جشن هالووین

رمان «جشن هالووین» نوشته‌ی ملکه‌ی داستان‌های جنایی، آگاتا کریستی (از ۱۸۹۰ تا ۱۹۷۶)، برای اولین بار در سال ۱۹۶۹ میلادی در ۲۵۶ صفحه به چاپ رسید. این کتاب به روایت قتلی می‌پردازد که در شب جشن هالووین در یک روستای انگلیسی رخ داده و در طی آن دختربچه‌ای ۱۳ ساله به قتل می‌رسد.

داستان کتاب چشن هالووین

به دلیل حضور نویسنده‌ی سرشناس داستان‌های جنایی، اِریادنی اُلیور، در محل قتل و دوستی وی با کارآگاه مشهور بلژیکی، هرکول پوآرو، وی برای تحقیق در رابطه با قتل به محل دعوت می‌شود.

با ورود پوآرو به روستا و شروع تحقیقات توسط وی، مشخص می‌شود که اهالی روستا رازهای بسیاری داشته و هر یک به نوعی سعی در مخفی ماندن راز خود دارند. در این بین «میراندا» دوست۱۲ ساله‌ی «جویس» (دختری که به قتل رسیده است) اعتراف می‌کند که جویس چند سال قبل شاهد یک قتل بوده است. با آشکار شدن این حقیقت، پرونده در مسیر جدیدی قرار می‌گیرد و پوآرو به بررسی قتل اول و رابطه‌ی آن با کشته شدن جویس می‌پردازد. اما از بین تعداد زیادی از افراد که در جشن هالووین مهمان بوده‌اند، کدام یک قاتل جویس بوده و چه انگیزه‌ای از این کار داشته است؟ برای فهمیدن این مطلب حتماً باید رمان جذاب «جشن هالووین» را مطالعه کنید.

دانلود رایگان کتاب جشن هالووین

من به دلیل علاقه‌ وافری که به کتاب‌ها و داستان‌های آگاتا کریستی، به ویژه داستان‌های هرکول پوآرو، دارم، سال‌ها قبل اقدام به ترجمه‌ی این کتاب جذاب نموده‌ام. ولی این ترجمه در هیچ کجا منتشر نشده است و برای اولین بار از طریق وب‌سایت «هر روز یک کتاب» منتشر می‌شود. شما می‌توانید برای دانلود فایل کتاب از طریق لینک زیر اقدام نمایید.

خوشحال می‌شوم اگر نظرات و انتقادات شما در مورد متن ترجمه را نیز بدانم. البته توجه داشته باشید که ترجمه‌ی ارائه شده یک کار غیرحرفه‌ای است و با اهداف شخصی (نه برای انتشار) انجام شده و ممکن است از نظر خواننده‌ی فرهیخته که با ترجمه‌های اساتید فن آشنا است، این ترجمه چندان دلچسب نباشد. امیدورام نقایص کار را بر من ببخشایید.

پس این شما و این هم ترجمه‌ی رایگان کتاب «جشن هالووین» اثر آگاتا کریستی که به صورت اختصاصی در سایت «هر روز یک کتاب» ارائه شده است: برای دانلود رایگان ترجمه‌ی کتاب جشن هالووین اثر آگاتا کریستی کلیک کنید.

بخشی از کتاب جشن هالووین

 ولی بهتر است موافق باشید وگرنه در آینده تاوانش را پس می‌دهید. هر سال که می‌گذرد، بدتر می‌شود.

خانم اولیور جعبه مقوایی رنگارنگی را از توی بسته‌اش درآورد. سر جعبه را باز کرد بخشی از محتویاتش را درآورد و به دهان برد. انگشتانش را لیس زد و با دستمال پاک کرد و با صدای نامفهومی گفت:

– نوچ است.

– از سیب دست کشیده‌اید؟ قبلاً هر وقت شما را می‌دیدم یا سیب دستتان بود یا داشتید سیب می‌خوردید یا پاکت پاره شده بود و سیب‌ها داشت روی زمین می‌ریخت.

-قبلاً که گفتم. دیگر نمی‌خواهم چشمم به سیب بیفتد. حالم از سیب به هم می‌خورد. شاید روزی دوباره وضع

تغییر کند و راضی شوم. ولی فعلاً دوست ندارم یاد سیب بیفتم.

-الآن دارید چی میل می‌کنید؟

در جعبه رنگارنگی را که رویش عکس نخل خرما بود برداشت و خواند:

-خرمای سابقون. آها، خرما.

خانم اولیور گفت:

درست است. خرمای سابقون.

خرمای دیگری در دهان گذاشت و هسته‌اش را لای بوته‌ای انداخت و به خوردن ادامه داد. پوآرو گفت:

خرمای سابقون. جالب است.

-چه چیز جالبی دارد؟ خیلی از مردم خرما می‌خورند.

-نه، نه. منظورم خوردن خرما نبود. منظورم شنیدن کلمه «سابقون» از شما بود.

-چرا؟

-چون بارها پیش‌آمده که به همین شکل راه را به من نشان داده‌اید. حرفی زده‌اید و با همان حرف نشان داده‌اید که از چه راهی باید بروم یا قبلاً ازچه راهی رفته‌ام. الآن هم با گفتن کلمه «سابقون» راه درست را به من نشان دادید. تا این لحظه نمی‌دانستم که «سابقون» چه اهمیتی دارد.

– نمی‌فهمم سابقون چه ربطی به اتفاق‌های اینجا دارد. منظورم این است که اتفاقی که در اینجا افتاده ربطی

به‌«سابق» ندارد. چهار روز بیشتر از آن نمی‌گذرد.

-بله درست است. چهار روز بیشتر از آن نمی‌گذرد. ولی هر اتفاقی که الآن می‌افتد گذشته‌ای دارد. گذشته‌ای

که الآن دیگر با حال پیوند خورده، ولی چند روز یا چند ماه یا چند سال پیش بوده. حال همیشه ریشه درگذشته

یک نفر کشته‌شده. بچه‌ای شاهد این ماجرا بوده. چون آن بچه در تاریخ خاصی در گذشته آن قتل را دیده خودش امروز به قتل رسیده. همین‌طور نیست؟