«سلوک» اثری است از محمود دولت آبادی (نویسندهی اهل سبزوار، متولد ۱۳۱۹) که در سال ۱۳۸۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای عاشقانهی فردی به نام قیس میپردازد.
دربارهی سلوک
سلوک عنوان داستان بلندی به قلم محمود دولتآبادی است. نگارش این داستان در اواخر دهه هفتاد انجام گرفت و این کتاب در اوایل دهه هشتاد منتشر شد.
سلوک به نوعی مانیفست دولتآبادی در رابطه با زن و عشق است. قیس که نامش یادآور مجنون است از زن میگوید و مرد شرقی و درک انسان از عشق و روابط عاشقانه و این همه، نه با اندیشهی امروز و نه اندیشهی مجنون نظامی همخوانی و نزدیکی دارد.
مرد، بیماری است گرفتار خودشیفتگی، آن هم از نوع روستایی و قرن نوزدهمی. او زن را پارهای از خود میداند و در عین حال موجودی که خدا برای خوشایند او آفریده است: «او از گوهر خودم بود که نمیدانم چگونه گم و ناپدید شد در لایهلایههای دویی؟» (ص ۲۷). با این پیش درآمد و نظریه، بدیهی است که وقتی زن تصمیم به جدایی میگیرد، او به استاد تیغی سفارش میدهد که ذاتاً پتیارهکش باشد. (ص ۱۰۳ و ۱۰۴).
این اثر از چند جنبه میتواند خواندش برای مخاطبین داستان و رمان فارسی جذاب و حتی ضروری باشد.
در درجهی اول و مهمتر از همه زبان دولت آبادی در این کتاب اهمیت بسزایی دارد. دایره واژگان در آثار دولت آبادی وسیعاند و میزان آشنایی او با زبان فارسی به یک رندی و تیزی مبدل شده است که زیبایی زبان فارسی را تاکید و یادآوری میکند. این روزها بیشتر از همیشه نیاز داریم تا شکوه و اعجاز ادبیات و زبانی فارسی را دریابیم تا متوجه شویم که این زبان زیباتر از آن است که امروزه میشناسیم و با آن حرف میزنیم.
نکتهی بعدی سبک نگارش این کتاب یعنی جریان سیال نویسنده است؛ ما در نثر و جهان «سلوک» گم میشویم و وقتی به خودآگاهمان برمیگردیم به ترجمان و درک جدیدی از روابط انسانی و درونگرایی میرسیم. اگر هم به ادبیات اثیری علاقهمند هستید که چه کتابی بهتر از سلوک؟ مردی خودشیفته عاشق زنیست که فقط در خیال و نوشتههایش با فلسفهبافی سعی بر توجیه و دلسوزی برای خود و گله کردن از زمان و روزگاریست که مردم او را نمیفهمند.
دولت آبادی خودش در پشت جلد راجع به سلوک گفته است که این کتاب بعد از بارها تراشیده و خراشیده شدن از هفت نام گذر کرد و نهایتا سلوک نام گرفت. همانطور که از معنی عنوان این کتاب مشخص است دولت آبادی سعی دارد با رهایی و سیال بودن قلمش راهی را پیش بگیرد برای شناخت و درک جدیدی از رابطه، عشق و حتی خودشیفتگی.
کتاب سلوک در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۹ با بیش از ۱۷۰۰ رای و ۲۲۶ نقد و نظر است.
داستان سلوک
داستان عاشقانهی سلوک روایت مردیست به نام قیس که یادآور نام مجنون است، برای دیدار یکی از دوستانش، آصف به اروپا سفر کرده است. آصف خانه نیست و ما ابتدا قیس را سرگردان در کوچه و خیابان میبینیم. او با مردی ناشناس مواجه میشود که انگار تمام عمر او را میشناخته. به دنبال مرد رهگذر به سمت گورستانی میرود.
هرچه بیشتر مرد ناشناس را برانداز میکند و شباهتهای بیشتری بین خودش و او پیدا میکند، سردرگمیهای او بیشتر میشود و این مرد که انگار گذشته خود قیس است او را به عاشقانهاش در یازده سال پیش پرتاب میکند؛ زمانی که قیس عاشق دختری ۱۷ ساله بوده است.
بخشهایی از سلوک
آدمى هرگز روح خود را از نگاه خود پنهان نمىدارد اگر با خویش در ریا نباشد؛ و انسان مگر چند چشم محرم مىشناسد تا بتواند دل باطن خود را در پرتو نگاه ها وا بدارد بىهیچ پرهیز و گریز؟
در باور عشق و شناخت حقیقت آن، مرد ممکن است فریب بخورد؛ اما زن… زن حقیقت عشق را زود تشخیص میدهد با حس نیرومند زنى، و اگر دبّه در مىآورد از آن است که عشق هم برایش کافى نیست ، او بیش از عشق مىطلبد، جان تو را.
دوزخ، چه دوزخیست شب. میدانم، میدانم، از آنکه آزمودهام بهشت شب را هم. چه بهشتی بود و چه دوزخی که هست. اضطراب را هم میشناسم، نه بس از یک جهت. از هفتاهفت جهت. عجب دوزخی!
………………………
عشق؟! شکفتن و روییدن و لحظه اى کشف شدن. نه، پیش از لحظه؛چندان که مى توانم به یاد بیاورمش، گل به گونه ى آدمیزاد! زبان بند مى آید و کام و زبان خشک مى ماند و اندرونِ تن کوره اى ست که مى سوزد و مى سوزد بى قرار و بى آرام، اما خاموش و گویى در سکونى ابدى. هیچ حرکتى نه ، نه نیز کمترین جنبه اى. عشق در آن میانه چه شلنگ انداز ترقّصى خوش را به جولان در آمده است.
اگر به کتاب «سلوک» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین آثار محمود دولت آبادی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید. همچنین بخش معرفی بهترین کتابهای عاشقانه شما را با دیگر نمونههای مشابه آشنا میسازد.
9 اسفند 1401
سلوک
«سلوک» اثری است از محمود دولت آبادی (نویسندهی اهل سبزوار، متولد ۱۳۱۹) که در سال ۱۳۸۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای عاشقانهی فردی به نام قیس میپردازد.
دربارهی سلوک
سلوک عنوان داستان بلندی به قلم محمود دولتآبادی است. نگارش این داستان در اواخر دهه هفتاد انجام گرفت و این کتاب در اوایل دهه هشتاد منتشر شد.
سلوک به نوعی مانیفست دولتآبادی در رابطه با زن و عشق است. قیس که نامش یادآور مجنون است از زن میگوید و مرد شرقی و درک انسان از عشق و روابط عاشقانه و این همه، نه با اندیشهی امروز و نه اندیشهی مجنون نظامی همخوانی و نزدیکی دارد.
مرد، بیماری است گرفتار خودشیفتگی، آن هم از نوع روستایی و قرن نوزدهمی. او زن را پارهای از خود میداند و در عین حال موجودی که خدا برای خوشایند او آفریده است: «او از گوهر خودم بود که نمیدانم چگونه گم و ناپدید شد در لایهلایههای دویی؟» (ص ۲۷). با این پیش درآمد و نظریه، بدیهی است که وقتی زن تصمیم به جدایی میگیرد، او به استاد تیغی سفارش میدهد که ذاتاً پتیارهکش باشد. (ص ۱۰۳ و ۱۰۴).
این اثر از چند جنبه میتواند خواندش برای مخاطبین داستان و رمان فارسی جذاب و حتی ضروری باشد.
در درجهی اول و مهمتر از همه زبان دولت آبادی در این کتاب اهمیت بسزایی دارد. دایره واژگان در آثار دولت آبادی وسیعاند و میزان آشنایی او با زبان فارسی به یک رندی و تیزی مبدل شده است که زیبایی زبان فارسی را تاکید و یادآوری میکند. این روزها بیشتر از همیشه نیاز داریم تا شکوه و اعجاز ادبیات و زبانی فارسی را دریابیم تا متوجه شویم که این زبان زیباتر از آن است که امروزه میشناسیم و با آن حرف میزنیم.
نکتهی بعدی سبک نگارش این کتاب یعنی جریان سیال نویسنده است؛ ما در نثر و جهان «سلوک» گم میشویم و وقتی به خودآگاهمان برمیگردیم به ترجمان و درک جدیدی از روابط انسانی و درونگرایی میرسیم. اگر هم به ادبیات اثیری علاقهمند هستید که چه کتابی بهتر از سلوک؟ مردی خودشیفته عاشق زنیست که فقط در خیال و نوشتههایش با فلسفهبافی سعی بر توجیه و دلسوزی برای خود و گله کردن از زمان و روزگاریست که مردم او را نمیفهمند.
دولت آبادی خودش در پشت جلد راجع به سلوک گفته است که این کتاب بعد از بارها تراشیده و خراشیده شدن از هفت نام گذر کرد و نهایتا سلوک نام گرفت. همانطور که از معنی عنوان این کتاب مشخص است دولت آبادی سعی دارد با رهایی و سیال بودن قلمش راهی را پیش بگیرد برای شناخت و درک جدیدی از رابطه، عشق و حتی خودشیفتگی.
کتاب سلوک در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۹ با بیش از ۱۷۰۰ رای و ۲۲۶ نقد و نظر است.
داستان سلوک
داستان عاشقانهی سلوک روایت مردیست به نام قیس که یادآور نام مجنون است، برای دیدار یکی از دوستانش، آصف به اروپا سفر کرده است. آصف خانه نیست و ما ابتدا قیس را سرگردان در کوچه و خیابان میبینیم. او با مردی ناشناس مواجه میشود که انگار تمام عمر او را میشناخته. به دنبال مرد رهگذر به سمت گورستانی میرود.
هرچه بیشتر مرد ناشناس را برانداز میکند و شباهتهای بیشتری بین خودش و او پیدا میکند، سردرگمیهای او بیشتر میشود و این مرد که انگار گذشته خود قیس است او را به عاشقانهاش در یازده سال پیش پرتاب میکند؛ زمانی که قیس عاشق دختری ۱۷ ساله بوده است.
بخشهایی از سلوک
آدمى هرگز روح خود را از نگاه خود پنهان نمىدارد اگر با خویش در ریا نباشد؛ و انسان مگر چند چشم محرم مىشناسد تا بتواند دل باطن خود را در پرتو نگاه ها وا بدارد بىهیچ پرهیز و گریز؟
در باور عشق و شناخت حقیقت آن، مرد ممکن است فریب بخورد؛ اما زن… زن حقیقت عشق را زود تشخیص میدهد با حس نیرومند زنى، و اگر دبّه در مىآورد از آن است که عشق هم برایش کافى نیست ، او بیش از عشق مىطلبد، جان تو را.
دوزخ، چه دوزخیست شب. میدانم، میدانم، از آنکه آزمودهام بهشت شب را هم. چه بهشتی بود و چه دوزخی که هست. اضطراب را هم میشناسم، نه بس از یک جهت. از هفتاهفت جهت. عجب دوزخی!
………………………
عشق؟! شکفتن و روییدن و لحظه اى کشف شدن. نه، پیش از لحظه؛چندان که مى توانم به یاد بیاورمش، گل به گونه ى آدمیزاد! زبان بند مى آید و کام و زبان خشک مى ماند و اندرونِ تن کوره اى ست که مى سوزد و مى سوزد بى قرار و بى آرام، اما خاموش و گویى در سکونى ابدى. هیچ حرکتى نه ، نه نیز کمترین جنبه اى. عشق در آن میانه چه شلنگ انداز ترقّصى خوش را به جولان در آمده است.
اگر به کتاب «سلوک» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین آثار محمود دولت آبادی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید. همچنین بخش معرفی بهترین کتابهای عاشقانه شما را با دیگر نمونههای مشابه آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، محمود دولت آبادی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب