جوامع الحکایات و لوامع الروایات

«جوامع الحکایات و لوامع الروایات» اثری است از سدیدالدین محمد عوفی (تاریخ‌نگار و ادیب خراسانی، اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری) که در حدود سال  ۶۳۰ هجری قمری نگاشته شده است. این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های دارای نکات اخلاقی است.

درباره‌ی جوامع الحکایات و لوامع الروایات

کتاب جوامع الحکایات و لوامع الروایات (به معنی گردآورده‌ای از داستان‌ها و درخشش‌هایی از بازگفته‌ها) اثر سدید الدین محمد عوفی که در حدود ۶۳۰ هجری قمری (نیمه‌ی اول سده‌ی هفتم هجری) نوشته شده‌است.

این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های دارای نکات تاریخی، اخلاقی و مذهبی پر از لطیفه‌های پارسی و کتاب گوشه‌ای از تاریخ تمدن و ادبیات جهان اسلام و ایران و یکی از بزرگترین مجموعه‌های داستانی قرن هفتم هجری قمری می‌باشد. این کتاب به عنوان مرجعی برای سایر دانشمندان و نویسندگان بعدی مورد استفاده قرار گرفته‌است.

کتاب جوامع  الحکایات و لوامع الروایات علاوه بر توجه به جایگاه حکایت و قصه در تاریخ ادبیات فارسی، مطالب تاریخی را در قالب حکایات بیان می‌کند. حدود یک ششم این کتاب اختصاص به بیان وقایع تاریخی دارد.

عوفی در هنگام حمله‌ی مغول مجبور به سفر هندوستان گردید. سپس راهی دربار ناصرالدین قباجه از حاکمان غوریه شد و به‌دستور همین پادشاه شروع به‌تألیف جوامع‌الحکایات کرد و پس از غرق شدن ناصرالدین قباجه، در خدمت وزیر نظام‌الملک قوام‌الدین محمدبن ابی سعد الجنیدی در دهلی اقامت گزید و کتاب «جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات» را به‌نام وزیر تمام کرد. عوفی در این کتاب از سبک خاصی پیروی نکرده بلکه سبک آن وابسته به منابعی بوده که داستان از آنجا آورده شده‌است. گاهی سبکی روان و ساده داشته و بعضی مواقع پر از صنایع و عباراتی سنگین است.

نسخه‌های خطی فراوانی از این کتاب در کتابخانه‌های جهان وجود دارد، مانند:

  • نسخه‌ی خطی در کتاب‌خانه‌ی ملیپاریس از قدیمی‌ترین نسخه‌های موجود است و در حدود هفتاد سال پس از تألیف کتاب و در میان سال‌های ۶۲۵ و ۶۳۰ هجری قمری در تبریز نوشته شده‌است.
  • نسخه‌ی خطی در کتاب‌خانه‌ی ملی پاریس که در سال ۷۱۷ هجری قمری درتبریز نوشته شده‌است.

 محتوای جوامع الحکایات و لوامع الروایات

کتاب جوامع الحکایات و لوامع الروایات در چهار بخش (قِسم) و مجموعاً یکصد باب تنظیم شده‌است. بخش اول شامل اتفاقات تاریخی است که از ابتدای آفرینش تا دوران خلفای عباسی پیش آمده‌است. مقصود نویسنده از جمع‌آوری داستان‌ها در حقیقت بیان یک رشته معارف اخلاقی و پند و اندرز بوده‌است. داستان‌ها عموماً از منابعی مانند غرر اخبار ملوک الفرس منسوب به ثعالبی – تاریخ ملوک عجم – سیاست نامه خواجه نظام الملک و قابوس نامه عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر آورده شده‌است.

تصحیحات جوامع الحکایات و لوامع الروایات

  • جوامع الحکایات، تصحیح دکتر بانو مصفا، انتشاراتبنیاد فرهنگ ایران، سال‌های ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳.
  • منتخب جوامع الحکایات برای دبیرستان‌ها، تصحیحمرحوم ملک الشعرای بهار، انتشارات وزارت فرهنگ، سال ۱۳۲۴.
  • جوامع الحکایات، چاپ افست از نسخه‌ی خطی، مرحوم محمد رمضانی.
  • جوامع الحکایات (مربوط بهتاریخ ایران)، تصحیح جعفر شعار، انتشارات دانشسرای عالی تهران، ۱۳۵۰.
  • جوامع الحکایات در دو جلد، تصحیحدکتر محمد معین، انتشارات دانشگاه تهران.

بخش‌هایی از جوامع الحکایات و لوامع الروایات

در آن وقت که در بصره برقعی خروج کرد، و جماعتی زنگیان و اوباش بر وی جمع آمدند، و او غوغا را دست گشاده کرد و جان و مردم را به زنگیان بخشید، اَعْیَنِ بن محسن از جمله زنگیان بود و بر برقعی مسلط شده. وقتی، آن جماعت برفتند و در بصره دختر علویی را بگرفتند و بیاورند، و می‌خواستند که با وی ناحفاظی کنند. برقعی ایشان را بازنتوانست داشت و منع نکرد. آن دختر گفت: «یا امام، مرا از دست زنگیان بستان تا من تو را دعایی آموزم که شمشیر بر تو کار نکند.»

برقعی او را پیش خود خواند و گفت: «آن مرا بیاموز.» دخترک گفت: «دعایی هست، اما تو چه دانی که این دعا مُستَجاب است یا نه؟ نخست شمشیر را بر من بیازمای به هر زور که داری، تا چون بر من کارگر نیاید، تو یقین بدانی که این به سبب دعا ست، و آن‌گاه قدر این دعا بدانی.» برقعی شمشیر بر او راند و در حال بیفتاد و از دنیا رحلت کرد. برقعی پشیمان شد و بدانست که غرض او عفت بوده‌است تا بر او زنا نرود؛ و جمله از آن حرکت پشیمان شدند، و بر او آفرین کردند.

………………………….

آورده‌اند که عمربن عبدالعزیز رحمه الله علیه شبی چیزی می‌نوشت، در آن وقت که مقلد خلافت بود، چون پاسی از شب بگذشت، روغن چراغ نماند. مهمانی حاضر بود، گفت: یا امیرالمؤمنین، اجازت باشد بروم و قدری روغن چراغ آرم؟ گفت: مهمان را خدمت فرمودن مروت نباشد. مهمان گفت: کنیزک را آواز دهم تا بدین مهم قیام نماید. گفت: از بهر این قدر خواب بر زیردستان منغض نباید کرد. پس خود برخاست و روغن چراغ آورد و در چراغ ریخت و گفت: در برخاستن، عمر بن عبدالعزیز بودم و در بازگشتن، همان عمر بن عبدالعزیز هستم.

 

اگر به کتاب‌هایی مانند «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» علاقه دارید، می‌توانید با مراجعه به بخش معرفی آثار ادبیات کهن در وب‌سایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونه‌های ماندگار ادبیات کهن ایران آشنا شوید.