دیدار به قیامت

«دیدار به قیامت» با نام اصلی «خدانگهدار تا بعد (در نسخه‌ی فرانسوی)» و «کلاهبرداری بزرگ (در نسخه‌ی انگلیسی)» اثری است از پی‌یر لومتر (نویسنده‌ی اهل فرانسه، متولد ۱۹۵۱) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستانی از واپسین روزهای جنگ جهانی اول می‌پردازد.

درباره‌ی دیدار به قیامت

«دیدار به قیامت» رمانی نوشته پی‌یر لومتر، نویسنده فرانسوی و برنده‌ی جایزه‌ی ادبی گنکور فرانسه در سال ۲۰۱۳ است. این داستان در روزهای پایانی جنگ جهانی اول و در سنگرهای میان آلمان و فرانسه روی می‌دهد. نویسنده می‌کوشد در این کتاب، خشونت و جنون نهفته در روح جنگ و در هم پیچیدن روابط انسانی و اجتماعی در چنین زمان و فضایی را به تصویر بکشد. همچنین نشان دهد چگونه میراث جنگ در دنیای پس از آن خود را بروز می‌دهد.

کتاب دیدار به قیامت برنده چندین جایزه قابل توجه، مانند جایزه گنکو  شد و در سال ۲۰۱۷ در فیلمی نیز از آن اقتباس شد. این کتاب اولین رمان از سه رمان برنامه ریزی شده لومتر است که دوره بین جنگ را در بر می گیرد.

کتاب دیدار به قیامت در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۹ با بیش از ۱۳۶۰۰ رای و ۱۳۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌هایی از مرتضی کلانتریان؛ مهستی بحرینی و پرویز شهدی (تحت عنوان به امید دیدار در آن دنیا) به بازار عرضه شده است.

داستان دیدار به قیامت

در روزهای پایانی جنگ جهانی اول، ستوان هانری دی آلنی پرادل عمداً دو تن از زیردستان خود را می کشد تا بقیه نیروهای تحت فرمان خود را تحریک کند. دو شاهد، آلبر میلار و ادوارد پریکور، از حمله به آلمانی‌ها جان سالم به در می‌برند، اگرچه پریکور به شدت مجروح می‌شود. پرادل، میلار و پریکور در تلاش هستند تا پس از پایان جنگ با زندگی غیرنظامی سازگار شوند.

پریکور و میلار تصمیم می‌گیرند از جامعه‌ای انتقام بگیرند که به نظر می‌رسد با کشته‌شدگان جنگ‌اش بیشتر از مجروحان جنگ‌اش همدردی می‌کند، با اجرای طرحی برای فروش بناهای تاریخی به قهرمانان جنگی اختراع‌شده. در همین حال، پرادل نقشه کلاهبرداری خود را طراحی کرده است و با خواهر پریکور، مادلین درگیر است.

بخش‌هایی از دیدار به قیامت

همه‌ی آن‌هایی که تصور می‌کردند این جنگ به‌زودی پایان خواهد یافت دیرزمانی است که در همین جنگ جان باخته‌اند. دقیقا از همین جنگ. برای همین آلبر شایعه‌های ترک مخاصمه را چندان جدی نمی‌گرفت. بیش‌تر از تبلیغاتی که اول جنگ رواج داشت به این شایعه‌ها بها نمی‌داد، همان‌ها که می‌گفتند گلوله‌های بُش‌ها آن قدر نرم است که مثل گلابی‌های پُخته وقتی به لباس نظامی فرانسوی‌ها می‌خورد وامی‌رود، که موجب شلیک خنده‌ی نظامیان فرانسوی می‌شد.

آلبر انبوهی از نعش‌های همین‌ها را دیده بود که هرکدام در حال خندیدن با یکی از همین گلوله‌های نرمِ آلمانی از پا درآمده بودند. آلبر خوب متوجه بود که امتناع از قبول ترک مخاصمه از دیدگاه‌اش به جادو سرچشمه می‌گرفت: هرچه شخص بیش‌تر آرزوی صلح داشته باشد، کم‌تر به خبرهایی ارزش می‌دهد که به‌نحوی برای رفع بلا منتشر می‌شود.

این خبرها هر روز در امواج فشرده پخش می‌شدند و همه‌جا هرکس به فراخور حال خود آن‌ها را تکرار می‌کرد: جنگ واقعا تمام خواهد شد. آدم حتّا سخنانی را که به سختی باورکردنی بود می‌شنید، درباره‌ی لزوم مرخص کردن سربازانِ پیری که سال‌ها در جبهه‌ها علاّف بودند و کاری هم از آن‌ها ساخته نبود. ولی وقتی ترک مخاصمه دورنمای قابل قبولی گرفت، امید زنده رسیدن به آن حتّا بین بدبین‌ترین نظامی‌ها هم کم‌کم به وجود آمد. این شد که دیگر کسی اشتیاقی برای حمله به دشمن نشان نمی‌داد.

…………………….

زمین اطرافش همه جا می لرزد. خیلی دورتر، بالای سرش، جنگ ادامه دارد. خمپاره ها همچنان زمین را می لرزانند و زیرورو می کنند. آلبر با ترس و شرم چشمانش را باز می کند. شب است، ولی تاریکی کامل نیست. اشعه های بسیار کوچکی از نور سفیدگون روز به زحمت رخنه می کند: نوری پریده رنگ، با ورقۀ ناچیزی از زندگی.

……………………..

چه مدت در این توازن ناپایدار که هوای نفس کشیدن کم کم کمیاب تر می شود، باقی می ماند که فکر مردن چطور رهایش نمی کند، چکار باید بکند اگر از اکسیژن محروم شود، با رگ هایی که یکی یکی می ترکد و از هم می پاشد، با چشمانی که چون هوا برای دیدن ندارد از حدقه درآمده. سعی می کند تا جایی که می شود کمتر نفس بکشد، فکر نکند، خود را همان طوری که هست ببیند.

 

چنانچه به کتاب دیدار به قیامت علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین داستان‌های تاریخی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های مشابه نیز آشنا شوید.