خرگوش

«خرگوش» با نام کامل «چهارگانه‌ی خرگوش» اثری است از جان آپدایک (نویسنده‌ی آمریکایی، از ۱۹۳۲ تا ۲۰۰۹) که در سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ منتشر شده است. این چهارگانه داستان زندگی مردی معمولی از طبقه‌ی متوسط آمریکاست که در کشاکش میل به فرار، بحران‌های شخصی و اجتماعی، و گذر زمان، تلاش می‌کند معنای زندگی را بیابد اما در نهایت با پوچی، تنهایی و مرگ روبه‌رو می‌شود.

درباره‌ی خرگوش

چهارگانه‌ی «خرگوش» نوشته‌ی جان آپدایک را می‌توان یکی از جامع‌ترین و ماندگارترین پروژه‌های داستانی قرن بیستم آمریکا دانست؛ روایتی که نه‌تنها یک زندگی فردی، بلکه تغییرات عمیق و تدریجی جامعه‌ی آمریکا را از دهه‌ی پنجاه میلادی تا اوایل دهه‌ی نود بازتاب می‌دهد.

این مجموعه که شامل چهار رمان مستقل اما به‌هم‌پیوسته است، داستان زندگی هری «خرگوش» انگستروم را از جوانی سرکش تا مرگ خسته و تنهای او دنبال می‌کند. آپدایک با مهارت و دقتی کم‌نظیر، زندگی درونی و بیرونی این شخصیت را در بستر تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا به تصویر می‌کشد و درعین‌حال تصویری کلی‌تر از روان‌شناسی مردان طبقه‌ی متوسط ارائه می‌دهد.

اولین جلد این مجموعه، «خرگوش بدو» (Rabbit, Run) که در سال ۱۹۶۰ منتشر شد، داستان جوانی ورزشکار به‌نام هری انگستروم را روایت می‌کند؛ مردی که پس از تجربه‌ی موفقیت‌های کوتاه‌مدت در بسکتبال دبیرستان، به زندگی یکنواخت و ملال‌آور بزرگسالی پرتاب می‌شود. هری از ازدواجش با زنی دائم‌الخمر، از شغلش، از محیط شهری‌اش گریزان است و بی‌هدف از شهر به شهر می‌گریزد.

 آپدایک در این رمان، با زبانی دقیق و نثر غنی، بحران هویت و اضطراب جوانی را در آمریکا به تصویر می‌کشد؛ جوانی که میان شهوت، مذهب، مسئولیت و میل به آزادی معلق مانده است. این کتاب آغاز سفر طولانی خرگوش است، سفری که در هر جلد بعدی عمق بیشتری می‌یابد.

«خرگوش دوباره» (Rabbit Redux) که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد، هری را این‌بار در میانسالی نشان می‌دهد؛ در دورانی که آمریکا درگیر بحران‌های هویتی و سیاسی دهه‌ی شصت است: جنگ ویتنام، تبعیض نژادی، انقلاب جنسی و فروپاشی سنت‌های خانوادگی. خرگوش که حالا شغلش را از دست داده و با پدر و پسرش زندگی می‌کند، درگیر ماجراهایی می‌شود که مرزهای اخلاق، جنسیت و سیاست را زیر سؤال می‌برند. این جلد شاید سیاسی‌ترین بخش این چهارگانه باشد؛ بازتابی از آشفتگی یک ملت در بحران که در زندگی خصوصی شخصیت اصلی نیز تکرار می‌شود.

در «خرگوش ثروتمند است» (Rabbit Is Rich)، منتشرشده در ۱۹۸۱، آپدایک خرگوش را در دهه‌ی پنجاه زندگی‌اش به تصویر می‌کشد؛ زمانی که سرانجام ثروتمند شده، اما همچنان درگیر اضطراب، حرص، وسوسه‌های جنسی و بی‌قراری روحی است. خرگوش اکنون صاحب نمایندگی فروش تویوتا است، اما شادی را در زندگی نیافته است. این جلد با ظرافت نشان می‌دهد که رفاه مادی لزوماً آرامش روانی به‌همراه نمی‌آورد. آمریکا در این دوره، سرزمین مصرف‌گرایی افسارگسیخته و تردیدهای فلسفی است، و هری انگستروم نمونه‌ی تیپیک این طبقه است که میان رفاه و تهی‌دلی سرگردان مانده.

«خرگوش در آرامش» (Rabbit at Rest) که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، پایان سفر خرگوش را روایت می‌کند. او حالا پیر شده، بیمار است، با همسرش در فلوریدا زندگی می‌کند و شاهد فروپاشی ارزش‌های خانواده‌اش است. پسرش معتاد به مواد مخدر است، ازدواجش شکست خورده، و خود خرگوش درگیر حملات قلبی و اندوه از دست دادن قدرت مردانه و جنسی‌اش است. این رمان اثری سنگین، غم‌انگیز و فلسفی است که درباره‌ی مرگ، تنهایی، ناکامی، و پوچی آرزوهای یک عمر سخن می‌گوید. آپدایک در این جلد، چیره‌دستانه پیری و زوال بدن و ذهن را در دل فضایی از بحران‌های اقتصادی و اجتماعی آمریکا روایت می‌کند.

نثر آپدایک در این چهارگانه به‌طور کلی سرشار از جزئیات، دقیق در توصیف، و مملو از تأملات روان‌شناختی است. او استاد توصیف لحظه‌های کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت زندگی است؛ لحظه‌هایی که به‌تدریج شخصیت را می‌سازند یا می‌فرسایند. به‌ویژه در سه جلد پایانی، طنز تلخ و نگاه انسانی آپدایک به حماقت‌ها و ضعف‌های بشری پررنگ است.

شخصیت خرگوش انگستروم اگرچه بارها به‌نظر منفور، خودخواه یا نادان می‌رسد، اما در نهایت به‌شدت انسانی و باورپذیر باقی می‌ماند؛ کسی که خواننده نمی‌تواند او را دوست بدارد یا از او متنفر باشد، چون او همانند میلیون‌ها انسان دیگر در تلاش برای یافتن معناست.

از منظر ساختار روایی، چهارگانه‌ی خرگوش موفق می‌شود با فاصله‌های زمانی هر جلد، روند طبیعی گذر زمان و پیری را در خود بازتاب دهد. خواننده به‌تدریج همراه با شخصیت اصلی بزرگ می‌شود، شکست می‌خورد، وسوسه می‌شود و در نهایت به ناچار با مرگ روبه‌رو می‌گردد. این ساختار تدریجی باعث می‌شود که مجموعه نه‌تنها تصویری از یک فرد، بلکه روایتی از چهار دهه تحولات آمریکا باشد.

از نظر نقد ادبی، منتقدان اغلب این مجموعه را دستاورد بزرگ آپدایک می‌دانند. دو جلد از این چهارگانه جایزه‌ی پولیتزر دریافت کردند، نشانی از ارزش ادبی و تأثیر اجتماعی آثار. با این‌حال برخی نیز معتقدند که آپدایک بیش از حد گرفتار توصیف جزئیات و وسواس‌های شخصی‌اش در باب سکس و بدن است، تا جایی که گاه مسیر روایت را کند می‌کند یا به تکرار می‌افتد. با این حال، حتی منتقدان سخت‌گیر نیز نمی‌توانند منکر عمق روان‌شناختی این آثار و تصویر جامع آن از ذهن و روان مردان آمریکایی طبقه متوسط شوند.

یکی از نقاط قوت بزرگ این چهارگانه، قدرت آپدایک در تصویرسازی از فضاها و اشیا است؛ از فروشگاه‌های زنجیره‌ای گرفته تا آشپزخانه‌های کهنه، از زمین‌های گلف گرفته تا خیابان‌های بی‌روح شهرهای کوچک. همه‌چیز در این رمان‌ها از طریق نثری دقیق، زنده و گاه بی‌رحمانه تصویر می‌شود، به‌گونه‌ای که خواننده گویی درون این جهان قدم می‌زند، بوها را حس می‌کند، صداها را می‌شنود و بی‌حوصلگی و اضطراب شخصیت‌ها را لمس می‌کند.

در نهایت، چهارگانه‌ی خرگوش اثری است درباره‌ی زیستن، واماندگی، تلاش بی‌ثمر برای معنا، و شکست نهایی در برابر گذر زمان. آپدایک در این آثار نشان می‌دهد که چگونه حتی یک زندگی کوچک، معمولی و به‌ظاهر بی‌اهمیت، سزاوار توجهی ادبی در حد بزرگ‌ترین آثار دنیاست. این مجموعه نه‌تنها یکی از مهم‌ترین دستاوردهای آپدایک، بلکه بخشی از تاریخ ادبیات مدرن آمریکا به‌شمار می‌رود.

چهارگانه‌ی خرگوش در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۵ است.

خلاصه‌ی داستان‌های خرگوش

خلاصه‌ی داستان خرگوش بدو (Rabbit, Run)

در «خرگوش بدو»، هری «خرگوش» انگستروم، قهرمان سابق بسکتبال دبیرستانی در یک شهر کوچک پنسیلوانیا، در بیست‌وچندسالگی در زندگی‌اش احساس خفگی می‌کند. او با زنی الکلی و افسرده به نام جنیس ازدواج کرده، شغلی بی‌ارزش دارد و هر روز بیش از پیش از زندگی زناشویی و وظایف اجتماعی‌اش دلزده می‌شود. یک شب ناگهان تصمیم می‌گیرد همه‌چیز را پشت‌سر بگذارد و از خانه فرار می‌کند.

هری در جستجوی معنایی برای زندگی، مدتی با زن جوانی به نام روث که سابقاً فاحشه بوده، رابطه برقرار می‌کند. رابطه‌ای که در آغاز نوعی پناه بردن از واقعیت است، اما به‌زودی به همان بن‌بست‌های پیشین می‌رسد. آپدایک در این جلد، نشان می‌دهد که هری نه‌تنها از مسئولیت‌هایش می‌گریزد بلکه حتی توانایی درک نیازهای خودش را نیز ندارد.

وقتی جنیس فرزند دوم‌شان را به دنیا می‌آورد، هری برای مدتی به خانه بازمی‌گردد اما دوباره نمی‌تواند بماند. پس از آن، در یکی از تراژدی‌های بزرگ این داستان، جنیس در حال مستی نوزادشان را در وان رها می‌کند و کودک می‌میرد. این مرگ هری را به افسوس و عذاب وجدان وامی‌دارد، اما بازهم در نهایت او نمی‌تواند مسئولیت یا عشق واقعی به کسی را بپذیرد.

در پایان، هری به شکل مبهمی در حال فرار است، همچنان بدون مقصد، همچنان گریزان. رمان با تلخی نشان می‌دهد که این گریز، بیشتر از آنکه به آزادی ختم شود، به نوعی تکرار بی‌پایان و پوچی می‌انجامد.

این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از سهیل سمی به بازار عرضه شده است.

 خلاصه‌ی داستان خرگوش دوباره (Rabbit Redux)

«خرگوش دوباره» هری را در اواخر دهه ۶۰ میلادی به تصویر می‌کشد؛ زمانی که او به‌عنوان کارگر در کارخانه‌ای بی‌اهمیت مشغول به کار است و ازدواجش با جنیس که حالا وضع بهتری دارد، بار دیگر دچار بحران شده است. جنیس این‌بار هری را ترک می‌کند و با مرد دیگری به فلوریدا می‌رود. هری با پسر نوجوانش، نلسون، در خانه پدری‌اش می‌ماند و زندگی یکنواخت و خسته‌کننده‌اش وارد مرحله‌ای تازه و عجیب می‌شود.

او با دختری معتاد و بی‌خانمان به نام جیلیان و جوانی سیاه‌پوست و افراطی به نام اسکتر آشنا می‌شود و آن‌ها را به خانه‌اش می‌آورد. این دو نفر نماد آشفتگی‌های فرهنگی و نژادی دوران خود هستند؛ نشانه‌هایی از تغییراتی که هری نمی‌خواهد یا نمی‌تواند درک کند. خانه‌ی هری به صحنه‌ی تجربیات جنسی، فلسفی و حتی خشونت‌آمیز تبدیل می‌شود؛ نوعی مینیاتور از آمریکا در دوران بحران هویت.

ارتباط هری با جیلیان و اسکتر نه‌تنها زندگی خودش، بلکه روان و مسیر زندگی پسرش نلسون را نیز دستخوش آشفتگی می‌کند. آپدایک از خلال این روابط و گفت‌وگوها، تصویری دقیق از آمریکا در حال فروپاشی ارائه می‌دهد؛ جایی که اخلاق سنتی در برابر موج‌های جدید جنسیت، مذهب، نژاد و سیاست رنگ می‌بازد.

در نهایت، خانه در آتش می‌سوزد و جیلیان می‌میرد. جنیس برمی‌گردد و زندگی به ظاهر به مسیر سابق بازمی‌گردد، اما شکاف‌ها عمیق‌تر از همیشه باقی می‌ماند. هری از این آزمون‌ها عبور می‌کند، اما نه لزوماً با رشدی درونی، بلکه با نوعی لجاجت و بی‌اعتنایی به تغییر.

خلاصه‌ی داستان خرگوش ثروتمند است (Rabbit Is Rich)

در «خرگوش ثروتمند است»، هری به ظاهر به موفقیت رسیده است. او حالا وارث نمایندگی فروش تویوتا در شهرشان شده و در رفاه نسبی زندگی می‌کند. اما این رفاه، همچنان نتوانسته ناآرامی درونی‌اش را خاموش کند. هری و جنیس رابطه‌ای بهتر دارند، اما عشق در زندگی‌شان کم‌رنگ است و فرزندشان نلسون، حالا دانشجو، به شکلی افسارگسیخته و پرخاشگر به پدرش می‌تازد.

هری از مصرف‌گرایی آمریکا، زنان زیبا و ملالت زندگی طبقه متوسط سرخورده است. او مدام به زنان دیگر نگاه می‌کند، به گذشته‌اش فکر می‌کند و با میل‌های سرکوب‌شده‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند. آپدایک در این جلد، دقیق و گزنده پوچی مصرف‌گرایی آمریکایی را نقد می‌کند؛ پول، سکس، اتومبیل و قدرت، هیچ‌کدام خلأ معنوی هری را پر نمی‌کنند.

یکی از محورهای داستان، درگیری پدر و پسر است. نلسون هری را نماینده‌ی نسلی می‌بیند که همه‌چیز را فاسد کرده‌اند، اما خود نلسون نیز نمی‌تواند راهی سالم یا روشن برای آینده پیدا کند. هری میان وسوسه‌های کوچک و ترس‌های بزرگش سرگردان می‌ماند.

در نهایت، در سفری تفریحی به باهاما، هری وسوسه می‌شود اما بازهم در آخر به سوی همان زندگی روزمره و قابل پیش‌بینی بازمی‌گردد. داستان با نوعی پذیرش تلخ پایان می‌یابد؛ او «ثروتمند» است، اما در درون همچنان تهی.

خلاصه‌ی داستان خرگوش در آرامش (Rabbit at Rest)

در «خرگوش در آرامش»، هری وارد دهه‌ی شصت زندگی‌اش شده و با مشکلات جدی سلامتی، به‌ویژه بیماری قلبی، دست‌به‌گریبان است. او به همراه جنیس که حالا مدیریت کسب‌وکار را به دست گرفته، زمستان‌ها را در فلوریدا می‌گذراند. رابطه‌شان همچنان مبهم است؛ نوعی همزیستی که بیشتر بر اساس عادت است تا عشق.

نلسون حالا به‌شدت گرفتار اعتیاد شده و این بار بار مسئولیت‌هایی که هری یک عمر از آن‌ها گریخته، ناگهان بر دوشش سنگینی می‌کنند. هری درمی‌یابد که فرار دیگر امکان‌پذیر نیست. او با بی‌حوصلگی، با خشم، و با ترس به تماشای زوال خانواده‌اش نشسته است. آمریکا نیز در این دوره با بحران‌های اقتصادی و اخلاقی دست‌به‌گریبان است؛ گویی زوال هری بازتاب زوال جامعه‌ای بزرگ‌تر است.

هری بار دیگر وارد روابطی بی‌ثمر و خطرناک با زنانی جوان‌تر می‌شود که بازهم نتیجه‌ای جز شرم و سردرگمی ندارد. او که زمانی می‌دوید و می‌گریخت، حالا باید درجا بایستد و با بیماری، پیری و مرگ روبه‌رو شود.

در پایان، هری در یک مسابقه بسکتبال تفریحی، دچار حمله‌ی قلبی می‌شود و می‌میرد. مرگی که در عین تلخی، آرامشی برای شخصیتی به همراه دارد که یک عمر از همه‌چیز، حتی از خودش، گریخته بود. این پایان، در عین خونسردی، بسیار انسانی است؛ سرنوشت محتوم کسی که هرگز نتوانست معنا یا آرامشی واقعی بیابد.

بخش‌هایی از خرگوش

او فقط می‌دود، چون هیچ‌چیز دیگری نمی‌تواند بکند. نه جایی برای رفتن دارد، نه کسی را که به او گوش بدهد. فقط می‌دود، مثل وقت‌هایی که توپ بسکتبال در دستانش بود و هیچ‌کس نمی‌توانست جلویش را بگیرد. حالا توپ نیست، فقط خودش است و این شب بی‌سرانجام.

………………..

آنچه هری را خسته می‌کند نه سن و سال است، نه از دست دادن کار، نه زن‌هایی که دیگر دلشان برایش نمی‌لرزد، بلکه آن سکوت کلفت و بی‌انتهاست که میان او و همه‌ی آدم‌های دوروبرش کشیده شده؛ سکوتی که با هیچ حرفی نمی‌شکند.

………………..

در دل هری انگستروم همیشه این احساس هست که شاید همه‌ی آن چیزهایی که دارد، فقط یک شوخی بزرگ بوده باشد؛ که ماشین‌های نو، خانه‌ی راحت، پول در بانک، همه‌اش چیزی نبوده جز یک خواب موقتی که وقتی بیدار شود، دوباره همان پسرک لاغر پا برهنه در خیابان‌های برهام خواهد بود.

…………………

وقتی پیر می‌شوی، متوجه می‌شوی آن‌قدرها هم کارهای زیادی نکرده‌ای. بیشتر عمرت گذشته به این‌که صبر کنی، دندان روی جگر بگذاری، جایی بروی و برگردی. وقتی همه‌ی این‌ها تمام می‌شود، می‌مانی با خودت و قلبت که دیگر حوصله‌ی این زندگی را ندارد.

 

اگر به کتاب خرگوش علاقه دارید، بخش معرفی برترین رمان‌های اجتماعی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا می‌کند.