کرگدن

«کرگدن» اثری است از اوژن یونسکو (نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی، از ۱۹۰۹ تا ۱۹۹۴) که در سال ۱۹۵۹ منتشر شده است. این نمایش‌نامه در سه پرده به ماجرای تبدیل شدن تمام اهالی یک شهر به کرگدن می‌پردازد.

درباره‌ی کرگدن

این کتاب نمایش‌نامه‌ای است در سه پرده اثر اوژن یونسکو، نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی رومانیایی‌تبار که در سال ۱۹۵۹ نوشته شد. از این اثر به عنوان یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های سده بیستم و در زُمره‌ی یکی از «نگین‌های تئاتر دنیا در تمام اعصار» یاد می‌شود.

نمایشنامه کرگدن به سه پرده تقسیم می‌شود و هر پرده صحنه‌ای از هجوم کرگدن‌ها را نشان می‌دهد. در طول سه پرده‌ی نمایشنامه همه ساکنین شهر کوچکی در فرانسه به کرگدن تبدیل می‌شوند و تنها فردی که تسلیم این دگرگونی جمعی نمی‌شود، شخصیت اصلی داستان «برنژه» است؛ شخصیتی گیج و دستپاچه که در طول نمایشنامه به خاطر تأخیرها و نیز نوشیدن‌هایش مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

این کتاب طنزی تلخ است، تلخی‌ای که طعم آن تا مدت‌ها در دهان انسان باقی می‌ماند؛ تلخی این‌که هر روز و هر شب شاهد تبدیل شدن یک انسان به حیوان هستیم و ممکن است یک روز که چشم باز می‌کنی ببینی دوستی یا کسی که اتفاقا خودش هم اصول بسیاری از انسانیت را به تو یاد داده، برای هر امر غیرانسانی کرگدن شده است.

کرگدن شدن نمادی است پیرو تمایلات غریزی، خشونت، حرص و آز. در طول این نمایش‌نامه بارها به این نکته اشاره می‌شود که «آدمیزاد بودن برتر از کرگدن بودن است، ولی ما نمی‌توانیم آن‌ها را مجبور کنیم. آن‌ها خودشان باید بخواهند که کرگدن نشوند». ‌ اوژن یونسکو  با آنکه قائل به حفظ ارزش‌های انسانی بوده اما بر این نکته تاکید داشته که هیچ امری از راه دیکتاتوری و زورگویی میسر نیست. تنها نکته‌ی روشن اثر این است که برانژه می‌گوید: «اگه هر کدوم از اون کرگدن‌ها بخوان، دوباره می‌تونن انسان بشن».

این نمایش‌نامه‌ی در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۵ با بیش از ۱۴ هزار رای و ۶۷۰ نقد و نظر است. هم‌چنین باید اشاره کرد که پنج ترجمه فارسی از این نمایش‌نامه به چاپ رسیده‌است. احمد کامیابی مسک این نمایشنامه را با نام «کرگدن‌ها» و با اجازه نویسنده به فارسی برگردانده است. این اثر پیش‌تر با نام اصلی ترجمه شده بود. جلال آل احمد،  پری صابری و مدیا کاشیگر مترجمان پیشین این نمایش‌نامه هستند. همچنین محمد حیاتی از نشر راه معاصر و سحر داوری نیز اخیراً این نمایش‌نامه را برای چندمین بار ترجمه کرده‌اند.

داستان کرگدن

در طول سه پرده نمایش‌نامه همه ساکنین شهر کوچکی در فرانسه به کرگدن تبدیل می‌شوند و تنها فردی که تسلیم این دگرگونی جمعی نمی‌شود، شخصیت اصلی داستان برنژه است، شخصیتی گیج و دستپاچه که در طول نمایش‌نامه به خاطر تأخیرها و نیز نوشیدن‌هایش مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

نمایش‌نامه به‌طور کلی پاسخی به وقایع بعد از جنگ جهانی دوم و دربردارنده موضوعاتی مانند پیروی از رسوم و عقاید، فرهنگ، فلسفه و اخلاقیات است. نمایش‌نامه به سه پرده تقسیم می‌شود و هر پرده صحنه‌ای از هجوم کرگدن‌ها را نشان می‌دهد. حیوان آزاد باعث تعجب شخصیت‌ها می‌شود. ژان نمی‌تواند آنچه را که می‌بیند باور کند و می‌گوید: «نباید وجود داشته باشه».

فروشنده فریاد می‌زند و همسرش با گربه‌ای خون آلود بیرون می‌آید: «ما نمی تونیم بذاریم گربه هامونو یا هر چیز دیگه‌ای از بین بره». شروع نمایش‌نامه با ترس افراد همراه است. مردم به کرگدن تبدیل می‌شوند. اولین مخالفت آغاز می‌شود، بوتار، مدیر مدرسه، خاطرنشان می‌سازد که «داستان پوچی» است. او باور نمی‌کند که کرگدن‌ها واقعی باشند. او با وجود این مخالفت‌ها خود نیز به کرگدن تغییر شکل می‌دهد. در ابتدا وجود کرگدن‌ها در شهر برای ژان مزاحمت ایجاد می‌کند، اما او در برابر چشمان مستأصل دوستش برنژه تبدیل به کرگدن می‌شود.

ژان رنگ پریده و بی‌حال می‌شود، شاخی روی پیشانی‌اش درمی آید، به صدای بلند نفس می‌کشد. پوستش سخت‌تر و صدایش خشن می‌شود. نمی‌گذارد دوستش با دکتر تماس بگیرد، به اتاقش می‌رود و خود را محبوس می‌کند. مدعی است که هیچ چیز غیرعادی وجود ندارد: «کرگدن‌ها موجوداتی مثل ما هستن و مثل ما حق زندگی دارن». او به ناگهان اعتراض می‌کند: «انسانیت تموم شده، همتون یه مشت احساساتی مسخره هستین».

در پایان همه به جز برنژه، دودار و دیزی به کرگدن تبدیل شده‌اند. دودار تبدیل را بی‌اهمیت می‌داند و به حیوان تغییر شکل می‌دهد. برنژه و دیزی توافق می‌کنند که تبدیل نشوند، ازدواج کنند و نسل بشر را حفظ کنند. اما خیلی زود دیزی از «نجات دنیا» صرف نظر می‌کند و کرگدن را زیبا می‌بیند و تبدیل به آن می‌شود. برنژه تصمیم می‌گیرد که تسلیم نشود: «من آخرین انسانم. تا آخرش می‌مونم.» و شروع به گریه می‌کند چراکه اگر بخواهد هم نمی‌تواند به حیوان تبدیل شود.

بخشی از کرگدن

وقتی پرده بالا می‌رود ژان بر تختش خوابیده. چیزی روی خودش کشیده و پشتش به تماشاچی است. سرفه‌اش را می‌شنویم. پس از چند لحظه برانژه را می‌بینیم که ظاهر می‌شود. از آخرین پله‌های پلکان بالا می‌آید در می‌زند ژان جواب نمی‌دهد برانژه از نو در می‌زند.

– برانژه ژان! (از نو در می‌زند.) ژان! (در آخر پاگرد پلکان باز می‌شود و پیرمردی ریزه‌ای با ریش سفید ظاهر می‌شود.)

– پیرمرد ریزه چه خبر است؟

– برانژه آمده‌ام آقای ژان را ببینم. ژان، دوستم را.

– پیرمرد ریزه خیال کردم کسی برای من در می‌زند. آخر من هم اسمم ژان است. پس برای کسی دیگر است.

– صدای زن پیرمرد (از ته اتاق) با ما کار داشتید؟

– پیرمرد ریزه (برمی‌گردد به‌طرف زنش، که ما نمی‌بینیمش.) نه. با آن یکی.

– برانژه (در می‌زند.) ژان.

– پیرمرد ریزه ندیدم که از خانه دربیاید. دیشب دیدمش. حالش سرجا نبود.

– برانژه می‌دانم چرا. تقصیر من بود.

– پیرمرد ریزه شاید نمی‌خواهد باز کند. باز هم در بزنید.

– صدای زن پیرمرد ژان! پرحرفی نکن. ژان.

– برانژه (در می‌زند.) ژان.

– پیرمرد ریزه (به زنش) آمدم‌… خوب. خوب (در را می‌بندد و می‌رود.)

– ژان (همچنان خوابیده پشت به جماعت با صدایی کلفت) چه خبر است؟

– برانژه آمده‌ام تو را ببینم. ژان عزیزم.

– ژان کیه در می‌زند؟

– برانژه منم. برانژه. مزاحم نیستم؟

– ژان آها. تویی؟ بیا تو.

 

اگر به این کتاب علاقه دارید، می‌توانید با مراجعه به بخش معرفی برترین فیلم‌نامه‌‌ها و نمایش‌نامه‌ها در وب‌سایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید تا با نمونه‌های دیگری از این نوع آثار نیز آشنا شوید.