«تو در قاهره خواهی مرد» اثری است از حمیدرضا صدر (نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال، از ۱۳۳۵ تا ۱۴۰۰) که در سال ۱۳۹۳ منتشر شده است. این کتاب در قالب یک داستان به روایت زندگی محمدرضاشاه پهلوی میپردازد.
دربارهی تو در قاهره خواهی مرد
تو در قاهره خواهی مرد کتابی از نویسندهd ایرانی، حمیدرضا صدر است. این رمان زمستان سال ۱۳۹۲ مجوز نشر گرفت در بهار ۱۳۹۳ از سوی نشر چشمه منتشر شد. کتاب روایتگر زندگی محمدرضا پهلوی است و از همان آغاز نیز مورد استقبال مخاطبها قرار گرفت. سه هفته پس از عرضه سه بارتجدید چاپ شد.
رمان «تو در قاهره خواهی مرد» نامزد جایزهی ادبی اکنون شد و همچنین در بخش مستندنگاری جایزه جلال آلاحمد تقدیر شد. چاپ هشتم این اثر سال ۱۴۰۰ منتشر شدهاست.
نویسنده علاقهمندیاش به تاریخ را به عنوان یکی از دلائل نگارش رمان «تو در قاهره خواهی مرد» عنوان کرده بود همچنین او درماتیک بودن زندگی چهرهها و رهبران سیاسی را از دیگر دلائل خلق این روایت عنوان کرد. رهبرانی که در عین قدرت و ثروت مدام درگیر هراس و ترس هستند.
حمیدرضا صدر رمان تاریخی دربارهی محمدرضا پهلوی را متأثر از شیوه روایی و ساختار کتاب یونایتد نفرین شده خلق کردهاست. وی در مورد این کتاب گفته است:
مدتها بود که در فکر نوشتن رمانی براساس واقعیتهای تاریخی و وقایع مستند بودم. در واقع بعد از ترجمهی رمان «یونایتد نفرین شده» نوشتهی «دیوید پیس» که دربارهی زندگی «برایان کلاف» مربی جنجالی فوتبال انگلیس بود به فکر نوشتن رمانی با چنین مختصاتی افتادم. برای همین هم به نظرم رسید آخرین شاه ایران بیش از هر چهرهی تاریخی دیگری قابلیت دستمایه شدن برای روایت در چنین رمانی را دارد.
شخصیتی که قدرت و ثروت او را فراگرفته است و در عینحال در خلوت و تنهاییاش از چیزهای زیادی هراس دارد و میترسد و این تناقضها و پرداختن به آنها برایم جذاب بود، از طرفی خواندن تاریخ معاصر ایران هم یکی از علاقمندیهای من است و همهی اینها دست به دست هم داد تا رمان «تو در قاهره خواهی مرد» را بنویسم.
رمان تو در قاهره خواهی مرد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۱۶ با بیش از ۲۳۰ رای و ۵۸ نقد و نظر است.
داستان تو در قاهره خواهی مرد
شخصیت اصلی رمان تاریخی «تو در قاهره خواهی مرد»، محمدرضا پهلوی است. روایت این رمان از بهار سال ۱۳۴۴ آغاز میشود تا بهار سال ۱۳۴۵ ادامه پیدا میکند. روایت از سوء قصد به شاه در کاخ مرمر آغاز میشود اما داستانِ «تو در قاهره خواهی مرد»، در این یک سال متوقف نمیشود با فلاشبکهایی به سالهای دهه بیست کودکی و نوجوانی شاه را نیز روایت میکند.
نقبی به رویدادهای مهم آن سال از جمله ترور حسنعلی منصور نخستوزیر شاه و روایتی از نخستوزیری امیرعباس هویدا از دیگر لایههای این رمان تاریخی است. حمیدرضا صدر گفته بود که در نگارش این اثر تاریخی از روایتِ زندگی و حکمرانی محمدرضا پهلوی به اسناد و منابع متعدد تاریخی مراجعه کردهاست.
بخشهایی از تو در قاهره خواهی مرد
علی امینی در ده روز اول صدارتش انحلال مجلسین را اعلام کرد. در ده روز اول صدارتش برخی از بلندپایگان لشگری و کشوریات را به اتهام سوء استفاده از بیتالمال دستگیر کرد و به محبس انداخت. به زندان دژبان در خیابان سوم اسفند روبهروی ساختمان وزارت جنگ. سرلشگر علیاکبر ضرغام و سپهبد مهدیقلی علویمقدم و خیلیهای دیگر را. علی امینی بود که در نطق رادیوییاش اقتصاد ایران را اسفناک و ورشکسته خواند.
علی امینی بود که اعلام کرد درآمد نفتی کشور سالی دویست و هشتاد میلیون دلار است و تنها ارتش دویست هزار نفری تو سالی دویست میلیون دلار خرج برمیدارد. با آمدن علی امینی بود که دکتر اقبال، نخست وزیر سابقت همراه همسر فرانسویاش با پاسپورت سیاسیاش از تهران به مقصد پاریس و بوردو فرار کرد و اعلام کردند محاکمهی غیابی خواهد شد.
با آمدن علی امینی بود که زمزمهی رفتن شاهپورها و شاهدختها دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. زمزمهی فرار شاهپورها و شاهدختها. فرار… فرار… فرار… و تو از شنیدن زمزمه نفرت داری. نفرت.
با آمدن علی امینی بود که جبهه ملیها میتینگشان را برگزار کردند و زمزمهی بازگشت دکتر محمد مصدق از احمدآباد پس از نه سال گوشهگیری و تحت نظر بودن دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. مصدق… مصدق… مصدق… و تو از مصدق نفرت داری. نفرت.
……………………
خبر مرگش را شنیده ای. دو روز مانده به پایان سال. خبر مرگ پادشاه سابق مصر را. خبر درگذشت ملک فاروق را. ملک فاروق رفته، ملک فاروق مرده. امپراتور سرزمین فراعنه جان باخته. برادر ملکه ی اولت بی خبر وداع کرده. ملک فاروق در تبعید مرده. در ایتالیا، در رم. دور از خانه اش. دور از سرزمینش. شبیه پدرت که در ژوهانسبورگ درگذشت.
در تبعید. دور از خانه و سرزمینش. دور… دور… دور… ملک فاروق بعد از کودتای ژنرال محمدنجیب از مصر دور شده بود. ملک فاروق سیزده سالی را دور از خانه و موطنش سپری کرد. سیزده… سیزده… سیزده… تو از کودتا نفرت داری. تو از ژنرال نجیب که ملک فاروق را سرنگون کرد نفرت داری. از جمال عبدالناصر که رئیس جمهور مصر شد نفرت داری. از این که حکومت سلطنتی مصر با سرنگونی او تمام شد نفرت داری.
از این که سال روز سرنگونی سلطنت ملک فاروق را جشن ملی مصر اعلام کردند نفرت داری. از این که ملک فاروق دور از سرزمینش درگذشت نفرت داری. تو از تبعید نفرت داری. تبعید… تبعید… تبعید… نفرت… نفرت… نفرت… می گفتند پس از اعلام خبر رسمی مرگ ملک فاروق، تنها یک پرچم نیم افراشته به احترامش بالا رفت. همان پرچم سبزرنگ سه ستاره ی محبوبش. پرچم سلطنتی مصر.
پرچم سبزرنگ سه ستاره برای ملک فاروق که روزگاری پادشاه مصر و سودان بود. برای ملک فاروق که بی مقدمه جان داد. بی درد و خون ریزی. می گفتند آخرین شام را در رستوران ایل دوفرانس خورد، با آنا ماریاگاتی، زن جوان و زیبارویی که آن اواخر همراهی اش می کرد، و بعدش سیگاری آتش زد. می گفتند ساعت یک و نیم صبح گلویش را گرفت و فریاد خفیفی از ته حلقش بیرون آمد. خیلی خفیف. آنا ماریاگاتی زیبا فریادی زد و مدیر رستوران را فرا خواند. خدم وحشم دویدند و به تکاپو افتادند.
اگر به کتاب تو در قاهره خواهی مرد علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار محمدرضا صدر در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
26 دی 1402
تو در قاهره خواهی مرد
«تو در قاهره خواهی مرد» اثری است از حمیدرضا صدر (نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال، از ۱۳۳۵ تا ۱۴۰۰) که در سال ۱۳۹۳ منتشر شده است. این کتاب در قالب یک داستان به روایت زندگی محمدرضاشاه پهلوی میپردازد.
دربارهی تو در قاهره خواهی مرد
تو در قاهره خواهی مرد کتابی از نویسندهd ایرانی، حمیدرضا صدر است. این رمان زمستان سال ۱۳۹۲ مجوز نشر گرفت در بهار ۱۳۹۳ از سوی نشر چشمه منتشر شد. کتاب روایتگر زندگی محمدرضا پهلوی است و از همان آغاز نیز مورد استقبال مخاطبها قرار گرفت. سه هفته پس از عرضه سه بارتجدید چاپ شد.
رمان «تو در قاهره خواهی مرد» نامزد جایزهی ادبی اکنون شد و همچنین در بخش مستندنگاری جایزه جلال آلاحمد تقدیر شد. چاپ هشتم این اثر سال ۱۴۰۰ منتشر شدهاست.
نویسنده علاقهمندیاش به تاریخ را به عنوان یکی از دلائل نگارش رمان «تو در قاهره خواهی مرد» عنوان کرده بود همچنین او درماتیک بودن زندگی چهرهها و رهبران سیاسی را از دیگر دلائل خلق این روایت عنوان کرد. رهبرانی که در عین قدرت و ثروت مدام درگیر هراس و ترس هستند.
حمیدرضا صدر رمان تاریخی دربارهی محمدرضا پهلوی را متأثر از شیوه روایی و ساختار کتاب یونایتد نفرین شده خلق کردهاست. وی در مورد این کتاب گفته است:
مدتها بود که در فکر نوشتن رمانی براساس واقعیتهای تاریخی و وقایع مستند بودم. در واقع بعد از ترجمهی رمان «یونایتد نفرین شده» نوشتهی «دیوید پیس» که دربارهی زندگی «برایان کلاف» مربی جنجالی فوتبال انگلیس بود به فکر نوشتن رمانی با چنین مختصاتی افتادم. برای همین هم به نظرم رسید آخرین شاه ایران بیش از هر چهرهی تاریخی دیگری قابلیت دستمایه شدن برای روایت در چنین رمانی را دارد.
شخصیتی که قدرت و ثروت او را فراگرفته است و در عینحال در خلوت و تنهاییاش از چیزهای زیادی هراس دارد و میترسد و این تناقضها و پرداختن به آنها برایم جذاب بود، از طرفی خواندن تاریخ معاصر ایران هم یکی از علاقمندیهای من است و همهی اینها دست به دست هم داد تا رمان «تو در قاهره خواهی مرد» را بنویسم.
رمان تو در قاهره خواهی مرد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۱۶ با بیش از ۲۳۰ رای و ۵۸ نقد و نظر است.
داستان تو در قاهره خواهی مرد
شخصیت اصلی رمان تاریخی «تو در قاهره خواهی مرد»، محمدرضا پهلوی است. روایت این رمان از بهار سال ۱۳۴۴ آغاز میشود تا بهار سال ۱۳۴۵ ادامه پیدا میکند. روایت از سوء قصد به شاه در کاخ مرمر آغاز میشود اما داستانِ «تو در قاهره خواهی مرد»، در این یک سال متوقف نمیشود با فلاشبکهایی به سالهای دهه بیست کودکی و نوجوانی شاه را نیز روایت میکند.
نقبی به رویدادهای مهم آن سال از جمله ترور حسنعلی منصور نخستوزیر شاه و روایتی از نخستوزیری امیرعباس هویدا از دیگر لایههای این رمان تاریخی است. حمیدرضا صدر گفته بود که در نگارش این اثر تاریخی از روایتِ زندگی و حکمرانی محمدرضا پهلوی به اسناد و منابع متعدد تاریخی مراجعه کردهاست.
بخشهایی از تو در قاهره خواهی مرد
علی امینی در ده روز اول صدارتش انحلال مجلسین را اعلام کرد. در ده روز اول صدارتش برخی از بلندپایگان لشگری و کشوریات را به اتهام سوء استفاده از بیتالمال دستگیر کرد و به محبس انداخت. به زندان دژبان در خیابان سوم اسفند روبهروی ساختمان وزارت جنگ. سرلشگر علیاکبر ضرغام و سپهبد مهدیقلی علویمقدم و خیلیهای دیگر را. علی امینی بود که در نطق رادیوییاش اقتصاد ایران را اسفناک و ورشکسته خواند.
علی امینی بود که اعلام کرد درآمد نفتی کشور سالی دویست و هشتاد میلیون دلار است و تنها ارتش دویست هزار نفری تو سالی دویست میلیون دلار خرج برمیدارد. با آمدن علی امینی بود که دکتر اقبال، نخست وزیر سابقت همراه همسر فرانسویاش با پاسپورت سیاسیاش از تهران به مقصد پاریس و بوردو فرار کرد و اعلام کردند محاکمهی غیابی خواهد شد.
با آمدن علی امینی بود که زمزمهی رفتن شاهپورها و شاهدختها دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. زمزمهی فرار شاهپورها و شاهدختها. فرار… فرار… فرار… و تو از شنیدن زمزمه نفرت داری. نفرت.
با آمدن علی امینی بود که جبهه ملیها میتینگشان را برگزار کردند و زمزمهی بازگشت دکتر محمد مصدق از احمدآباد پس از نه سال گوشهگیری و تحت نظر بودن دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. مصدق… مصدق… مصدق… و تو از مصدق نفرت داری. نفرت.
……………………
خبر مرگش را شنیده ای. دو روز مانده به پایان سال. خبر مرگ پادشاه سابق مصر را. خبر درگذشت ملک فاروق را. ملک فاروق رفته، ملک فاروق مرده. امپراتور سرزمین فراعنه جان باخته. برادر ملکه ی اولت بی خبر وداع کرده. ملک فاروق در تبعید مرده. در ایتالیا، در رم. دور از خانه اش. دور از سرزمینش. شبیه پدرت که در ژوهانسبورگ درگذشت.
در تبعید. دور از خانه و سرزمینش. دور… دور… دور… ملک فاروق بعد از کودتای ژنرال محمدنجیب از مصر دور شده بود. ملک فاروق سیزده سالی را دور از خانه و موطنش سپری کرد. سیزده… سیزده… سیزده… تو از کودتا نفرت داری. تو از ژنرال نجیب که ملک فاروق را سرنگون کرد نفرت داری. از جمال عبدالناصر که رئیس جمهور مصر شد نفرت داری. از این که حکومت سلطنتی مصر با سرنگونی او تمام شد نفرت داری.
از این که سال روز سرنگونی سلطنت ملک فاروق را جشن ملی مصر اعلام کردند نفرت داری. از این که ملک فاروق دور از سرزمینش درگذشت نفرت داری. تو از تبعید نفرت داری. تبعید… تبعید… تبعید… نفرت… نفرت… نفرت… می گفتند پس از اعلام خبر رسمی مرگ ملک فاروق، تنها یک پرچم نیم افراشته به احترامش بالا رفت. همان پرچم سبزرنگ سه ستاره ی محبوبش. پرچم سلطنتی مصر.
پرچم سبزرنگ سه ستاره برای ملک فاروق که روزگاری پادشاه مصر و سودان بود. برای ملک فاروق که بی مقدمه جان داد. بی درد و خون ریزی. می گفتند آخرین شام را در رستوران ایل دوفرانس خورد، با آنا ماریاگاتی، زن جوان و زیبارویی که آن اواخر همراهی اش می کرد، و بعدش سیگاری آتش زد. می گفتند ساعت یک و نیم صبح گلویش را گرفت و فریاد خفیفی از ته حلقش بیرون آمد. خیلی خفیف. آنا ماریاگاتی زیبا فریادی زد و مدیر رستوران را فرا خواند. خدم وحشم دویدند و به تکاپو افتادند.
اگر به کتاب تو در قاهره خواهی مرد علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار محمدرضا صدر در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، رمان، زندگینامه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، حمیدرضا صدر، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب