«خواب خوب بهشت» اثری است از سام شپارد (نویسنده، بازیگر و کارگردان آمریکایی، از ۱۹۴۳ تا ۲۰۱۷) که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۸ داستان کوتاه از این نویسنده است.
دربارهی خواب خوب بهشت
کتاب خواب خوب بهشت نوشتهی سام شپارد و ترجمهی امیرمهدی حقیقت است. نشر ماهی این کتاب را روانهی بازار کرده است. این اثر، مجموعه ۱۸ داستان کوتاه از این نویسندهی امریکایی است.
سام شپارد، نمایشنامه نویس بزرگ امریکایی، در داستانهای خواب خوب بهشت از همان درونمایههایی بهره برده که او را به مرتبهی یکی از برجستهترین نمایشنامهنویسان آمریکا رسانده است: درونمایهی عشق و حسرت، میل عمیق رسیدن به مرزهایی که هستی را بخشبخش میکند، اشتیاق به شکافی که مردان و زنان را از یکدیگر متمایز میکند و شکافی بس عمیقتر که حتی مردان را از خویشتن خودشان هم متمایز میکند.
داستانهای این مجموعه مملو از طنز گزنده، شقاوت و غم و اندوه هستند. او در این داستانها قریحهاش را برای صیقل دادن بخشهای توصیفی و گفتوگوهای ساده به کار میگیرد و ما را به یاد مضامینی میاندازد که پیشتر در آثار نمایشیاش با بیرحمی و شاعرانگی نشان داده بود.
کتاب خواب خوب بهشت سیزده داستان را در بر میگیرد. وقتی خواب خوب بهشت اولین بار منتشر شد، نیویورک تایمز ریویو، نوشت که سام شپارد با این کتاب توانسته در نابترین شکلی که ممکن بوده یک قصهگو باشد.
کتاب خواب خوب بهشت در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۱۰۰۰ رای و ۱۴۹ نقد و نظر است.
بخشی از خواب خوب بهشت
بابای من از دههی هشتاد هیچی نمیداند. برای کلاس علوم اجتماعی اول راهنماییام باید با او مصاحبه کنم ولی بابای من هیچی نمیداند. میگوید نه از ماشینها چیزی یادش میآید، نه از مدلهای مو، نه از لباسها، نه از موسیقی، نه از هیچی. میگوید وضع اقتصاد مملکت افتضاح بود ــ که خب این حرف به جمهوریخواهبودنش برمیگردد ــ ولی جز این، چیز دیگری عین خیالش نیست. میگوید گُلِ اتفاق سالهای دههی هشتاد آشناییاش با مادرم بوده و بهدنیاآمدن من و خواهرم. همین دو قلم. همین. وقتی به بابا میگویم جوابها نباید دربارهی زندگی شخصی باشد میگوید مگر چیز دیگری هم هست؟
بهش میگویم دنبال چیزهایی هستم دربارهی مد، سبک زندگی، و اینکه آن روزها چهخبر بوده و بابا میگوید هیچکدام اینها دخلی به واقعیت ندارد؛ واقعیت رابطهی آدمهاست و باقی چیزها قلابی و دروغ است ــ مثلا همین اخبار. میگوید از سرتاپای اخبار دروغ میبارد و دلیل اینکه اینقدر مشتری دارد این است که خودش را به اسم حقیقتِ محض به ملت قالب میکند؛ ملت هم باور میکنند، چون دلشان میخواهد دروغ را باور کنند.
حقیقت، بس که بزرگ است، از حلقومشان پایین نمیرود. اینها حرفهای باباست. بهش میگویم مصاحبهام قرار است یک تکلیف ساده باشد دربارهی دههی هشتاد، نه دربارهی «واقعیت» و «اخبار». ولی او میگوید آدم نمیتواند مسئلهی واقعیت را بیخیال شود، میگوید مسئلهی واقعیت هر مسئلهی دیگری از قبیل مدل مو و ماشین و موسیقی و امثال اینها را پس میزند.
بعد میگوید کلا زندگی توی دههی هشتاد را هم به یاد نمیآورد، میگوید شاید اصلا آنموقع به دنیا نیامده بوده، ولی بعد میگوید چرا، حتمآ بوده، چون آشناشدنش با مامان را یادش میآید. من و خواهرم هم همان سالها به دنیا آمدیم. باز این را میگوید.
بابای من عقل تو کلهاش نیست. آره. تا مدتها دستگیرم نشده بود. ولی چرا، راستیراستی به سرش زده. خواهرم از سالهای هشتاد بیشتر از بابا چیز میداند ولی فقط یکسال و خردهای از من بزرگتر است. سوم راهنمایی است. همهجور چیزی میداند ــ چطوری؟ خودم هم نمیدانم.
مثلا میداند شلوارهای آندوره از آن مدلهای عجیب وغریبِ دوکیشکل بوده که پاچهاش را میکردند توی چکمههای زیپدار، یا مثلا دخترها دستکشهای نخی سفید بنجل دست میکردند تا خودشان را ریخت مدونا کنند، که ظاهرآ آن سالها برای خودش بمب دنیای موسیقی بوده، یا مایکل جکسون، که تازه پوستش را سفید کرده بوده، یا باب سِگِر که به نظرش فقط به خاطر آن تبلیغ احمقانهی شورولت ــ که اسمش بود «همچون یک صخره» ــ اسم در کرده بوده.
از همهی اینها مهمتر، از همهی اتفاقات سیاسی هم خبر دارد، مثلا اینکه شوروی دیگر شوروی نبوده و دیوار برلین را هم خراب کرده بودند. از خواهرم میپرسم اینها را از کجا میداند، میگوید خودش آنجا بوده. میگویم «آره، تو گفتی من هم باور کردم.» خواهرم میگوید «پس چی. میتونم ثابت کنم.» میرود طبقهی بالا به اتاقش و با یک تکه بتن رنگکرده، اندازهی یک چیزبرگر، میآید پایین، میگذاردش روی پیشخان آشپزخانه، درست جلوِ من و بابام. میگویم «این چیه؟» میگوید «یه تیکه از دیوار برلین.»
اگر به کتاب خواب خوب بهشت علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه خارجی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
9 خرداد 1402
خواب خوب بهشت
«خواب خوب بهشت» اثری است از سام شپارد (نویسنده، بازیگر و کارگردان آمریکایی، از ۱۹۴۳ تا ۲۰۱۷) که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۸ داستان کوتاه از این نویسنده است.
دربارهی خواب خوب بهشت
کتاب خواب خوب بهشت نوشتهی سام شپارد و ترجمهی امیرمهدی حقیقت است. نشر ماهی این کتاب را روانهی بازار کرده است. این اثر، مجموعه ۱۸ داستان کوتاه از این نویسندهی امریکایی است.
سام شپارد، نمایشنامه نویس بزرگ امریکایی، در داستانهای خواب خوب بهشت از همان درونمایههایی بهره برده که او را به مرتبهی یکی از برجستهترین نمایشنامهنویسان آمریکا رسانده است: درونمایهی عشق و حسرت، میل عمیق رسیدن به مرزهایی که هستی را بخشبخش میکند، اشتیاق به شکافی که مردان و زنان را از یکدیگر متمایز میکند و شکافی بس عمیقتر که حتی مردان را از خویشتن خودشان هم متمایز میکند.
داستانهای این مجموعه مملو از طنز گزنده، شقاوت و غم و اندوه هستند. او در این داستانها قریحهاش را برای صیقل دادن بخشهای توصیفی و گفتوگوهای ساده به کار میگیرد و ما را به یاد مضامینی میاندازد که پیشتر در آثار نمایشیاش با بیرحمی و شاعرانگی نشان داده بود.
کتاب خواب خوب بهشت سیزده داستان را در بر میگیرد. وقتی خواب خوب بهشت اولین بار منتشر شد، نیویورک تایمز ریویو، نوشت که سام شپارد با این کتاب توانسته در نابترین شکلی که ممکن بوده یک قصهگو باشد.
کتاب خواب خوب بهشت در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۱۰۰۰ رای و ۱۴۹ نقد و نظر است.
بخشی از خواب خوب بهشت
بابای من از دههی هشتاد هیچی نمیداند. برای کلاس علوم اجتماعی اول راهنماییام باید با او مصاحبه کنم ولی بابای من هیچی نمیداند. میگوید نه از ماشینها چیزی یادش میآید، نه از مدلهای مو، نه از لباسها، نه از موسیقی، نه از هیچی. میگوید وضع اقتصاد مملکت افتضاح بود ــ که خب این حرف به جمهوریخواهبودنش برمیگردد ــ ولی جز این، چیز دیگری عین خیالش نیست. میگوید گُلِ اتفاق سالهای دههی هشتاد آشناییاش با مادرم بوده و بهدنیاآمدن من و خواهرم. همین دو قلم. همین. وقتی به بابا میگویم جوابها نباید دربارهی زندگی شخصی باشد میگوید مگر چیز دیگری هم هست؟
بهش میگویم دنبال چیزهایی هستم دربارهی مد، سبک زندگی، و اینکه آن روزها چهخبر بوده و بابا میگوید هیچکدام اینها دخلی به واقعیت ندارد؛ واقعیت رابطهی آدمهاست و باقی چیزها قلابی و دروغ است ــ مثلا همین اخبار. میگوید از سرتاپای اخبار دروغ میبارد و دلیل اینکه اینقدر مشتری دارد این است که خودش را به اسم حقیقتِ محض به ملت قالب میکند؛ ملت هم باور میکنند، چون دلشان میخواهد دروغ را باور کنند.
حقیقت، بس که بزرگ است، از حلقومشان پایین نمیرود. اینها حرفهای باباست. بهش میگویم مصاحبهام قرار است یک تکلیف ساده باشد دربارهی دههی هشتاد، نه دربارهی «واقعیت» و «اخبار». ولی او میگوید آدم نمیتواند مسئلهی واقعیت را بیخیال شود، میگوید مسئلهی واقعیت هر مسئلهی دیگری از قبیل مدل مو و ماشین و موسیقی و امثال اینها را پس میزند.
بعد میگوید کلا زندگی توی دههی هشتاد را هم به یاد نمیآورد، میگوید شاید اصلا آنموقع به دنیا نیامده بوده، ولی بعد میگوید چرا، حتمآ بوده، چون آشناشدنش با مامان را یادش میآید. من و خواهرم هم همان سالها به دنیا آمدیم. باز این را میگوید.
بابای من عقل تو کلهاش نیست. آره. تا مدتها دستگیرم نشده بود. ولی چرا، راستیراستی به سرش زده. خواهرم از سالهای هشتاد بیشتر از بابا چیز میداند ولی فقط یکسال و خردهای از من بزرگتر است. سوم راهنمایی است. همهجور چیزی میداند ــ چطوری؟ خودم هم نمیدانم.
مثلا میداند شلوارهای آندوره از آن مدلهای عجیب وغریبِ دوکیشکل بوده که پاچهاش را میکردند توی چکمههای زیپدار، یا مثلا دخترها دستکشهای نخی سفید بنجل دست میکردند تا خودشان را ریخت مدونا کنند، که ظاهرآ آن سالها برای خودش بمب دنیای موسیقی بوده، یا مایکل جکسون، که تازه پوستش را سفید کرده بوده، یا باب سِگِر که به نظرش فقط به خاطر آن تبلیغ احمقانهی شورولت ــ که اسمش بود «همچون یک صخره» ــ اسم در کرده بوده.
از همهی اینها مهمتر، از همهی اتفاقات سیاسی هم خبر دارد، مثلا اینکه شوروی دیگر شوروی نبوده و دیوار برلین را هم خراب کرده بودند. از خواهرم میپرسم اینها را از کجا میداند، میگوید خودش آنجا بوده. میگویم «آره، تو گفتی من هم باور کردم.» خواهرم میگوید «پس چی. میتونم ثابت کنم.» میرود طبقهی بالا به اتاقش و با یک تکه بتن رنگکرده، اندازهی یک چیزبرگر، میآید پایین، میگذاردش روی پیشخان آشپزخانه، درست جلوِ من و بابام. میگویم «این چیه؟» میگوید «یه تیکه از دیوار برلین.»
اگر به کتاب خواب خوب بهشت علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه خارجی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی، داستان معاصر
۰ برچسبها: ادبیات جهان، سام شپارد، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب