وقتی همه خوابیم

«وقتی همه خوابیم» اثری است از بهرام بیضایی (نویسنده و کارگردان زاده‌ی تهران، متولد ۱۳۱۷) که در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. این فیلم‌نامه  داستان زنی سوگوار و مردی رهاشده از زندان را روایت می‌کند که درگیر بازی‌ای پیچیده از انتقام، فریب، و حقیقت‌های پنهان می‌شوند.

درباره‌ی وقتی همه خوابیم

کتاب وقتی همه خوابیم نوشته‌ی بهرام بیضایی، اثری چندلایه، پیچیده و پرکشش است که در آن مرز میان واقعیت و خیال، زندگی و سینما، حقیقت و دروغ درهم تنیده می‌شود. این فیلم‌نامه  که پس از انتشار در قالب کتاب، به فیلم نیز بدل شد، نمونه‌ای درخشان از سبک منحصربه‌فرد بیضایی در روایت‌پردازی، ساختار دراماتیک و نقد اجتماعی است. او در این اثر نه فقط داستانی تراژیک را روایت می‌کند، بلکه از دل آن به بازنمایی موقعیت انسانی، اخلاق، سرنوشت و صنعت سینما نیز می‌پردازد.

در این فیلم‌نامه ، ما با شخصیتی به نام چکامه چمانی روبه‌رو هستیم؛ زنی سوگوار که همسر و فرزندش را در یک سانحه از دست داده و درگیر چالش‌های حقوقی و اخلاقی پس از آن است. فشار از سوی خانواده‌ی مقصر و نماینده‌ی حقوقی آن‌ها، او را در وضعیتی بحرانی قرار می‌دهد. ورود نجات شک‌وندی، مردی که تازه از زندان آزاد شده، داستان را وارد مرحله‌ای تازه می‌کند و سرنوشت این دو، پیچ‌و‌تابی غریب پیدا می‌کند.

نجات شک‌وندی، مردی با گذشته‌ای تاریک و سرشار از سوء‌تفاهم، به چکامه اعتماد می‌کند و داستان زندگی‌اش را برای او بازمی‌گوید؛ ماجرای رابطه‌اش با همسر سابقش ترنج و قربانی شدن او در برابر خانواده‌ای مردسالار و ظالم، که در نهایت به خودکشی زن و به زندان افتادن بی‌گناه نجات می‌انجامد. او پس از پنج سال از این اتهام تبرئه می‌شود، اما جامعه و خانواده‌اش دیگر او را نمی‌پذیرند.

در این میان چکامه از نجات تقاضایی عجیب می‌کند: کشتن خواهرش لبخند، که ظاهراً در تصادف کنار شوهر چکامه بوده و به اعتیاد گرفتار آمده است. این درخواست، بار دیگر نجات را در موقعیتی دشوار قرار می‌دهد. اما ملاقات او با لبخند، زوایای دیگری از واقعیت را روشن می‌سازد. لبخند، چکامه را عامل ویرانی زندگی خود معرفی می‌کند و خود را بی‌گناه‌تر از آنچه وانمود می‌شده، می‌نمایاند.

تغییر موضع نجات و تصمیم‌ او برای ترک هر دو زن، لحظه‌ای است کلیدی در داستان؛ لحظه‌ای که همزمان با اوج تنش در روایت همراه است. اما پرده‌ی آخر با رازی غافلگیرکننده همراه می‌شود: چکامه هیچ خواهری نداشته و خود در نقش لبخند ظاهر شده تا با تحریک نجات، خود را قربانی کند. این واپسین اعتراف، ابعاد روانی و احساسی پیچیده‌ای را به داستان اضافه می‌کند.

بیضایی با این فیلم‌نامه ، لایه‌هایی از بحران هویت، میل به رهایی از درد، و مفهوم عدالت را در بطن داستان شخصیت‌ها می‌نشاند. در عین حال، او از فضای داستان برای ورود به عرصه‌ی نقد سینمایی نیز بهره می‌برد. فیلم‌نامه ‌ی درون فیلم‌نامه  و صحنه‌ی ساخت فیلم، روایت را به سطحی متا‌فیکشنال ارتقاء می‌دهد.

یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی وقتی همه خوابیم آن است که حقیقت هرگز همان چیزی نیست که در ابتدا به نظر می‌رسد. شخصیت‌ها نقاب بر چهره دارند و لایه‌لایه به خواننده/تماشاگر آشکار می‌شوند. تعلیق، راز، و چرخش‌های ناگهانی مسیر روایت، به سبک داستان‌های معمایی نزدیک می‌شود و بیضایی از این ابزار برای پیش‌بردن پیام‌های فلسفی‌اش بهره می‌گیرد.

بیضایی در این اثر، مانند دیگر آثارش، زبان را با وسواس و دقت خاصی به کار گرفته است. گفتگوها کوتاه، هوشمندانه، و در عین حال پرمغزند و گاه رنگ و بوی شعر و تئاتر دارند. او در نوشتار خود همچنان ریشه در فرهنگ ایرانی دارد، اما دغدغه‌های جهانی و انسانی‌اش، اثر را از مرزهای جغرافیایی فراتر می‌برد.

در کنار مضامین روان‌شناختی و اجتماعی، این فیلم‌نامه  نقدی صریح بر وضعیت سینمای ایران نیز محسوب می‌شود؛ فضایی که در آن، خلاقیت کارگردان زیر سلطه‌ی تهیه‌کنندگان و عوامل بیرونی سرکوب می‌شود. بیضایی در این اثر، خود را نیز درگیر روایت می‌کند، انگار که داستان، نه فقط درباره چکامه و نجات، که درباره‌ی خود او و مبارزه‌اش برای ساختن فیلم‌هایی مطابق باورش است.

وقتی همه خوابیم نه فقط روایتی از ناکامی و تلاش برای یافتن حقیقت است، بلکه نقدی بر جهانی است که در آن عدالت به تعویق می‌افتد، قربانیان نادیده گرفته می‌شوند، و هنر در سکوت خفه می‌شود. این فیلم‌نامه ، با لایه‌های متعدد روایی‌اش، خواننده را به سفری درونی می‌برد و پرسش‌هایی بنیادی درباره گناه، حقیقت، و رستگاری پیش روی او می‌گذارد.

در نهایت، اثر بیضایی همان‌طور که در عنوانش نهفته است، زمانی رخ می‌دهد که «همه خوابند»؛ خوابی استعاری که اشاره دارد به غفلت عمومی، سکوت جامعه، و نادیده‌گرفتن حقیقت. اما بیضایی، با زبان تیزبین و نگاه عمیقش، سعی دارد این خواب را به چالش بکشد و مخاطب را بیدار کند، اگر هنوز آمادگی دیدن واقعیت را داشته باشد.

کتاب وقتی همه خوابیم در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۶ با بیش از ۱۲۶ رای و ۱۶ نقد و نظر است.

خلاصه‌ی داستان وقتی همه خوابیم

چکامه چمانی، زنی تنها و اندوهگین، همسر و فرزندش را در یک تصادف رانندگی از دست داده است. در شرایطی که تحت فشار خانواده‌ی راننده‌ی مقصر برای بخشیدن او قرار دارد، با مردی به نام نجات شک‌وندی آشنا می‌شود؛ مردی که به‌تازگی از زندان آزاد شده و گذشته‌ای مبهم و سنگین دارد. چکامه در جریان گفت‌وگو با نجات، آرام‌آرام به ماجرای زندگی او علاقه‌مند می‌شود و سعی دارد او را وارد برنامه‌ای پیچیده کند.

نجات برای چکامه تعریف می‌کند که زمانی به‌خاطر بدهی، خانواده‌ی همسرش (برادران چاوشی) او را به زندان انداخته‌اند و همسرش، ترنج، با فدا کردن آبرو و حیثیت خود، هزینه‌ی آزادی‌اش را فراهم کرده است. اما زمانی که نجات از واقعیت کار ترنج مطلع می‌شود، ترنج تاب شرم این افشاگری را نمی‌آورد و خودکشی می‌کند. همین امر باعث می‌شود نجات به‌اتهام قتل او دوباره زندانی شود، ولی پس از پنج سال تبرئه و آزاد می‌شود.

پس از آزادی، نجات نه‌تنها از سوی خانواده‌اش طرد شده، بلکه برادران همسرش نیز در پی انتقام از او هستند. چکامه که از این وضعیت مطلع می‌شود، پیشنهادی تلخ و عجیب به نجات می‌دهد: او از نجات می‌خواهد خواهرش لبخند را، که به اعتیاد دچار شده و در سانحه‌ی تصادف همراه شوهر چکامه بوده، بکشد. در عوض، نوار صوتی اعترافات نجات درباره‌ی مرگ ترنج را در اختیار برادران چاوشی قرار خواهد داد تا سوء‌تفاهم از او برطرف شود.

نجات در ابتدا در برابر این خواسته مقاومت می‌کند، اما به ملاقات لبخند می‌رود تا شاید تصمیمش را بگیرد. در گفت‌وگوی میان آن دو، حقیقت تازه‌ای آشکار می‌شود: لبخند مدعی است که چکامه با ازدواج با مرد محبوبش، باعث افسردگی و سپس اعتیاد او شده و اگر کسی سزاوار مرگ است، آن فرد نه خودش، بلکه خواهرش چکامه است. نجات که درگیر یک دوگانگی اخلاقی و عاطفی شده، در نهایت هر دو خواهر را ترک می‌کند.

چکامه اما دست از نقشه‌اش نمی‌کشد. او با پوشیدن پالتوی نجات و معرفی خود به‌جای او، برادران چاوشی را به مقابل سینمایی متروک می‌کشاند و می‌گوید نجات در آن‌جا پنهان شده است. در تاریکی و سردرگمی، برادران چاوشی با تصور اینکه با نجات روبه‌رو هستند، چکامه را با چاقو زخمی می‌کنند و می‌گریزند.

نجات که از دور ماجرا را نظاره کرده، خود را به چکامه می‌رساند و تلاش می‌کند جانش را نجات دهد. اما چکامه، در واپسین لحظات زندگی‌اش، رازی تکان‌دهنده را افشا می‌کند: او هیچ خواهری به نام لبخند نداشته و همه‌ی این ماجرا یک بازی روانی بوده تا نجات را به قتل خودش وادار کند. چکامه می‌خواسته از درد کشنده‌ی فقدان همسر و فرزندش رها شود، اما نه با خودکشی، بلکه با مرگی تراژیک به دست دیگری.

نجات در مواجهه با این اعتراف ویران‌کننده، بار دیگر با بحرانی درونی روبه‌رو می‌شود. حقیقت چکامه، حقیقت ترنج، حقیقت خودش، همه درهم‌تنیده و مبهم‌اند. در نهایت، این داستان نه درباره‌ی یک قتل، بلکه درباره‌ی زخمی‌ست که هرکدام از شخصیت‌ها با خود حمل می‌کنند و در تلاش‌اند با مرگ یا اعتراف یا فرار، خود را از آن برهانند.

داستان با این پرسش بی‌پاسخ به پایان می‌رسد که در جهانی که همه خواب‌اند ـ خواب اخلاقی، خواب حقیقت، خواب آگاهی ـ چه کسی مسئول بیدار کردن دیگری است؟ این پایان نه رهایی می‌آورد و نه قضاوت، بلکه تنها سکوتی سنگین بر جا می‌گذارد، مانند صدای خفه‌ی فریادی در خواب.

بخش‌هایی از وقتی همه خوابیم

چکامه‌ی چمانی:دودِل خرابکاری؟ نجاتِ شَک‌وَندی سَرْ تکان می‌دهَد که نه! چکامه‌ی چمانی:نگران تجاوز؟ نجاتِ شَک‌وَندی: قتل! چکامه‌ی چمانی تُند تُرمُز می‌گیرَد و سواری می‌ایستَد.

چکامه‌ی چمانی:خشن پایین! نجاتِ شَک‌وَندی گیج در را باز می‌کنَد که پیاده شود؛ دَمی دودِل ـ چکامه‌ی چمانی:خوددار ولی سَرْسخت سوی او می‌گردَدپایین! پایین! نجاتِ شَک‌وَندی: ولی تبرئه شدَم. پس برای چی آزادَم؟ برگه‌ی آزادی خود را می‌گیرَد جلوی چشمِ او ـ چکامه‌ی چمانی: به برگه می‌نگرد؛ نرم‌تر این اسمو چه جوری می‌خونی؟

نجاتِ شَک‌وَندی:زندانی فوق‌الذّکر! چکامه‌ی چمانی:آسوده‌تر پنج؟ نجاتِ شَک‌وَندی سَرْ تکان می‌دهَد. سواری راه می‌اُفتَد ـ چکامه‌ی چمانی: پس قدرِ ملاقاتی‌هاتو می‌دونستی! نجاتِ شَک‌وَندی لبخندزنان سَرْ تکان می‌دهَد که ملاقاتی نداشته. چکامه‌ی چمانی گیج! چکامه‌ی چمانی:اینطوری مُرخصی‌ها بیشتر مَزّه می‌داد؟ نجاتِ شَک‌وَندی سَرْ تکان می‌دهَد که مُرخصی نگرفته!

…………………

چکامه (با احتیاط به نجات نگاه می‌کند):
تو… به جرم چی زندان بودی؟

نجات (لحظه‌ای مکث می‌کند، سپس با صدایی خشک):
قتل.

چکامه (با تعجب ترمز می‌زند، خودرو ناگهان می‌ایستد):
قتل؟!… ولی آزاد شدی؟

نجات (آرام، بدون نگاه کردن):
تبرئه شدم… پنج سال گذشت تا بفهمن نکشتمش.

چکامه (با صدای پایین‌تر، حاکی از تأمل):
اسم تو رو… چه جوری می‌خونی؟

نجات (با لبخندی تلخ):
زندانی سابق… کسی که حالا دیگه جایی نداره.

 

اگر به کتاب وقتی همه خوابیم علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار بهرام بیضایی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این هنرمند نامی ایرانی نیز آشنا می‌سازد.