هزارتوی ارواح

«هزارتوی ارواح» اثری است از کارلوس رویز زافون (نویسنده‌ی اسپانیایی، از ۱۹۶۴ تا ۲۰۲۰) که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. در این کتاب، که چهارمین و آخرین کتاب از مجموعه‌ی گورستان کتاب‌های فراموش شده است، دانیل به دنبال افشای راز مرگ مادرش است.

درباره‌ی هزارتوی ارواح

«هزارتوی ارواح» اثر کارلوس رویز زافون آخرین قسمت مسحورکننده از مجموعه تحسین‌شده گورستان کتاب‌های فراموش شده است. قسمت‌های قبلی این مجموعه به ترتیب سایه‌ی باد، بازی فرشته و زندانی آسمان بوده‌اند.

این رمان که در پس‌زمینه اسپانیا پس از جنگ داخلی قرار دارد، رازها، عاشقانه‌ها و درام تاریخی را در هم می‌پیوندد و در روایتی لایه‌بندی‌شده و غنی به اوج می‌رسد که حماسه را به پایانی هیجان‌انگیز می‌رساند.

در قلب داستان آلیسیا گریس، یک محقق مرموز و مدبر است که برای پلیس مخفی اسپانیا کار می کند. آلیسیا که از گذشته آسیب زا او تسخیر شده است – او در کودکی در جریان یک حمله هوایی در بارسلون به شدت مجروح شد – یک قهرمان پیچیده است که شیاطین درونی و عزم شدید او بیشتر نقشه را هدایت می کند. زخم های فیزیکی و عاطفی او به شخصیت او عمق می بخشد و سفر او را جذاب تر می کند.

زندگی آلیشیا زمانی که به پرونده‌ای پرمخاطب مربوط به ناپدید شدن وزیر فرهنگ اسپانیا، مائوریسیو والس، منصوب می‌شود، تغییری دراماتیک پیدا می‌کند. همانطور که او به تحقیق می پردازد، شبکه ای از اسرار و دروغ ها را کشف می کند که او را به دنیای سایه گورستان کتاب‌های فراموش شده هدایت می کند، کتابخانه ای پنهان که گنجینه های ادبی بی شمار و اسرار تاریک را در خود جای داده است.

این رمان ترکیبی استادانه از روایت‌های درهم تنیده است، زیرا زافون به طرز ماهرانه‌ای تلاش آلیشیا را با داستان‌های شخصیت‌های آشنا از کتاب‌های قبلی این مجموعه در هم می‌آمیزد. دانیل سمپره، فرمین رومرو د تورس، و دیگر شخصیت‌های دوست‌داشتنی بازمی‌گردند، سرنوشت و تاریخ‌شان به‌طور پیچیده‌ای با راز آشکار شده مرتبط است. این تداخل گذشته و حال به روایت غنا و عمق می‌افزاید و به طرفداران قدیمی با بینش‌ها و افشاگری‌های جدید پاداش می‌دهد.

نثر خاطره انگیز زافون به شهر بارسلون جان می بخشد، معماری گوتیک و خیابان های هزارتویی آن، محیطی زنده و جوی را برای درام در حال رخ دادن فراهم می کند. توجه نویسنده به جزئیات و توانایی او در ایجاد حس قابل لمس از مکان، خواننده را در دنیایی غوطه ور می کند که در عین حال دلهره آور و مسحورکننده است.

مضامین عشق، از دست دادن، و قدرت کتاب در سراسر رمان تنیده شده است، که منعکس کننده اعتقاد همیشگی زافون به قدرت دگرگون کننده ادبیات است. گورستان کتاب های فراموش شده خود به عنوان نمادی قدرتمند از این باور عمل می کند، مخزن داستان های فراموش شده ای که در انتظار کشف مجدد و بازگرداندن زندگی هستند.

تحقیقات آلیشیا در مورد ناپدید شدن والس او را به رویارویی با نیروهای تاریک و دشمنان قدرتمند سوق می دهد، اما همچنین او را به حقیقت در مورد گذشته خود نزدیک می کند. در حالی که رازهای خانواده و دوران کودکی خود را کشف می کند، مجبور می شود با درد و فقدانی که زندگی او را شکل داده است، مقابله کند.

این روایت با لحظاتی از تعلیق شدید و افشاگری های نفس گیر مشخص می شود، زیرا آلیشیا و متحدانش برای کشف حقیقت با زمان مسابقه می دهند. خطرات زیاد است و عواقب شکست می تواند ویرانگر باشد، نه تنها برای آلیسیا بلکه برای آینده خود اسپانیا.

استعداد زافون برای خلق شخصیت های به یاد ماندنی و چندوجهی کاملاً به نمایش گذاشته شده است و آلیشیا گریس به عنوان یکی از جذاب ترین خلاقیت های او برجسته است. قدرت، هوش و آسیب پذیری او او را به قهرمانی تبدیل می کند که باید ریشه یابی کند و سفر او هم دلخراش و هم الهام بخش است.

«هزارتوی ارواح» همچنین مراقبه ای در مورد ماهیت حافظه و هویت است، زیرا شخصیت ها با ارواح گذشته خود و میراثی که به ارث برده اند دست و پنجه نرم می کنند. این رمان به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه تاریخ افراد و جوامع را شکل می‌دهد، و چگونه عمل به خاطر سپردن می‌تواند هم بار و هم یک هدیه باشد.

با رسیدن داستان به اوج خود، زافون رشته‌های داستانی متعددی را به هم پیوند می‌دهد و نتیجه‌ای رضایت‌بخش و تکان‌دهنده ارائه می‌کند که داستان‌ها و شخصیت‌هایی را که در طول سال‌ها خوانندگان را مجذوب خود کرده‌اند، ارج می‌نهد. رزولوشن هم غافلگیرکننده و هم اجتناب ناپذیر است، گواهی بر مهارت روایی زافون و درک عمیق او از شخصیت هایش.

ملیله‌ای غنی از طرح و شخصیت رمان با سبک نوشتاری غنایی و خاطره‌انگیز زافون تکمیل می‌شود. نثر او سرسبز و شاعرانه است و خوانندگان را به دنیایی می کشاند که هر سایه ای رازی را پنهان می کند و هر گوشه ای داستانی را در خود جای داده است.

«هزارتوی ارواح» پایانی مناسب برای مجموعه «گورستان کتاب‌های فراموش شده» است، داستانی بزرگ و فراگیر که قدرت داستان‌گویی و جادوی ماندگار کتاب‌ها را تجلیل می‌کند. این ادای احترام به استقامت روح انسانی و قدرت پایدار عشق و خاطره است.

آخرین رمان کارلوس رویز زافون یک اثر استثنایی است، کتابی که مدت ها پس از ورق زدن آخرین صفحه در ذهن و قلب خوانندگان باقی خواهد ماند. «هزارتوی ارواح» با طرح پیچیده، شخصیت های فراموش نشدنی و مضامین عمیق، یک دستاورد ادبی است که میراث زافون را به عنوان یکی از داستان نویسان بزرگ زمان ما تثبیت می کند.

در خاتمه، «هزارتوی ارواح» تنها یک رمان نیست، بلکه یک تجربه ادبی است، سفری در دالان‌های هزارتویی تاریخ، حافظه و روح انسان. این گواهی بر قدرت ماندگار داستان ها در روشنگری، سرگرمی و دگرگونی است، و خوانندگان را با حس شگفتی و قدردانی مجدد از جادوی کتاب ها برمی انگیزد.

رمان هزارتوی ارواح در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۵۳ با بیش از ۵۴۵۰۰ رای و ۶۳۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از علی صنعوی به بازار عرضه شده است.

داستان هزارتوی ارواح

دانیل سمپره و فرمین رومرو د تورس دوباره در رمانی ظاهر می شوند که در بارسلون اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ اتفاق می افتد. دانیل که غرق در خشم و نیاز به انتقام مرگ مادرش، ایزابلا است، شبکه ای از جنایات و تخلفات اسپانیای فرانکویست را کشف می کند و یک قهرمان جدید، آلیسیا گریس، به او کمک می کند تا معماها را حل کند.

طرح اصلی ناپدید شدن مرموز وزیر فرهنگ، مائوریسیو والس (که در رمان قبلی، زندانی بهشت ​​معرفی شد)، در نوامبر ۱۹۵۹ متمرکز است. آلیشیا، کارآگاه پلیس مخفی اسپانیا، به همراه شریک زندگی خود این پرونده را بررسی می کند.

خوان مانوئل بارگاس، کارآگاهی که آنها را از مادرید به بارسلونا هدایت می کند، جایی که با کمک سمپرها و فرمین رازهای فراموش شده را کشف می کنند.

بخش‌هایی از هزارتوی ارواح

آلیشیا گریس با حسی از ترس و وحشت به دروازه های بلند قبرستان کتاب های فراموش شده نزدیک شد. این پناهگاه پنهان که در اعماق قلب بارسلونا مدفون شده است، حجم بیشماری از افسانه های فراموش شده را در خود جای داده است که هر کدام کلیدی برای اسرار ناگفته است.

دروازه‌ها باز شدند و هزارتویی از قفسه‌ها را نمایان کرد که تا بی‌نهایت کشیده شده بود، که با شمع‌های سوسوزن کم نور شده بودند. انگشتان آلیشیا ستون‌های غبارآلود را ردیابی کردند و سنگینی تاریخ و رمز و راز موجود در درون را احساس کردند.

همانطور که او به اعماق می رفت، هوا سردتر می شد و به نظر می رسید که سایه ها داستان های کسانی را که قبل از او آمده بودند زمزمه می کردند. اینجا جایی بود که گذشته و حال به هم نزدیک می‌شدند، جایی که فراموش‌شدگان صدایی پیدا می‌کردند، و آلیسیا امیدوار بود حقیقتی را که مدت‌ها از او دور مانده بود، کشف کند.

…………..

دانیل سمپره در سکوت محض کتابخانه، پشت میز چوبی نشسته بود که دور تا دورش را پشته هایی از کتاب های قدیمی احاطه کرده بود. عطر کاغذ و چرم کهنه فضا را پر کرده بود، یادآور دنیایی که در آن بزرگ شده بود.

ذهنش به روزهای کودکی اش برگشت، زمانی که برای اولین بار با پدرش قبرستان کتاب های فراموش شده را کشف کرد. آن زمان‌ها ساده‌تر بودند، قبل از اینکه سایه‌های گذشته شروع به بسته شدن کنند.

اکنون، وقتی او روی دست نوشته‌ای که به نظر می‌رسید سرنخی حیاتی دارد نگاه می‌کرد، سنگینی سرنوشت را بر او فشار داد. هر کلمه، هر جمله، رشته‌ای از ملیله‌های پیچیده زندگی او بود و او را به قلب رازی نزدیک‌تر می‌کرد که نسل‌ها را در بر می‌گرفت. ساعت ها بدون توجه سپری شد، زیرا دانیل خود را در صفحات گم کرد، به دلیل نیاز به کشف حقیقت و محافظت از کسانی که دوستشان داشت.

………………..

خاطرات آلیشیا از حمله هوایی تکه تکه و با درد همراه بود، اما برخی تصاویر به وضوح در ذهن او حک شده بود. غرش کر کننده هواپیماها بالای سرش، لرزش زمین زیر پایش و برق کورکننده انفجارها. او هرج و مرج، فریادها و بوی تند دود و سوختن را به یاد آورد. جثه کوچکش به زیر آوار انداخته شده بود و وقتی از خواب بیدار شد همه چیز تغییر کرده بود.

زخم های جسمی التیام یافته بودند، اما زخم های عاطفی عمیق بودند و او را به فردی تبدیل کردند که تبدیل شده بود. اکنون، هنگامی که او در پرتگاه یک تحقیق جدید و خطرناک ایستاده بود، آن خاطرات دوباره به اوج رسید و قدرتی را که در مواجهه با ناملایمات پیدا کرده بود به او یادآوری کرد. این قدرت بود که او را از طریق هزارتوی اسرار هدایت می کرد.

……………………

خیابان‌های بارسلون پس از جنگ ملیله‌ای از تضادها بودند، جایی که زیبایی و پوسیدگی در تعادلی ظریف با هم همزیستی داشتند. آلیشیا از میان کوچه های باریک قدم زد و حواسش با نبض شهر هماهنگ بود. معماری گوتیک در بالای سر خودنمایی می کرد، سنگ کاری های پیچیده آن گواهی بر دوران گذشته است.

او از بازارهای شلوغی عبور کرد که در آن فروشندگان اجناس خود را با رنگ‌های پر جنب و جوش و پچ پچ‌های پر جنب و جوش تضاد کاملی با تاریخ غم انگیزی که در زیر سطح وجود داشت، می‌فروشند. به نظر می رسید هر گوشه ای داستانی را در خود جای داده است، هر سایه ای رازی.

زمانی که آلیسیا به سمت مقصد بعدی خود می رفت، تاریخ شهر را با تاریخ خود در هم می آمیخت، شبکه ای پیچیده از ارتباطات که به نظر می رسید او را عمیق تر به اسرار خود می کشاند. در بارسلونا، گذشته هرگز واقعا گذشته نبود. در هوا ماند و منتظر بود تا کشف شود.

…………………..

هنگامی که آلیشیا به تحقیق درباره ناپدید شدن مائوریسیو والس عمیق تر می پرداخت، ردپایی از فساد و فریب را کشف کرد که به بالاترین رده های قدرت منجر شد. هر افشاگری خطرات جدیدی را به همراه داشت، اما تصویر روشن تری از حقیقت را نیز به همراه داشت.

او اسناد پنهان، جلسات مخفیانه و شبکه ای از افرادی را کشف کرد که برای محافظت از اسرار تاریک ساکت شده بودند. پیچیدگی توطئه خیره کننده بود، اما عزم آلیشیا هرگز تزلزل نکرد. با هر تکه از پازلی که کشف می کرد، به درک نیروهایی که زندگی او و کسانی که به آنها اهمیت می داد، شکل داده بودند، نزدیک تر می شد.

خطرات زیاد بود و مسیر پر از خطر بود، اما آلیشیا می‌دانست که نمی‌تواند به عقب برگردد. هزارتوی گذشته او را به دام انداخته بود و تنها با پیمایش در راهروهای خائنانه اش می توانست به رستگاری و عدالت امیدوار باشد.

………………….

رابطه آلیشیا با مربی خود، لئاندرو مونتالوو، رابطه ای با احترام متقابل و درک ناگفته بود. لئاندرو زمانی که یک دختر بود، او را زیر بال خود گرفته بود، با تشخیص هوش و سرسختی که در زیر ظاهر شکننده‌اش وجود داشت.

در طول سال‌ها، او به او آموزش داده بود و مهارت‌هایی را که برای زنده ماندن در دنیایی از سایه‌ها و رازها نیاز داشت، به او آموزش داده بود. پیوند آنها در بوته سختی و خطر مشترک شکل گرفت و هر یک به روش هایی که فراتر از کلمات بود به دیگری تکیه کردند.

هنگامی که آنها با هم کار می کردند تا راز ناپدید شدن والس را کشف کنند، آلیسیا احساس قدردانی و وفاداری عمیقی نسبت به لئاندرو کرد. او هدفی به او داده بود، راهی برای هدایت دردش به چیزی معنادار. در او یک روح خویشاوندی یافت، کسی که درک می کرد

 

اگر به کتاب هزارتوی ارواح علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار کارلوس رویز زافون در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.