ساندویچ ژامبون

«ساندویچ ژامبون» اثری است از چارلز بوکوفسکی (نویسنده و شاعر آمریکایی، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۴) که در سال ۱۹۸۲ منتشر شده است. این کتاب در قالب یک داستان دوران نوجوانی نویسنده را روایت می‌کند.

درباره‌ی ساندویچ ژامبون

ساندویچ ژامبون یکی از رمان‌های شاعر و نویسنده آمریکایی چارلز بوکوفسکی است که سال ۱۹۸۲ منتشر شد. این رمان در واقع یک اتوبیوگرافی است از زندگی نویسنده‌اش. چارلز بوکوفسکی در این رمان دست به روایت زندگی‌اش می‌زند. رمان با راوی اول شخصی به نام هنری چیناسکی پیش می‌رود و روایت‌گر سال‌های اولیه زندگی بوکوفسکی است.

عنوان اصلی کتاب یعنی Ham on Rye یادآور رمان The Catcher in the Rye اثر دیگر نویسنده‌ی مشهور آمریکایی جی. دی. سالینجر است که در ایران با نام ناطور دشت ترجمه شده‌است. هردوی این رمان‌ها به دوره نوجوانی و بلوغ شخصیت اصلی می‌پردازند.

کتاب ساندویچ ژامبون، داستان بلند و جذابی است سرشار از طنز اما در پس طنز، آثار چارلز بوکوفسکی به دغدغه‌ها و دردهای جوامع صنعتی و مدرنی می‌پردازد که به مرور زمان از روابط انسانی، عشق و عاطفه، مهرورزی و انسانیت تهی می‌شوند و روابط مکانیکی، سودجویی و بالا رفتن از مراتب اجتماعی به هر قیمتی جایگزین روابط انسانی می‌شود.

در این اثر شاهد سرنوشت پسر بچه‌ای می‌باشیم که داخل محله‌های فقیرنشین و تهی‌دست شهر دوران بحران‌های اقتصادی و جنگ با سختی‌ها درگیر خواهد بود. پدر و مادرش دلشان می‌خواهد که او به‌جایی برسد، پدرش می‌خواهد او مهندس شود ولی هیچ زمان رفتار خوبی با او نداشته‌اند. پدرش به طور مرتب و پشت سر هم کتکش می‌زند.

کتاب ساندویچ ژامبون در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۵ با بیش از ۱۰۳ هزار رای و ۴۹۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ی علی امیرریاحی به بازار عرضه شده است.

داستان ساندویچ ژامبون

رمان ساندویچ ژامبون بین سال‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۴۱ بر قهرمان داستان، هنری چیناسکی، تمرکز دارد. با خاطرات اولیه چیناسکی شروع می شود. همانطور که داستان پیشرفت می‌کند، خواننده زندگی خود را در طول سال های مدرسه و تا بزرگسالی دنبال می کند. چیناسکی می گوید که پدری بدرفتار دارد و مادرش هیچ کاری برای جلوگیری از آزار پدرش انجام نمی دهد. او در واقع قربانی خشونت شوهرش نیز هست.

هانری ورزشکار نیست اما می خواهد باشد و به همین دلیل تلاش زیادی برای پیشرفت می‌کند. فوتبال برای او سخت است، اما از خشونتی که به همراه دارد لذت می برد. او فقط اندکی نتایج بهتری در بیسبال دارد. همانطور که چیانسکی در مدرسه گرامر پیشرفت می‌کند، تمرکز هنری روی ورزش، خشونت و دختران است.

در حالی که هنری راه خود را در دبیرستان خردسال می گذراند، لذت های متنوعی را کشف می کند. وقتی هنری دبیرستان را شروع می کند، پدرش که وضعیت اجتماعی-اقتصادی بین نسلی رو به نزولی را تجربه می کند، او را مجبور می کند به مدرسه ای خصوصی برود که در آن کمتر در میان بچه های پولدار لوس با ورزش های پر زرق و برق، رنگارنگ و قابل تبدیل‌شان جای می گیرد.

چیناسکی دچار آکنه های وحشتناکی می شود که به قدری شدید است که باید تحت درمان های دردناک و عمدتاً بی اثر قرار گیرد و اساساً برای آزمایش های مختلفی که توسط پزشکان بی علاقه اش طراحی شده بود، تبدیل به یک خوکچه هندی انسانی می شود. خواننده در نهایت چیناسکی را به کالج دنبال می کند و تلاش هنری برای یافتن شغلی ارزشمند را می خواند.

بخش‌هایی ساندویچ ژامبون

اغلب از پدرم بابت بیرون رفتن با فرنک کمی کتک می خوردم، اما فهمیدم که من به هر حال سهمیه ی کتکم را خواهم داشت پس بهتر است کارهایی را که دوست دارم انجام بدهم.

…………………….

خیلی خب خدا، فرض می کنیم تو واقعا مرا در این شرایط قرار داده ای تا امتحانم کنی. تو مرا با مشکل ترین امتحان ها یعنی پدر و مادر و جوش هایم به آزمون کشیدی. فکر کنم امتحانت را قبول شدم… کشیش به ما گفت که هیچ وقت شک نکنید. به چی شک نکنیم؟ همیشه بیش از حد به من سخت گرفته ای، پس من ازت می خواهم که بیایی پایین و شک مرا برطرف کنی!

………………….

هیچ کس وضعیت اش را عوض نمی کرد. ما همین بودیم، طور دیگری هم نمی خواستیم باشیم. همه مان از خانواده های افسرده ای آمده بودیم و اغلبمان هم سوءهاضمه داشتیم، و با این حال خیلی گنده و قوی بودیم. به نظرم، بیشتر ما خردک محبتی از خانواده هایمان دیده بودیم و بنابراین از کسی مهربانی و عشق گدایی نمی کردیم.

بیشتر شبیه یک جک بودیم، اما مردم مراقب بودند جلویمان نخندند. طوری بودیم که انگار خیلی زود بزرگ شده ایم و از بچه بودن حوصله مان سر رفته است. برای بزرگترهایمان هیچ احترامی قائل نبودیم. مثل پلنگی بودیم که گری گرفته باشد.

 

اگر به کتاب ساندویچ ژامبون علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین رمان‌های جهان در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های مشابه آشنا شوید.