لاله‌ی سیاه

«لاله‌ی سیاه» اثری است از الکساندر دوما (پدر) (نویسنده‌ی فرانسوی، از ۱۸۰۲ تا ۱۸۷۰) که در سال ۱۸۵۰ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای زندانی و مجازات شدن فردی هلندی می‌پردازد.

درباره‌ی لاله‌ی سیاه

کتاب لاله‌ی سیاه یکی از مشهورترین آثار الکساندر دوما(پدر) است که در آن بیشتر به فرهنگ و تاریخ هلند پرداخته و از زندگی واقعی «یوهان» و «کورنلیوس دوویت» که هر دو به اعدام محکوم شدند، الهام گرفته است.

داستان لاله‌ی سیاه در سال ۱۶۷۲ با مجازات یک حقوق بگیر هلندی اعظم توسط یک اوباش هموطن خود آغاز می‌شود؛ که توسط بسیاری به عنوان یکی از دردناک‌ترین وقایع تاریخ هلند به‌شمار می‌رود. این رخداد به گونه‌ای دراماتیک و با آب و تاب بسیار توسط الکساندر دوما شرح داده شده است.

در حقیقت، لاله‌ی سیاه یک رمان تاریخی و اثری شبیه به یک شعر رمانتیک است که توسط الکساندر دوما نوشته شده است و اولین بار در سال ۱۸۵۰ منتشر شده است. این رمان با یک رویداد تاریخی در سال ۱۶۷۲ آغاز می شود، لینچ کردن یوهان دوویت، مستمری بزرگ هلندی و برادرش کورنلیس، به عنوان شورشیان علیه ویلیام سوم، صاحب مقام، در نظر گرفته شده‌اند.

در این داستان، شخصیت داستانی اصلی کورنلیوس ون بائرل، متعلق به مکتب طبیعی بود که شعار آن این بود: «تحقیر گلها توهین به خداست». شهر هارلم جایزه ۱۰۰۰۰۰ گیلدری را تعیین کرده بود. هر که توانست لاله سیاه بکارد نه تنها جایزه، بلکه شهرت و افتخار کسب می کرد همچنین باغبان نام خود را با نام ثبت شده لاله در تاریخ ماندگار می کرد.

کتاب لاله‌ی سیاه در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۳ با بیش از ۱۹ هزار رای و ۱۴۰۰ نقد و نظر است. هم‌چنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمه‌ی آرش پوینده وارد بازار شده است.

داستان لاله‌ی سیاه

داستان لاله‌ی سیاه با یک رویداد تاریخی آغاز می‌شود. در سال ۱۶۷۲ با مجازات یک حقوق بگیر هلندی اعظم توسط یک اوباش هموطن خود ماجرا آغاز می‌شود؛ که توسط بسیاری به عنوان یکی از دردناک‌ترین وقایع تاریخ هلند به‌شمار می‌رود. این رخداد به گونه‌ای دراماتیک و با آب و تاب بسیار توسط الکساندر دوما شرح داده شده.

خط اصلی داستان در طول هجده ماه اتفاق می‌افتد. در همین حین شهرداری هارلم برای کسی که بتواند یک لاله‌ی سیاه رشد دهد جایزه‌ای ۱۰۰۰۰۰ گیلدری تعیین کرده. رقابت بین بهترین باغبان‌های کشور برای بدست آوردن جایزه و شهرت و افتخار به اوج خود رسیده. تنها قدیمی‌ترین شهروندان که نزدیک به سی سال قبل ساکن این شهر بوده‌اند لاله‌ای سیاه را به یاد دارند و خود آن شهروندان نیز خود را وارد جریان مسابقه می‌کنند.

 ناگهان یک جوان بورژوازی زمانی که تقریباً موفق شده بود به زندان می‌افتد. او در آنجا دختر یک نگهبان زندان را ملاقات می‌کند، دختری بسیار زیبا. کسی که مایه تسلی و یاری‌رسان او خواهد شد و در نهایت نیز به منجی او بدل خواهد گشت.

بخشی از لاله‌ی سیاه

آه! آقاى لاله کار بى‌گناه! آه آقاى دانشمند رئوف و مهربان! شما مرا خواهید کشت! شما خون مرا خواهید خورد! خیلى خب! با دخترم هم شریک و همدستید! یا حضرت عیسى! پس من در دخمه راهزنان هستم، در غار دزدها هستم! آه! آقاى حاکم همین امروز از همه‌چیز آگاه خواهد شد. والا حضرت استاتود را هم فردا ازماجرا اطلاع خواهد یافت.

ما قانون را مى‌شناسیم: کسى که در زندان شورش کند مشمول ماده شش خواهد بود. این بار ما همان عمل بویتن‌هوف را براى شما تکرار خواهیم کرد، آقاى دانشمند، و این بار آن را کاملاً اجرا مى‌کنم! پله پله، هرچه مى‌خواهید ناخن‌هایتان را مثل خرسى که در قفس گیر کرده بجوید! و شما هم، خانم، با چشمان حریصتان کرنلیوس را بخورید! بره‌هاى عزیز، من به شما اخطار مى‌کنم که دیگر امکان توطئه‌چینى با یکدیگر را نخواهید داشت، به امید دیدار! راحت باشید. به امید دیدار!

رزا، که از شدت ناامیدى و وحشت دیوانه شده بود، بوسه‌اى براى دوستش فرستاد. بعد، در حالى که بدون شک مغزش از یک فکر جدید روشن شده بود، به طرف پلکان رفت و گفت:
هنوز همه چیز از دست نرفته. کرنلیوس من، روى من حساب کن!

 

چنانچه به کتاب لاله‌ی سیاه علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار الکساندر دوما (پدر) در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده‌ی بزرگ نیز آشنا شوید.