نماد گمشده

«نماد گمشده» اثری است از دانیل براون (نویسنده‌ی آمریکایی، متولد ۱۹۶۴) که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای قتلی در ساختمان  کنگره آمریکا می‌پردازد.

درباره‌ی نماد گمشده

نماد گمشده که پیش از این با عنوان کلید سلیمان شناخته می‌شد، رمانی است اثر نویسنده آمریکایی دانیل براون. این کتاب قسمت سوم از مجموعه سه‌گانه‌ای می‌باشد که در پی فرشتگان و شیاطین و رمز داوینچی توسط این نویسنده نگاشته شده است. این کتاب سریع‌ترین فروش را میان کتب بزرگسالان در تاریخ داشت. شخصیت محوری داستان نماد گمشده رابرت لنگدن نمادشناس دانشگاه هاروارد است که پیش از این در کتاب‌های فرشتگان و شیاطین و رمز داوینچی نیز حضور داشته است.

کتاب نماد گمشده در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۴ با بیش از ۵۸۴ هزار رای و ۲۹هزار نقد و نظر است.

داستان نماد گمشده

کل داستان نماد گمشده در یک بازه زمانی دوازده ساعته در واشینگتن دی سی اتفاق می‌افتد و محوریت داستان حول موضوع فراماسونری قرار دارد. رابرت لنگدن ظاهراً به دعوت یکی از دوستان فراماسون خود به نام پیتر سولومون به قصد انجام یک سخنرانی در ساختمان کنگره ایالات متحده (که به آن ساختمان کاپیتول نیز گفته می‌شود) وارد واشینگتن دی سی می‌شود. سولومون همچنین از وی درخواست کرده است که بسته کوچکی را که سال‌ها پیش به او امانت داده بود، با خود به همراه بیاورد.

پس از ورود به ساختمان کنگره رابرت لانگدون با دست راست قطع شده پیتر سولومون مواجه می‌شود که در وسط سالن به سمت مشخصی اشاره می‌کند. دست سالامون با خالکوبی‌های ویژه‌ای تزئین شده است که نمادی موسوم به دست رازها را تشکیل می‌دهد. با توجه به شواهد رابرت لانگدون در می‌یابد که پیتر سولومون ربوده شده و رباینده بدینوسیله از وی می‌خواهد که برای او، هرم مخفی فراماسونها را که گفته می‌شود در جایی در شهر واشینگتن دی سی پنهان شده است و همچنین کلمه گمشده که گفته می‌شود کلید دستیابی به قدرت و دانش مخفی گذشتگان است پیدا کند.

در ادامه داستان مسئول حفاظت از ساختمان کاپیتول و رئیس دفتر امنیت سازمان سیا، اینو ساتو وارد داستان می‌شوند. با تعقیب مسیر اشاره شده توسط دست پیتر سولومون این سه نفر به محراب میسونی پیتر سولومون واقع در اتاقی کوچک در زیر زمین ساختمان کاپیتول هدایت می‌شوند. فراماسونها معمولاً چنین محرابی را به جهت یادآوری فلسفه زندگی در خانه خود می‌سازند.

یک جمجمه انسان و برخی اشیاء نمادین دیگر تزئین کننده محراب بودند؛ ولی بزودی اعضای گروه متوجه شدند لرزش یکی از دیواره‌های اتاق در نور شمع شدند. وقتی که دیواره‌ای که در حقیقت یک پرده بود کنار رفت هرمی ناقص پدیدار شد که بر روی آن کلمه‌ای حک شده بود که رابرت لانگدون را به سوی گام بعدی در نجات دوست ربوده شده‌اش هدایت کرد.

همزمان ساتو که از مأمورین حراست ساختمان کاپیتول خواسته بود تصویر اشعه ایکس گرفته شده از رابرت لانگدون را در هنگام ورود به ساختمان کاپیتول بازنگری کنند متوجه وجود یک هرم کوچک در کیف همراه رابرت لنگدان می‌شود.. او از رابرت لانگدون در رابطه با هرم سئوال می‌کند و رابرت لانگدون که از محتویات بسته امانی پیتر سولومون بی اطلاع بود متوجه منظور ساتو نمی‌شود. ساتو تصمیم می‌گیرد که رابرت لانگدون و هرم‌ها را برای تحقیقات بیشتر و بازجویی به مقر سازمان سیا انتقال دهد.

در همین زمان وارن بلامی، سرمعمار ساختمان کاپیتول و یکی از دوستان فراماسون پیتر سولومون وارد اتاق زیرزمینی می‌شود و با مضروب کردن ساتو و رئیس حراست ساختمان، رابرت لانگدون را آزاد کرده و به همراه خود به طبقه همکف ساختمان کاپیتول می‌برد.

بخشی از نماد گمشده

دفتر رئیس کلیسا کوچک اما شیک بود، قفسه‌های بلند کتاب، یک میز و یک گنجه کنده‌کاری‌شده در آن قرار داشت. چند قالیچه مربوط به قرن شانزدهم و چند تابلوی مذهبی روی دیوارهای آن آویزان بود. رئیس پیر کلیسا به دو صندلی چرمی که درست جلوی میزش قرار داشت اشاره کرد. لانگدون به همراه کاترین روی آن‌ها نشست و از این که می‌توانست کیف سنگین خود را روی زمین قرار دهد بسیار خوشحال شد.

لانگدون درحالی‌که روی صندلی راحتی می‌نشست پیش خودش فکر کرد. پناهگاه و جواب.

پیرمرد کورمال کورمال پشت میزش قرار گرفت و روی صندلی‌اش مشست. سپس با آهی حاکی از خستگی سرش را بلند کرد و با چشم‌هایی نگران نگاه خیره‌ای به آن‌ها انداخت. هنگامی‌که صحبت کرد صدایش به نحو غیرمنتظره‌ای رسا و محکم بود.

پیرمرد گفت:‌«من می‌دونم که ما قبلا همدیگه رو ندیدیم. با این حال احساس می‌کنم هردوی شما رو می‌شناسم.» دستمالی را از جیبش درآورد و دهانش را پاک کرد.«پروفسور لانگدون من با نوشته‌های شما از جمله مقاله هوشمندانه‌ای که درباره نمادشناسی این کلیسا نوشتید آشنام و خانم سالومون من و برادرتون پیتر سال‌هاست که برادرای فراماسونی هستیم.»

کاترین گفت:‌«برادرم تو دردسر بدی افتاده.»

پیرمرد آه کشید و گفت: «شنیده‌م و من هرچی در توان دارم انجام می‌دم تا به شما کمک کنم.» لانگدون انگشتر فراماسونرها را روی انگشت کلیسا ندید اما می‌دانست بسیاری از فراماسونرها به ویژه کسانی که کشیش بودند، ترجیح می‌دادند آشنایی خود را با این فرقه تبلیغ نکنند. هنگامی‌که گفت‌وگوی‌شان را آغاز کردند معلوم شد که کشیش گالووی به وسیله اس. ام. اس‌های کوتاه وران بلامی در جریان برخی از رویدادهای آن شب قرارگرفته بود.

 

چنانچه به کتاب نماد گمشده علاقه دارید، برای آشنا شدن با سایر آثار این نویسنده به بخش معرفی آثار دانیل براون در وب‌سایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.