افسانه‌های مردم کرمان

«افسانه‌های مردم کرمان» اثری است از محمدرضا صرفی (استاد دانشگاه کرمان، متولد ۱۳۳۴) که در سال ۱۳۸۷ منتشر شده  است. این کتاب شامل ۱۲۷ داستان و افسانه از ادب عامه یا ادب شفاهی مردم استان کرمان است.

درباره‌ی افسانه‌های مردم کرمان

افسانه‌ها و قصه‌ها، گونه‌ای از ادب عامه یا ادب شفاهی است که در زیرمجموعه‌ی فرهنگ عامیانه یا همان فولکلور جای می‌گیرد. فرهنگ عامه نیز گستره‌ی وسیعی را شامل می‌شود و به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران، شامل موضوعاتی است که به طور شفاهی و دهان به دهان نقل و نشر می‌یابد و به طور سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان می‌رسد.

این افسانه‌ها و قصه‌های محلی گنجینه‌ای غنی هستند که در پرتو آن می‌توان گوشه‌هایی از وضعیت تاریخی، اجتماعی و حتی سیاسی یک قوم، گروه و اجتماع را در لابلای رنج‌ها و غم‌ها، امیدها و آرزوها، شاد‌ی‌ها و پیروزی‌های قهرمانان و در پیچ و خم روایات جستجو کرد. از این رو می‌طلبد این گونه از ادبیات عامیانه را قبل از به فراموش سپرده شدن، از سینه‌های معمرین جست و با ثبت و انتشار آنان، عمری دوباره به آن‌ها بخشید.

مجموعه‌ی افسانه‌های مردم کرمان که همت دکتر محمدرضا صرفی استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان جمع‌آوری و به زیور طبع آراسته شده است، تلاشی است در راستای همین کار که با دقت و وسواسی خاص و صرف ساعت‌ها وقت و صبر و حوصله وبردباری جمع‌آوری و تدوین شده است. این کتاب ارزنده می‌تواند سندی بر هویت و تفکر غنی دیار کرمان و انتقال تجربیات پیشیناین به نسل حاضر باشد.

نویسنده در پیشگفتار کتاب افسانه‌های مردم کرمان می‌نویسد:

خاطرات شیرین افسانه‌هایی که در دوران کودکی در کانون خانواده از زبان پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادر خود شنیده‌ایم، هیچ‌گاه گربیان ما را رها نمی‌کند، شاید به صورت ناخودآگاه بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی ما در اثر دریافت‌های ناقصی که از رمز و رازهای پنهان در افسانه‌های داشته‌ایم، شکل گرفته باشد.

زندگی قهرمانان افسانه‌ها و ویژگی‌های مضمونی آن داستان‌ها، بلافاصله در ذهن ساده و ضمیر پاک دوران کودکی ما نقش می‌بست و مدام با تجزیه و تحیلی‌های کودکانه و با یکسان‌پنداری خویش با قهرمانان داستان‌هایی که روایت ماجراهایشان را از زبان شیرین بزرگترهای خود، در شب‌های سرد زمستانی، در فضای گرم و اذت‌بخش خانه می‌شنیدیم و با به پایان رسیدن آن‌ها به خوابی عمیق توام با رویاهایی شیرین فرو می‌رفتیم، بی‌شک در توسعه‌ی وجود و شکل‌گیری اندیشه‌ها و افکار ما تاثیر غیرقابل‌انکاری داشته است.

فهرست برخی از افسانه‌های مردم کرمان

برخی از افسانه‌های درج شده در کتاب افسانه‌های مردم کرمان عبارتند از:

  • سنگ صبور
  • مشکل‌گشا
  • احمد کو
  • ملک محمد
  • تیرانداز ماهر
  • ملگ ابراهیم
  • دختر پادشاه شهر آفتاب
  • پیرزن امانت‌دار
  • غول جوان
  • غلام نانوا
  • ادهم پینه‌دوز
  • سه بره
  • ماجرای جوانی که او تهمت دزدی زدند
  • گردن‌بند مروارید
  • هفت دختران
  • ملای ترسو
  • پادشاه حصیرباف
  • بچه حلوایی‌ها
  • راه و بیراه
  • مادیان چهل کره
  • سه پر
  • تبر
  • نامزد حقیقی
  • خیانت در امانت
  • آب زیرکاه
  • موش و مرغ
  • دختر خون برفی
  • دادا
  • چیتلو

بخش‌هایی از افسانه‌های مردم کرمان

روزی بود، روزگای بود. پادشاهی بود، یک دختر داش. ای دختر هر کاری می‌کرد پدر به بدی ور میداش. هرگز کاری رهِ قبول نمی‌کرد تا یه وختی اومد و دختر دلتنگ شد. دید چقده غم بخوره. کنیزشِ ورداشت و از دروازه رف بیرون. رفتن، رفتن، رفتن تا رسیدن به یه بیابونی. دیدن یه درِ باغی ورملا شد.

…………………………

پدر اجازه داد. شاهزاده در حالی که بهترین و زیباترین لباس خود را بر تن داشت، مقداری از جواهرات و پول‌های خود را برداشت و سوار اسب شد و به پرواز در آمد. همه منتظر فرود آمدن شاهزاده بودند، ولی شاهزاده از بالای سر همه فریاد زد: پدر! من از اینجا می‌روم و دیگر برنخواهم گشت. و خداحافظی کرد و دورتر و دورتر شد.

……………………..

روزی از روزها غول عظیم‌الجثه‌ای از کوه پایین آمد و نعره‌زنان با گام‌های بلند به طرف پسرک رفت. او را بغل کرد و با خود برد. برزگر همین طور هاج و واج مانده بود و کاری هم از دستش برنمی‌آمد. غول آن قدر از غذاهای مقوی خودش به پسرک داد که او به شدت رشد کرد. پس از گذشت دو سال، غول او را به جنگل برد تا قدرتش را امتحان کند. پسرک بدون هیچ زحمتی درخت بزرگی را از ریشه درآورد.

 

اگر به کتاب افسانه‌های مردم کرمان علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی آثار ادبیات کهن در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های مشابه آشنا شوید.