«پشت درهای بسته» اثری است از بی.ای. پاریس (نویسندهی انگلیسی، متولد ۱۹۵۸) که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. این کتاب داستان زوجی را روایت میکند که دنبالهای از اتفاقات، زندگی آرام آنها را دستخوش تغییر میکند.
دربارهی پشت درهای بسته
پشت درهای بسته نوشتهی بی. اِی. پاریس (۱۹۵۸) نویسندهی انگلیسی است. این کتاب نخستین رمان این نویسنده و رمانی جنایی است و بسیاری از مخاطبان دختری در قطار به این رمان هم علاقه نشان دادهاند. پشت درهای بسته از پرفروشترین کتابهای آمریکا در سال ۲۰۱۶ بوده است.
کتاب پشت درهای بسته روایتی است جنایی برگرفته از زوایای تاریک ذهن انسان. اولین رمان بی. اِی. پاریس در فضایی نقل میشود که دو عنصر ترس و تعلیقِ میان گذشته و حال خواننده را درجا میخکوب میکند، چرا که او نیز در جدال بین عقل و احساس گرفتار میشود و مجبور به پیدا کردن راه فرار است.
این کتاب یکی از ترسناکترین تریلرهای روانشناسانه است که در سال ٢٠١۶ منتشر شده و به سرعت در لیست آثار پرفروش نیویورک تایمز و یو. اس. تودی قرار گرفته است. با خواندن هر فصل از کتاب پشت درهای بسته بیشتر درگیر داستان میشوید، گویی بیشتر احساس شخصیت داستان، گریس، را درک میکنید.
زوجی به ظاهر بینهایت خوشبخت شخصیتهای اصلی رمان پشت درهای بسته را تشکیل میدهند، غافل از آنکه قدرت حرفهای محبتآمیزشان بیش از حد تصور است. از ابتدای داستان بازی روانی با کلمهها آغاز میشود و به مرور آنچه پشت در پنهان شده است، رخ مینمایاند.
این تریلر روانشناسانه در عین حال با روایتی ساده و روان و به دور از هر گونه پیچیدگی، داستانی خلق میکند که توصیف بیبدیل احساسات و عواطف انسانی، بهویژه ترس و نفرت، از ویژگیهای مهم آن بهحساب میآید. پشت درهای بسته رمانی است که رنگ و بوی ترس دارد و درعینحال خواننده را به تأمل در تناقض میان ظاهر و باطن انسانها وا میدارد.
کتاب پشت درهای بسته در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۸ با بیش از ۴۸۹ هزار رای و ۳۹ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهی شهناز رافعی، آرزو امیررضایی و ارغوان اشتری به بازار عرضه شده است.
داستان پشت درهای بسته
زوج این داستان جک و گریس نام دارند. جک ظاهر برازنده، ثروت، جذابیت و ظرافت دارد. او وکیل متعهدی است و هرگز در پروندهای شکست نخورده است. گریس زن خانهدار بیعیب و نقص، باغبان و آشپز ماهری است و به خواهر کوچکتر خود که معلول است اهمیت میدهد. آنها تازه ازدواج کردهاند، اما همهچیز دارند. گویی دیگر چیزی در این زندگی نمیخواهند.
بخشی از پشت درهای بسته
بطری نوشیدنی محکم به پیشخان مرمری آشپزخانه میخورد و من از جا میپرم. نگاهی به جک میاندازم و امیدوارم متوجه نگرانیام نشده باشد. جک من را در حال نگاه کردن میبیند و لبخند میزند.
به آرامی میگوید: «عالیه.»
دستم را میگیرد و مرا به سمت میهمانانی میبرد که منتظرمان هستند. همانطور که از راهرو رد میشویم، لیلیوم در حال شکفتنی را میبینم که دایان و آدام برای باغ آوردهاند. رنگ صورتی زیبایی دارد و امیدوارم جک آن را جایی در باغ بکارد که بتوانم از پنجرهی اتاقخواب تماشا کنم. حتی فکر کردن به باغ اشک را به چشمانم میآورد، اما بلافاصله بغضم را فرو میخورم. با تمام خطری که امشب وجود دارد، باید تمرکزم را روی الان و اینجا بگذارم.
در اتاقنشیمن، آتش به آرامی در بخاری میسوزد. دیگر کاملاً وارد ماه مارس شدهایم، اما هوا هنوز کمی سرد است و جک دوست دارد میهمانان تا حد امکان راحت باشند.
روفِس با لحنی تحسینآمیز میگوید: «عجب خونهای داری جک! اینطور نیست اِستر؟»
من روفِس و استر را نمیشناسم. تازه به اینجا آمدهاند و امشب اولین شبی است که آنها را ملاقات میکنم، و همین باعث میشود بیشتر از همیشه مضطرب باشم. اما نمیتوانم جک را ناراحت کنم، لبخند میزنم و دعا میکنم که از من خوششان بیاید. استر جواب لبخندم را نمیدهد، بنابراین حدس میزنم به وقتش نظر میدهد. بااینحال نمیتوانم سرزنشش کنم. از یک ماه قبل که وارد گروه دوستان ما شده است، بیشک بارها و بارها به او گفتهاند که گِریس آنجل، همسر جک آنجل، وکیل موفق و سرشناس، نمونهی بارز زنی است که همهچیز دارد؛ خانهی عالی، همسر عالی، زندگی عالی. اگر من هم بهجای استر بودم، در برابر کسی مثل خودم محتاطانه عمل میکردم.
چشمم به جعبهی شکلات گرانقیمتی میافتد که استر از کیفش بیرون میآورد و ناگهان هیجانزده میشوم. از آنجایی که نمیخواهم شکلات را به جک بدهد، به سمتش میروم و او نیز بیدرنگ جعبه را به طرفم میگیرد.
میگویم: «ممنونم. فوقالعاده هستند.» جعبه را روی میز میگذارم، تا بتوانم آن را کمی بعد، هنگام سرو قهوه، باز کنم.
استر توجهم را جلب میکند. کاملاً برعکس دایان است؛ قدبلند، با موهای بلوند، لاغر و تودار. ناخودآگاه احترام خاصی برایش قائل میشوم، چون اولین نفری است که قدم به این خانه نهاده و بیوقفه از زیبایی آن تعریف نکرده است. جک اصرار داشت خودش خانه را انتخاب کند، و به من گفته بود که این خانه قرار است هدیهی ازدواج او به من باشد؛ به خاطر همین اینجا را اولینبار، بعد از برگشتمان از ماه عسل دیدم.
با اینکه گفته بود این خانه مکانی عالی برای زندگی است، ولی تا زمانیکه اینجا را ندیده بودم، متوجه منظورش نشده بودم. خانه روی زمینهای گسترده، در نقطهی دوری از دهکده بنا شده است و آرامشی را که جک میخواهد، برایش فراهم میکند، همینطور امتیاز داشتن امنترین و زیباترین خانه در اسپرینگ ایتِن را به او میدهد. خانه سیستم دزدگیر پیچیدهای دارد، و حائلهایی از جنس استیل محافظ پنجرههاست که تا زمین کشیده میشوند. لابد عجیب بهنظر میرسد که این محافظها در طول روز نیز پنجرهها را میپوشانند، اما جک به کنجکاوها میگوید، با شغلی که دارد، حفظ امنیت یکی از اولویتهای اوست.
اگر به کتاب پشت درهای بسته علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی بهترین کتابهای جنایی و پلیسی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
2 اردیبهشت 1402
پشت درهای بسته
«پشت درهای بسته» اثری است از بی.ای. پاریس (نویسندهی انگلیسی، متولد ۱۹۵۸) که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. این کتاب داستان زوجی را روایت میکند که دنبالهای از اتفاقات، زندگی آرام آنها را دستخوش تغییر میکند.
دربارهی پشت درهای بسته
پشت درهای بسته نوشتهی بی. اِی. پاریس (۱۹۵۸) نویسندهی انگلیسی است. این کتاب نخستین رمان این نویسنده و رمانی جنایی است و بسیاری از مخاطبان دختری در قطار به این رمان هم علاقه نشان دادهاند. پشت درهای بسته از پرفروشترین کتابهای آمریکا در سال ۲۰۱۶ بوده است.
کتاب پشت درهای بسته روایتی است جنایی برگرفته از زوایای تاریک ذهن انسان. اولین رمان بی. اِی. پاریس در فضایی نقل میشود که دو عنصر ترس و تعلیقِ میان گذشته و حال خواننده را درجا میخکوب میکند، چرا که او نیز در جدال بین عقل و احساس گرفتار میشود و مجبور به پیدا کردن راه فرار است.
این کتاب یکی از ترسناکترین تریلرهای روانشناسانه است که در سال ٢٠١۶ منتشر شده و به سرعت در لیست آثار پرفروش نیویورک تایمز و یو. اس. تودی قرار گرفته است. با خواندن هر فصل از کتاب پشت درهای بسته بیشتر درگیر داستان میشوید، گویی بیشتر احساس شخصیت داستان، گریس، را درک میکنید.
زوجی به ظاهر بینهایت خوشبخت شخصیتهای اصلی رمان پشت درهای بسته را تشکیل میدهند، غافل از آنکه قدرت حرفهای محبتآمیزشان بیش از حد تصور است. از ابتدای داستان بازی روانی با کلمهها آغاز میشود و به مرور آنچه پشت در پنهان شده است، رخ مینمایاند.
این تریلر روانشناسانه در عین حال با روایتی ساده و روان و به دور از هر گونه پیچیدگی، داستانی خلق میکند که توصیف بیبدیل احساسات و عواطف انسانی، بهویژه ترس و نفرت، از ویژگیهای مهم آن بهحساب میآید. پشت درهای بسته رمانی است که رنگ و بوی ترس دارد و درعینحال خواننده را به تأمل در تناقض میان ظاهر و باطن انسانها وا میدارد.
کتاب پشت درهای بسته در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۸ با بیش از ۴۸۹ هزار رای و ۳۹ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهی شهناز رافعی، آرزو امیررضایی و ارغوان اشتری به بازار عرضه شده است.
داستان پشت درهای بسته
زوج این داستان جک و گریس نام دارند. جک ظاهر برازنده، ثروت، جذابیت و ظرافت دارد. او وکیل متعهدی است و هرگز در پروندهای شکست نخورده است. گریس زن خانهدار بیعیب و نقص، باغبان و آشپز ماهری است و به خواهر کوچکتر خود که معلول است اهمیت میدهد. آنها تازه ازدواج کردهاند، اما همهچیز دارند. گویی دیگر چیزی در این زندگی نمیخواهند.
بخشی از پشت درهای بسته
بطری نوشیدنی محکم به پیشخان مرمری آشپزخانه میخورد و من از جا میپرم. نگاهی به جک میاندازم و امیدوارم متوجه نگرانیام نشده باشد. جک من را در حال نگاه کردن میبیند و لبخند میزند.
به آرامی میگوید: «عالیه.»
دستم را میگیرد و مرا به سمت میهمانانی میبرد که منتظرمان هستند. همانطور که از راهرو رد میشویم، لیلیوم در حال شکفتنی را میبینم که دایان و آدام برای باغ آوردهاند. رنگ صورتی زیبایی دارد و امیدوارم جک آن را جایی در باغ بکارد که بتوانم از پنجرهی اتاقخواب تماشا کنم. حتی فکر کردن به باغ اشک را به چشمانم میآورد، اما بلافاصله بغضم را فرو میخورم. با تمام خطری که امشب وجود دارد، باید تمرکزم را روی الان و اینجا بگذارم.
در اتاقنشیمن، آتش به آرامی در بخاری میسوزد. دیگر کاملاً وارد ماه مارس شدهایم، اما هوا هنوز کمی سرد است و جک دوست دارد میهمانان تا حد امکان راحت باشند.
روفِس با لحنی تحسینآمیز میگوید: «عجب خونهای داری جک! اینطور نیست اِستر؟»
من روفِس و استر را نمیشناسم. تازه به اینجا آمدهاند و امشب اولین شبی است که آنها را ملاقات میکنم، و همین باعث میشود بیشتر از همیشه مضطرب باشم. اما نمیتوانم جک را ناراحت کنم، لبخند میزنم و دعا میکنم که از من خوششان بیاید. استر جواب لبخندم را نمیدهد، بنابراین حدس میزنم به وقتش نظر میدهد. بااینحال نمیتوانم سرزنشش کنم. از یک ماه قبل که وارد گروه دوستان ما شده است، بیشک بارها و بارها به او گفتهاند که گِریس آنجل، همسر جک آنجل، وکیل موفق و سرشناس، نمونهی بارز زنی است که همهچیز دارد؛ خانهی عالی، همسر عالی، زندگی عالی. اگر من هم بهجای استر بودم، در برابر کسی مثل خودم محتاطانه عمل میکردم.
چشمم به جعبهی شکلات گرانقیمتی میافتد که استر از کیفش بیرون میآورد و ناگهان هیجانزده میشوم. از آنجایی که نمیخواهم شکلات را به جک بدهد، به سمتش میروم و او نیز بیدرنگ جعبه را به طرفم میگیرد.
میگویم: «ممنونم. فوقالعاده هستند.» جعبه را روی میز میگذارم، تا بتوانم آن را کمی بعد، هنگام سرو قهوه، باز کنم.
استر توجهم را جلب میکند. کاملاً برعکس دایان است؛ قدبلند، با موهای بلوند، لاغر و تودار. ناخودآگاه احترام خاصی برایش قائل میشوم، چون اولین نفری است که قدم به این خانه نهاده و بیوقفه از زیبایی آن تعریف نکرده است. جک اصرار داشت خودش خانه را انتخاب کند، و به من گفته بود که این خانه قرار است هدیهی ازدواج او به من باشد؛ به خاطر همین اینجا را اولینبار، بعد از برگشتمان از ماه عسل دیدم.
با اینکه گفته بود این خانه مکانی عالی برای زندگی است، ولی تا زمانیکه اینجا را ندیده بودم، متوجه منظورش نشده بودم. خانه روی زمینهای گسترده، در نقطهی دوری از دهکده بنا شده است و آرامشی را که جک میخواهد، برایش فراهم میکند، همینطور امتیاز داشتن امنترین و زیباترین خانه در اسپرینگ ایتِن را به او میدهد. خانه سیستم دزدگیر پیچیدهای دارد، و حائلهایی از جنس استیل محافظ پنجرههاست که تا زمین کشیده میشوند. لابد عجیب بهنظر میرسد که این محافظها در طول روز نیز پنجرهها را میپوشانند، اما جک به کنجکاوها میگوید، با شغلی که دارد، حفظ امنیت یکی از اولویتهای اوست.
اگر به کتاب پشت درهای بسته علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی بهترین کتابهای جنایی و پلیسی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، جنایی و پلیسی، داستان خارجی، رمان، روانشناسی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، بی.ای. پاریس، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب