«سنگر و قمقمههای خالی» مجموعهای از داستانهای کوتاه به قلم بهرام صادقی (پزشک و نویسندهی اهل نجفآباد اصفهان، از ۱۳۱۵ تا ۱۳۶۳) است که در سال ۱۳۴۹ منتشر شده است. این کتاب شامل ۳۰ داستان کوتاه از این نویسنده است.
دربارهی سنگر و قمقمههای خالی
سنگر و قمقمههای خالی مجموعه داستانی از بهرام صادقی است که در سال ۱۳۴۹ و در انتشارات کتاب زمان، منتشر شد. چاپ اول این کتاب شامل داستان ملکوت هم بود که بعدا مستقل چاپ شد.
برخی از داستانهای کتاب سنگر و قمقمههای خالی بهترین نمونههای داستان کوتاه در ادبیات فارسی است. داستان باکمال تأسف که به ابوالحسن نجفی تقدیم شده از این نمونه است. برخی دیگر از داستانهای این مجموعه هم به لحاظ دستاورد ساختاریشان قابلتأملاند، مثل داستان عافیت که ساختاری اپیزودیک دارد.
علیرضا محمودی ایرانمهر در نقدی با عنوان «آقای کمبوجیه عشقبازی نکرده است» به بررسی داستان «سنگر و قمقمههای خالی» از این کتاب پرداخته است. به باور او، «چشمگیرترین شگرد داستانی «بهرام صادقی» شخصیت پردازیهای غیر مستقیم و ساخت دقیق تیپهای اجتماعی» است. او شخصیت کمبوجیه در داستان «سنگر و قمقمههای خالی» را نمونهای ایرانی از تیپ ابلوموف (از رمان ابلوموف نوشتهی ایوان گنچاروف) میداند.
کتاب «سنگر و قمقمههای خالی» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۷ با بیش از ۷۶۰ رای و ۷۵ نقد و نظر است.
فهرست داستانهای سنگر و قمقمههای خالی
کتاب سنگر و قمقمههای خالی شامل داستانهای زیر است:
- سراسر حادثه
- آدرس: شهر « ت »، خیابان انشاد، خانهی شمارهی ۵۵۵
- ۴۹ – ۵۰
- شب به تدریج
- اقدام میهن پرستانه
- کلاف سردرگم
- وعدهی دیدار با جوجوجتسو
- ورود
- غیر منظره
- سنگر و قمقمههای خالی
- مهمان ناخانده در شهر بزرگ
- خواب خون
- در این شماره
- زنجیر
- تأثیرات متقابل
- قریب الوقوع
- آوازی غمناک برای شهر بی مهتاب
- صراحت و قاطعیت
- با کمال تأسف
- آقای نویسنده تازه کار است
- عافیت
- وسواس
- تدریس در بهار دلانگیز
- نمایش در دو پرده
- گرد هم
- داستان برای کودکان
- اذان مغرب
- هفت گیسوی خونین
- یک روز صبح اتفاق افتاد
- فردا در راه است
بخشی از سنگر و قمقمههای خالی
باز هم مثل همیشه… اما نه، ممکن است پیش خودتان بگویید: «چرا باز هم مثل همیشه؟ چرا باز هم مثل همیشه میخواهند با گفتن چند چیز کلی جزئیات گفتنی را ناگفته بگذارند؟» برای اینکه چنین نگوئید من هم سعی خواهم کرد که بیدار شدن آقای کمبوجیه را درست و حسابی برایتان شرح بدهم. حالا شما هم درست و حسابی گوش کنید:
در یک صبح فرحانگیز بهاری که گنجشکها با گنجشکها عشقبازی میکردند و ماهیها با ماهیها قول و قرار میگذاشتند و پسرها خواب دخترها را میدیدند و دخترها خواب پسرها را، آقای کمبوجیه در تختخواب سفری پر سر و صدایش غلتی زد، و از این دنده به آن دنده شد… و چشمهای نازنینش را باز کرد… یعنی به همین سر و سادگی بیدار شد.
مدتی سقف اتاق را نگاه کرد و مدتی هم گذشت تا فهمید که این کار نتیجهای ندارد. بعد رویش را به طرف پنجره برگرداند و آفتاب را که شاعرانه لبخند میزد دید، اما حتی خودش هم نفهمید که چرا از خندهی آفتاب دلگیر شده. بنابراین سرش را زیر لحاف برد و گفت: «حالا که اینطور است فکر میکنیم.» یکی دو دقیقه گذشت و هیچ فکری به خاطرش نرسید.
پیش خودش گفت: «چطور است دربارهی ستارههای ثابت و سیار فکر کنم؟» و جواب داد: «خیلی خوب است.» و بعد این مذاکرهی کوتاه در مغزش روی داد:
ــ ستارههای ثابت و سیار؟
ــ بله…
ــ بله البته، بعضی ستارهها ثابتند یعنی از جایشان تکان نمیخورند و بعضی ستارهها هم سیارند یعنی از جایشان تکان میخورند.
باز یکی دو دقیقهی دیگر گذشت و آقای کمبوجیه همچنان تلاش میکرد که چیزی پیدا کند که بتواند او را به فکر کردن وادارد: «آه جستم! دربارهی خدا فکر میکنم.» فکر کرد: «خدا… خیلی خوب، خدا، خدا بزرگ است… البته، و عدهای معتقدند که به جای خدا باید گفت طبیعت. خیلی خوب، گفتیم طبیعت…»
اگر به کتاب «سنگر و قمقمههای خالی» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، نمونههای بیشتری از این نوع آثار را بیابید.
8 بهمن 1401
سنگر و قمقمههای خالی
«سنگر و قمقمههای خالی» مجموعهای از داستانهای کوتاه به قلم بهرام صادقی (پزشک و نویسندهی اهل نجفآباد اصفهان، از ۱۳۱۵ تا ۱۳۶۳) است که در سال ۱۳۴۹ منتشر شده است. این کتاب شامل ۳۰ داستان کوتاه از این نویسنده است.
دربارهی سنگر و قمقمههای خالی
سنگر و قمقمههای خالی مجموعه داستانی از بهرام صادقی است که در سال ۱۳۴۹ و در انتشارات کتاب زمان، منتشر شد. چاپ اول این کتاب شامل داستان ملکوت هم بود که بعدا مستقل چاپ شد.
برخی از داستانهای کتاب سنگر و قمقمههای خالی بهترین نمونههای داستان کوتاه در ادبیات فارسی است. داستان باکمال تأسف که به ابوالحسن نجفی تقدیم شده از این نمونه است. برخی دیگر از داستانهای این مجموعه هم به لحاظ دستاورد ساختاریشان قابلتأملاند، مثل داستان عافیت که ساختاری اپیزودیک دارد.
علیرضا محمودی ایرانمهر در نقدی با عنوان «آقای کمبوجیه عشقبازی نکرده است» به بررسی داستان «سنگر و قمقمههای خالی» از این کتاب پرداخته است. به باور او، «چشمگیرترین شگرد داستانی «بهرام صادقی» شخصیت پردازیهای غیر مستقیم و ساخت دقیق تیپهای اجتماعی» است. او شخصیت کمبوجیه در داستان «سنگر و قمقمههای خالی» را نمونهای ایرانی از تیپ ابلوموف (از رمان ابلوموف نوشتهی ایوان گنچاروف) میداند.
کتاب «سنگر و قمقمههای خالی» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۷ با بیش از ۷۶۰ رای و ۷۵ نقد و نظر است.
فهرست داستانهای سنگر و قمقمههای خالی
کتاب سنگر و قمقمههای خالی شامل داستانهای زیر است:
بخشی از سنگر و قمقمههای خالی
باز هم مثل همیشه… اما نه، ممکن است پیش خودتان بگویید: «چرا باز هم مثل همیشه؟ چرا باز هم مثل همیشه میخواهند با گفتن چند چیز کلی جزئیات گفتنی را ناگفته بگذارند؟» برای اینکه چنین نگوئید من هم سعی خواهم کرد که بیدار شدن آقای کمبوجیه را درست و حسابی برایتان شرح بدهم. حالا شما هم درست و حسابی گوش کنید:
در یک صبح فرحانگیز بهاری که گنجشکها با گنجشکها عشقبازی میکردند و ماهیها با ماهیها قول و قرار میگذاشتند و پسرها خواب دخترها را میدیدند و دخترها خواب پسرها را، آقای کمبوجیه در تختخواب سفری پر سر و صدایش غلتی زد، و از این دنده به آن دنده شد… و چشمهای نازنینش را باز کرد… یعنی به همین سر و سادگی بیدار شد.
مدتی سقف اتاق را نگاه کرد و مدتی هم گذشت تا فهمید که این کار نتیجهای ندارد. بعد رویش را به طرف پنجره برگرداند و آفتاب را که شاعرانه لبخند میزد دید، اما حتی خودش هم نفهمید که چرا از خندهی آفتاب دلگیر شده. بنابراین سرش را زیر لحاف برد و گفت: «حالا که اینطور است فکر میکنیم.» یکی دو دقیقه گذشت و هیچ فکری به خاطرش نرسید.
پیش خودش گفت: «چطور است دربارهی ستارههای ثابت و سیار فکر کنم؟» و جواب داد: «خیلی خوب است.» و بعد این مذاکرهی کوتاه در مغزش روی داد:
ــ ستارههای ثابت و سیار؟
ــ بله…
ــ بله البته، بعضی ستارهها ثابتند یعنی از جایشان تکان نمیخورند و بعضی ستارهها هم سیارند یعنی از جایشان تکان میخورند.
باز یکی دو دقیقهی دیگر گذشت و آقای کمبوجیه همچنان تلاش میکرد که چیزی پیدا کند که بتواند او را به فکر کردن وادارد: «آه جستم! دربارهی خدا فکر میکنم.» فکر کرد: «خدا… خیلی خوب، خدا، خدا بزرگ است… البته، و عدهای معتقدند که به جای خدا باید گفت طبیعت. خیلی خوب، گفتیم طبیعت…»
اگر به کتاب «سنگر و قمقمههای خالی» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، نمونههای بیشتری از این نوع آثار را بیابید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان کوتاه، داستان کوتاه ایرانی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، بهرام صادقی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب