4 اسفند 1400
دائی جان ناپلئون
رمان طنز «دائی جان ناپلئون» شاهکار به یادماندنی مرحوم ایرج پزشکزاد (نویسنده و طنزپرداز معاصر، از ۱۳۰۶ تا ۱۴۰۰) ماجرای عشق پسر نوجوان یک خانوادهی نسبتاً مرفه تهرانی در نیمه اول قرن چهاردهم خورشیدی به لیلی، دختر دائی جان، را روایت میکند.
داستان دائی جان ناپلئون
«دائی جان» که با درجهی نایب سوم در ارتش زمان محمدعلیشاه بازنشسته شده است، در توهماتش خود را قهرمانی میپندارد که با بارها با ارتش انگلیس در افتاده و لطمات زیادی به آنها وارد کرده است. به همین دلیل گمان میکند انگلیسیها با تمام قوا سعی دارند با او مبارزه کنند و به او ضربه بزنند.
نوکر دائی جان، مش قاسم، یک روستایی سادهدل است که حرفهای دائی جان را با تمام وجود پذیرفته و خود را نیز در نقش آجودان دائی جان میپندارد و طوری رفتار میکند که گویی در تمام جنگها دلاورانه در کنار او جنگیده است. پدر نوجوان راوی، رابطهی ویژهای با دائی جان دارد. گاهی آنقدر با هم دوست هستند که به بازی نرد میپردازند و قربان صدقهی یکدیگر میروند، و گاهی به خون یکدیگر تشنه میشوند.
داستان دائی جان ناپلئون با شروع عشق نوجوان راوی (این نوجوان در داستان کتاب نامی ندارد و به عبارت بهتر هیچگاه نام وی در داستان مطرح نمیشود ولی در سریالی که از این رمان توسط استاد ناصر تقوایی در سال ۱۳۵۵ ساخته شده است، وی «سعید» نام دارد) به لیلی آغاز میشود و با دعوای مفصل پدر با دائی جان به اوج میرسد.
در این بین شخصیتهای اصلی و فرعی دیگری مانند اسدالله میرزا کارمند بذلهگوی وزارت خارجه دائی جان سرهنگ برادر کوچکتر دائی جان، پوری پسر دائی جان سرهنگ، شیرعلی قصاب و غیره نیز دارد که هر یک نقشی در داستان و جذابیت آن دارند. برای اطلاع از چند و چون داستان و سرانجام آن حتماً باید کتاب «دائی جان ناپلئون» را مطالعه فرمایید.
دربارهی دائی جان ناپلئون
این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۴۹ خورشیدی در ۴۵۹ صفحه به چاپ رسید و با استقبال عموم مواجه شد. «دائی جان ناپلئون» بعد از آن بارها و بارها تجدید چاپ شده و به هشت زبان زندهی دنیا مانند انگلیسی، روسی، آلمانی، فرانسوی، عبری و غیره نیز ترجمه و چاپ شده است. از این جمله میتوان به ترجمهی انگلیسی کتاب تحت عنون My Uncle Napoleon توسط دیک دیویس اشاره کرد.
وی در ترجمهی این اثر سعی کرده است سبک دیالوگهای جذاب این کتاب را تا حد ممکن حفظ کند. وی در این رابطه میگوید «مجبور شدم برخی دیالوگها،به ویژه دیالوگهای مربوط به شخصیت مشقاسم، را سه بار بازنویسی کرده تا به نتیجهی دلخواه خود برسم.» وی این کتاب را یک شاهکار بینالمللی و نمونهای عالی از طنز فارسی میداند. یکی از برجستهترین قسمتهای این کتاب تکیه کلامهایی است که برخی از شخصیتها استفاده میکنند و موجب افزایش جذابیت داستان شده است.
در ادامه بخشی از مقدمهی نوشته شده توسط مترجمان روسی و انگلیسی بر این کتاب را میخوانیم:
«وجود چنین رمانی در ادبیات ایران، به حد اعلی کمیک و مبتکرانه، مملو از شخصیتهای به یادماندنی در کشاکش زد و خوردهای مضحک ممکن است خوانندهی غربی را، که عادت کرده با شنیدن نام ایران به یاد صحنههای جدی بیفتد، دچار شگفتی کند. حال آنکه در خود ایران این رمان شاید شناختهترین و محبوبترین داستانی باشد که پس از جنگ جهانیِ دوم در این کشور نوشته شده است.»
از مقدمهی ایرانشناس، پروفسور دیک دیویس، در ترجمهی انگلیسی
«تسلسل موقعیتهای مضحک و دیالوگهای خندهآور، که نویسنده به وفور از آنها بهره برده است، خواننده را به یاد گوگول و «خنده در میان اشکهای نامرئی» او میاندازد. و این، نه تنها به خاطر آن است که مثلاً جنجال و منازعهی خانوادگی بر سر یک صدای مشکوک، شباهتی به خصومت جاودانه میان ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ دارد، بلکه در این رمان عوامل بسیار دیگری یادآور این جمله پایان داستان گوگول است که: آقایان زندگی در این دنیا چه ملالانگیز است!»
از مقدمهی نویسندهی روس، میخائیل گورگانسف. بر ترجمهی روسی
کتاب دائی جان ناپلئون در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۹ با بیش از ۶.۲ هزار رای و حدود ۹۰۰ نقد و نظر است.
همانگونه که مطرح شد، بر اساس کتاب دائی جان ناپلئون سریالی تحت همین عنوان (سریال دائی جان ناپلئون) در سال ۱۳۵۵ توسط کارگردان برجستهی ایرانی استاد ناصر تقوایی نیز ساخته و پخش شده است.
بخشی از کتاب دائی جان ناپلئون
سعی کردم کلیه اطلاعاتم را دربارهی عشق بررسی کنم. متاسفانه این اطلاعات وسیع نبود. با اینکه بیش از سیزده سال از عمرم میگذشت تا آن موقع یک عاشق ندیده بودم. کتابهای عاشقانه و شرح حال عشاق هم آن موقع خیلی کم چاپ شده بود. تازه نمیگذاشتند همهی آنها را ما بخوانیم.
پدر و مادر و بستگان، مخصوصا دایی جان که سایه وجودش و افکار و عقایدش روی سر همه افراد خانواده بود، هر نوع خروج بدون محافظ از خانه را برای ما بچهها منع میکردند و جرأت نزدیک شدن به بچههای کوچه را نداشتیم. رادیو هم که خیلی وقت نبود افتتاح شده بود، در دو سه ساعت برنامه روزانهی خود مطلب مهمی نداشت که به روشن شدن ذهن ما کمک کند.
در مرور اطلاعاتم راجع به عشق در وهلهی اول به لیلی و مجنون برخوردم که قصهاش را بارها شنیده بودم. ولی هرچه زوایای مغزم را کاوش کردم دیدم چیزی راجع به طرز عاشق شدن مجنون به لیلی نشنیدهام. فقط میگفتند مجنون عاشق لیلی شد.
اصلا شاید بهتر بود در این بررسی پای لیلی و مجنون را به میان نمیکشیدم. زیرا هماسم بودن لیلی و دختر دایی جان احتمالا بدون اینکه خودم بدانم در استنتاجهای بعدیم موثر بود. اما چارهای نداشتم مهمترین عشاق آشنایم همین لیلی و مجنون بودند. غیر از آنها از شیرین و فرهاد هم مخصوصا از طرز عاشق شدن آنها چیز زیادی نمیدانستم.
یک داستان عاشقانه هم که در پاورقی یک روزنامه چاپ شده بود خوانده بودم ولی چند شماره اولش را نخوانده بودم و یکی از همکلاسی هایم برایم تعریف کرده بود. در نتیجه شروع ماجرا را نمیدانستم.
مطالعهی کتاب ارزشمند دائی جان ناپلئون را به همه دوستداران کتاب توصیه میکنم. امیدوارم با خواندن این کتاب اوقات خوشی داشته باشید.
شما میتوانید در بخش معرفی کتابهای ایرج پزشکزاد در وبسایت هر روز یک کتاب با سایر کتابهای این نویسنده آشنا شوید. همچنین در بخش معرفی داستانهای طنز، موارد بیشتری از این نوع معرفی شده است.
بهترین کتابی که در عمرم خواندم.
آنقدر این کتاب را خواندهام که حسابش از دستم در رفته است.
کلی خندیدم. فوق العاده است.
واقعاً دایی جان ناپلئون بهترین رمان فارسی است. به همه توصیه میکنم این کتاب را بخوانند.
جداً که بهترین رمان ایرانیه.
کاملاً موافقم. بینظیر است این کتاب. در شخصیتپردازی، قصهگویی و همه چیز.
واقعاً کار، کارِ انگلیسا ست!!!
بسیار عالی است.