زنان فوق‌العاده

«زنان فوق‌العاده» اثری است از باربارا پیم (نویسنده‌ی انگلیسی، از ۱۹۱۳ تا ۱۹۸۰) که در سال ۱۹۵۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت طنزآلود زندگی زنی سی و چند ساله  در بریتانیای دهه ۱۹۵۰ می‌پردازد.

درباره‌ی زنان فوق‌العاده

کتاب زنان فوق العاده روایت طنزآلود و زنانه‌ی باربارا پیم از زندگی میلدرد، زنی سی و چند ساله، مجرد و پرهیزکار است که با ورود زوجی جوان دگرگون شده و در احساساتی طوفانی گرفتار می‌شود.

زنان فوق‌العاده زن‌هایی هستند که مردها وجودشان را نادیده می‌گیرند. در کارهای کشیش‌نشین کمک می‌کنند، چای درست می‌کنند، در کلیسا گل‌آرایی می‌کنند و با اعضای کسالت‌آور جماعت عبادت‌کنندگان، که خود کشیش‌ها حوصله‌شان را ندارند، هم‌صحبت می‌شوند. در اداره‌ها، آنها باز هم چای و قهوه درست می‌کنند و کارهای خسته‌کننده‌ای مثل تهیۀ نمایۀ کتاب و نمونه‌خوانی و بایگانی را انجام می‌دهند.

 این کتاب بعد از جنگ جهانی‌ای نوشته شد که زن‌ها نقش مهمی در پیروزی در آن داشتند. پیم خودش فارغ‌التحصیل دانشگاه بود. این زن‌ها معتقدند اگر کسی را با نام کوچک صدا بزنند و دیگر برای آن شخص «دوشیزه فلان و بهمان» نباشند از مانع عاطفی بزرگی بر سر راه روابط صمیمانه عبور کرده‌اند، زن‌هایی که لباس‌های بی‌قواره و ازمدافتاده می‌پوشند و در زندگی‌شان همیشه مطیع دیگران بوده‌اند و بااین‌حال ظاهراً نقش خود را، هرچند با اندکی اضطراب و نگرانی، می‌پذیرند.

به نظر می‌رسد که میلدرد به مبارزات زنان (از نخستین روزهای فمینیسم قرن نوزدهم، از نوشته‌های باربارا بودیشن یا جورج الیوت یا جان استوارت میل گرفته تا کشته‌شدن طرف‌داران حق رأی برای زنان در راه آرمانشان در اوایل قرن بیستم و مبارزه در راه تحقق رفتارهای عادلانه‌تر با زنان) هیچ توجهی نداشته است. همچنین باید پرسید آیا می‌توان کلیسایی را که او این‌چنین با شوروشوق از آن حمایت می‌کند نهادی به شمار آورد که چهل سال بعد حاضر شود روزی زن‌ها را به مقام کشیشی منصوب کند؟

این رمان که در سبکی مشابه آثار جین آستن نوشته شده، توجهی ویژه به موقعیت‌های طنزی دارد که در روابط انسانی به وجود می‌آیند. شخصیت اصلی این داستان – میلدرد – با وجود روحیه حامی و هوش سرشارش به نادیده گرفته شدن توسط مردان عادت دارد. او که تنها در ساختمانی زندگی می‌کند، یکی از واحدهای خود را به زوجی جوان اجاره می‌دهد و با ورود آن‌ها در روابطی پیچیده درگیر می‌شو.

وقار و زیبایی یک افسر نیروی دریایی، احساس سرخوردگی بانویی تحصیل‌کرده که از ازدواجش راضی نیست و البته دختر پرهیزکار و آرامی که ناگهان متوجه می‌شود ضلع سوم یک مثلث عشقی شده موضوعات اصلی باربارا پیم هستند که شما را تا آخرین صفحات به دنبال خود می کشانند و مطالعه کتاب زنان فوق‌العاده را به خاطره‌ای لذت‌بخش تبدیل می‌کنند.

جان آپدایک در رابطه با این کتاب می‌گوید:

«اثری شگفت‌انگیز که به ما یادآوری می‌کند انزوا ممکن است انتخاب خود فرد باشد، نیز اثری یادآور اینکه می‌توان آفرینش رمانی زنده و پرتحرک را به‌تمامی به قلمرو آن فضیلت ارتجاعی، یعنی بردباری زنانه، محدود کرد.»

کتاب زنان فوق‌العاده در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۲ با بیش از ۱۶ هزار رای و ۲۳۰۰ نقد و نظر است. ‌هم‌چنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمه‌ی مزدک بلوری به بازار عرضه شده است.

داستان زنان فوق‌العاده

این کتاب جزئیات زندگی روزمره راوی خود، میلدرد لاتبری، راوی سی و چند ساله‌اش در بریتانیای دهه ۱۹۵۰ را شرح می‌دهد. میلدرد دائماً خود را تحقیر می کند، اما با تیزبینی، یک کارگر داوطلبانه پاره وقت است که با حضور و کمک به کلیسای محلی خود را مشغول می‌کند. زندگی میلدرد با آمدن همسایه‌های جدید، هلنا نپیر و شوهر خوش‌تیپ و باهوش او، راکی – که میلدرد عاشق اوست، هیجان‌انگیزتر می‌شود.

از طریق نیپرها، او با فرد دیگری به نام  اورارد بون آشنا می‌شود و با او است که میلدرد در نهایت رابطه برقرار می کند. داستان فرعی حول فعالیت‌های جانشین، جولیان مالوری، می‌چرخد که با بیوه یک روحانی پر زرق و برق، آلگرا گری، نامزد می‌کند که برای زندگی در آپارتمانی در معاونت خانه آمده است.

آلگرا برای راحت کردن خواهر جولیان و خانه دار، وینیفرد، دوست نزدیک میلدرد، تلاش می کند. در نهایت همه چیز به نتیجه می رسد و آلگرا پس از یک نزاع، معاونت را ترک می‌کند. در این بین، هلنا که در آستانه ترک راکی به مقصد اورارد بوده است، می پذیرد که اورارد به او اهمیتی نمی دهد و به همراه راکی محله را ترک می کند.

بخشی از زنان فوق‌العاده

درحالی‌که مسحور شده بودم، نگاهم روی فهرست پایین رفت. ۱۹۰۴، هربرت فرانکلین کرِسپ؛ ۱۹۰۵، اِگفرید اشتوملبام؛ ۱۹۰۶، ادوارد الیس داروین رامبل؛ ۱۹۰۷، اِتِل ویکتوریا تورںکرافت نولارد… یک زن، در ۱۹۰۷! این زن چه کاری کرده بود که برندۀ این مدال شده بود؟ چطور زنی بوده؟ او را تصور کردم که با دامنی بلند و با گام‌های شتابان راهش را از میان جنگل باز می‌کند و بی هیچ ترسی، از بومی‌هایی که پیش از آن هیچ‌وقت زنی سفیدپوست را به چشم ندیده‌اند پرس‌وجو می‌کند.

زنی مثل مری کینگزلی، اما شاید حتی مهم‌تر، چون او انسان‌شناس بوده، کاری که طبیعتاً زن‌ها به سراغش نمی‌رفتند، مخصوصاً در ۱۹۰۷. شاید بین افراد سالخورده‌ای باشد که روی مبل‌های حصیری نشسته‌اند، ممکن است حتی همان زنی باشد که بافتنی می‌بافد و چرت می‌زند.

آن‌قدر غرق حدس‌و‌گمان‌هایم بودم که متوجه نشدم سخنرانی هلنا تمام شده، تا وقتی که دیدم اورارد بون جای او ایستاده و تا جایی که من متوجه می‌شدم داشت همان چیزهایی را که هلنا گفته بود تکرار می‌کرد. اورارد فوق‌العاده خوب حرف می‌زد و به‌ندرت به یادداشت‌هایش رجوع می‌کرد. یکی‌دو بار صدای خنده بین حاضران طنین انداخت، انگار شوخی‌ای کرده بود. از این فرصت استفاده کردم و با بی‌طرفی و به‌دقت وراندازش کردم. از خودم پرسیدم چه چیزی باعث می‌شود چشم‌های هلنا، وقتی نام اورارد را می‌برند، برق بزند.

او قطعاً بسیار باهوش بود و درعین‌حال در حد خودش مرد خوش‌قیافه‌ای بود، اما شخصیت جذاب و دل‌نشینی نداشت. در کسوت کشیش تصورش کردم و به این نتیجه رسیدم که از او کشیش خوبی درمی‌آید. رفتار کم‌وبیش غیردوستانه‌اش در این حرفه به کارش می‌آمد. به فکرم رسید که آدم ممکن است، بی هیچ امیدی به عشق متقابل او، پنهانی دوستش داشته باشد، و این حالات شاید برای جوان‌ها یا بی‌تجربه‌ها خیلی لذت‌بخش بود.

 

چنانچه به کتاب زنان فوق‌العاده علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین کتاب‌های طنز در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های مشابه نیز آشنا شوید.