آتش‌بازی

«آتش‌بازی» با نام اصلی «راک اسپرینگز» اثری است از ریچارد فورد (نویسنده‌ آمریکایی و برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر، متولد ۱۹۴۴) که در سال ۱۹۸۷ منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۰ داستان کوتاه از این نویسنده است.

درباره‌ی آتش‌بازی

کتاب آتش بازی، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نوشته‌ی ریچارد فورد است که نخستین بار در سال ۱۹۸۷ به چاپ رسید. فورد در داستان‌های جذاب این مجموعه، به جریان زندگی در غرب آمریکا می‌پردازد و امیدها، یأس‌ها و تنهایی‌های مردم ساکن در آن منطقه را با هنرمندی تمام به تصویر می کشد: مردی فراری که به همراه دخترش و نامزد نه چندان خوشحالش با خودرویی سرقتی در وایومینگ جاده را طی می کند؛ پسری که شاهد از هم پاشیده شدن خانوادهاش در شبی عجیب و خشونت آمیز است؛ و دو مرد و یک زنی که در میخانه‌ای برای هم داستان تعریف می کنند و شانس خود را به آزمایش می‌گذارند.

کتاب آتش‌بازی، شاهکاری در داستان سرایی است که نثر موجز، جذاب و پراحساس فورد، آن را به اثری به یاد ماندنی تبدیل کرده است. البته باید اشاره کرد که داستان‌های این مجموعه پیش از چاپ در قالب یک مجموعه، در مجلات مختلف به چاپ رسیده بودند.

مجموعه داستان‌های کتاب آتش‌بازی داستان روابط است. داستان‌هایی ساده و بدون پیچیدگی‌ها عجیب و غریب که تنها آدم‌ها را روایت می‌کند. آدم‌ها با خصوصیات منحصربه فردشان، دغدغه‌هایشان، سختی‌ها و اسانی‌هایشان و همه‌ی چیزی که هستند. ریچارد فورد سعی کرده است آدم‌ها را به تصویر بکشد و در موقعیت‌های انتخاب قرار دهد.

موقعیت‌هایی که خواننده باید آن‌ها را قضاوت کند و درباره‌ی ادم‌های داستان‌های فورد این کار بسیار سختی خواهد بود. این کتاب را باید خواند و درباره‌ی موقعیت‌هایش فکر کرد موقعیت‌هایی که واقعی‌اند و شاید در زندگی روزمره بی‌تفاوت از آن‌ها عبور می‌کنیم.

کتاب آتش بازی یا راک اسپرینگز در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۶ با بیش از ۵۳۰۰ رای و ۳۴۷ نقد و نظر است. هم‌چنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران تحت عنوان آتش‌بازی توسط امیرمهدی حقیقت و تحت عنوان شرط‌بندی سگی توسط آرش خوش‌صفا ترجمه و منتشر شده است.

فهرست داستان‌های آتش‌بازی

کتاب آتش بازی شامل داستان‌های زیر است:

  • راک اسپرینگز
  • گریت فالز
  • دلداه‌ها
  • بچه‌ها
  • امپراطوری
  • شرط‌بندی سگی
  • مردن از سرما
  • خوشبین‌ها
  • آتشبازی
  • کمونیست

بخشی از آتش‌بازی

سیمز و زنش مارج سوار قطار بودند و داشتند از خانه‌شان در اسیوکن به سمت ماینات می‌رفتند. ساعت پنج شیفت مارج تمام‌شده بود و از اسپوکن راه افتاده بودند. حالا ساعت از نه گذشته بود و بیرون، پشت پنجره، جز سیاهی مطلق چیزی به چشم نمی‌آمد. سیمز کوپه‌ی دربست گرفته بود. مارج گفته بود تا قبل از ساعت نه می‌رود در کوپه بخوابد. اما هنوز نرفته بود. کمی قبل، سیمز را ترغیب کرده بود چیزی باهم بنوشند.

مارج، همچنان که خودکار را لای انگشت‌هایش می‌چرخاند. گفت:«از چه جور مرگی بیش‌تر از همه بدت می‌آد؟» سرش را کرده بود توی مجله‌ی جدولی که روی صندلی جامانده بود. سخت‌ترین جدول را حل کرده و بعد رفته بود سراغ تست صفحه‌ی بعد که برای پیش‌بینی تعداد سال‌های عمر افراد طراحی‌شده بود.

باید به چند سوال معین پاسخ می‌دادی و بنا بر امتیازهایی که می‌گرفتی، مدت عمرت به دست می‌آمد. مارج می‌خواست ببیند خودش بیش‌تر زنده می‌ماند یا سیمز. به سیمز گفت:«این تست واقعاً روشنگره. البته مطمئنم خودت قبلاً بهش فکر کرده‌ای. خوب می‌شناسمت.»و به او لبخند زد.

سیمز گفت:«این که از فرط ملال بمیرم.» بعد به سیاهی یکدست مونتانا چشم دوخت که هیچ‌چیز در آن پیدا نبود. نه نوری، نه جنبشی. قبلا هیچ‌وقت به آنجا نیامده بود.

مارج گفت:«خب. جوابی که دادی می شه گزینه‌ی ث خوبه. ده امتیاز داره. من هم ده امتیاز دارم چون گزینه‌ی هیچ‌کدام رو انتخاب کردم.»شماره‌ای را یادداشت کرد و ادامه داد:«به این می‌گن یه تست روانشناختی درست و حسابی. اگه همه‌ی جواب‌هات ث باشه، تا ابد زنده می مونی.»

سیمز جواب داد:«اصلاًدوست ندارم این‌طوری بشه.»

جلو آن واگن که کار کافه را می‌کرد، چند نظامی یونیفرم پوش هیاهوی زیادی به ره انداخته بودند. ورق بر می‌زدند. در قوطی‌های آبجو را باز می‌کردند. روی صندلی‌هایشان خم می‌شدند و بلندبلند باهم حرف می‌زدند و می‌خندیدند.

هرازگاه صدای قاه‌قاه خنده بلند می‌شد و یکی از نظامی‌ها برمی‌گشت و نیشخند زنان به ته واگن نگاه می‌کرد. سیمز دید دو نفر از سربازها زن‌اند و بیش‌تر این بساط برای این است که آن دو را بخندانند تا شاید فرصتی فراهم شود و به وصال یکی‌شان برسند.

مارج جرعه‌ای از لیوانش خورد و مجله را زیر چراغ پرنور جابه‌جا کرد.«خب عزیزم. ترجیح می‌دی توی کشوری زندگی کنی که آمار خودکشی توش زیاده یا توی کشوری که آمار جنایتش بالاست؟ چه سوال مسخره‌ای؛ نه؟»

 

چنانچه به کتاب آتش‌بازی علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین داستان‌های کوتاه خارجی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های این آثار آشنا شوید.