آینه‌های دردار

«آینه‌های دردار» اثری است از هوشنگ گلشیری (نویسنده‌ی اهل اصفهان، از ۱۳۱۶ تا ۱۳۷۹) که در سال ۱۳۷۱ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان نویسنده‌ای می‌پردازد که برای شرکت در یک گردهمایی ادبی به خارج از کشور سفر کرده است.

درباره‌ی آینه‌های دردار

آینه‌های دردار رمانی است اثر هوشنگ گلشیری نویسنده معاصر ایرانی که نویسنده در آن به شرح حالی از سفر برون‌مرزی یک نویسنده معاصر به نام ابراهیم به اروپا روایت می‌کند. گلشیری در این داستان تضادهای فرهنگی ایران و اروپا را زیر ذره‌بین برده است و ضمناً به بیان پاره‌ای از مصائب داستان‌نویسی سیاسی پرداخته است.

نویسنده در این کتاب لزوم در ایران بودن به خاطر برای ایران نوشتن را به پرسش گرفته است. آیا باید به وطن وفادار بود؟آیا در وطن ماندن به معنی وفاداری به وطن است؟ و اینکه آیا بهتر نیست من ِ نویسنده در چهارراه فرهنگی جهان، پاریس، به سادگی و راحتی بنشینم و جهان را از دید خود روایت کنم؟!

این کتاب در شهریورماه سال ۱۳۷۰ نوشته و در سال ۱۳۷۱ به طور هم‌زمان توسط انتشارات تصویر و نشر زمانه در آمریکا و انتشارات نیلوفر در تهران چاپ شده است.

داستان این رمان به نویسنده ای میانسال به نام ابراهیم می پردازد که به منظور شرکت در گردهمایی های ادبی ایرانیان خارج از کشور، راهی سفری به اروپا می شود. ابراهیم در پایان یکی از جلسات این گردهمایی ها، به نوشته ی کوتاهی از کسی برمی خورد که ظاهرا او را می شناسد.

این شخص از ابراهیم خواسته که در صورت سفر به پاریس با شماره ی داده شده تماس بگیرد. با گذشت زمان، یادداشت های دیگری از همین شخص به دست ابراهیم می رسد. اما این شخص چه کسی است؟ هوشنگ گلشیری در کتاب آینه‌های دردار، داستانی چندوجهی و جذاب را خلق کرده که مخاطبین را در دنیای ذهن و عواطف شخصیت هایش غرق می کند.

آینه‌های دردار به ظاهر سفرنامه‌ای است از سفری به چند کشور اروپایی که در زمان بازگشت و حضور در خانۀ نویسنده گزارش می‌شود. در این سفر نویسنده در هر شهری گاهی اثری از گذشته‌های دور و گاه از این سال‌ها می‌خواند و با هر داستان به عمق گذشتۀ دور یا نزدیک می‌رود. حضور شاهدی در این جلسات داستان‌خوانی به این داستان‌های به ظاهر پراکنده شکل می‌دهد تا ما را با گذشتۀ نویسنده و آن شاهد آشنا سازد.

پس این سفر هم سفری است به غربت غرب یا جهان رؤیایی غرب موجود و هم سفری است به اعماق فرهنگ ما، همان تقابل جهان مادی و مینوی. بازگشت به این جهان ملموس، به این هست که ما در آنیم پاسخی است.

کتاب آینه‌های دردار در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۹ با بیش از ۸۳۰ رای و ۱۱۷ نقد و نظر است.

داستان آینه‌های دردار

ابراهیم نویسنده‌ای میان‌سال است که برای حضور در جمع ایرانیان ِ فرهنگ‌دوست خارج از کشور و برای خواندن شعر و مقاله و داستان به اروپا سفر کرده است. ابراهیم در حین خواندن آثار خود در مکان‌های مختلف و درحین خواندن نظرات و پرسش‌های حاضران متوجه وجود کاغذهایی می‌شود.

پیام‌های این کاغذها حاکی از آشنایی قبلی ِشخصی ناشناس با او است. این نوشته‌ها به خط نستعلیق و روی کاغذهای ابر و باد کوچکی نوشته می‌شوند. شخص ناشناس پس از آنکه تلویحاً از ابراهیم به خاطر اینکه او را بدون اجازه در داستانی توصیف کرده است گلایه می‌کند، با دادن تلفن خود به ابراهیم او را به ارتباط با خود ترغیب می نماید اما در مرتبه اول پاسخ تماس او را نمی‌دهد.

در تماس دوم ابراهیم در می‌یابد که شخص ناشناس، دوست دوران خردسالی‌اش، دختری به نام صنم است که آن‌ها در آن زمان عشقی کودکانه به هم داشته‌اند. صنم‌بانو از این به بعد به طور آشکار همراه ابراهیم در جلسات داستان خوانی می‌شود. در گفتگوهای خصوصی میان ابراهیم و صنم‌بانو مسائلی که در مقدمه به آن‌ها اشاره شده است مطرح می‌شود.

آن دو در کافه‌های مشهور پاریس، جایی که همیشه همینگوی می‌نشسته، یا در خانه صنم در حومه پاریس بحث و گفتگو می‌کنند. ابراهیم گویا حقیقت زندگی را در درون خود تغییر نیافتنی می‌بیند. اما گلشیری پاسخ این سؤال را که آیا ابراهیم – که نماد نویسنده معاصر ایرانی است- به ایران باز می‌گردد یا نه را هوشمندانه نمی‌دهد. بدین ترتیب خواننده در یافتن پاسخ سؤالاتی نظیر این و آنچه در مقدمه آمد به کنکاش ذهنی می‌پردازد.

بخش‌هایی از آینه‌های دردار

تا پل تجریش را با تاکسی رفتند. کنارش نشسته بود، چشم بسته، و حالا در فضای بسته ی تاکسی عطر کلایم اما تلخش را می شنید. به بازار تجریش هم سری زدند. مینا آینه ای دردار خرید، گفت: «آدم وقتی هر دو لنگه اش را می بندد، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت می ماند.»

……………….

آنجا رو به روی او نشسته بودم با همان لباسی که معمولا سر کار می پوشم. روپوش البته تنم نبود و او داشت نمی دانم هی از پرولتاریای جهان حرف می زد. اما سر بلند نمی کرد تا ببیند این الگویی که می خواستند علم کنند، چه شکلی است. من میان این ها و آن بازجوها که با وقاحتشان می خواستند مرا وادار کنند تا همه چیز را جزء به جزء تعریف کنم، فرقی نمی بینم. من در هر دو حالت شیء بودم. یک جا شیئی برای شکستن، اصلا برای دستمالی، و اینجا شیئی تزئینی.

……………….

مرد دیگر، آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیر ماشین می روند، گاهی حتی کسی عمدا از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین. این ها، البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آن هاست، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان می ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریه اش می گیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.

 

اگر به کتاب آینه‌های دردار علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی آثار هوشنگ گلشیری در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.