30 بهمن 1400
سه تفنگدار
کتاب «سه تفنگدار» اثر الکساندر دوما (از ۱۸۰۲ تا ۱۸۷۰) است که ابتدا در فاصلهی ماههای مارس تا جولای سال ۱۸۴۴ میلادی به صورت پاورقی دنبالهدار در یکی از مجلات فرانسوی و سپس به صورت یک کتاب مستقل در چندین جلد منتشر شد.
به علاوه، قسمت دوم این کتاب نیز تحت عنوان «بیست سال بعد» نیز در سال ۱۸۴۵ میلادی به چاپ رسید که داستان آن پیرامون اتفاقات رخ داده برای قهرمانان اصلی قصه، سالها بعد از ماجراهای اولیه است. در نهایت، قسمت سوم این کتاب تحت عنوان «ویکنت براژلون: ده سال بعد» نیز اتفاقات بعدی مرتبط با دارتانیان را پوشش میدهد.
به طور کلی کتاب اول ماوقع دوران ریشیلو (صدراعظم لویی سیزدهم)، کتاب دوم اتفاقات زمان مازران (جانشین ریشیلو) و کتاب سوم ماجراهای زمان سلطنت لویی چهاردهم را شرح میدهد.
دربارهی سه تفنگدار
رمان سه تفنگدار نوشته الکساندر دوما، یکی از ماندگارترین آثار ادبیات کلاسیک فرانسه و از برجستهترین نمونههای داستانهای ماجراجویانه و تاریخی است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۴۴ منتشر شد و از همان زمان تاکنون، محبوبیت خود را در میان نسلهای مختلف حفظ کرده است. سه تفنگدار نهتنها داستانی پرکشش و جذاب دارد، بلکه در بطن خود تصویری از روحیهی جوانمردی، وفاداری، و تقابل خیر و شر را نیز بهنمایش میگذارد.
دوما با بهرهگیری از منابع تاریخی و خاطراتی که به قرن هفدهم میلادی مربوط میشوند، داستانی پرفرازونشیب خلق کرده که در آن واقعیت و خیال بهشکلی استادانه درهم تنیده شدهاند. وقایع داستان در دوران حکومت لویی سیزدهم و نخستوزیری کاردینال ریشلیو رخ میدهند؛ دورانی پرآشوب، توطئهآمیز و پر از دسیسههای سیاسی که دوما با چیرهدستی آن را در قالب یک رمان پرماجرا روایت کرده است.
در کانون روایت، جوانی به نام دارتانیان قرار دارد که با آرزوی پیوستن به گارد سلطنتی فرانسه به پاریس میآید. او بهزودی با سه تن از تفنگداران شاه—آتوس، پورتوس و آرامیس—آشنا میشود و با آنان پیوندی ناگسستنی برقرار میکند. این چهار نفر، هر یک با شخصیتی متمایز و باورهایی خاص، گروهی دلیر و متحد را میسازند که در برابر دشمنان سلطنت، از جمله کاردینال ریشلیو و جاسوس مرموز او، بانوی مرموزی به نام میلِدی، میایستند.
آنچه سه تفنگدار را از دیگر رمانهای ماجراجویانه متمایز میسازد، توانایی دوما در خلق شخصیتهایی است که هم واقعی بهنظر میرسند و هم سرشار از شوق و شور رمانتیکاند. دارتانیان نمایندهی جوانی، جاهطلبی و آرمانخواهی است؛ آتوس حکمت و اندوه را در خود جمع کرده؛ پورتوس جلوهای از خودنمایی و غرور است؛ و آرامیس نشانی از تردید میان دنیا و دین. دوما با کنار هم گذاشتن این چهار شخصیت، تصویری چندلایه از رفاقت و ایثار ترسیم میکند.
رمان علاوه بر ماجراهای شمشیرزنی، تعقیب و گریز و دسیسههای درباری، دربردارندهٔ پرسشهای اخلاقی و سیاسی نیز هست. تضاد میان وفاداری به شاه و تضاد با قدرتهای فاسد دربار، درونمایهای است که بارها در روایت برجسته میشود. در جهان داستان، خطر همواره در کمین است، اما افتخار و دوستی نیز ارزشهاییاند که قهرمانان حاضرند برایشان جان بدهند.
زبان روایت، روان و پرشتاب است. دوما با نثری پرهیجان و گفتوگوهایی زنده، خواننده را به دل صحنههای تنشزا و احساسی میبرد. او بهخوبی از تکنیکهای تعلیق و گرهافکنی بهره میبرد و خواننده را وامیدارد که با اشتیاق صفحهها را یکی پس از دیگری ورق بزند. همین ویژگی باعث شده که سه تفنگدار یکی از پرخوانندهترین رمانهای ماجراجویانه در تاریخ ادبیات باشد.
نقشآفرینی زنان در این کتاب نیز قابل توجه است. شخصیتهایی همچون ملکه آن و میلِدی نهتنها دراماتیک هستند، بلکه تأثیر زیادی بر روند داستان دارند. میلِدی با هوش، زیبایی و بیرحمیاش یکی از شخصیتهای زن منفی برجسته در ادبیات کلاسیک محسوب میشود و دوما با مهارتی تحسینبرانگیز، او را به دشمنی پیچیده و چندبعدی برای قهرمانان داستان تبدیل کرده است.
دوما از دل تاریخ، افسانهای آفریده که در عین سرگرمکنندگی، از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز پرمعناست. او بهشکلی هوشمندانه، عناصر واقعیت تاریخی را با تخیل درهم میآمیزد و تصویری زنده از فرانسهی قرن هفدهم ارائه میدهد. همچنین، بهواسطهی روابط میانفردی و تضادهای درونی شخصیتها، لایههایی از روانشناسی نیز به داستان افزوده میشود.
شهرت و محبوبیت سه تفنگدار محدود به دنیای ادبیات نمانده است. این اثر بارها به فیلم، سریال، تئاتر و انیمیشن اقتباس شده و هر نسل از مخاطبان، خوانش تازهای از آن ارائه دادهاند. شعار معروف «همه برای یکی، یکی برای همه» به شعاری جهانی و نمادین برای دوستی، وفاداری و اتحاد تبدیل شده است.
دوما با این اثر، ادبیات فرانسه را جهانیتر کرد و پایهگذار گونهای شد که بعدها در آثار نویسندگانی همچون رابرت لویی استیونسن و سایر نویسندگان ماجراجو ادامه یافت. او نشان داد که ادبیات تاریخی نهتنها میتواند سرگرمکننده باشد، بلکه میتواند لایههای عمیقتری از جامعه و روان آدمی را نیز بازتاب دهد.
در نهایت، سه تفنگدار کتابی است که هم ماجراجویانه است و هم متفکرانه. هم سرگرم میکند و هم الهام میبخشد. در جهانی پر از دسیسه و خیانت، ارزشهایی همچون دوستی، شرافت و فداکاری، درخشش ویژهای دارند و همین ارزشها هستند که باعث جاودانه شدن این رمان شدهاند. آثار دوما همچون سه تفنگدار همچنان الهامبخشند، زیرا به پرسشهای بنیادین انسان دربارهی رفاقت، قدرت، عدالت و آزادی پاسخهایی داستانگونه میدهند.
کتاب سه تفنگدار در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۸ با بیش از ۲۹۶ هزار رای و ۸ هزار نقد و نظر است.
داستان کتاب سه تفنگدار
در ماه آوریل سال ۱۶۲۶ میلادی، جوانی بسیار پر شر و شور به نام دارتانیان در ۱۹ سالگی از شهر محل زندگی خود، گاسکون، به همراه یک اسب پیر زرد رنگ و یک شمشیر به سمت پاریس میرود تا به گارد تفنگداران پادشاهی فرانسه پیوندد و ضمن دست و پا کردن نامی برای خود به نان و نوایی نیز برسد.
دارتانیان در مسیرش به سمت به پاریس با کنت دوروشفورت، از نیروهای کاردینال ریشیلیو صدراعظم فرانسه، به مجادله میپردازد؛ ولی از آنجایی که گاهی اوقات شانس با آدم یار میشود تا بتواند زودتر و بهتر به اهدافش برسد، دارتانیان نیز شانس ملاقات با سه تفنگدار سلطنتی به نامهای آتوس، پروتوس و آرامیس برمیخورد. برخورد آنها اگر چه در ابتدا دوستان نیست و حتی منجر به قرار دوئل میشود، ولی در نهایت و در اثر رخ دادن اتفاقاتی موجب ایجاد یک دوستی عمیق بین آنها شده و کم کم از همین طریق دارتانیان نیز به هدف خود رسیده وارد جرگهی تفنگداران میشود. این شروع داستان جذاب سه تفنگدار است.
این چهار دوست، در طی داستان با اتفاقات و خطرات بیشماری مواجه شده ولی با تلاش و پشتکار بر همهی آنها غلبه میکنند. شعاری که آنها برای خود انتخاب میکنند شعار «یکی برای همه، همه برای یکی است» که نشان از همدلی و رفاقت بین آنها است. در حقیقت نمیتوان گفت امروزه، شهرت این شعار بیشتر از کتاب سه تفنگدار است یا برعکس، ولی در کل هر دو از شهرت بسیاری در دنیا برخوردار هستند.
آتوس، پورتوس، آرامیس و دارتنیان در طرحی از موریس لکلُوار، ۱۸۹۴
اقتباسات سه تفنگدار
در طی قرن گذشته اقتباسات زیادی نیز از این کتاب به عمل آمده و آثار نمایشی متعددی در قالب فیلم، سریال، انمیشین و غیره از آن ساخته شده است؛ اما به عنوان یک دوستدار کتاب باید اعتراف کنم که لذت خواندن کتاب سه تفنگدار بسیار بیشتر از مشاهدهی آثار نمایشی مقتبس از آن است.
ترجمه سه تفنگدار در ایران
این کتاب به زبانهای متعددی ترجمه شده است. در ایران نیز برای اولین بار این کتاب توسط محمدطاهر میرزا قاجار به زبان فارسی ترجمه و به صورت چاپ سنگی در زمان سلطنت ناصرالدینشاه به چاپ رسید. پس از آن نیز به همت ذبیحالله منصوری این کتاب ترجمه و در قالب ۵ جلد منتشر شده است.
بخشی از کتاب سه تفنگدار
دارتانیان فریاد زد: «اوه، نه! باید به آنها بگویم تا فوراً او را آزاد کنند!» مرد دیگر گفت: «نه ارباب. موسیو آتوس گفت به شما بگویم که شما باید آزاد بمانید. او بعد از سه روز هویت واقعیاش را فاش خواهد کرد.» دارتانیان فهمید چیزها سریعتر از آن برایش اتفاق میافتند که بتواند از آنها سر دربیاورد. تصمیم گرفت تا با موسیو ترویل حرف بزند؛ اما خیلی زود فهمید که سرفرمانده خانه نیست.
دارتانیان فکر کرد شاید به دیدن پادشاه رفته است. میتوانم چشمانتظار او بمانم و بهمحض بازگشت، سراغش بروم. باشتاب به پایین خیابان رفت؛ اما بهمحض نزدیک شدن به مقصدش از دیدن یک تفنگدار که همراه با زنی شنلپوش راه میرفت، خشکش زد. دارتانیان زیر لب گفت: «این مادام بوناسیوست و آرامیس. او گفت که آرامیس را نمیشناسد.» باشتاب رفت تا به زوج برسد. جلوی آنها ایستاد تا مسیرشان را سد کند. مستقیم به صورت تفنگدار نگاه کرد.
دارتانیان گفت: «تو آرامیس نیستی.» مرد گفت: «هیچوقت ادعا نکردم. برو کنار، لطفاً!» در آن هنگام مرد شمشیرش را کشید و دارتانیان نیز بهسرعت شمشیر خودش را کشید. مادام بوناسیو بین شمشیرها ایستاد و فریاد زد: «نه اعلیحضرت.» «اعلیحضرت!» وقتی دارتانیان به مرد زل زد، شمشیرش افتاد. او دوست انگلیسی ملکه بود، دوک باکینگهام.
«مرا ببخشید و به من بگویید چطور میتوانم به شما خدمت کنم.» دوک گفت: «شما مرد شجاعی هستید و من خدمتگزاری شما را میپذیرم. دنبال ما بیا و اگر دیدی کسی جاسوسی ما را میکند، او را بکش.» به این ترتیب دارتانیان آنها را تا لوور تعقیب کرد؛ ولی آن شب فرصت کشتن جاسوسی را پیدا نکرد.
برای آشنا شدن با سایر کتابهای این نویسنده، به بخش معرفی کتابهای الکساندر دوما در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.
واقعاً کتاب جذابی است.
کاملاً موافقم!
این کتاب به نظر من بهترین کتاب رمان است
موافقم. البته کاش کتابهای دیگر نویسنده هم معرفی بشوند.
Good👍👍
خیلی زیباست حتما بخوانید
یادش به خیر. دوران نوجوانی این کتاب را در کتابخانه مرحوم پدربزرگم دیدم و شروع کردم به خواندن. چه دنیایی داشتم. خاطراتم زنده شد.
چه جالب. من تقریباً همچین خاطره ای دارم.
واقعا هر فرد علاقمند به رمان و داستان باید این کتاب و دنبالههای را بخواند.
ممنون بابت سایت خوبتان