آقای ریپلی بااستعداد

«آقای ریپلی بااستعداد» اثری است از پاتریشیا های‌اسمیت (نویسنده‌ی آمریکایی، از ۱۹۲۱ تا ۱۹۹۵) که در سال ۱۹۵۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجراهای فردی به نام آقای ریپلی می‌پردازد که برای گذران زندگی دست به هر کاری می‌زند.

درباره‌ی آقای ریپلی بااستعداد

آقای ریپلی بااستعداد نام رمان جنایی و روانشناسانه‌ای است نوشته‌ی پاتریشیا های‌اسمیت که در سال ۱۹۵۵ در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است. این رمان اولین داستان از پنج‌گانه‌ای است که شخصیت اصلی‌اش «تام ریپلی» است.

آقای ریپلی بااستعداد در سال ۱۹۵۶ نامزد دریافت جایزه‌ی ادگار آلن پو شد و در سال ۱۹۵۷ «جایزه‌ی بزرگ ادبیات پلیسی» را از آنِ خود کرد. از روی این کتاب در سال ۱۹۹۹ فیلمی به همین نام نیز ساخته شده است.

معمای آقای ریپلی نه فقط یک داستان جنایی جذاب و خوش‌خوان که یک اثر ادبی ارزشمند است. پاتریشیا های‌اسمیت نویسنده‌ی بسیار با استعدادی است که در شخصیت‌پردازی و فضاسازی بسیار موفق عمل کرده است و رمانش را به‌قدری جذاب نوشته است که وقتی خواندن آن را شروع کنید به‌سختی خواهید توانست کتاب را زمین بگذارید. این کتاب یکی از رمان‌های برجسته‌ی قرن بیستم در نوع خودش به‌حساب می‌آید و افراد زیادی از یک نوجوان علاقه‌مند به داستان‌های جنایی تا یک فرد سالمند که می‌خواهد زمانش را با یک داستان جذاب پر کند می‌توانند آن را بخوانند.

به گفته منتقد ضمیمه‌ی ادبی تایمز، هنر پاتریشیا های‌اسمیت در این است که با مهارت تمام طرح و شخصیت‌سازی و سبک را در هم می‌آمیزد و داستان جنایی در اصل به ‹‹ابزاری برای افشا و وارسی ژرفترین علایق و مشغله‌ی ذهنیش›› بدل می‌شود. از مضامین مورد علاقه او چگونگی احساس گناه است و نیز رابطه‌ای که بیشتر هم زیستی میان دو نفر است (تقریباً همیشه دو مرد) که هم به سوی هم جذب می‌شوند و هم یکدیگر را دفع می‌کنند.

 کتاب آقای ریپلی بااستعداد در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۴ با بیش از ۸۰ هزار رای و ۵ هزار نقد و نظر است. هم‌چنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران تحت عنوان «معمای آقای ریپلی» با ترجمه‌ی فرزانه طاهری به بازار عرضه شده است.

داستان آقای ریپلی بااستعداد

تام ریپلی، شخصیت اول این داستان مرد جوانی است که در نیویورک زندگی می‌کند و تلاش می‌کند در این شهر دوام بیاورد. او برای این کار حتی دست به کلاه برداری‌های کوچک هم زده است. تا جایی که هربرت گرین لیف به او مراجعه می‌کند و از او بخواهد به ایتالیا برود و پسرش دیکی را مجبور کند به آمریکا برگردد و به کسب‌وکار خانوادگی‌اش که کشتی‌سازی است بپیوندد.

ریپلی در دوستی خود با دیکی که تنها با هم آشنایی نصفه و نیمه‌ای دارند اغراق می‌کند و مدعی می‌شود می‌تواند او را برگرداند. با رفتن رپیلی به ایتالیا دوستی‌ای میان دیکی و او شکل می‌گیرد و ریپلی در خانه‌ی او ماندگار می‌شود و به روابط دوستانه‌اش راه می‌یابد، اتفاقاتی که در ادامه میان این دو نفر می‌افتند سرنوشت هر دوی آن‌ها تغییر می‌دهد.

بخشی از آقای ریپلی بااستعداد

روز بعد هتلش را عوض کرد و به هتل اروپا رفت که هتلی بود با قیمت مناسب در نزدیکی ویا ونه تو، چون فکر کرد هتل هسلر کمی پرزرق‌وبرق است، از آن نوع هتل‌هایی که سینماچی‌ها زیاد به آن‌جا می‌آمدند و فردی مایلز یا امثال او که دیکی را می‌شناختند، ممکن بود وقتی به رم می‌آیند بخواهند آن جا اتاق بگیرند.

تام در اتاقش در هتل در خیال با مارج و فاستو و فردی حرف می‌زد. فکر کرد از همه بیشتر امکان دارد مارج به رم بیاید. فکر کرد اگر پای تلفن باشد جای دیکی با او حرف می‌زند و اگر رودررویش بود، دوباره تام می‌شود. ممکن بود؛ مثلاً سرزده به رم بیاید و هتل او را پیدا کند و پپایش را توی یک کفش کند که می‌خواهد به اتاقش بیاید و این صورت او مجبور می‌شد انگشترهای دیکی را درآورد و لباس‌هایش را عوض کند.

با صدای تام به او می‌گفت: «نمی‌دانم، خودت که می‌شناسی‌اش، دوست دارد احساس کند که دارد از همه چیز دور می‌شود. گفت که می‌توانم چند روزی از اتاقش استفاده کنم، چون اتاق من از نظر گرما وضعش خیلی خراب است … نه بابا چند روز دیگر برمی‌گردد یا کارت پستالی می‌فرستد که حالش خوب است.»

 

چنانچه به کتاب «آقای ریپلی بااستعداد» علاقه دارید، می‌توانید با مراجعه به بخش معرفی برترین داستان‌های جنایی در وب‌سایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونه‌های مشابه آشنا شوید.