دور دنیا در هشتاد روز

«دور دنیا در هشتاد روز» اثری است از ژول ورن (نویسنده‌ی فرانسوی، از ۱۸۲۸ تا ۱۹۰۵) که در سال ۱۸۷۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای فردی می‌پردازد که به دلیل یک شرط‌بندی به مسافرتی به دور دنیا می‌رود.

درباره‌ی دور دنیا در هشتاد روز

دور دنیا در هشتاد روز نام رمانی است نوشته‌ی ژول ورن، نویسنده فرانسوی که داستانی ماجراجویانه دارد. دور دنیا در هشتاد روز، رمان پرحادثه ژول ورن، نخستین بار در سال ۱۸۷۳ به چاپ رسید. این رمان در شمار بهترین آثار او است. در این رمان، عنصر خنده (مثلاً سماجت مأمور پلیس در تعقیب شخصیت اصلی داستان و کارهای جالب پاسپارتو، خدمتکار وی) با عنصر حادثه‌پردازی به هم می‌آمیزد.

کشش داستان در خونسردیِ انگلیسی‌مآب قهرمان آن و فعالیت بی‌اندازه او برای مبارزه با طول راه و از دست دادن وقت است. انتشار این کتاب به صورت سریالی و پاورقی، باعث شد تا عده‌ای گمان کنند که این سفر، واقعاً در حال انجام است و بر روی موفقیت و عدم موفقیت آن شرط‌بندی هم صورت پذیرفت.

ژول ورن در نگارش کتاب دور دنیا در هشتاد روز به سه پیشرفت تکنولوژی عصر خودش توجه داشت که عبارت بودند از تکمیل اولین راه‌آهن بین‌قاره‌ای، اتصال راه‌آهن سراسری هند و احداث کانال سوئز.

کتاب دور دنیا در هشتاد روز در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۴ با بیش از ۲۴۱ هزار رای و ۱۰ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌هایی از محمدحسین فروغی، اردشیر نیک‌پور، حبیب‌الله صحیحی، محمدرضا جعفری، جمال صنعت‌نگار، غزاله ابراهیمی، فرزانه مهری، محسن فرزاد، فرزانه مهری، نفیسه غفاری مقدم، ندا هژبر، زینب حق‌جو، عطیه بنی‌اسدی، مجید ریاحی، مهران محبوبی، مهدی رمضانی، سلماز بهگام، آرمین هدایتی و الهام دانش‌نژاد به بازار عرضه شده است.

فهرست مطالب دور دنیا در هشتاد روز

  • ارباب و خدمتکار
  • خانۀ جدید پاسپارتو
  • یک سرقت و یک قول‌وقرار
  • آغاز سفر
  • کارآگاه
  • انتهاى خط
  • فیل‌سوارى
  • نجات
  • محاکمه
  • قهوه‌خانه
  • آکروبات‌باز ژاپنى
  • عبور از اقیانوس آرام
  • قبیلۀ سو
  • قایق یخى
  • عبور از اقیانوس اطلس
  • مسئلۀ زمان
  • پی‌نوشت

داستان دور دنیا در هشتاد روز

یک آقای منظم و دقیق انگلیسی به نام فیلیس فاگ با رفقای خود در باشگاه شرط ۲۰۰۰۰ پوند می‌بندد که دور دنیا را در ۸۰ روز بپیماید و به همراهی خدمتکار وفادارش به نام ژان، معروف به پاسپارتو، عازم سفر می‌شود. اما چون مظنون به سرقت از یکی از بانکهای انگلیس است، زیر نظر یک پلیس قرار دارد که او را طی سیر و سیاحت‌هایش لجوجانه تعقیب می‌کند.

فوگ در سرزمین هند فرصت می‌یابد تا زن جوانی به نام آئودا را، که بیوه مهاراجه وفات یافته‌ای است و طبق سنت هندوان باید زنده در آتش سوخته شود، از مرگ نجات دهد. پس از آن حوادث دیگری در چین برای او روی می‌دهد. در این مدت، مأمور پلیس همچنان به دنبال اوست و مسافر ما نیز با او و نوکرش راه خود را ادامه می‌دهد. مأمور پلیس نمی‌تواند او را بازداشت کند، زیرا برگ جلب به سبب تغییر مکان مداوم هنوز به دستش نرسیده‌است.

در آمریکا، در قطاری که ساحل شرقی را به ساحل غربی آنجا می‌پیوندد، فوگ موفق می‌شود که حمله عده‌ای از سرخ‌پوستان را دفع کند. در ساحل شرقی، توفان شدیدی به پا می‌شود و کشتیهای عازم اروپا را در بندر متوقف می‌سازد، ولی فوگ تردید به دل راه نمی‌دهد و با پول خود یک کشتی کرایه می‌کند و راه دریا را در پیش می‌گیرد. در راه، سوخت کشتی به پایان می‌رسد و فوگ ناچار دکل را به جای سوخت به کار می‌برد. در پایان سفر، مأمور پلیس که سرانجام برگ جلب را به دست آورده‌است او را دستگیر می‌کند.

فاگ بی‌گناهی خود را ثابت می‌کند و آزاد می‌شود. سپس با یقین به اینکه پنج دقیقه دیرتر از وقت مقرر به وعده‌گاه رسیده‌است، خود را بازنده می‌پندارد و تسلیم نومیدی می‌شود. اما زود به اشتباهش پی می‌برد و متوجه می‌شود که سفر از غرب به شرق کره زمین باعث شده‌است تا ۲۴ ساعت اضافه بیاورد و بنابراین شرط را نباخته‌است. در اوج شادمانی از آئودا خواستگاری می‌کند و او را به عقد ازدواج خود درمی‌آورد.

بخشی از دور دنیا در هشتاد روز

ساعت هفت صبح، ویلى، آئودا و پاسپارتو قدم بر خاک آمریکا گذاشتند. ویلى بلافاصله ساعت حرکت قطار بعدى به مقصد نیویورک را پرسید. قطار ساعت شش بعدازظهر حرکت مى‌کرد، بنابراین براى گشت‌ و گذار در مرکز ایالت کالیفرنیا فرصت کافى داشت. او کالسکه‌اى کرایه کرد تا به هتل اینترنشنال بروند.

پس از حمام کردن و خوردن صبحانه، ویلى و آئودا هتل را به مقصد دفتر کنسولگرى انگلستان ترک کردند. پیش از آن‌که آقاى فاگ از هتل خارج شود، پاسپارتو به ارباب خود گفت بهتر است چند قبضه سلاح کمرى بخرند، چون شنیده بود که سرخپوست‌ها گاهى با حمله به قطارها اموال مسافران را چپاول مى‌کنند. ویلى فاگ به او گفت که هر طور صلاح مى‌داند عمل کند.

وقتی به هتل بازگشت، پاسپارتو به همراه نیم‌جین سلاح کمرى، انتظارش را مى‌کشید. ویلى تنها یکى از ابروانش را کمى بالا برد و سپس هفت‌ تیر را در کیف پول قرار داد. سر ساعت شش، قطار آن‌ها سان‌ فرانسیسکو را براى پیمودن مسیری هفت‌ روزه به مقصد نیویورک ترک کرد. آسمان کم‌کم رو به تاریکى مى‌رفت و هوا سرد، ملال‌آور و کمى ابرى بود. فیکس هم در همان کابین به آن‌ها پیوست، اما به‌ ندرت حرفى به میان مى‌آمد.

پاسپارتو جایى در نزدیکى کارآگاه پیدا کرد و بى‌آنکه حرفى بزند، کنارش نشست. در‌ واقع او آماده بود که اگر کوچک‌ترین حرکت مشکوکى از کارآگاه سر بزند، با دست‌هایش خفه‌اش کند! صبح روز بعد، قطار که انگار بر فراز دره‌هاى عمیق معلق بود، از پیچ و خم رشته‌ کوهى ناهموار مى‌گذشت و گاهى نیز از میان تنگه‌هاى باریک عبور مى‌کرد.

 

اگر به کتاب دور دنیا در هشتاد روز علاقه دارید، می‌توانیددر بخش معرفی برترین رمان‌های خارجی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر موارد مشابه نیز آشنا شوید.