد کند تا بر اساس انتظارات سنتی رفتار کنند.
در عین حال، ساعتهای قرمز به سوالات فلسفی و اخلاقی درباره معنای زندگی و آزادی نیز پرداخته است. زوماس با به تصویر کشیدن جهانی که در آن آزادیهای اولیه به شدت محدود شدهاند، این سوال را مطرح میکند که زندگی بدون آزادی چه معنایی دارد و چگونه میتوان در چنین جهانی معنایی برای زندگی یافت.
در نهایت، این رمان نشاندهنده قدرت ادبیات در بازتاب و بررسی مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی است. زوماس با نوشتن ساعتهای قرمز نه تنها داستانی تخیلی و هیجانانگیز خلق کرده است، بلکه بستری برای اندیشیدن درباره مسائل مهم و حیاتی فراهم آورده است که با زندگی روزمره بسیاری از زنان پیوند دارد.
به طور کلی، ساعتهای قرمز یک رمان تفکربرانگیز و قدرتمند است که با به تصویر کشیدن دنیایی تاریک و دلهرهآور، خواننده را به چالش میکشد تا درباره آینده، حقوق انسانی، و معنای آزادی تأمل کند.
کتاب ساعتهای قرمز در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۶ با بیش از ۲۴ هزار رای و ۳۵۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از کامبیز منوچهریان به بازار عرضه شده است.
داستان ساعتهای قرمز
ساعتهای قرمز نوشته لنی زوماس داستانی علمیتخیلی است که در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد؛ جهانی که در آن حقوق باروری زنان به شدت محدود شده است. در این دنیای خیالی، ایالات متحده قوانینی وضع کرده که سقط جنین را ممنوع کرده و زنان را مجبور به بارداری میکند.
این وضعیت به ویژه برای زنانی که به سن «فرسایش باروری» رسیدهاند و دیگر نمیتوانند بهطور طبیعی بچهدار شوند، بسیار خطرناک و محدودکننده است. کتاب زندگی چهار زن را دنبال میکند که هر کدام به نوعی با این قوانین جدید درگیر هستند.
اولین شخصیت، پروفسوری به نام «رو» است که در زمینه تاریخ باروری تحقیق میکند. او خود نمیخواهد مادر شود، اما در جامعهای زندگی میکند که انتخابهای شخصی او را زیر سوال میبرد. رو در تلاش است تا بین زندگی علمی و فشارهای اجتماعی تعادلی پیدا کند، در حالی که با اضطراب ناشی از قوانین جدید دست و پنجه نرم میکند. او همچنین با دغدغههای فردی و احساسی خود در مورد نداشتن فرزند روبرو است.
شخصیت دیگر، «سوزانا»، مادری است که پس از مرگ همسرش با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکند. او دو فرزند دارد و با وجود اینکه از نظر اجتماعی زن موفقی به نظر میرسد، تحت فشارهای سنگین اجتماعی قرار دارد تا نقشهای سنتی زنان را بپذیرد. سوزانا با تصمیمات سختی در مورد آینده خود و فرزندانش مواجه است و تلاش میکند تا استقلال خود را حفظ کند.
«ماتیلدا»، یک دختر نوجوان است که به دلیل قوانین جدید و محدودیتهای باروری احساس میکند که آیندهای تاریک پیش روی او قرار دارد. او به نوعی نمادی از نسلی است که در این جهان سخت و محدود رشد میکنند. در نهایت، شخصیت دیگری به نام «جن»، یک زن جوان است که در تلاش است تا راهی برای بقا در این جامعه کنترلگر پیدا کند و همزمان با شک و تردیدهای خود درباره هویت و انتخابهایش روبرو است.
این رمان از دید این چهار شخصیت روایت میشود و هر کدام از آنها در مواجهه با قوانین محدودکننده جامعه، به نوعی مقاومت و راهی برای بقا پیدا میکنند. ساعتهای قرمز با استفاده از این روایتهای موازی، به بررسی پیچیدگیهای آزادی، هویت و حقوق فردی پرداخته و جهانی دلهرهآور را تصویر میکند که در آن آزادی زنان به شدت تحت کنترل است.
بخشهایی از ساعتهای قرمز
در اتاق انتظارِ پزشکِ زنان، نویسنده زندگینامه ایوور مینروودوتیر منتظر نوبتش است. او شلوار گرمکن پوشیده و دارای پوستی سفید و ککمکی است. نه جوان و نه پیر است. قبل از اینکه او را صدا کنند تا بلند شود و از چند پله بالا برود و روبهروی دستگاهی که از اندامهای زنانهاش تصاویر سیاه وسفید نشان میدهد قرار بگیرد، خانم نویسنده به حلقههای ازدواج افراد داخل اتاق دقت میکند.
اجسام فلزی درخشانی که روی انگشتانِ زنان جا خوش کردهاند. زنانی که بر روی صندلیهای چرمی نشستهاند و شوهرانی دارند که دستشان به دهانشان میرسد؛ اما سلولها و خون و اندامهای داخلی آنان از حالت طبیعی خارج شده و بیمار شدهاند. نویسنده علاقه خاصی به نوشتن سرگذشت افراد دارد.
این سبک داستانها برای او جذاب هستند. داستان ساده و راحت است و به او اجازه میدهد که به اینکه در سر زنان یا شوهرانشان که گاهی آنها را همراهی میکنند، چه میگذرد فکر نکند.
………………..
پروفسور رو به پنجره دفترش خیره شد، نوری کمرمق از میان پردههای خاکستری وارد اتاق میشد. احساس خفقان عجیبی داشت. قانون تازهای که مجلس تصویب کرده بود، برای او نه فقط به عنوان یک زن، بلکه به عنوان کسی که عمرش را صرف پژوهش در تاریخ باروری کرده بود، تلخی ویژهای داشت.
دیگر نمیتوانست به دانشجویانش بگوید که جهان همیشه به این شکل نبوده است، که روزگاری زنان حق داشتند درباره بدن خود تصمیم بگیرند. انگار همه چیز با یک چرخش ناگهانی به عقب بازگشته بود.
………………..
سوزانا از پنجره به دو پسرش که در حیاط بازی میکردند نگاه کرد. صدای خندههایشان فضای خانه را پر کرده بود. او مادر خوبی بود، این را میدانست، اما همیشه این سوال در ذهنش بود که اگر انتخاب میداشت، آیا همین مسیر را برمیگزید؟ آیا مادری انتخاب او بود یا وظیفهای که جامعه بر دوش او گذاشته بود؟ از وقتی همسرش مرده بود، فشار بیشتری را احساس میکرد. قانون جدید هم مانند وزنهای سنگین بر زندگیاش افتاده بود. آیا زندگی خودش دیگر مهم نبود؟ آیا او چیزی جز یک «مادر» بود؟
…………………
ماتیلدا جلوی آینه ایستاده بود و به چهرهاش نگاه میکرد. هجده ساله بود و جهان پر از آیندههای ناپیدا به نظر میرسید. اما واقعیت این بود که آینده برای او و امثال او به اندازه گذشته تیره و بسته بود. دختران همسن او باید به باروری خود فکر میکردند، باید مراقب بودند که زودتر از موعد فرسوده نشوند.
او بارها از خودش پرسیده بود که آیا این همان چیزی است که باید از زندگی بخواهد؟ شاید آیندهاش، آینده هیچیک از آن زنان بزرگ و آزادهای که در کتابها خوانده بود، نباشد.
……………….
جن روی صندلی نشست و به اطراف نگاه کرد. همه چیز به نظر او یک نمایش مضحک بود. مردان تصمیم میگرفتند، زنان اجرا میکردند. او به یاد آورد که روزی در جایی شنیده بود که جامعهای که آزادی زنان را میگیرد، به زودی هر نوع آزادی دیگر را هم از دست میدهد.
حالا به نظر میرسید که این پیشبینی تحقق یافته است. هر روز، هر قانون، هر خبر تازهای که از رادیو میشنید، این واقعیت را بیشتر به رخ میکشید که دیگر چیزی از زندگی او در دست خودش نیست.
اگر به کتاب ساعتهای قرمز علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین رمانهای علمی تخیلی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، ترسناک/دلهرهآور، داستان خارجی، رمان، علمی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، لنی زوماس، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب