«نشان بده، نگو» اثری است از کرتیس سیتنفیلد (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۵) که در سال ۲۰۲۵ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه دربارهی روابط انسانی، هویت، تنهایی و پیچیدگیهای زندگی مدرن، بهویژه از منظر زنان میانسال است.
دربارهی نشان بده، نگو
کتاب نشان بده، نگو (Show Don’t Tell) نوشته کرتیس سیتنفیلد مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با دقت و ظرافتی خاص به جنبههای پنهان زندگی روزمره آمریکاییها میپردازد. این اثر که در سال ۲۰۲۵ منتشر شد، نشاندهنده اوج پختگی نویسنده در روایتهای کوتاه و شخصیتپردازی است، و در عین حال بر یکی از اصول بنیادین نوشتن داستان یعنی «نشان دادن به جای گفتن» تاکید دارد، چنانکه نام کتاب نیز به همین اصل اشاره میکند.
سیتنفیلد، که پیشتر با رمانهایی چون Prep و Rodham شهرت یافته بود، در این مجموعه، قدرت خود را در قالب داستانهای کوتاه به نمایش میگذارد. او با تکیه بر زبان موجز، نگاهی ژرف و حساس به پیچیدگیهای روابط انسانی دارد. داستانهای او پر از لحظات ظریفیاند که در ظاهر سادهاند، اما در بطن خود بار روانی و احساسی عمیقی را منتقل میکنند.
در این کتاب، سیتنفیلد اغلب به شخصیتهایی میپردازد که در آستانهی یک تحول یا بحران شخصی هستند؛ زنانی در دههی سوم یا چهارم زندگیشان، مردانی که از نقشهای سنتیشان خستهاند، و جوانانی که در جستوجوی معنا در دنیای پراکندهی امروز سرگرداناند. آنچه این داستانها را ویژه میکند، دیدگاه اخلاقی خشک یا کلیشهای نیست، بلکه نگاهی دقیق و بیطرف به ساحت انسانیِ انتخابها و ناتوانیهاست.
عنوان کتاب بهدرستی بر مهارت اصلی نویسنده تأکید دارد. در هر داستان، به جای آنکه راوی مستقیماً احساسات یا پیشفرضهای اخلاقی شخصیتها را بیان کند، آنها را در رفتار، سکوت، و واکنشهای روزمرهشان آشکار میسازد. در نتیجه، خواننده باید فعالانه معانی را از دل جزئیات بیرون بکشد و این تجربهای بسیار مشارکتی و هنرمندانه میسازد.
زبان داستانها ساده، دقیق و گاه آمیخته با طنزی تلخ است. سیتنفیلد استاد استفاده از فضاهای آشنا اما پُر از تنشهای زیرپوستی است؛ فضاهایی مانند کلاسهای دانشگاهی، جلسات خانوادگی، مصاحبههای کاری یا حتی گفتوگوهای آنلاین. او در این محیطها، از خلال دیالوگها و سکوتها، روایتهایی انسانی و ملموس بیرون میکشد.
ساختار داستانها غالباً کلاسیک است، اما با پیچوتابهای ظریف و نامحسوسی که باعث میشود پایان هر داستان، لایهای تازه از معنا را آشکار سازد. بسیاری از آنها پایانی باز یا تأملبرانگیز دارند؛ پایانی که بیشتر به شروع یک تفکر میماند تا خاتمهی یک روایت. این انتخاب ساختاری، خواننده را وادار به بازنگری در خواندههایش میکند.
اگرچه داستانها جداگانه هستند، اما پیوندهای تماتیکی روشنی میان آنها وجود دارد: تنهایی، خودآگاهی، اشتباهات ارتباطی، و فاصله میان آنچه افراد فکر میکنند که هستند و آنچه واقعاً هستند. سیتنفیلد، با نگاهی بیقضاوت و مهربان، به پیچیدگیهای روانی شخصیتهایش نفوذ میکند.
کتاب نشان بده، نگو همچنین نگاهی زنانه و فمینیستی دارد، اما نه از نوع بیانیهوار و خطابی آن. بلکه از دل شخصیتپردازیهای عمیق و موقعیتهایی که زنان با آن مواجهاند، این نگاه بهتدریج شکل میگیرد. زنان در این کتاب، صدا دارند، شک میکنند، گم میشوند، تصمیم میگیرند و اغلب هم شکست میخورند؛ اما این شکستها بخشی از واقعگرایی انسانی اثر است.
در کنار تمهای روانشناختی و اجتماعی، عنصر زمان نیز در بسیاری از داستانها نقشی مهم ایفا میکند. سیتنفیلد اغلب گذشته و حال را بهنرمی در هم میآمیزد، طوری که خواننده باید با دقت رد پای خاطرات، پشیمانیها و امیدها را دنبال کند. همین رفتوبرگشتهای زمانی است که داستانها را عمیقتر و پیچیدهتر میکند.
یکی از ویژگیهای تحسینشدهی این مجموعه، باورپذیری دیالوگها و جزییات زندگی روزمره است. سیتنفیلد جهان داستانی خود را از خلال اشیاء، رفتارهای ساده، لباسها، محیط کار، و حتی سکوتها میسازد. این جزئیات، هم به شخصیتها عمق میدهند و هم فضای داستان را ملموستر میسازند.
خواندن این مجموعه تجربهای آرام اما تاملبرانگیز است. داستانها پر از لحظات خرد و اتفاقاتیاند که در نگاه نخست ممکن است بیاهمیت به نظر برسند، اما رفتهرفته لایههایی از معنا و عاطفه بر آنها مینشیند. این همان جادویی است که تنها نویسندگانی مانند سیتنفیلد قادر به خلق آناند.
در نهایت، نشان بده، نگو نهتنها مجموعهای از داستانهای جذاب و هنرمندانه است، بلکه نوعی کلاس نویسندگی در قالب داستان نیز بهشمار میآید. سیتنفیلد با این اثر نشان میدهد که چگونه میتوان با کمترین کلمات، بیشترین معنا را منتقل کرد و چگونه میتوان در دنیای سادهی زندگی روزمره، زیبایی، تضاد و حقیقت را یافت.
کتاب نشان بده، نگو در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۳ با بیش از ۷۰۰۰ رای و ۱۲۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستانهای نشان بده، نگو
کتاب نشان بده، نگو نوشته کرتیس سیتنفیلد شامل ۱۲ داستان کوتاه است که با نگاهی تیزبین و طنزی ظریف به زندگی شخصیتهای میانسال، روابط انسانی، و چالشهای اجتماعی میپردازد.
- نشان بده، نگو: داستانی درباره روتی، دانشجوی برنامه نویسی خلاق در دانشگاه آیووا، که در انتظار دریافت بورسیه تحصیلی برای سال دوم است. روایت به بررسی رقابتهای آکادمیک، روابط پیچیده میان دانشجویان، و تأملی بر موفقیت و شکست در دنیای نویسندگی میپردازد.
- سفیدپوستان خندهدار: ورونیکا، نویسنده سیاهپوست، برای سخنرانی به یک کالج هنرهای آزاد دعوت میشود. او با دانشجویان و اساتید سفیدپوستی مواجه میشود که تجربههای او را سطحی و کلیشهای میپندارند. داستان به بررسی نژادپرستی پنهان و تأثیر رسانههای اجتماعی بر درک عمومی میپردازد.
- ثروتمندترین پرستار بچه دنیا: سوفی، نوجوانی که به عنوان پرستار بچه برای خانوادهای ثروتمند کار میکند، با دنیای تجملاتی و ارزشهای سطحی آنها آشنا میشود. او در نهایت تصمیم میگیرد از این محیط فاصله بگیرد و به اصول اخلاقی خود پایبند بماند.
- تفاوتهای خلاقانه: ساشا، نویسندهای که موفقیت محدودی داشته، با فیبی، همکار سابقش که اکنون ستارهای مشهور است، دیدار میکند. آنها درباره پروژهای مشترک صحبت میکنند، اما تنشهای گذشته و اختلافات در دیدگاههای خلاقانهشان دوباره بروز میکند.
- پیگیری: دانا، زنی که از دوستپسر سابقش ایمیلی دریافت میکند، به مرور خاطرات و آسیبهای گذشته میپردازد. او با نوشتن پاسخی که هرگز ارسال نمیکند، سعی میکند صدای خود را بازیابد و از تجربیات گذشته رهایی یابد.
- جعبه فردا: کتی، مادری در حومه شهر، برای دختر نوجوانش لیلا، جعبهای از یادگاریها و خاطرات تهیه میکند تا به او در دوران دانشگاه کمک کند. تفاوتهای نسلی و احساسی میان آنها منجر به تنشهایی میشود، اما در نهایت عشق مادرانه بر همه چیز غلبه میکند.
- الف برای تنهایی: در دوران اولیه همهگیری کووید-۱۹، زنی مطلقه با احساس تنهایی و انزوا مواجه میشود. او با تدریس آنلاین و ارتباطات مجازی سعی میکند زندگیاش را معنا ببخشد و با گذشتهاش آشتی کند.
- قدیسان حامی میانسالی: ریچل، استاد دانشگاهی از نسل ایکس، به زندگی میانسالی و احساس نادیده گرفته شدن میپردازد. او با دانشجوی جوانی آشنا میشود که یادآور گذشتهاش است و سعی میکند از طریق راهنمایی او، با پشیمانیها و آرزوهای تحققنیافتهاش روبهرو شود.
- زرافه و فلامینگو: داستانی استعاری درباره رابطهای بلندمدت که از طریق شخصیتهای زرافه (منطقی و محتاط) و فلامینگو (احساسی و پرشور) روایت میشود. داستان به بررسی تفاوتهای شخصیتی و چالشهای ارتباطی در روابط طولانیمدت میپردازد.
- آغوش: جولیا، زنی ثروتمند، برای تجربهای درمانی به یک جلسه آغوش حرفهای میرود. در ابتدا با تردید و خجالت مواجه است، اما به تدریج درمییابد که این تجربه چقدر میتواند شفابخش و انسانی باشد.
- گمشده اما فراموشنشده: زنی پس از مرگ مادرش، چمدانی از وسایل شخصی او را در یک انبار کشف میکند. این اشیاء خاطرات و احساسات گذشته را زنده میکنند و او را وادار به بازنگری در رابطهاش با مادرش میکنند.
- ساعت ازدواج: هدر، تهیهکننده هالیوودی، برای اقتباس فیلمی از کتاب پرفروش یک نویسنده محافظهکار مسیحی به آلاباما سفر میکند. در طول دیدارشان، آنها با وجود تفاوتهای ایدئولوژیک، ارتباطی صمیمی برقرار میکنند و به بررسی پیچیدگیهای باورهای عمیق میپردازند.
این مجموعه با پرداختن به موضوعاتی چون تنهایی، هویت، روابط انسانی، و چالشهای اجتماعی، تصویری دقیق و انسانی از زندگی معاصر ارائه میدهد. اگر به دنبال داستانهایی با عمق روانشناختی و نگاهی نو به مسائل روزمره هستید، نشان بده، نگو انتخابی مناسب خواهد بود.
بخشهایی از نشان بده، نگو
در مقطعی، پیرمرد ثروتمندی به نام رایلند دبلیو. پیسلی کمک مالی هنگفتی به برنامه کرده بود، و به همین دلیل نهتنها بورسیههای سال دوم که او تأمین مالی میکرد، بلکه افرادی که آنها را دریافت میکردند نیز به نام پیسلی شناخته میشدند. میگفتند: «او یک پیسلی است.»
هر سال، چهار نفر این بورسیه را دریافت میکردند. بورسیههای دیگری هم وجود داشت، اما هیچکدام به اندازه پیسلی پول نمیدادند—هشت هزار و هشتصد دلار—و با همه آنها، هنوز باید به دانشجویان کارشناسی تدریس میکردید.
…………………
استادان و مدیران برنامه درباره تاریخ دقیق دریافت نامههای تأمین مالی سال دوم ما محتاط بودند، اما شایعهای در جریان بود که این نامهها در دوشنبهای در اواسط مارس ارسال میشوند، که به این معنی بود که به جای نشستن پشت میزم، بیشتر صبح و اوایل بعدازظهر را جلوی پنجره آپارتمانم ایستاده بودم و خیابان را برای دیدن پستچی میپاییدم.
……………….
برای ناهار، یک کاسه غلات Grape-Nuts با ماست خوردم—دوشنبه شبها بعد از سمینار زمانی بود که بیشترین نوشیدنی را مینوشیدم، و بنابراین زندگی به نظر میرسید که بیشترین امکان برای معاشقه را دارد، پس دوست داشتم در آن روزها سبک غذا بخورم—سپس دندانهایم را مسواک زدم، دوش گرفتم و لباس پوشیدم. هنوز فقط ساعت دو بود. سمینار ساعت چهار شروع میشد، و آپارتمانم ده دقیقه پیاده تا دانشگاه فاصله داشت.
………………
در طبقه دوم یک خانه کوچک و فرسوده به سبک هلندی زندگی میکردم، در همان خیابانی که تعدادی از انجمنهای خواهرانه و تعاونیها قرار داشتند، جایی که گاهی اوقات برای خرید یک آناناس ارگانیک ولخرجی میکردم، که آن را به طور کامل میخوردم. در بریدن آناناس مهارت عجیبی داشتم، و انجام این کار باعث میشد احساس کنم یک ملکه گرمسیری باشکوه هستم که هیچکس شاهد شکوه من نیست. سال ۱۹۹۸ بود، و من بیست و پنج ساله بودم.
…………………
آنقدر درباره نامه تأمین مالی نگران بودم که تصمیم گرفتم کیفم را ببندم و بیرون منتظر پستچی بمانم، حتی با اینکه دما خیلی بالاتر از نقطه انجماد نبود. روی پله جلویی در صندلی فولادی سبز نعنایی نشستم، رمان جیبیای را که در حال خواندنش بودم باز کردم، و بیش از چند جمله نخواندم.
دوره تحصیلات تکمیلی بخشی از زندگیام بود که بیشترین وقت آزاد و کمترین تعهدات را داشتم، زمانی که بیشترین بحث را درباره داستانها میکردم و کمترین میزان خواندن را داشتم. اما وقتی در حال تبدیل شدن به خودت هستی، تمرکز سخت است.
اگر به کتاب نشان بده، نگو علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه خارجی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
1 خرداد 1404
نشان بده، نگو
«نشان بده، نگو» اثری است از کرتیس سیتنفیلد (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۵) که در سال ۲۰۲۵ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه دربارهی روابط انسانی، هویت، تنهایی و پیچیدگیهای زندگی مدرن، بهویژه از منظر زنان میانسال است.
دربارهی نشان بده، نگو
کتاب نشان بده، نگو (Show Don’t Tell) نوشته کرتیس سیتنفیلد مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با دقت و ظرافتی خاص به جنبههای پنهان زندگی روزمره آمریکاییها میپردازد. این اثر که در سال ۲۰۲۵ منتشر شد، نشاندهنده اوج پختگی نویسنده در روایتهای کوتاه و شخصیتپردازی است، و در عین حال بر یکی از اصول بنیادین نوشتن داستان یعنی «نشان دادن به جای گفتن» تاکید دارد، چنانکه نام کتاب نیز به همین اصل اشاره میکند.
سیتنفیلد، که پیشتر با رمانهایی چون Prep و Rodham شهرت یافته بود، در این مجموعه، قدرت خود را در قالب داستانهای کوتاه به نمایش میگذارد. او با تکیه بر زبان موجز، نگاهی ژرف و حساس به پیچیدگیهای روابط انسانی دارد. داستانهای او پر از لحظات ظریفیاند که در ظاهر سادهاند، اما در بطن خود بار روانی و احساسی عمیقی را منتقل میکنند.
در این کتاب، سیتنفیلد اغلب به شخصیتهایی میپردازد که در آستانهی یک تحول یا بحران شخصی هستند؛ زنانی در دههی سوم یا چهارم زندگیشان، مردانی که از نقشهای سنتیشان خستهاند، و جوانانی که در جستوجوی معنا در دنیای پراکندهی امروز سرگرداناند. آنچه این داستانها را ویژه میکند، دیدگاه اخلاقی خشک یا کلیشهای نیست، بلکه نگاهی دقیق و بیطرف به ساحت انسانیِ انتخابها و ناتوانیهاست.
عنوان کتاب بهدرستی بر مهارت اصلی نویسنده تأکید دارد. در هر داستان، به جای آنکه راوی مستقیماً احساسات یا پیشفرضهای اخلاقی شخصیتها را بیان کند، آنها را در رفتار، سکوت، و واکنشهای روزمرهشان آشکار میسازد. در نتیجه، خواننده باید فعالانه معانی را از دل جزئیات بیرون بکشد و این تجربهای بسیار مشارکتی و هنرمندانه میسازد.
زبان داستانها ساده، دقیق و گاه آمیخته با طنزی تلخ است. سیتنفیلد استاد استفاده از فضاهای آشنا اما پُر از تنشهای زیرپوستی است؛ فضاهایی مانند کلاسهای دانشگاهی، جلسات خانوادگی، مصاحبههای کاری یا حتی گفتوگوهای آنلاین. او در این محیطها، از خلال دیالوگها و سکوتها، روایتهایی انسانی و ملموس بیرون میکشد.
ساختار داستانها غالباً کلاسیک است، اما با پیچوتابهای ظریف و نامحسوسی که باعث میشود پایان هر داستان، لایهای تازه از معنا را آشکار سازد. بسیاری از آنها پایانی باز یا تأملبرانگیز دارند؛ پایانی که بیشتر به شروع یک تفکر میماند تا خاتمهی یک روایت. این انتخاب ساختاری، خواننده را وادار به بازنگری در خواندههایش میکند.
اگرچه داستانها جداگانه هستند، اما پیوندهای تماتیکی روشنی میان آنها وجود دارد: تنهایی، خودآگاهی، اشتباهات ارتباطی، و فاصله میان آنچه افراد فکر میکنند که هستند و آنچه واقعاً هستند. سیتنفیلد، با نگاهی بیقضاوت و مهربان، به پیچیدگیهای روانی شخصیتهایش نفوذ میکند.
کتاب نشان بده، نگو همچنین نگاهی زنانه و فمینیستی دارد، اما نه از نوع بیانیهوار و خطابی آن. بلکه از دل شخصیتپردازیهای عمیق و موقعیتهایی که زنان با آن مواجهاند، این نگاه بهتدریج شکل میگیرد. زنان در این کتاب، صدا دارند، شک میکنند، گم میشوند، تصمیم میگیرند و اغلب هم شکست میخورند؛ اما این شکستها بخشی از واقعگرایی انسانی اثر است.
در کنار تمهای روانشناختی و اجتماعی، عنصر زمان نیز در بسیاری از داستانها نقشی مهم ایفا میکند. سیتنفیلد اغلب گذشته و حال را بهنرمی در هم میآمیزد، طوری که خواننده باید با دقت رد پای خاطرات، پشیمانیها و امیدها را دنبال کند. همین رفتوبرگشتهای زمانی است که داستانها را عمیقتر و پیچیدهتر میکند.
یکی از ویژگیهای تحسینشدهی این مجموعه، باورپذیری دیالوگها و جزییات زندگی روزمره است. سیتنفیلد جهان داستانی خود را از خلال اشیاء، رفتارهای ساده، لباسها، محیط کار، و حتی سکوتها میسازد. این جزئیات، هم به شخصیتها عمق میدهند و هم فضای داستان را ملموستر میسازند.
خواندن این مجموعه تجربهای آرام اما تاملبرانگیز است. داستانها پر از لحظات خرد و اتفاقاتیاند که در نگاه نخست ممکن است بیاهمیت به نظر برسند، اما رفتهرفته لایههایی از معنا و عاطفه بر آنها مینشیند. این همان جادویی است که تنها نویسندگانی مانند سیتنفیلد قادر به خلق آناند.
در نهایت، نشان بده، نگو نهتنها مجموعهای از داستانهای جذاب و هنرمندانه است، بلکه نوعی کلاس نویسندگی در قالب داستان نیز بهشمار میآید. سیتنفیلد با این اثر نشان میدهد که چگونه میتوان با کمترین کلمات، بیشترین معنا را منتقل کرد و چگونه میتوان در دنیای سادهی زندگی روزمره، زیبایی، تضاد و حقیقت را یافت.
کتاب نشان بده، نگو در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۳ با بیش از ۷۰۰۰ رای و ۱۲۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستانهای نشان بده، نگو
کتاب نشان بده، نگو نوشته کرتیس سیتنفیلد شامل ۱۲ داستان کوتاه است که با نگاهی تیزبین و طنزی ظریف به زندگی شخصیتهای میانسال، روابط انسانی، و چالشهای اجتماعی میپردازد.
این مجموعه با پرداختن به موضوعاتی چون تنهایی، هویت، روابط انسانی، و چالشهای اجتماعی، تصویری دقیق و انسانی از زندگی معاصر ارائه میدهد. اگر به دنبال داستانهایی با عمق روانشناختی و نگاهی نو به مسائل روزمره هستید، نشان بده، نگو انتخابی مناسب خواهد بود.
بخشهایی از نشان بده، نگو
در مقطعی، پیرمرد ثروتمندی به نام رایلند دبلیو. پیسلی کمک مالی هنگفتی به برنامه کرده بود، و به همین دلیل نهتنها بورسیههای سال دوم که او تأمین مالی میکرد، بلکه افرادی که آنها را دریافت میکردند نیز به نام پیسلی شناخته میشدند. میگفتند: «او یک پیسلی است.»
هر سال، چهار نفر این بورسیه را دریافت میکردند. بورسیههای دیگری هم وجود داشت، اما هیچکدام به اندازه پیسلی پول نمیدادند—هشت هزار و هشتصد دلار—و با همه آنها، هنوز باید به دانشجویان کارشناسی تدریس میکردید.
…………………
استادان و مدیران برنامه درباره تاریخ دقیق دریافت نامههای تأمین مالی سال دوم ما محتاط بودند، اما شایعهای در جریان بود که این نامهها در دوشنبهای در اواسط مارس ارسال میشوند، که به این معنی بود که به جای نشستن پشت میزم، بیشتر صبح و اوایل بعدازظهر را جلوی پنجره آپارتمانم ایستاده بودم و خیابان را برای دیدن پستچی میپاییدم.
……………….
برای ناهار، یک کاسه غلات Grape-Nuts با ماست خوردم—دوشنبه شبها بعد از سمینار زمانی بود که بیشترین نوشیدنی را مینوشیدم، و بنابراین زندگی به نظر میرسید که بیشترین امکان برای معاشقه را دارد، پس دوست داشتم در آن روزها سبک غذا بخورم—سپس دندانهایم را مسواک زدم، دوش گرفتم و لباس پوشیدم. هنوز فقط ساعت دو بود. سمینار ساعت چهار شروع میشد، و آپارتمانم ده دقیقه پیاده تا دانشگاه فاصله داشت.
………………
در طبقه دوم یک خانه کوچک و فرسوده به سبک هلندی زندگی میکردم، در همان خیابانی که تعدادی از انجمنهای خواهرانه و تعاونیها قرار داشتند، جایی که گاهی اوقات برای خرید یک آناناس ارگانیک ولخرجی میکردم، که آن را به طور کامل میخوردم. در بریدن آناناس مهارت عجیبی داشتم، و انجام این کار باعث میشد احساس کنم یک ملکه گرمسیری باشکوه هستم که هیچکس شاهد شکوه من نیست. سال ۱۹۹۸ بود، و من بیست و پنج ساله بودم.
…………………
آنقدر درباره نامه تأمین مالی نگران بودم که تصمیم گرفتم کیفم را ببندم و بیرون منتظر پستچی بمانم، حتی با اینکه دما خیلی بالاتر از نقطه انجماد نبود. روی پله جلویی در صندلی فولادی سبز نعنایی نشستم، رمان جیبیای را که در حال خواندنش بودم باز کردم، و بیش از چند جمله نخواندم.
دوره تحصیلات تکمیلی بخشی از زندگیام بود که بیشترین وقت آزاد و کمترین تعهدات را داشتم، زمانی که بیشترین بحث را درباره داستانها میکردم و کمترین میزان خواندن را داشتم. اما وقتی در حال تبدیل شدن به خودت هستی، تمرکز سخت است.
اگر به کتاب نشان بده، نگو علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه خارجی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی، داستان معاصر
۰ برچسبها: ادبیات جهان، کرتیس سیتنفیلد، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب