آئورا

«آئورا» اثری است از کارلوس فوئنتس (نویسنده‌ی مکزیکی، از ۱۹۲۸ تا ۲۰۱۲) که در سال ۱۹۶۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای فردی می‌پردازد که به عنوان ویراستار به استخدام زنی سالخورده درمی‌آید.

درباره‌ی آئورا

آئورا رمانی کوتاه در ۴۹ صفحه از کارلوس فوئنتس رمان‌نویس مکزیکی است. این داستان در ۱۹۶۲ در مکزیک منتشر شد. این داستان از زاویه دید دوم شخص مفرد روایت می‌شود. این اثر یکی از آثار موفق ادبیات آمریکای لاتین و از شاخص‌ترین آثار رئالیسم جادویی است که در عین حال دارای مشخصه‌های سوررئالیستی نیز هست.

در حقیقت، آئورا نوشته کارلوس فوئنتس رمانی جذاب است که به موضوعات وسواس، هویت و مرزهای مبهم بین واقعیت و ماوراء طبیعی می پردازد.

داستان در مکزیکو سیتی اتفاق می‌افتد، فیلیپه مونترو، مورخ جوانی که شغلی را برای رونویسی خاطرات یک بیوه سالخورده به نام کنسوئلو یورنته می‌پذیرد. هنگامی که فیلیپه در فضای وهم‌آور عمارت کنسوئلو گرفتار می‌شود، به اعماق شبکه‌ای از رمز و راز پیرامون آئورا مرموز سنیورا یورنته متوفی کشیده می‌شود.

فوئنتس به طرز ماهرانه‌ای تنش را از طریق توصیف‌های واضح از عمارت رو به زوال، راهروهای هزارتوی آن و حضور ظالمانه آئورا کنسوئلو ایجاد می‌کند. این روایت با حسی از پیش‌بینی آشکار می‌شود که فیلیپ اسرار ناراحت‌کننده‌ای درباره خانواده یورنته و گذشته تاریک آنها را آشکار می‌کند.

همانطور که او به طور فزاینده ای در مورد رمزگشایی رازهایی که کنسوئلو و شوهر متوفی او را پوشانده است وسواس پیدا می کند، احساس خود فیلیپ شروع به آشکار شدن می کند و خطوط بین واقعیت و توهم را محو می کند.

کاوش رمان در تاریخ و فرهنگ مکزیک، با فوئنتس به طرز ماهرانه‌ای عناصری از فولکلور و اساطیر مکزیکی را به داستان می‌افزاید. از طریق تعاملات فیلیپه با شخصیت هایی مانند خدمتکار شوم کنسوئلو، لاندا، و کشف آثار باستانی آزتک در عمارت، فوئنتس ملیله ای غنی از هویت و میراث مکزیکی خلق می کند که به عنوان پس زمینه ای برای تبار روانی قهرمان داستان عمل می کند.

در «آئورا»، کارلوس فوئنتس داستانی دلخراش خلق می‌کند که خواننده را به زیر سوال بردن ماهیت واقعیت و قدرت روان انسان به چالش می‌کشد. این رمان با محیط جوی، شخصیت‌های پیچیده و کاوش در تاریخ و فرهنگ مکزیک، همچنان خوانندگان را با ترکیبی از رمز و راز، وحشت، و بینش روان‌شناختی مجذوب خود می‌کند.

کتاب آئورا در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۳۵ هزار رای و ۳۱۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از عبدالله کوثری به بازار عرضه شده است.

داستان آئورا

«آئورا» نوشته کارلوس فوئنتس به عنوان یک داستان هولناک از وسواس و دسیسه های ماوراء طبیعی در مکزیکو سیتی آشکار می شود. داستان حول محور فیلیپه مونترو، مورخ جوانی است که پیشنهاد شغلی برای رونویسی خاطرات یک بیوه سالخورده به نام کنسوئلو یورنته را می پذیرد.

فیلیپه با رسیدن به عمارت رو به زوال خود، فوراً تحت تأثیر جو ظالمانه و آئورا مرموز اطراف کنسوئلو قرار می گیرد. وقتی فیلیپه در کارش عمیق تر می شود، به طور فزاینده‌ای درگیر اسرار خانواده یورنته و گذشته تاریک آنها می شود.

وقتی فیلیپ زمان بیشتری را در عمارت می گذراند، اسرار ناراحت کننده ای را که در داخل دیوارهای آن پنهان شده است، کشف می کند. او با خدمتکار وهم آلود کنسوئلو، لاندا، روبرو می شود که حضور شوم او بر حس پیشگویی می افزاید.

وسواس فیلیپه برای رمزگشایی از رمز و راز کنسوئلو و شوهر متوفی اش با کشف سرنخ هایی که مرزهای بین واقعیت و توهم را محو می کند، تشدید می شود. وقایع عجیب و پدیده های غیرقابل توضیح تنش را بیشتر می کند و فیلیپه را زیر سوال می برد که عقل خود را زیر سوال می برد.

زمانی که فیلیپه پرتره ای از کنسوئلو را به عنوان یک زن جوان کشف می کند که به طرز شگفت انگیزی شبیه ظاهر فعلی او است، این رمان چرخشی دراماتیک پیدا می کند. این مکاشفه فیلیپ را به رویارویی با حقیقت در مورد هویت کنسوئلو و نیروهای ماوراء طبیعی در بازی هدایت می کند.

با محو شدن مرزهای بین گذشته و حال، فیلیپه خود را در یک مبارزه کابوس‌وار می‌بیند تا از چنگال آئورا فرار کند و حقیقتی را که در پشت حضور دلخراش او در عمارت وجود دارد، کشف کند.

در یک نقطه اوج تکان دهنده، سرنوشت فیلیپ با سرنوشت کنسوئلو درهم می آمیزد، زیرا او به میزان واقعی قدرت او و عمق وسواس خودش پی می برد. «آئورا» به نتیجه‌ای دلخراش می‌رسد که خوانندگان را در مورد ماهیت واقعیت و محدودیت‌های درک انسان در مواجهه با نیروهای ماوراء طبیعی زیر سؤال می‌برد.

کارلوس فوئنتس از طریق محیط جوی، شخصیت‌های پیچیده و کاوش در تاریخ و فولکلور مکزیک، داستانی جذاب را ارائه می‌کند که مدت‌ها پس از صفحه آخر همچنان در میان خوانندگان طنین‌انداز می‌شود.

بخش‌هایی از آئورا

دست نوشته ها را به کناری می گذاری و به طبقه ی پایین می روی. در این فکری که آئورا صبح ها فقط در یکجا می تواند باشد ( جایی که پیرزن آزمند برایش تعیین کرده است…) آئورا جامه ی سبز پوشیده، لباس خانه ای از تافته ی سبز که چون نزدیک می شود، ران های مهتاب گونش از آن بیرون می افتد.

یک زن، چندان که نزدیکتر می شود با خود تکرار می کنی، یک زن، نه دختر دیروزی: دختر دیروزی ( بر انگشتان آئورا، بر کمرگاهش دست می سایی ) بیست سالی بیش نداشت؛ زن امروزی ( گیسوی پریشان و گونه ی پریده رنگش را نوازش می کنی ) چهل ساله می نماید.

از دیروز تا امروز چیزی در چشمان سبزش سخت شده است، سرخی لبانش به بالاتر از حد معمول کشیده شده، چنان که گویی می خواسته است شکلکی شادمانه به لبانش بدهد، لبخندی زورکی، چنان که گویی لبخندش همچون آن گیاه درون حیاط، طعمی آمیزه شهد و شرنگ دارد. وقت آن نداری که به چیزی دیگر فکر کنی.

…………………….

 چون بیدار می شوی، دست دراز می کنی تا شانه ی آئورا را لمس کنی، اما دستت تنها به بالشی می ساید که هنوز گرم است و ملافه ای سپید که می پوشاندت.

 

اگر به کتاب آئورا علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی آثار کارلوس فوئنتس در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.