«تصویر دوریان گری» اثری است از اسکار وایلد (نویسنده و شاعر ایرلندی، از ۱۸۵۴ تا ۱۹۰۰) که در سال ۱۸۹۰ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی جوانی میپردازد که به زیبایی خود اهمیت میدهد و این امر موجب گمراهی و تغییر شخصیت او میشود.
دربارهی تصویر دوریان گری
تصویر دوریان گری یک رمان گوتیک فلسفی از اسکار وایلد، نویسندهی مشهور اهل ایرلند است. اسکار وایلد، با نوشتن این رمان به شهرت جهانی رسید. کتاب «تصویر دوریان گری» به سبب تازگی موضوع و شاید نیز به سبب آنکه چهره خود نویسنده را منعکس میکند، شهرتی عظیم یافت. وایلد با این اثر تمثیلی قصد داشتهاست نشان بدهد که تغییر شکلی که از هنر بر امور واقعی پدید میآید، تا چه حد میتواند نیرومند و نافذ باشد.
اسکار وایلد در پیشگفتاری بر این اولین و تنها رمان خود، یعنی تصویر دوریان گری در یک کوته نگاره شاعرانه با سبک به خصوص خود فراخوان رفتن جنبش زیبایی شناسانه به سوی یک آزادی جدید در جهت تجربه زیبایی شناسانه را سر می دهد. او در اینجا در قالب یک شیوه خاص گفتار و یک سبک زندگی مصرف گرا به تعریف اتوس های جنبش زیبایی شناسی اواخر قرن نوزدهم می پردازد. او در اینجا به آزادی برای هنر و هنرمند اشاره می کند که با توجه به متن بورژوا و ماتریالیسم رو به توسعه آن زمان، می توان آن را هم کششی فلسفی و هم تلاشی برای حفاظت از هنر در برابر عوامانه سازی دانست.
در حقیقت، کتاب تصویر دوریان گری واکاوی حوادث و وقایع تلخ و حقهآمیز زندگى میپردازد که چگونه محیط، اجتماع و گذر عمر بر روی اخلاق و شخصیت انسانها تأثیر میگذارند.
این کتاب داستان مردی به نام دوریان گری است. دوریان گری مدل نقاشی، مردی به نام بسیل هالوارد میشود. بسیل هالوارد هنرمند و نقاشی انگلیسی است که تحت تاثیر جمال و زیبایی بی نقص دوریان قرار گرفته است. او معتقد است تصویری که از دوریان کشیده است، بهترین اثری است که تاکنون کشیده است زیرا او بخشی از روح خودش را در آن نقاشی جایساز کرده است.
دوریان گری از طریق بسیل با مردی به نام لرد هنری آشنا میشود. لرد هنری مسائلی مانند زیبایی شناسی و لذتگرایی را به دوریان یاد میدهد و دوریان بعد از فهم این حقیقت که زیباییاش فانی است دست به کارهایی میزند و تصمیماتی میگیرد.
کتاب تصویر دوریان گری در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۱ با بیش از ۱.۳ میلیون رای و ۵۳ هزار نقد و نظر است.
شاهکار بزرگ وایلد تاکنون مترجمان زیادی را برای ترجمه به چالش کشیده است. نخستین ترجمهی این کتاب متعلق به فردی به نام «فرهاد» است، این کتاب را انتشارات معرفت منتشر کرد و در زمان انتشارش با قیمت ۸۰ ریال به فروش میرفته است. «محسن سلیمانی»، «رضا مشایخی» و «ابوالحسن تهامی» هم این کتاب را به فارسی برگرداندهاند.
داستان تصویر دوریان گری
در رمان تصویر دوریان گری، دوریان گری جوان خوشسیما و برازندهای است که تنها به زیبایی و لذت پایبند است و پس از آنکه که دوست نقاشش از او پرترهای در کمال زیبایی و جوانی میکشد، او با دیدن آن از اندیشه گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی در اندوه عمیقی فرو میرود؛ پس در همان لحظه آرزو میکند که چهره خودش پیوسته جوان و شاداب بماند و در عوض، گذشت زمان و پیری و پلیدیها بر پرترهی او منتقل شود.
او پس از مدتی متوجه میشود که آرزویش برآورده شده ولی یکی از دوستان او به نام لرد هنری کمکم او را به راههای پلید میکشاند و تصویر دوریان گری در پرتره، به مرور، پیرتر، پلیدتر، و کریهتر میشود. دوریان گری به مرور تا جایی پلید میشود که اولین قتل خود را انجام میدهد و نقاش آن تصویر، بسیل هاوارد را میکشد.
دوریان گری با گذشت زمان هر روز چهره خود را در پرترهاش فرسودهتر و پیرتر میبیند اما راهی برای از بین بردن پلیدیها پیدا نمیکند. ناگهان، خشمگین میشود و چاقوی بلندی را در قلب مرد درون تصویر در پرتره فرو میکند. در همان لحظه مستخدمان صدای جیغ کریهی را میشنوند و به سوی اتاق دوریان گری میشتابند.
آنها تصویر ارباب خویش را در بوم نقاشی میبینند که در کمال جوانی و زیبایی است؛ آنچنانکه خود او را میدیدند اما بر زمین جسد مردی نقش بسته است در لباس آراسته و کاردی در قلب با پلیدترین و کریهترین چهرهی قابل تصور که تنها از انگشترانی که به دستش بود، میشد هویت او را فهمید.
بخشی از تصویر دوریان گری
به محض اینکه دو رفیق وارد اتاق کار شدند، دوریان گرى را دیدند که پشت به طرف در اتاق سر پیانو نشسته و مشغول نواختن آهنگ معروف شومن موسوم به «سنهاى جنگل» است. دوریان بدون اینکه رویش را برگرداند، همین که فهمید بازیل وارد اتاق شد، گفت:
بازیل، این نتها را باید به من قرض بدهید که خوب یاد بگیرم. راستى که خیلى قشنگ است.
بسیار خوب دوریان به شرطى که امروز خوب بایستید…
اوه، نه! من که از این نقاشى خسته شدم، به چه دردم مىخورد. این تابلو به این بزرگى؟ دوریان این کلمات را که مىگفت چهار پایه دوار پشت پیانو را با حرکت سریع چرخاند و با واردین روبرو شد. از دیدن لرد هانرى گونههایش کمى سرخ شدند و یک مرتبه برپا خاست و گفت: ببخشید بازیل، من خیال نمىکردم که مهمان دارید.
دوریان عزیزم، آقاى لرد هانرى وتون، یکى از رفقاى قدیمى آکسفورد را به شما معرفى مىکنم. همین حالا صحبت شما بود و من از اینکه شما چه مدل خوب و بىنظیرى هستید، تعریفها کردم، اما شما همه را خراب کردید.
لرد هانرى از فرصت استفاده کرده و گفت:
به استثناى لذتى که از دیدار شما نصیبم شد. لرد هانرى پس از اداى این کلمات جلو آمد و دست گرى را فشرد. سپس به صحبت خود ادامه داد:
خاله من غالباً ذکر خیر شما مىکند. شما یکى از بهترین دوستان او و همچنین یکى از قربانىهاى او به حساب مىآیید.
لیدى آگاتا مرا از فهرست مدعوین خود خط زده است. قرار بود سه شنبه گذشته به یکى از کلوبهاى «وایت چپل» برویم و باهم دیگر و یا نمىدانم با یک نفر دیگر سه تایى «دوئو» با پیانو بزنیم. من هم نرفتم و نمىدانم ایشان چه خواهند گفت. من که جرئت ندارم به دیدنشان بروم.
واهمه نداشته باشید. من قول مىدهم که شما را با هم آشتى بدهم. خالهام ارادت زیادى به شما دارد. گذشته از این تصور نمىکنم که غیبت شما خیلى مؤثر واقع شده باشد. گمان مىکنم که شنوندگان باشگاه سر درآورده باشند. آهنگى که گوش مىدهند یک «دوئو» است. وقتى خاله جانم پشت پیانو بنشیند، قادر است به جاى دو نفر سر و صدا راه بیاندازد. دوریان با خنده جواب داد:
به به! راستى چه خوب حلاجى کردید، من حساب کار خودم را کردم.
اگر به کتاب «تصویر دوریان گری» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین کتابهای دارای مضامین فلسفی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای این آثار آشنا شوید.
2 بهمن 1401
تصویر دوریان گری
«تصویر دوریان گری» اثری است از اسکار وایلد (نویسنده و شاعر ایرلندی، از ۱۸۵۴ تا ۱۹۰۰) که در سال ۱۸۹۰ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی جوانی میپردازد که به زیبایی خود اهمیت میدهد و این امر موجب گمراهی و تغییر شخصیت او میشود.
دربارهی تصویر دوریان گری
تصویر دوریان گری یک رمان گوتیک فلسفی از اسکار وایلد، نویسندهی مشهور اهل ایرلند است. اسکار وایلد، با نوشتن این رمان به شهرت جهانی رسید. کتاب «تصویر دوریان گری» به سبب تازگی موضوع و شاید نیز به سبب آنکه چهره خود نویسنده را منعکس میکند، شهرتی عظیم یافت. وایلد با این اثر تمثیلی قصد داشتهاست نشان بدهد که تغییر شکلی که از هنر بر امور واقعی پدید میآید، تا چه حد میتواند نیرومند و نافذ باشد.
اسکار وایلد در پیشگفتاری بر این اولین و تنها رمان خود، یعنی تصویر دوریان گری در یک کوته نگاره شاعرانه با سبک به خصوص خود فراخوان رفتن جنبش زیبایی شناسانه به سوی یک آزادی جدید در جهت تجربه زیبایی شناسانه را سر می دهد. او در اینجا در قالب یک شیوه خاص گفتار و یک سبک زندگی مصرف گرا به تعریف اتوس های جنبش زیبایی شناسی اواخر قرن نوزدهم می پردازد. او در اینجا به آزادی برای هنر و هنرمند اشاره می کند که با توجه به متن بورژوا و ماتریالیسم رو به توسعه آن زمان، می توان آن را هم کششی فلسفی و هم تلاشی برای حفاظت از هنر در برابر عوامانه سازی دانست.
در حقیقت، کتاب تصویر دوریان گری واکاوی حوادث و وقایع تلخ و حقهآمیز زندگى میپردازد که چگونه محیط، اجتماع و گذر عمر بر روی اخلاق و شخصیت انسانها تأثیر میگذارند.
این کتاب داستان مردی به نام دوریان گری است. دوریان گری مدل نقاشی، مردی به نام بسیل هالوارد میشود. بسیل هالوارد هنرمند و نقاشی انگلیسی است که تحت تاثیر جمال و زیبایی بی نقص دوریان قرار گرفته است. او معتقد است تصویری که از دوریان کشیده است، بهترین اثری است که تاکنون کشیده است زیرا او بخشی از روح خودش را در آن نقاشی جایساز کرده است.
دوریان گری از طریق بسیل با مردی به نام لرد هنری آشنا میشود. لرد هنری مسائلی مانند زیبایی شناسی و لذتگرایی را به دوریان یاد میدهد و دوریان بعد از فهم این حقیقت که زیباییاش فانی است دست به کارهایی میزند و تصمیماتی میگیرد.
کتاب تصویر دوریان گری در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۱ با بیش از ۱.۳ میلیون رای و ۵۳ هزار نقد و نظر است.
شاهکار بزرگ وایلد تاکنون مترجمان زیادی را برای ترجمه به چالش کشیده است. نخستین ترجمهی این کتاب متعلق به فردی به نام «فرهاد» است، این کتاب را انتشارات معرفت منتشر کرد و در زمان انتشارش با قیمت ۸۰ ریال به فروش میرفته است. «محسن سلیمانی»، «رضا مشایخی» و «ابوالحسن تهامی» هم این کتاب را به فارسی برگرداندهاند.
داستان تصویر دوریان گری
در رمان تصویر دوریان گری، دوریان گری جوان خوشسیما و برازندهای است که تنها به زیبایی و لذت پایبند است و پس از آنکه که دوست نقاشش از او پرترهای در کمال زیبایی و جوانی میکشد، او با دیدن آن از اندیشه گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی در اندوه عمیقی فرو میرود؛ پس در همان لحظه آرزو میکند که چهره خودش پیوسته جوان و شاداب بماند و در عوض، گذشت زمان و پیری و پلیدیها بر پرترهی او منتقل شود.
او پس از مدتی متوجه میشود که آرزویش برآورده شده ولی یکی از دوستان او به نام لرد هنری کمکم او را به راههای پلید میکشاند و تصویر دوریان گری در پرتره، به مرور، پیرتر، پلیدتر، و کریهتر میشود. دوریان گری به مرور تا جایی پلید میشود که اولین قتل خود را انجام میدهد و نقاش آن تصویر، بسیل هاوارد را میکشد.
دوریان گری با گذشت زمان هر روز چهره خود را در پرترهاش فرسودهتر و پیرتر میبیند اما راهی برای از بین بردن پلیدیها پیدا نمیکند. ناگهان، خشمگین میشود و چاقوی بلندی را در قلب مرد درون تصویر در پرتره فرو میکند. در همان لحظه مستخدمان صدای جیغ کریهی را میشنوند و به سوی اتاق دوریان گری میشتابند.
آنها تصویر ارباب خویش را در بوم نقاشی میبینند که در کمال جوانی و زیبایی است؛ آنچنانکه خود او را میدیدند اما بر زمین جسد مردی نقش بسته است در لباس آراسته و کاردی در قلب با پلیدترین و کریهترین چهرهی قابل تصور که تنها از انگشترانی که به دستش بود، میشد هویت او را فهمید.
بخشی از تصویر دوریان گری
به محض اینکه دو رفیق وارد اتاق کار شدند، دوریان گرى را دیدند که پشت به طرف در اتاق سر پیانو نشسته و مشغول نواختن آهنگ معروف شومن موسوم به «سنهاى جنگل» است. دوریان بدون اینکه رویش را برگرداند، همین که فهمید بازیل وارد اتاق شد، گفت:
بازیل، این نتها را باید به من قرض بدهید که خوب یاد بگیرم. راستى که خیلى قشنگ است.
بسیار خوب دوریان به شرطى که امروز خوب بایستید…
اوه، نه! من که از این نقاشى خسته شدم، به چه دردم مىخورد. این تابلو به این بزرگى؟ دوریان این کلمات را که مىگفت چهار پایه دوار پشت پیانو را با حرکت سریع چرخاند و با واردین روبرو شد. از دیدن لرد هانرى گونههایش کمى سرخ شدند و یک مرتبه برپا خاست و گفت: ببخشید بازیل، من خیال نمىکردم که مهمان دارید.
دوریان عزیزم، آقاى لرد هانرى وتون، یکى از رفقاى قدیمى آکسفورد را به شما معرفى مىکنم. همین حالا صحبت شما بود و من از اینکه شما چه مدل خوب و بىنظیرى هستید، تعریفها کردم، اما شما همه را خراب کردید.
لرد هانرى از فرصت استفاده کرده و گفت:
به استثناى لذتى که از دیدار شما نصیبم شد. لرد هانرى پس از اداى این کلمات جلو آمد و دست گرى را فشرد. سپس به صحبت خود ادامه داد:
خاله من غالباً ذکر خیر شما مىکند. شما یکى از بهترین دوستان او و همچنین یکى از قربانىهاى او به حساب مىآیید.
لیدى آگاتا مرا از فهرست مدعوین خود خط زده است. قرار بود سه شنبه گذشته به یکى از کلوبهاى «وایت چپل» برویم و باهم دیگر و یا نمىدانم با یک نفر دیگر سه تایى «دوئو» با پیانو بزنیم. من هم نرفتم و نمىدانم ایشان چه خواهند گفت. من که جرئت ندارم به دیدنشان بروم.
واهمه نداشته باشید. من قول مىدهم که شما را با هم آشتى بدهم. خالهام ارادت زیادى به شما دارد. گذشته از این تصور نمىکنم که غیبت شما خیلى مؤثر واقع شده باشد. گمان مىکنم که شنوندگان باشگاه سر درآورده باشند. آهنگى که گوش مىدهند یک «دوئو» است. وقتى خاله جانم پشت پیانو بنشیند، قادر است به جاى دو نفر سر و صدا راه بیاندازد. دوریان با خنده جواب داد:
به به! راستى چه خوب حلاجى کردید، من حساب کار خودم را کردم.
اگر به کتاب «تصویر دوریان گری» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین کتابهای دارای مضامین فلسفی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای این آثار آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، اسکار وایلد، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب