شرق بهشت

«شرق بهشت» اثری است از جان استاین بک (نویسنده‌ی آمریکایی و برنده‌ی نوبل ادبیات، از ۱۹۰۲ تا ۱۹۶۸) که در سال ۱۹۵۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت سرنوشت به هم‌ گره ‌خورده‌ی دوخانواده در کالیفرنیا می‌پردازد.

درباره‌ی شرق بهشت

شرق بهشت رمانی از جان استاین ‌بک نویسنده‌ی آمریکایی برنده‌ی جایزه نوبل است که در سال ۱۹۵۲ به چاپ رسید. در این رمان استاین بک زندگی پیچیده دو خانواده تراسک  و همیلتون  و داستان‌های در هم گره خورده آن‌ها را به تصویر می‌کشد. استاین بک این رمان را در اصل خطاب به دو پسر کوچکش تام  و جان نوشت که در آن زمان به ترتیب شش و نیم و چهار و نیم ساله بودند. وی می‌خواست جزئیات دره سالیناس را برای آن‌ها توصیف کند.

شرق بهشت جزئیات پیچیده دو خانواده، تراسک ها و همیلتون ها و داستان های در هم تنیده آنها را زنده می کند. گفته می شود که خانواده همیلتون در این رمان بر اساس خانواده واقعی ساموئل همیلتون، پدربزرگ مادری استاین بک است. جان استاین بک جوان نیز برای مدت کوتاهی به عنوان یک شخصیت فرعی در رمان ظاهر می شود.

جان استاین بک در کتاب شرق بهشت‌ تصویر جدیدی از خیر و شر، عشق و نفرت و شکست و رستگاری ترسیم می‌کند. رمان در مزارع پربار دره‌ی سالیناس کالیفرنیا روایت می‌شود و داستان زندگی دو نسل، در دو بازه‌ی زمانی متفاوت را بیان می‌کند. پدر خانواده‌ی اول، سایروس تراسک را به عنوان سرباز ارتش و قهرمان دروغین جنگ می‌شناسیم.

سایروس همواره بین دو فرزند خود، چارلز و آدام، تبعیض قائل می‌شود بدون این که برای کار خود دلیل خاصی داشته باشد. زمانی که آدام به همراه همسرش، کتی، به کالیفرنیا می‌روند، با خانواده‌ی همیلتون‌ها آشنا می‌شوند. جان اشتاین بک در تصویرسازی همیلتون‌ها از خانواده‌ی مادرش الهام گرفته است. آن‌ها وضع مالی خوبی ندارند. پدر خانواده ساموئل، همراه با همسرش لیزا، با خانواده‌ی پرجمعیت خود زندگی می‌گذراند. ازدواج پابرجا و سنتی آن دو باعث شده تا ۹ فرزند خود را، با خصوصیات، استعدادهای متفاوت و توانایی عشق ورزیدن، پرورش دهند.

کتاب شرق بهشت در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۴۱ با بیش از ۵۲۹ هزار رای و ۲۸ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌هایی از کیومرث پارسای و پرویز شهدی به بازار عرضه شده است.

داستان شرق بهشت

ساموئل همیلتون یک مخترع و کشاورز خونگرم است. او و همسرش لیزا، مهاجری از ایرلند، ۹ فرزند خود را در زمینی ناهموار و نابارور در دره سالیناس بزرگ می کنند. در حالی که بچه های همیلتون شروع به بزرگ شدن می کنند و خانه را ترک می کنند، یک غریبه ثروتمند به نام آدام تراسک بهترین مزرعه دره را خریداری می کند.

زندگی آدام در یک فلاش بک طولانی و پیچیده دیده می شود. ما کودکی پر فراز و نشیب او را در مزرعه ای در کنتیکت و رفتار وحشیانه ای که از برادر ناتنی کوچکتر اما قوی ترش، چارلز، متحمل شد، می بینیم. سایروس، پدر آدام و چارلز، یک جانباز جنگ داخلی اتحادیه بود که در اولین نبرد خود مجروح شد و نتوانست (یا شاید تمایلی به بازگشت به خدمت) نداشته باشد. با این وجود، او تبدیل به یک «ژنرال راحت طلب» می شود که از دانش فکری خود در امور نظامی و وضعیت جانبازی مجروح برای تبدیل شدن به یک مشاور نظامی در واشنگتن دی سی استفاده می کند.

آدام در جوانی ابتدا وقت خود را در ارتش و سپس در سرگردانی در کشور گذراند. او به دلیل ولگردی دستگیر شد، از یک باند زنجیره ای فرار کرد و یک فروشگاه لباس را به سرقت برد تا از آن به عنوان لباس مبدل استفاده کند. بعداً، او از چارلز درخواست ۱۰۰ دلار برای پرداخت هزینه سفر خود به خانه می کند.

 آدام بعداً برای پرداخت هزینه لباس و خسارت به فروشگاه پول می فرستد. بعد از اینکه آدام بالاخره راهی خانه به مزرعه آنها می‌شود، چارلز فاش می‌کند که سایروس مرده است و هر کدام ۵۰۰۰۰ دلار برای آنها ارث گذاشته است. چارلز از ترس این که سایروس با صداقت از این پول نیامده است پاره شده است.

داستانی موازی، دختری به نام کتی ایمز را معرفی می کند که در شهری نه چندان دور از مزرعه خانوادگی برادران بزرگ می شود. کتی به عنوان داشتن “روح ناقص” توصیف می شود. او شرور است و از استفاده و از بین بردن مردم لذت می برد. او یک روز عصر پس از آتش زدن خانه خانواده اش خانه را ترک می کند و پدر و مادرش را به قتل می رساند. او تبدیل به معشوقه یک فاحشه می شود، اما او پس از اینکه متوجه می شود

از او استفاده می کند، او را به شدت کتک می زند و او را رها می کند تا در آستان آدام و چارلز بمیرد. چارلز نمای کتی را می بیند، اما آدام با وسواس و غیرمنطقی عاشق می شود و با او ازدواج می کند. با این حال، بدون اینکه آدام بداند، کتی در زمان ازدواج چارلز را اغوا می کند و دوقلو باردار می شود و این سؤال را باز می گذارد که آیا آدام یا چارلز پدر دوقلوها هستند. او تلاش می کند و در یک سقط جنین بدوی با یک سوزن بافندگی شکست می خورد.

بخش‌هایی از شرق بهشت

گاهى پیش مى‌آید که گونه‌اى حالت رحمت و آرامش روح را دربر مى‌گیرد. این پدیده‌اى است که خیلى‌ها با آن آشنایى دارند. ابتدا مثل جرق جرق کوچک نخ باروتى است که ضمن سوختن به دینامیت نزدیک مى‌شود. آرامشى در معده و حظّ و سرورى در اعصاب و ساعدها. پوست هوا را مى‌چشد و هر نفس فصیلتى است. تمام بدن با لذت کش و قوسى به خود مى‌دهد، ذهن به روشنى مى‌گراید و جهان در برابر چشمان شکوهمند مى‌شود.

آدم امکان دارد در هوایى گرفته و سرزمینى تیره با درختانى سیاه زندگى کرده باشد، وقایعى مهم، پى‌درپى، نامشخص و بى‌رنگ برایش رخ داده باشد، این‌ها هیچ‌کدام اهمیتى ندارد. چون در لحظه رحمت و آرامش ناگهان آواز پرنده‌اى گوش را مى‌نوازد، رایحه زمین، مشام را لذت مى‌بخشد و نور خفیف شده از خلال شاخ و برگ درختى، به چشم روشنایى مى‌دهد. آن‌گاه آدم تبدیل به چشمه‌اى مى‌شود خشک‌نشدنى.

شاید جایى که در دنیا اشغال مى‌کند با میزان و کیفیت آشفتگى‌اش اندازه‌گیرى شود. این عملى فردى است، ولى ما را به جمع پیوند مى‌دهد. خاستگاه هر آفرینشى است و هر فرد را در مقایسه با افراد دیگر مشخص مى‌کند. نمى‌دانم سال‌هایى که در پیش است چه چیزهایى براى‌مان تدارک دیده است. تغییرهایى غول‌آسا آماده مى‌شود، قدرت‌ها آینده‌اى را طرح مى‌ریزند که ما با چهره‌اش آشنا نیستیم.

پاره‌اى از این تغییرها به نظرمان خطرناک مى‌آیند، چون گرایش به این دارند که آنچه را در نظرمان خوب است، از بین ببرند. حقیقت دارد که وقتى دونفر با هم متحد شوند، خیلى آسان‌تر از یک نفر، بارى را بلند مى‌کنند. یک گروه خیلى سریع‌تر و بهتر مى‌تواند اتومبیلى را بسازد تا یک‌ نفر. و نانى که در کارخانه‌اى ساخته مى‌شود ارزان‌تر و کیفیتى یک‌نواخت‌تر از یک نانوایى دارد.

 

اگر به کتاب شرق بهشت علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار جان استاین بک در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.