ساربان سرگردان

«ساربان سرگردان» اثری است به قلم سیمین دانشور (نویسنده‌ی اهل شیراز، از ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۰) که در سال ۱۳۸۰ در ۳۰۷ صفحه منتشر شده است. این کتاب به ادامه‌ی داستان کتاب جزیره‌ی سرگردانی می‌پردازد.

درباره‌ی ساربان سرگردان

کتاب ساربان سرگردان که داستان کتاب «جزیره سرگردانی» را پی می گیرد، با جزئیات بیشتری نسبت به کتاب قبل، به شخصیت های اصلی هر فصل خود می پردازد و به کاوشی عمیق تر در ذهن شخصیت‌ها دست می زند. داستان این کتاب از نقطه نظر سه شخصیت اصلی با نام های هستی، سلیم و مراد روایت می گردد.

دست سرنوشت، باعث رقم خوردن اتفاقاتی می شود که این سه نفر را در کنار یکدیگر قرار می دهد و آن ها هر کدام از نقطه نظر خود، بخشی از ماجرا را تعریف می کنند. سردگمی، تردید و احساس بیگانگی، همچنان تم های اصلی این داستان به شمار می آیند و زندگی تمامی شخصیت های کتاب ساربان سرگردان را تحت تأثیر خود قرار می دهند.

باید اشاره شود که قرار بود در ادامه‌ی کتاب ساربان سرگردان، کتابی دیگر به نام «کوه سرگردان» منتشر شود ولی متاسفانه نسخه‌ی دست‌نویس این کتاب به طرز عجیبی مفقود شد و با فوت خانم دانشور، سرنوشت این کتاب نیز مشخص نشد.

کتاب ساربان سرگردان در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۳۴ با حدود ۸۰۰ رای و ۵۰ نقد و نظر است.

داستان ساربان سرگردان

داستان جزیره‌ی سرگردانی  در آنجا تمام می‌شود که بناست هستی و سلیم، به زودی مراسم رسمی ازدواج خود را برپا کنند. در این داستان، شخصیت‌هایی دیگر مانند کراسلی آمریکایی ــ که همه کاره ساواک است ــ استاد مانی و همسرش که هرجا کار هستی گره می‌خورد، از این استاد پیر مشورت و کمک می‌گیرد، و سیمین دانشور هم برای هستی، ‌چنین حالتی را دارد، وجود دارند.

در ابتدای داستان ساربان سرگردان سلیم فرخی حالت سرگشتگی پیدا می‌کند. چون هستی به خاطر ارتباط قبلی با مراد دستگیر و زندانی شده است، و در زندان، برای گمراه کردن ساواک، اظهاراتی کرده، که چون حقیقت آنها بر سلیم آشکار نیست، تصور می‌کند هستی به او خیانت کرده است.

وقتی تلاش او برای فراری دادن هستی از زندان هم به نتیجه نمی‌رسد، با یک دختر اصفهانی بسیار جوان و مذهبی به نام نیکو ازدواج می‌کند. اما همچنان دل در گرو هستی دارد. سپس مادرش ( که سلیم به او علاقه زیادی داشته است) می‌میرد. در نتیجه، سلیم به‌تدریج در باورهای خود دچار تردید و حتی تجدید نظر می‌شود.

بعد از این قضایا، با توصیه کراسلی امریکایی، بنا می‌شود که مراد و هستی را در « جزیره سرگردانی » رها کنند، تا آنها بپذیرند که با ساواک همکاری کنند. ساواکی‌ها این دو را در آن جزیره رها می‌کنند. اما هستی و مراد، به وسیله شخصی به نام «ساربان سرگردان»، که در واقع به وسیله گنجور مأمور نجات آنها شده است، از آن جزیره نجات پیدا می‌کنند و به تهران برمی‌گردند و به منزل سِر اِدوارد ــ حاکم انگلیسی سابق کراچی ــ می‌روند.

در خانه سر ادوارد و از طریق او، متوجه می‌شوند که کراسلی فکر می‌کند آن دو، در جزیره از بین رفته‌اند. بنابراین، آزادانه، زندگی جدیدی را شروع می‌کنند. پایگیری انقلاب اسلامی هم به کمک قضیه می‌آید، و اوضاع کشور به هم می‌ریزد، و توجه‌ها از آن دو دور می‌شود.

بخش‌هایی از ساربان سرگردان

این مرگ چیست که حضورش آدم را به مرور زندگی اش وا می دارد؟

انگار زندگی در پیش چشم هایش رژه می رود و آدم از خودش می پرسد: من در این زندگی چه کرده ام؟ نمی پرسد چه خواهم کرد؟ چرا که نمی داند کی نوبت او می رسد.

باید همت داشت و ترس و حسد را از خود دور کرد و از نو شد سلیم عاشق. سلیم با طمأنینه! بایستی همه چیز را به صورت فضیلت درآورد! از ترس، شهامت و از حسد، بزرگواری آفرید! طفلک هستی، آن شب که قصه ی بابک خرم دین را می گفت، نظیر همین حرف ها را زده بود. همین گونه حرف و سخن ها، هنرمندی ها و لیاقت ها بود که مرا دلباخته اش کرده بود؛ وگرنه آدم عاقل زن عاشق نمی گیرد. دختر پا به سن گذاشته نمی گیرد، تا قدسی بگوید: دختر ترشیده.

آن گاه که خداوند به شیطان، ملک مقربش، فرمان داد که آدم را سجده کند، شیطان نافرمانی کرد و گفت: «جز تو کسی را سجده نخواهم کرد»، و خداوند شیطان را از بارگاهش راند. شیطان گفت: «وقتی مرا می رانی یا آزار می دهی، آیا به من نگاه خواهی کرد؟» و خداوند گفت: «آری.» سلیم، شیطان را از بارگاهش رانده بود اما می دانست و خوب هم می دانست که بارها و بارها به او نگاه خواهد کرد.

برای آشنایی با سایر آثار نویسنده‌ی ساربان سرگردان، به بخش معرفی آثار سیمین دانشور در وب‌سایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.