«خاطرههای پراکنده» مجموعهای از داستانهای کوتاه از گلی ترقی (نویسندهی زادهی تهران، متولد ۱۳۱۸) است که در سال ۱۳۷۱ منتشر شده است. این داستانها به روایت خاطراتی از نویسنده میپردازند.
دربارهی خاطرههای پراکنده
گلی ترقی نویسندهای بینیاز از معرفیست. اغلب اهالی داستان در ایران، حتی اگر اثری از این نویسنده مطالعه نکرده باشند، نام او و برخی از مشهورترین آثارش را شنیدهاند. احساس تعلق، تنهایی و خاطره، سه درونمایهی مشهود در اغلب داستانهای کوتاه و بلند گلی ترقیاند. همچنین، احساس دلبستگی به ایران نیز یکی دیگر از مضامینی است که در آثار او به چشم میخورد؛ و این امر، با توجه به این واقعیت که نویسنده بسیاری از سالهای عمرش را در غربت و دور از وطن به سر برده، چندان عجیب نمینماید.
خاطرههای پراکنده مجموعهی شش داستان به هم پیوستهی خاطرهگونه و یک داستان مستقل و بخشی از یک رمان به نام «عادتهای غریب آقای الف در غربت» جمعاً دارای حدود ۳۵۰۰۰ کلمه از گلی ترقی است. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۳۷۱ شمسی در تهران چاپ شد. بخش خاطرههای پراکنده خود مشتمل بر ۴ داستان است. ادامهی این کتاب «دو دنیا» است و داستانهای هر دو کتاب را مجموعاً میتوان فصلهایی از یک رمان تلقی کرد.
باید اشاره کرد که گلی ترقی متولد محله شمیران است و در داستان اتوبوس شمیران روایت آقا عزیز راننده اتوبوسی را میگوید که هرروز با او به خانه برمیگشته. داستان دوست کوچک روایت دوران مدرسه و دوست صمیمیای است که یک دوست دیگر همهچیز را میانشان خراب میکند. داستان خانه مادربزرگ از رسوم مراسم عروسی در گذشته و حالواهوای آدمها روایت میکند. داستان پدر رویارویی راوی با مرگ پدرش است و داستان خدمتکار روایت تلاش اعضای خانواده برای پیدا کردن یک خدمتکار جدید است. داستانهای بعدی هم هرکدام به نوعی بخشی از زندگی راویاند.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۶ با بیش از ۱۱۰۰ رای و ۱۰۰ نقد و نظر است.
فهرست داستانهای خاطرههای پراکنده
داستانهای این کتاب به شرح زیر هستند:
- اتوبوس شمیران
- دوست کوچک
- خانهی مادربزرگ
- پدر
- خدمتکار
- مادام گرگه
- خانهای در آسمان
- عادتهای غریب آقای الف در غربت
بخشهایی از خاطرههای پراکنده
روزهای هفته هرکدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند. شنبه بدترکیب و تلخ و موذیست و شبیه دختر ترشیدهی طوبا خانم است. دراز، لاغر، با چشمهای ریز بدجنس. یکشنبه ساده و خر است و برای خودش الکی آن وسط میچرخد. دوشنبه شکل آقای حشمتالممالک است. متین، موقر، با کت و شلوار خاکستری و عصا.
سه شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبز روشن یا زرد لیموییست. چهارشنبه خل است. چاق و چله و بگوبخند است. بوی عدسپلوی خوشمزهی حسنآقا را میدهد. پنجشنبه بهشت است و جمعه دو قسمت دارد: صبح تا ظهرش زنده و پرجنبوجوش است؛ مثل پدر، پر از کار و ورزش و پول و سلامتی. رو به غروب سنگین و دلگیر میشود. پر از دلهرههای پراکنده و غصههای بیدلیل و یک جور احساس گناه و دلدرد از پرخوری ظهر.
………………….
تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است. جا برای تکان خوردن نیست. به خاطر بچهها تن به این سفر دادهام و از آمدن پشیمانم. دریای فیروزهای کثیف و خاکستری است و هوا، مرطوب و داغ، روی تن سنگینی میکند. کتابم را میبندم و به مردمی که دور و برم هستند نگاه میکنم و نگاهم بیتفاوت از روی بدنها میگذرد، دور میزند، برمیگردد و روی صورتی نیمهآشنا میماند.نزدیک به من، زنی تنها، که سن و سال مرا دارد، روی ماسهها دراز کشیده است و حسی غریب بِهِم میگوید که من این زن را میشناسم.
فکرهایم درهم میشود و ته سرم، خاطرههایی مغشوش، مثل کرمهای شبتاب، برق برق میزنند. رویم را برمیگردانم اما حواسم پیش اوست. ناراحتم و دلم میخواهد جایم را عوض کنم. بچهها را صدا میزنم. عینک آفتابیش را برمیدارد و توی کیفش دنبال چیزی میگردد. سرش را بالا میگیرد. مینشیند. رویش را میچرخاند و یک آن، به من خیره میشود؛ از چشمهایش است که او را میشناسم؛ از آن دو تا دایرهی درشت آبی که هنوز هم مثل روزهای کودکی ته دلم را میلرزاند.
برای آشنا شدن با سایر آثار مشابه، بخش معرفی بهترین داستانهای کوتاه ایرانی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.
19 شهریور 1401
خاطرههای پراکنده
«خاطرههای پراکنده» مجموعهای از داستانهای کوتاه از گلی ترقی (نویسندهی زادهی تهران، متولد ۱۳۱۸) است که در سال ۱۳۷۱ منتشر شده است. این داستانها به روایت خاطراتی از نویسنده میپردازند.
دربارهی خاطرههای پراکنده
گلی ترقی نویسندهای بینیاز از معرفیست. اغلب اهالی داستان در ایران، حتی اگر اثری از این نویسنده مطالعه نکرده باشند، نام او و برخی از مشهورترین آثارش را شنیدهاند. احساس تعلق، تنهایی و خاطره، سه درونمایهی مشهود در اغلب داستانهای کوتاه و بلند گلی ترقیاند. همچنین، احساس دلبستگی به ایران نیز یکی دیگر از مضامینی است که در آثار او به چشم میخورد؛ و این امر، با توجه به این واقعیت که نویسنده بسیاری از سالهای عمرش را در غربت و دور از وطن به سر برده، چندان عجیب نمینماید.
خاطرههای پراکنده مجموعهی شش داستان به هم پیوستهی خاطرهگونه و یک داستان مستقل و بخشی از یک رمان به نام «عادتهای غریب آقای الف در غربت» جمعاً دارای حدود ۳۵۰۰۰ کلمه از گلی ترقی است. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۳۷۱ شمسی در تهران چاپ شد. بخش خاطرههای پراکنده خود مشتمل بر ۴ داستان است. ادامهی این کتاب «دو دنیا» است و داستانهای هر دو کتاب را مجموعاً میتوان فصلهایی از یک رمان تلقی کرد.
باید اشاره کرد که گلی ترقی متولد محله شمیران است و در داستان اتوبوس شمیران روایت آقا عزیز راننده اتوبوسی را میگوید که هرروز با او به خانه برمیگشته. داستان دوست کوچک روایت دوران مدرسه و دوست صمیمیای است که یک دوست دیگر همهچیز را میانشان خراب میکند. داستان خانه مادربزرگ از رسوم مراسم عروسی در گذشته و حالواهوای آدمها روایت میکند. داستان پدر رویارویی راوی با مرگ پدرش است و داستان خدمتکار روایت تلاش اعضای خانواده برای پیدا کردن یک خدمتکار جدید است. داستانهای بعدی هم هرکدام به نوعی بخشی از زندگی راویاند.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۶ با بیش از ۱۱۰۰ رای و ۱۰۰ نقد و نظر است.
فهرست داستانهای خاطرههای پراکنده
داستانهای این کتاب به شرح زیر هستند:
بخشهایی از خاطرههای پراکنده
روزهای هفته هرکدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند. شنبه بدترکیب و تلخ و موذیست و شبیه دختر ترشیدهی طوبا خانم است. دراز، لاغر، با چشمهای ریز بدجنس. یکشنبه ساده و خر است و برای خودش الکی آن وسط میچرخد. دوشنبه شکل آقای حشمتالممالک است. متین، موقر، با کت و شلوار خاکستری و عصا.
سه شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبز روشن یا زرد لیموییست. چهارشنبه خل است. چاق و چله و بگوبخند است. بوی عدسپلوی خوشمزهی حسنآقا را میدهد. پنجشنبه بهشت است و جمعه دو قسمت دارد: صبح تا ظهرش زنده و پرجنبوجوش است؛ مثل پدر، پر از کار و ورزش و پول و سلامتی. رو به غروب سنگین و دلگیر میشود. پر از دلهرههای پراکنده و غصههای بیدلیل و یک جور احساس گناه و دلدرد از پرخوری ظهر.
………………….
تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است. جا برای تکان خوردن نیست. به خاطر بچهها تن به این سفر دادهام و از آمدن پشیمانم. دریای فیروزهای کثیف و خاکستری است و هوا، مرطوب و داغ، روی تن سنگینی میکند. کتابم را میبندم و به مردمی که دور و برم هستند نگاه میکنم و نگاهم بیتفاوت از روی بدنها میگذرد، دور میزند، برمیگردد و روی صورتی نیمهآشنا میماند.نزدیک به من، زنی تنها، که سن و سال مرا دارد، روی ماسهها دراز کشیده است و حسی غریب بِهِم میگوید که من این زن را میشناسم.
فکرهایم درهم میشود و ته سرم، خاطرههایی مغشوش، مثل کرمهای شبتاب، برق برق میزنند. رویم را برمیگردانم اما حواسم پیش اوست. ناراحتم و دلم میخواهد جایم را عوض کنم. بچهها را صدا میزنم. عینک آفتابیش را برمیدارد و توی کیفش دنبال چیزی میگردد. سرش را بالا میگیرد. مینشیند. رویش را میچرخاند و یک آن، به من خیره میشود؛ از چشمهایش است که او را میشناسم؛ از آن دو تا دایرهی درشت آبی که هنوز هم مثل روزهای کودکی ته دلم را میلرزاند.
برای آشنا شدن با سایر آثار مشابه، بخش معرفی بهترین داستانهای کوتاه ایرانی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان کوتاه، داستان کوتاه ایرانی، داستان معاصر
۰ برچسبها: ادبیات ایران، گلی ترقی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب